1393/11/19 ۱۰:۳۸
اعتقادی به فطری بودن نویسندگی ندارد. نوشتن را هم مثل هر شغل دیگری اکتسابی میداند. میگوید: «نوشتن هم اصولی دارد. اگر اصول و قواعد آن را بیاموزید شما هم حتماً نویسنده میشوید.» به گفته او همه میتوانیم نویسنده شویم؛ منتهی باید حفره یا خلأیی در وجودمان احساس کنیم. حفرهای که جز با نوشتن با هیچ چیزی دیگری پر نمیشود. آنطور که میگوید برخی با عشق و علاقه بسیار قدم به این عرصه میگذارند. حتی یکی، دو کتاب هم از آنان منتشر میشود. اما بعد از مدتی به چیزهای دیگری اجازه میدهند که این جای خالی را برایشان پر کند. شاید به قول این نویسنده و مدرس داستاننویسی پیشکسوت به این دلیل باشد که عاشق واقعی نیستند. از جمال میرصادقی میگوییم. از مردی که بر گردن ادبیات داستانی ما حق بزرگی دارد و از پایهگذاران آموزش داستاننویسی در ایران است.
مریم شهبازی: اعتقادی به فطری بودن نویسندگی ندارد. نوشتن را هم مثل هر شغل دیگری اکتسابی میداند. میگوید: «نوشتن هم اصولی دارد. اگر اصول و قواعد آن را بیاموزید شما هم حتماً نویسنده میشوید.» به گفته او همه میتوانیم نویسنده شویم؛ منتهی باید حفره یا خلأیی در وجودمان احساس کنیم. حفرهای که جز با نوشتن با هیچ چیزی دیگری پر نمیشود. آنطور که میگوید برخی با عشق و علاقه بسیار قدم به این عرصه میگذارند. حتی یکی، دو کتاب هم از آنان منتشر میشود. اما بعد از مدتی به چیزهای دیگری اجازه میدهند که این جای خالی را برایشان پر کند. شاید به قول این نویسنده و مدرس داستاننویسی پیشکسوت به این دلیل باشد که عاشق واقعی نیستند. از جمال میرصادقی میگوییم. از مردی که بر گردن ادبیات داستانی ما حق بزرگی دارد و از پایهگذاران آموزش داستاننویسی در ایران است. آنچنان که اگر پای گفتههای بسیاری از نویسندگان چند دهه اخیر بنشینید از این میگویند که یا شاگرد او بودهاند یا بواسطه مطالعه کتابهایش جسارت قلم به دست گرفتن به دست آوردهاند. در میان شاگردان او که حالا نویسندگان صاحبنامی شدهاند، میتوان به «منیرو روانیپور» و«فریبا وفی» اشاره کرد. به انگیزه اطلاع از وضعیت آخرین کتابی که از او در چرخه نشر قرار گرفته، به سراغ «جمال میرصادقی» رفتیم و با او به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
***
جناب آقای میرصادقی! نخست از کتابهایتان شروع میکنیم؛ دو کتاب از شما در اواخر شهریور مجوز نشر گرفت. سرانجام این کتابها به کجا رسید؟
کتاب«داستان و داستاننویسی» من چندی قبل منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. این کتاب مجموعه مقالاتی است که درباره داستاننویسی است. در واقع این کتاب جلد دوم «عرقریزان روم» است.
«عشق، مادر، دیگر هیچ» برای مجوز نشر تنها دو مورد اصلاحیه داشت که برطرف شد، البته نمیدانم این کتاب چه زمانی منتشر میشود.
آنطور که در گذشته گفته بودید، این کتاب بازتابی از زندگی شخصی شماست!
بله. بارها گفتهام و باز هم میگویم من تمام زندگیام را از مادرم دارم. وگرنه پدرم که درست برعکس او بسیار فرد متعصبی بود. مادرم فقط سواد قرآنی داشت و در زندگیام بسیار اثرگذار بود. این رمان هم به گونهای به نقش او در زندگیام تعلق دارد.
شخصیتهای این رمان هم واقعی هستند؟
بله. شخصیتها اغلب واقعی هستند. این کتاب خیلی به من و زندگی شخصیام نزدیک است. حالا که بحث زندگی خودم به میان آمد شاید بد نباشد بدانید ورود من به دنیای ادبیات همراه با داستان کوتاه بود. بعد از گذشت زمان قابل توجهی به رمان رسیدم. نه تنها من، بلکه اغلب نویسندگان ما نوشتن را از داستان کوتاه آغاز کردند. این مسأله درست برخلاف اتفاقی است که در تاریخ ادبیات داستانی جهان در دیگر کشورها رخ داده است. نویسندگان دیگر کشورها نخست از رمان شروع کردند و بعد به سراغ داستان کوتاه رفتند.
چرا نویسندگان ما بر خلاف سیر جهانی حرکت کردهاند؟
این مسأله دلایل مختلفی دارد. تمایل نویسندگان ایرانی به اینکه نخست سراغ داستان کوتاه بروند شاید به این دلیل باشد که در داستان کوتاه راه برای پنهان کردن تفکر نویسنده از مسائلی نظیر سانسور بیشتر است. داستان کوتاه مثل رمان نیست که متکی به حقایق باشد و در بستر اجتماع رخ دهد.
پس علت روی آوردن نویسندگانی نظیر جمالزاده به داستان کوتاه آن هم قبل از رمان همین مسأله بود؟
بله. شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن روزگار اینگونه بود که نویسندگانی همچون جمالزاده داستان کوتاه را به رمان ترجیح دادند. هدایت هم نوشتن را با داستان کوتاه آغاز کرد. همانگونه که اشاره شد این مسأله درست برخلاف روندی است که در عرصه جهانی ادبیات شاهد آن هستیم. در تمام کشورها نخست رمان وارد حیطه داستاننویسی نویسندگان میشود و بعد از آن داستان کوتاه مورد توجه قرار میگیرد. «فرانک اوکانر» در کتاب «صدای تنها» که درباره داستان کوتاهنویسان جهان نوشته شده، میگوید: «جامعه بسته جایگاه داستان کوتاه است. اما جوامع باز، پذیرای رمان هستند که در آنها نویسندگان قادر به انعکاس تمام جلوههای زندگی هستند. این در حالی است که داستان کوتاه راه پنهان شدن تفکرات نویسنده را برای او باز میگذارد و به نوعی امکان فرار او از سانسور را فراهم میکند.>
با این تفاسیر فکر میکنید، نخستین رمانی که در ایران به مفهوم واقعی رمان نوشته شد، کدام است؟
به عقیده من نخستین رمانی که در ایران شکل و شمایل واقعی رمان بر اساس معیارهای جهانی ادبیات داستانی را دارد، رمان «چشمهایش» نوشته بزرگ علوی است. بعد از آن هم به سیمین دانشور و «سووشون» میرسیم.
«شوهر آهو خانم» و «تهران مخوف» که آنها را از قدیمیترین رمانهای فارسی میدانند، چطور؟
بله. «شوهر آهو خانم» و «تهران مخوف» هم رمان بهشمار میآیند.
ارزیابیتان از وضعیت فعلی داستاننویسی در ایران چیست؟ بویژه که شما سالهاست قدم به این عرصه گذاشته و پژوهشهای متعددی نیز انجام دادهاید. داستاننویسی در ایران چقدر توانسته روندی مشابه سیر ادبیات داستانی در سایر کشورهای جهان داشته باشد؟
ما سه نسل داستاننویس داریم. نسل نخست که بین سالهای 1300 تا 1332 قرار دارد. جمالزاده، هدایت، علوی، جلال، چوبک، بهآذین، گلستان و دانشور، هشت نفری هستند که نسل اول داستاننویسی در ایران را شامل میشوند. این نسل، بلافاصله پس از واقعه مشروطه شکل گرفت. نسل دومیها هم بعد از کودتای 28 مرداد پا به عرصه ادبیات گذاشتند. من، هوشنگ گلشیری، محمود دولتآبادی و احمد محمود از این نسل هستیم. نویسندگان نسل دوم تا سال 1357 کارشان را ادامه دادند و بعد از آن هم نسل سوم پدیدار شد. البته از سال 1357 یعنی انقلاب به این طرف هنوز داستان نویسان در گروه نسل سومیها قرار میگیرند، چراکه هنوز واقعه و تغییری ایجاد نشده که بواسطه آن نسلهای چهارم و پنجم شکل بگیرد. البته میتوانیم بگوییم که نویسندگان دهه شصت یا هفتاد فلان ویژگی را در نوشتههایشان داشتند، اما نویسندههای این سه دهه همچنان نسل سومی هستند. به عبارتی روند نسلها به سرعت قبل پیش نرفته و متوقف مانده است.
پس اساس نسلبندی میان داستان نویسان با نسلبندی تاریخی که با تکیه بر فاصله زمانی مشخصی است، تفاوت دارد؟
بله. به عنوان نمونه نسل اول نویسندگان امریکا را نویسندگانی چون «درایزر» تشکیل میدهند. نسل دوم هم از «همینگوی«، «فاکنر» و «اشتاینبک» شروع میشود. نسل سوم هم نویسندههایی نظیر «جان آپدایک» و «کارور» هستند. نسل جوان نویسندههای امریکایی هم مشغول فعالیت هستند که باز در زمره همان نسل سومیها قرار میگیرند. در تقسیم نسلها در دنیای ادبیات داستانی زمانی که یک واقعه مهم رخ میدهد، حد و مرزی را میان نسلها ایجاد میکند. در راستای پاسخ به سؤال شما شاید بد نباشد، اشارهای به انواع داستان هم داشته باشم. داستان به دو دوره تقسیم میشود؛ قصههای سنتی و داستانهای کوتاه و رمان.
این تقسیمبندی که به آن اشاره کردید درباره تمام دنیا صدق میکند یا فقط در ایران؟
در ارتباط با ادبیات داستانی تقسیمبندی در تمام جهان یکسان است. برای ما دوره قصه از آغاز داستاننویسی، یعنی از اسطورهها شروع میشود و تا قصههای تمثیلی ادامه پیدا میکند تا اینکه به دوره مشروطه میرسد. اما در غرب بعد از رنسانس قصه به پایان میرسد. قصه از شرق به غرب رفت و رمان و داستان کوتاه هم از غرب به شرق آمد. اگر بررسی کنید، خواهید دید که در گذشته اغلب پایگاههای مهم قصهها در کشورهایی نظیر چین، هند، ایران و بعد هم اعراب شکل گرفته است. یعنی کتابهایی مثل «هزار و یک شب» از هند به ایران آمده و در دوره اسلامی به عربی ترجمه شده و داستانهای هندی آن تغییر کرده و داستانهای عربی و ایرانی به آن اضافه شده است. بعد در قرن دهم به اروپا میرود و تحول عجیبی در زمینه داستاننویسی آنها ایجاد میکند. این ماجرا در اروپا تا رنسانس ادامه پیدا میکند. رنسانس تحول عظیمی در تغییر نگاه مردم و بویژه نویسندگان ایجاد کرد که حاصل آن تولد رمان و داستان کوتاه است. بعد از رنسانس بواسطه پدید آمدن جامعه صنعتی داستان به شیوه امروز قدم به عرصه گذاشت. در ایران هم این اتفاق با مشروطه رخ داد.
به بحث سه نسل داستاننویس در ایران بازگردیم و ویژگیهایی که برای این سه نسل قائل هستید.
من این سه نسل داستاننویس را در کشورمان اینگونه تقسیمبندی کردهام. نام دوره نسل اول را دوره آغازین و تکوینی گذاشتم. نثرهای نویسندههایی مثل «هدایت» در این دوران بسیار سست و ضعیف است. موضوعات هنوز جا نیفتاده و تنها آغازگر هستند. دوره دوم از همان نویسندگان نسل اول پدید آمده که برای آن عنوان دوره رشد و گسترش را در نظر گرفتم. در این دوره نویسندگان ایرانی صاحب سبک میشوند. تکامل نویسندههای نسل اول در دوره دوم رخ میدهد. «آل احمد» در این دوره نسل گفتاری فوقالعادهای ایجاد میکند. «هدایت» و «علوی» نثرشان ضعیف است، اما وقتی که آرام آرام به «چوبک» میرسیم با نثر پخته او روبهرو میشویم. «آل احمد» هم نثری پدید میآورد که محاورهای و خوب است.
پس شاخصه اصلی نویسندگان نسل دوم توجه و تمرکز بیشتر به نثر داستانهاست.
در این دوره نویسندگانی چون «گلشیری» و حتی خود من توجه بیشتری به نثر پیدا کردیم. «احمد محمود» هم در این دوره شکوفا میشود. او نثری ایجاد میکند که لحن گفتاری دارد اما خاص داستان است. همانگونه که اشاره شد نثر و نوع بیان در دوره اول ضعیف است اما در دوره دوم رو به تکامل میرود. در این دوره نویسندگان ژانر و نوع داستاننویسی خود را پیدا میکنند. قبل از «جمالزاده» ما رمانوارههایی داریم که نثر بیان آنها توضیحی- تشریحی است. در صورتی که میگوییم داستان کوتاه، رمان یا قصه نوشتن باید با بیان خاص آن باشد. باید تصویر بدهد؛ باید حرکت و روایت داشته باشد. بنابراین در نسل دوم به دوره رشد و گسترش میرسیم. بعد نسل سوم که از انقلاب به این طرف است، بهوجود میآید. به نظر من بهترین عنوانی که برای نویسندگان این دوره میتوان گذاشت نسل دوره ناهمگونی است.
چرا ناهمگونی؟
اینکه میگویم ناهمگونی از این جهت است که در این نسل از سویی نویسندگانی مثل «احمد محمود»، «محمود دولتآبادی» و «هوشنگ گلشیری» را میبینیم که به قبل از سال 57 تعلق دارند. از سویی دیگر نویسندگانی هستند که میخواهند اساس داستاننویسی را دگرگون کنند و بنیان داستاننویسی را به سبک قصهها بازگردانند.
یعنی بازگشت به گذشته؟
بله. این نویسندگانی که به آنان اشاره شد میخواستند شیوه داستاننویسی را به روزگار گذشته بازگردانند. تلاش کردند تا دوباره داستاننویسی را به همان سبک و سیاق حکایت، حدیث و قصهنویسی ببرند. از جمله این افراد میتوان به نویسندگان بسیاری اشاره کرد که «بلقیس سلیمانی» و «راضیه تجار» از جمله آنها هستند. قصهنویسان اسلامی با استفاده از ویژگیهایی چون خرق عادت تلاش بر جذب مخاطبان داشتند، اما آنچنان موفق نشدند. بحث بازگشت به گذشته بویژه در دهه شصت بیش از هر دورهای خود را نشان میدهد، البته با گذشت زمان حتی نویسندگانی که خواستار بازگشت به گذشته بودند نیز متوجه شدند با قصه نمیتوان نیاز مخاطب امروز را برطرف کرد. بههمین دلیل اغلب این نویسندگان تحلیل رفتند.
یعنی از اواخر دهه شصت به این طرف تعداد این نویسندگان کم شد؟
همینطور است. آنها به مرور و با کسب تجربه و بهشیوه روز داستاننویسی، روی آوردند، البته اگر داستانهای فعلی بررسی شوند متوجه میشوید که هنوز هم برخی از نویسندگان درگیر سبک و سیاق قصهنویسی هستند. البته نوشتههای این افراد به لطف مصاحبههای رسانهای مطرح شده و به فروش میرسند. متأسفانه بازار فعلی کتاب، بازار درستی نیست. این شرایط بر سطح کیفی ادبیات داستانی هم اثر میگذارد. نویسندهای که حرفهای باشد، مخاطب حرفهای هم تربیت میکند. وقتی من خواننده آثار خوبی در اختیار داشته باشم دیگر به سراغ کتابهای سطح پایین نخواهم رفت. نسل نویسندههای به اصطلاح عامهپسند مثل «فتانه حاج سیدجوادی» یا «فهیمه رحیمی» هم منجر به پایین آمدن سطح سلیقه خوانندگان میشوند.
به اعتقاد شما، اوج داستاننویسی معاصر فارسی در چه دههای است؟
دهه چهل. در این دوره ما نویسندگان بزرگی همچون «سیمین دانشور»، «هوشنگ گلشیری»، «احمد محمود» و «محمود دولت آبادی» را داریم. اوج درخشش داستان نویسی ما به همین دوران باز میگردد. بعد از این دهه داستاننویسی با سیر نزولی روبهرو شد و نوشتههای بازاری به بازار آمد.
با این تفاسیر زمان فعلی را دوره کتابهای عامهپسند میدانید؟
بله، چراکه سطح سلیقه مردم پایین آمده. در این سالها شاهکاری ارائه نشده است. هماکنون و در نسل جدید از داشتن نویسندگان بزرگ محروم هستیم.
شما گفتید که نویسنده خوب، خواننده حرفهای تربیت میکند. اما از طرفی به پایین آمدن سطح نویسندگان بعد از دهه درخشان یاد شده هم اشاره کردید! طبق گفته شما نویسندهها و خوانندههایی که به اسم آنان اشاره کردید باید آثاری حتی درخشانتر ارائه میدادند. پس چرا به جای این اتفاق ادبیات و حتی سلیقه مردم به سوی ادبیات بازاری رفت؟ این خلاف گفته شما نیست؟
شاید به این دلیل که برای نویسندگان هنوز آن جایگاهی که شایستهشان باشد در نظر گرفته نشده است. متأسفانه حتی تعداد خوانندگان حرفهای ما هم سیر نزولی داشتهاند. ممیزیهای بدون حساب و کتابی که در دولت قبل اتفاق افتاد هم بخشی از علت این اتفاق بود. در دوره قبلی بسیاری از خوانندگان حرفهای از کتابها روی برگرداندند و اعتماد خود را از دست دادند. حتی عدهای از اهالی قلم نیز ناامید شده و دست از کار کشیدند. با توجه به این شرایط متأسفانه مخاطب امروز دنبال فکر کردن نیست! به دنبال سرگرمی و سپری کردن اوقات فراغت خود است، البته از این گفته من نباید اینگونه برداشت کنید که با جنبه سرگرمی کتابها مخالف هستم. نه! اما حرف من این است که تنها کتابهایی ماندگار میشوند که افق فکری مخاطب را گسترش میدهند و دارای اطلاعات هستند.
از نظر شما نویسندگان جوان تأثیری در ارتقای کیفی سطح داستاننویسی نداشتهاند؟
اتفاقاً در میان آثار نویسندگان امروز هم کارهای خوبی دیده میشود. نویسندگانی که اتفاقاً برخی از آنان همچون «فریبا وفی»، «گیتی رجبزاده» از شاگردان من بودند. در بین نویسندههای جوان آثار برخی همچون «تکتم توسلی»، «انسیه ملکان»، «زهره حکیمی»، «راشین مختاری»، «حسین سناپور» و «ابوتراب خسروی» قابل توجه است. نویسندگان جوان هم آثار خوبی ارائه کردهاند اما قدرت آثار آنان به اندازه نویسندگان دهه چهل نیست.
چرا؟
در بین نوشتههای امروز هم آثار درخشان بسیاری دیده میشود اما نه آنچنان که بتوانند آغازگر فصل تازهای در ادبیات داستانی معاصرمان بهشمار بیایند. تا وقتی نویسندگی شغل دوم و سوم اهالی قلم باشد، اوضاع به همین ترتیب باقی خواهد ماند. خود من اگر شاگردانم را نداشتم هماکنون معلوم نبود با حقوق بازنشستگی و حقالتألیف اندکی که میگیرم، چه سرنوشتی داشتم. با وجود این نویسندگان جوان حتی در شرایط فعلی هم با عشق و علاقه مینویسند. البته ادبیات چندان هم قابل پیشبینی نیست. شاید از همین نویسندگان هم آثاری منتشر شود که فصل تازهای در ادبیات داستانی فارسی باز شود. بنابراین نمیتوانم با قطعیت به سؤال شما پاسخ بدهم.
چرا هنوز نتوانستهایم در داستاننویسی به شکوفایی دوره نویسندگان نسل دوم دست پیدا کنیم؟
در همین زمینه شاید بد نباشد که به یکی از گفتههای وزیر ارشاد مبنی بر اینکه شمارگان کتابها به 700 نسخه رسیده، اشاره کنم. این همه ممیزی که از مدتها قبل اعمال میشود تنها برای هفتصد نسخه است؛ تعداد کتابی که در نهایت هزار یا در حالت خوشبینانهتر هزار و 400 نفر آن را میخوانند! این باعث تأسف است که در کشوری هفتاد میلیونی، شمارگان کتابها این تعداد است. همانگونه که اشاره شد سختگیریهای دوره قبل تأثیر بسیار بدی هم بر اقتصاد و هم بر محتوای نشر بر جای گذاشته است. در شرایطی که اهالی قلم با محدودیت روبهرو باشند امکان شکوفایی از اهالی قلم گرفته میشود.
چرا ادبیات داستانی امریکای لاتین با پیشرفت بسیاری روبهرو شده؟
پاسخ روشن است. چون با ممیزیهای عجیب و غریب روبهرو نیستند. همین مسائل منجر به رشد ادبیات بازاری شده است، البته منکر ادبیات بازاری یا همان عامهپسند نیستم، چرا که در غرب هم این نوع از ادبیات مخاطبان خود را دارند. اصلاً تمام انواع ادبیات داستانی باید در کنار هم در بازار نشر وجود داشته باشند و ما نباید مانع وجود هر یک از آنان شویم.
باید از خودمان بپرسیم که چرا در امریکای لاتین شاهد خلق شاهکارهای متعددی هستیم اما در اینجا نه! مگر انسانها با یکدیگر فرق دارند؟ این تصور غلطی است. اصلاً بحث استعداد مطرح نیست. داستاننویسی بر اساس شوق و پشتکار است. من نقش استعداد را تنها 5 درصد میدانم و به نظرم همه میتوانند نویسنده شوند.
پس اعتقاد چندانی به فطری بودن نویسندگی ندارید؟
البته برای اینکه نویسندهای «مارکز» یا «همینگوی» شود باید آن 5 درصد را داشته باشد. آن وقت است که میتواند به درخشش جهانی نام خود امیدوار باشد. استعداد در مرحله آخر به کمک نویسندگان میآید وگرنه من نویسنده شدن را اکتسابی میدانم. خود من اگر از اول شناخت بیشتری از داستاننویسی داشتم، داستانهای بهتری مینوشتم. وقتی میتوان دیگر شغلها را با آموزش و کسب تجربه یاد گرفت چرا داستاننویسی را نتوان آموخت!
پس بحث خلاقیت و تأثیر آن در خلق داستانهای ماندگار چه میشود؟
خلاقیت را همه انسانها دارند. شاید مقدار آن کم و زیاد شود اما همه از آن برخوردار هستند. اگر فردی که علاقهمند به نوشتن است داستان زیاد بخواند، قدرت خلاقیت او هم بیشتر میشود. آنهایی هم که اهل مطالعه نیستند از قدرت خلاقیت کمتری برخوردارند. مسألهای که همواره به علاقهمندان داستاننویسی توصیه میکنم این است که نقدپذیر باشند تا قادر به اصلاح آثار خود باشند. حضور در کارگاههای داستاننویسی یا بهرهگرفتن از کتابهایی که در این زمینه منتشر شده نقش پررنگی در آموختن اصول نوشتن دارد.
برخی معتقدند که حضور در این کلاسها منجر به خلق داستانهایی شبیه یکدیگر میشود.
به هیچوجه با این گفته موافق نیستم. من هم به صورت محدود کارگاه داستاننویسی برگزار میکنم. تا بهحال چند مجموعه دربرگیرنده داستانهای شاگردانم را هم منتشر کردهام. داستانهایی که هیچیک شبیه هم نیستند. شاید از جهت ساختار و قالب داستان شباهتهایی وجود داشته باشد اما از نظر محتوایی به هیچوجه شباهتی ندارند. بحث شباهت ساختاری و قالبها هم که چیز عجیبی نیست. بههرحال در نویسندگی هم نظیر دیگر هنرها و مشاغل، اصولی وجود دارد که باید به آن عمل کرد. اما قدرت تخیل هیچ فردی شبیه فرد دیگری نیست.
پس اینکه بین نویسندهها یکی میشود «تولستوی» یا «چخوف» به همان 5 درصد بازمیگردد؟
البته نباید فراموش کرد غیر از استثناهایی مثل «جیمز جویس» ایرلندی یا «دیکنز» انگلیسی، این جوامع هستند که نویسندهها را تربیت و مطرح میکنند. موج نخست داستاننویسی از پاریس شروع شد و نویسندههایی مثل «بالزاک» شاهکارهای ادبی را بهوجود آورد. این موج بعد از فرانسه به روسیه رسید. جامعه روسیه به جایگاهی بالاتر از فرانسه دست یافت و نویسندههای فوقالعادهای مثل «تولستوی»، «داستایوفسکی» و «چخوف» پا بهعرصه گذاشتند. بعد از آن باز هم این موج داستاننویسی به حرکت خود ادامه داد و به امریکا رسید. در این کشور هم نویسندگانی چون «درایزر» و «همینگوی» مطرح شدند. از آنجا هم به امریکای لاتین رفت. هماکنون نویسندگان بزرگی چون «مارکز» و «یوسا» از این کشور در جهان ادبیات درخشیدهاند. حالا باید دید که آن موج در حرکت بعدی به کدام کشور خواهد رفت. آرزوی من و دیگر همکارانم این است که این حرکت روزی به ایران برسد. برای وقوع این اتفاق باید تلاش کنیم تا محدودیتها از پیشروی اهالی قلم برداشته شوند.
البته باید خاطرنشان کنم که نویسنده شاخص شدن نیاز به تداوم و پشتکار هم دارد.
با این تفاسیر پشتکار را مهمترین عامل در نویسنده شدن میدانید؟
همینطور است. همه انسانها در پی پرکردن حفرهای هستند که در وجودشان ایجاد شده است. فردی این حفره را با پول پر میکند و شخصی هم با نوشتن. اگر شما عاشق نوشتن باشید این جای خالی را با هیچ گزینه دیگری نمیتوانید پر کنید. آنوقت است که تلاش میکنید و تبدیل به نویسندهای شاخص میشوید.
هماکنون حضور در برخی از کارگاههای داستاننویسی تبدیل به نوعی مد شده و فضای آنها از شکل حرفهای فاصله دارد. در اغلب آنها افرادی که ادعای روشنفکری دارند دورهم جمع میشوند و بازده چندانی هم ندارند، این را میتوان آسیبی بر ادبیات داستانی معاصر دانست؟
آب که گلآلود شود بههرحال عدهای به دنبال ماهی گرفتن از آن هستند. با این حال معتقدم برگزاری کارگاهها حتی با این شکلی که شما گفتید هم فوایدی دارد. فردی که واقعاً علاقهمند باشد حتی در این کلاسها هم به سطحی از شناخت دست پیدا میکند.
حالا که بحث کارگاههای داستاننویسی به میان آمد بهترین سن برای حضور در این کلاسها را چه سنی میدانید؟
گرچه نمیتوان سن دقیقی برای آن در نظر گرفت. اما شاید بتوان گفت که میانگین سنی هجده تا چهل سال برای این کار معقول باشد. بههرحال داستاننویسی حاصل تجربه اندوختن است. بههمین منظور است که میگویم نباید سن فردی که میخواهد به این عرصه قدم بگذارد زیاد باشد. البته استثناهایی هم وجود دارد اما این قانون کلی است. بعد از این سن اگر قدم به این کارگاهها بگذارند بیش از آنکه نویسنده خوبی شوند، منتقد خوبی میشوند.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید