1404/2/11 ۱۱:۳۷
صدیقیون(شاگردان صدیقی)، از ایشان یک فرمالیسم اجتماعی ساختند. اجازه نمیدهند بحث کنیم، نقد بنویسیم و ببینیم که ایشان چه چیزی را نگفته، به همین دلیل کمک کردیم که منش دکتر صدیقی به حاشیه برود و این فرمالیزم، بیشتر در ساحت سیاسی است.
رضا دستجردی: امروز نهم اردیبهشت، سالمرگ غلامحسین صدیقی، پدر جامعهشناسی ایران است. وی که از نسل نخست جامعهشناسان ایران میباشد، با بنیانگذاری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تأثیری بس شگرف بر ترویج دانش جامعهشناسی، اندیشه علمی، پژوهش، و نقد اجتماعی در ایران بر جای گذارد، نیز نسلی از جامعهشناسان برجسته را به جامعه دانشگاهی کشور معرفی کرد. ایبنا به بهانه سالمرگ او، با تقی آزاد ارمکی جامعهشناس به گفتوگو نشسته است.
مقدمتا ً اشاره بفرمایید که نقش غلامحسین صدیقی در بنیان گذاری جامعهشناسی نوین در ایران چه بود؟
دکتر صدیقی پدر جامعهشناسی ایران و از موسسان این دانش در ایران است. البته دیگران هم به اندازه دکتر صدیقی در تأسیس جامعهشناسی در کشور نقش داشتهاند، اما برخلاف دکتر صدیقی، در حوزه سیاست حضور نداشتهاند. از آن جمله میتوان به دکتر مهدوی، دکتر نراقی و بسیاری دیگر اشاره کرد که در سامان جامعهشناسی ایران تعیینکننده بودند. اگر این افراد به واسطه تخصصی که داشتند، یعنی در حوزه فلسفه، تاریخ و علوم اجتماعی، دانش آموخته بودند و از یک رجلیت سیاسی هم برخوردار نبودند و در عین حال هم در دانشگاه مستقر نبودند، احتمالاً جامعهشناسی ایران سرنوشت امروز را پیدا نمیکرد و جامعهشناسی همچنان علمی حاشیهای بود.
دکتر صدیقی در فرانسه تحصیل کرده بود. رهاورد ایشان از مکاتب جامعهشناسی اروپا چه بود؟ تحت تأثیر اندیشههای خاصی قرار داشت؟
دکتر صدیقی متأثر از سنت فرانسوی، خاصه جامعهشناسی آگوست کنتی بود، که بیشتر ملغمهای از فلسفه، ایدئولوژی، جامعهشناسی و اندکی علوم تجربی است. البته اینکه عرض میکنم، در اندیشه دکتر صدیقی وجود نداشت. یعنی اینکه تصور کنیم ایشان کسی بوده که اجازه داده باشد مثلاً در علوم اجتماعی، جریان زیستشناسی اجتماعی و فهم اجتماعی زیستی شکل گرفته باشد، صحیح نیست. اما ایدئولوژی، فلسفه و علوم اجتماعی که مرکزیتش با جامعهشناسی است، در جامعهشناسی ایران شکل گرفته. صدیقی اصلاً متأثر از دورکیم نیست. به نظر من، نه او و نه همه کسانی که به نسل اول جامعهشناسی تعلق دارند، به دورکیم اعتنایی نداشتهاند. از نظر من، موسس جامعهشناسی، دورکیم است و نه آگوست کنت، با این وجود، همه این نسل مدعیاند که جامعهشناسی را به معنای فلسفه اجتماعی، تفکر اجتماعی، ایدئولوژی اجتماعی یا مثلاً اندیشه تاریخی، تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی، آگوست کنت طراحی کرده است. من اعتقاد دارم که جامعهشناسی را دورکیم طرح کرده و بعد هم امر اجتماعی موضوعیت پیدا کرده است. ولی دکتر صدیقی و یارانش بیشتر به این سنت پایبند هستند که علوم اجتماعی با روشنفکری، سیاست، فلسفه و ایدئولوژی قرابت دارد؛ همان چیزی که در اندیشههای فیلسوفان اجتماعی مثل آگوست کنت هم موضوعیت داشته است.
با این وجود، بعضاً گفته میشود که اندیشه ایشان از امیل دورکیم هم تأثیر پذیرفته.
شما نمیتوانید این تأثیر را در آثار صدیقی ببینید، چون خودش هم اندیشه دورکیم را درس نداده است. اصولاً در علوم اجتماعی ایران، امیل دورکیم متعلق به نسل دوم جامعهشناسی است و نسل اول چندان به او کاری ندارند. ضمن اینکه، آثار جامعهشناسی او هم دیرتر ترجمه شد. به عنوان مثال، دکتر علیمحمد کاردان از جامعهشناسان نسل دوم ایران، کتاب «قواعد روش جامعهشناسی» دورکیم را ترجمه کرد. بعد، حسن حبیبی است که تقریباً در حاشیه نسل دوم و سوم قرار دارد که اقدام به ترجمه «تقسیم کار اجتماعی» مینماید. این افراد که به نسلهای بعد تعلق دارند، قدری دیرتر، نه فقط ترجمه آثار، بلکه آموزشش را هم انجام دادند. مثلاً میتوانم به محمداسعد نظامی اشاره کنم که نظریه جامعهشناسی درس میداد و یا بعدها احمد اشرف. اینها بودند که در مورد دورکیم حرف زدند، اما جامعهشناسان موسس اصلاً به اینجاها نرسیدند. از دورکیم میگفتند، ولی اندیشه دورکیم را طرح نمیکردند. این افراد بیشتر به فلسفه اجتماعی سنسیمون و تفکرات آگوست کنت توجه داشتند.
به موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بپردازیم. این موسسه چه نقشی در بسط جامعهشناسی مدرن در ایران داشت؟
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ضرورت توسعه پروژه نوسازی جامعه در دوران پهلوی است. آنجاست که سازمان برنامه احساس میکند نیاز دارد برنامههای توسعهاش مورد داوری قرار گیرد. جمعی از نخبگان، روشنفکران، جامعهشناسان، فیلسوفان اجتماعی و اصحاب ایدئولوژی برای نیل به این هدف گرد یکدیگر جمع شدند که دکتر نراقی مدیر و دکتر صدیقی رئیس آن بود. در این موسسه، آموزش جدیتر علوم اجتماعی موضوعیت پیدا میکند. در همین موسسه است که نسل دوم جامعهشناسی ایران آموزش میبیند، همچنین پژوهش میکنند، بعد در حوزه سیاستنویسی هم کمک میکنند. در میان افرادی که در این موسسه کار میکردند، مشاور، گزارشنویس، محقق و پژوهشگر حضور داشت که در سازمانهای مختلف رژیم پیشین کار میکردند. این موسسه توانست مبلغ جامعهشناسی، اندیشه علمی، پژوهش، و نقد اجتماعی باشد. به طور خاص، مثلاً سعی کردند با نوشتن مجموعهای از مونوگرافیها، ترجمههای متعدد، پرداختن به مسئله شهر و روستا در ایران، مهاجرت در ایران، آسیبهای اجتماعی و نظایر آن، این فضاها را گسترش دهند که به نظرم در مرحله دوم جامعهشناسی موسسه، تا سالهای ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸، نقش اساسی بر عهده داشتند.
گفته میشود که ویژگی جامعهشناسی دکتر صدیقی تلفیق آن با سنن بومی کشورمان است. مشخصاً رویکرد جامعهشناسی ایشان چه ویژگیهایی داشت؟
اینطور نیست که آقای دکتر صدیقی توانسته باشد جامعهشناسی بومی را تأسیس کند، نتوانست. میخواست و اراده تأسیس جامعهشناسی با همان رویکردهای فرانسوی را داشت، ولی نشد و نتوانست مثلاً نوسازی و مدرنیته را با سنتهای بومی تلفیق نماید. این سئوال، بیشتر سئوال روشنفکرانه است. سئوال اصحاب علم نیست در ایران. حداقل در آن دوره نیست. روشنفکران ایرانی دهه چهل هستند که این دغدغه را دارند و نهایتاً از درون آن، مثلاً سنتگرایی دینی و فرهنگی درمیآید که نمونه آن نصر، شریعتی، آلاحمد، مطهری و خیلیهای دیگر است که میخواسند سنت و مدرنیته را با هم آشتی بدهند و این دو را تلفیق کنند. خود آقای صدیقی توجهی به این موضوع نداشت و به لحاظ اندیشهای، در پی دفاع از جامعهشناسی و تفکر علمی بود. خود من در دانشکده علوم اجتماعی، دانشجوی درس ایشان بودم. وقتی وجنات، رفتار و روحیاتش را به یاد میآورم، میبینم همواره به دنبال دفاع از علم، عقل و علوم اجتماعی بود. مختصات علوم اجتماعی هم به گونهای بود که به فلسفه اجتماعی، حوزه روشنفکری، تاریخ، ایدئولوژی و امثالهم متصل بود و ایشان این موضع و منزلت را داشت. حال اینکه نسلهای بعد جامعهشناسان و روشنفکران ایرانی به سراغ سنت و مدرنیته رفتند، نمیگویم کار صدیقی نیست، ولی کار صدیقی نیست.
میراث صدیقی برای جامعهشناسی امروز ما چیست؟
چند میراث از دکتر صدیقی به جای مانده است. یکی، تأسیس نهادهایی است که امروز وجود دارد، مثل تأسیس گروه جامعهشناسی، بنیاد موسسه مطالعات تحقیقات و اجتماعی و بعد از همه مهمتر، میراث آموزشی او. چون دکتر صدیقی بیش از اینکه به عنوان یک متفکر منتقد قلمداد شود، بیشتر به عنوان یک معلم تمامعیار با همه ویژگیهای معلمی و استادی جلوه میکرد. این میراث مهم اوست، مثل آداب سخن گفتن و کلاس رفتن، ارتباطات اجتماعی، نزاکت علمی، استدلال علمی، نگارش و نظایر آن. اینها چیزهای مهمی است که ما در علوم اجتماعی از آن دور شدیم؛ یعنی درست بنویس، درست سخن بگو، کم بنویس، زیاده نگو، سر کلاس باش، به دانشجو اهمیت بده، و بحث را دقیق پیش ببر. صدیقی بیشتر در حد یک معلم دانشگاه بود تا یک متفکر دانشگاهی. اصلاً و ابداً هیچ اثری وجود ندارد که نشان دهد ایشان، تفکر یا جهتگیری اندیشگی خیلی خاصی را دنبال کرده باشد یا تلاش کرده باشد یک سوال بنیادین را جواب دهد. با این وجود، همه شاگرداش هم به این مهم اشراف دارند و اظهار میکنند که او یک استاد با منزلت آکادمیک به معنای معلمی و تعلیم و تربیت بود. تعلیم و تربیت، دغدغه نسل اول و دوم روشنفکران ایرانی است که به ایران آمده بودند؛ دغدغهای که در دکتر صدیقی هم دیده میشد. البته کسانی هم قبل از صدیقی، در پی تربیت، اخلاق و آموزش بودند، اما صدیقی بهترین مثالواره این دغدغه است.
خودتان در دانشکده علوم اجتماعی به تدریس مشغول هستید. آیا نگاه، رویکرد و منش دکتر صدیقی، امروز هم در دانشگاهها حاکم است؟
در ایران، دانشگاهها از تعبیری که در مورد صدیقی به کار بردم، عبور کرده. چرا؟ چون صدیقیون بعد از دکتر صدیقی، ایشان را به یک کلیشه تبدیل کردند تا از منش او بهره بگیرند. در واقع، صدیقیون داخل دانشگاه، کلیشهوار از دکتر صدیقی یاد کردند که فیالواقع بیشتر، وی را به آداب تعبیر میکردند تا کسی که یک الگوی رفتاری را ارائه داده باشد. البته من نمیگویم که اخلاق در دانشگاه نیست، اما سبک و سیاق سنتی صدیقی در دانشگاه وجود ندارد. مثلاً شما نمیتوانید استادی را پیدا کنید که وقتی دو ساعت سر کلاس میآید، شروع کند تمامعیار سخن بگوید و سوالات دانشجوها را جواب دهد. اینطور نیست. متأسفانه این ویرانگری را خود شاگردان دکتر صدیقی، مستقیم و غیرمستقیم ایجاد کردند. از ایشان یک فرمالیسم اجتماعی تولید کردند. بعد هم نگاه کنید، وقتی که سالگرد تولد، فوت یا هر چیزی که مربوط به ایشان است میشود، اجازه نمیدهند بحث کنیم، نقد بنویسیم و ببینیم که ایشان چه چیزی را نگفته. وظیفه ما در وهله اول، این است که بگوییم متفکر چه چیزی نگفته، دوم اینکه چیزهایی که گفته درست است یا نه. ما در مورد دکتر صدیقی تاکنون چنین کاری انجام ندادهایم، به همین دلیل کمک کردیم به اینکه منش دکتر صدیقی به حاشیه برود و این فرمالیزم، بیشتر در ساحت سیاسی است.
نقدتان را به دکتر صدیقی میفرمایید؟
سوال من این است که آقای دکتر صدیقی به عنوان یک متفکر جامعه شناس با تمام مختصاتی که دارد، که قبل از هر چیز، مسئلهاش، یک موضوع اجتماعی است، آیا چالش اساسی و مسئله بنیادین او در مورد جامعه ایرانی هست یا نیست؟ آیا ایشان از یک نظریه اصول جامعهشناسی تبعیت میکند یا یک نظریه جامعهشناسی را صورتبندی کرده یا نه؟ آیا آن نگاهی که ایشان در پی آن، مسئلهای را حل کرده، آن مسئله به درستی حل شده یا خیر. آیا توانسته استمرار داشته باشد؟ مثلأ فرض بفرمایید که همیشه یک دغدغه روشن جامعهشناسان و روشنفکران ایرانی تحت سنت و مدرنیته این بوده که تناسب جامعه ایرانی با جهان مدرن چگونه است؟ خب بعضیها جلوتر آمدند و بحثهای جدیتری را مطرح کردند، مثلاً اینکه نحوه اثرگذاری جامعه ایرانی در ساخت جهان مدرن اینگونه بوده، یا مثلاً ما نظریههای متفاوتی را در میان اصحاب علوم اجتماعی در نسلهای بعد از دکتر صدیقی داشتیم. حالا برخی میگویند که تو داری زیادهخواهی و زیادهگویی میگویی یا سختگیرانه رفتار میکنی، چون موضع دکتر صدیقی، موضع تأسیس است. من قبول دارم که موضع او تأسیس است، ولی بر این باورم که اگر تأسیس، محتوای کافی نداشته باشد، دچار تهیشدگی میشود و به انحراف میانجامد. اینکه الان علوم اجتماعی در ایران در حال سقوط است و گروهی تحت عنوان اسلامگرایی، جامعهشناسی اسلامی، جامعهشناسی روزمره و نظایر آن، مدام توی سر جامعهشناسی علمی میزنند به خاطر این است که جامعهشناسی علمی به معنای Science خوب صورتبندی نشد، متونش را تعریف نکردند، روشش سروسامان پیدا نکرد، مصداق تجربیاش درنیامد. شما ببینید که پژوهش جامعهشناسی در جامعه ایرانی از منظر جامعهشناسی علمی اتفاق نیفتاد که دکتر صدیقی و یارانش انجام دهند که بعد به مثالی برای پژوهشهای بعدی در جامعه ایران تبدیل شود. به عنوان نمونه، وقتی جامعهشناسی شیکاگو بنیان نهاده میشود، شیکاگوییها همان جامعهشناسی اروپایی را میآورند، ولی اساسأ دو سه تا کار مهم در مورد مسائل خود آمریکا میکنند. متأسفانه ما در نسل اول، چنین چیزی را نداریم. گرفتاری ما امروز این است که کتابهای عمده و اساسی در جامعهشناسی که بتواند جهت پژوهش، اندیشیدن و تفکر را معلوم کند، کم داریم. این نقصان به ضعفی برمیگردد که در آغازگران جامعهشناسی ایران بوده است.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید