گفت‌وگو با دكتر عبدالله ناصری: اسلام نبوی به واقعیت زندگی و وجدان انسانی توجه دارد

1393/11/7 ۰۹:۵۷

گفت‌وگو با دكتر عبدالله ناصری: اسلام نبوی به واقعیت زندگی و وجدان انسانی توجه دارد

بحث بر سر تبیین دقیق و صحیح از اسلام حقیقی سال‌هاست كه مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و بسیاری نیز در این موضوع به تحقیقات و ارایه نظریات مختلف پرداخت ه‌اند. اما یكی از مهم‌ترین وجوه این بحث موضوع رابطه یا تقابل اسلام و غرب است كه بحث اسلام حقیقی و خوانش نوین از پیام الهی مورد‌توجه قرار گرفته است. لذا برای شناخت و تبیین گستره رابطه اسلام و غرب باید مبانی فكری آن را در مسائل مختلفی مانند: معرفت‌شناسی، فلسفه، علم و معرفت قدسی، سنت و ادیان به صورت یك پروژه فكری واحد مد نظر داشت. چرا كه همه مسائل معرفتی را جزء جزءنمی‌توان نگریست بلكه آنها در یك ساختار و یك ساحت مد نظر قرار می‌گیرد.

 

خشونت‌هایی كه به نام جهان اسلام رخ می‌دهد نتیجه فهم سطحی از قرآن و سیره است

منوچهر دین‌پرست: بحث بر سر تبیین دقیق و صحیح از اسلام حقیقی سال‌هاست كه مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و بسیاری نیز در این موضوع به تحقیقات و ارایه نظریات مختلف پرداخت ه‌اند. اما یكی از مهم‌ترین وجوه این بحث موضوع رابطه یا تقابل اسلام و غرب است كه بحث اسلام حقیقی و خوانش نوین از پیام الهی مورد‌توجه قرار گرفته است. لذا برای شناخت و تبیین گستره رابطه اسلام و غرب باید مبانی فكری آن را در مسائل مختلفی مانند: معرفت‌شناسی، فلسفه، علم و معرفت قدسی، سنت و ادیان به صورت یك پروژه فكری واحد مد نظر داشت. چرا كه همه مسائل معرفتی را جزء جزءنمی‌توان نگریست بلكه آنها در یك ساختار و یك ساحت مد نظر قرار می‌گیرد.

وقتی سخنی از اسلام حقیقی به میان می‌آید مقصود لب و لباب دین و آموزه‌های قرآنی و پیام پیامبر اسلام(ص) است. اما قریب به ٢٠٠‏ سال است كه امواج مدرنیته به سرزمین‌های اسلامی رسیده و اندیشه‌های معطوف به مدرنیته در عرصه‌های مختلف اندیشه، فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد دنیای اسلام نفوذ پیدا كرده است. در تقابل با این اندیشه‌ها، گرایش‌های مختلفی در جهان اسلام پدید آمده كه از آن به بنیاد گرایی‏، تجدد گرایی‏، سنت‏‌گرایی‏ برقراری رابطه اسلام و غرب و گفت‌وگوی اسلام و مسیحیت یاد می‏ كنند. دو قرن پیش، اگر كسی می‏خواست اسلام را بررسی كند خواه از اهالی مغرب زمین یا از معتقدان چینی آیین كنفوسیوس یا هندویی از سرزمین هند با سنتی واحد مواجه بود. مكاتب عدیده كلامی، فقهی، فكری وتفسیری را مطالعه می‌كرد. اما در چند دهه اخیر توجه روزافزونی را در غرب نسبت به اسلام شاهدیم، توجهی كه هر رویداد جهانشمول مرتبط با نام اسلام، از جنگ داخلی لبنان گرفته تا انقلاب اسلامی ایران و تا ظهور حركت‌های اسلامی در میان مردم فلسطین، سبب تشدید آن شده است. اینك این توجه نوخاسته از زمان حوادث ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ تا سطوح بی‌سابقه‌ای ارتقا یافته است. اگر چه چهره‌های قابل توجهی در در غرب مانند گوته، كربن، شیمل، ماسینیون و گیب كه نگاهی معنوی و با عشق و احترام به اسلام داشتند قابل ستایش است اما اینك ما نیازمند بازاندیشی مجدد و ارایه نگاهی نوین بر بستر فهم دقیق از اسلام و پیام الهی آن هستیم. در گفت‌وگوی ذیل كه با دكتر عبدالله ناصری، استاد تاریخ اسلام دانشگاه الزهرا، صورت گرفته، سعی شده برخی زوایای درك حقیقی از اسلام را مورد بررسی قرار دهیم. به تازگی دكتر ناصری كتاب «اسلام؛ میان حقیقت و تجلی تاریخی» اثر عبدالمجید شرفی (اندیشمند مسلمان تونسی) را ترجمه و توسط انتشارات كویر منتشر كرده است. دكتر ناصری با انتشار این اثر چهره جدیدی به جامعه ایرانی معرفی كرده كه می‌توان در این اثر راه همسان‌سازی دین با دنیای مدرن را ملاحظه كرد. چرا كه مولف بر این باور است كه باید به مسیر معرفتی خود نگاهی دوباره كنیم و بدانیم جوهر حقیقی اسلام كه از قرآن درك می‌شود با اسلام تاریخی متفاوت   است.

***

   یكی از مهم‌ترین بحث‌های جدی كه طی سال‌های اخیر در جوامع علمی و آكادمیك بسیار مورد توجه قرار گرفته بحث سازگاری دین و مدرنیته است. اگرچه من قصد ندارم وارد این مبحث شوم اما باید اذعان داشت كه اندیشمندان مختلفی از سراسر جهان به خصوص در حوزه جهان اسلام به این موضوع پرداخته‌اند. طی سال‌های اخیر اندیشمندانی از ایران، مالزی، مصر، تركیه و حتی اندیشمندان مسلمان ساكن اروپا و امریكا هم وارد این بحث شده‌اند. یكی از كسانی كه سعی كرده خوانشی نوین از دین اسلام عرضه كند دكتر عبدالمجید شرفی است. شما به تازگی كتاب «الاسلام بین الرساله و التاریخ» ایشان را ترجمه كرده‌اید. البته با عنوان فارسی «اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی» منتشر شده است. در ابتدای صحبت قدری درمورد دكتر شرفی توضیح دهید كه خوانندگان ما با ایشان و اینكه چرا اثری از وی باید ترجمه شود آشنا شوند؟

دكتر عبدالمجید شرفی یكی از نواندیشان و نومعتزلیان مسلمانی است كه به رغم ترجمه دو كتاب از او - پیش از اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخ - در ایران ناشناخته است. نواندیشان ایرانی و نخبگان سرزمین ما كه این رگه از تاریخ اندیشه معاصر را دنبال می‌كنند بیشتر با مرحوم محمد عابد الجابری، مرحوم محمد اركون، مرحوم نصرحامد ابوزید و حسن حنفی آشنا شده‌اند و حتی كسانی مانند عبدالله عربوی مغربی، عبدو فیلالی انصاری (كه این دو از جغرافیای كشور مغرب عربی یا به غلط مصطلح مراكش هستند) كه در جرگه همین نومعتزلیان قرار می‌گیرند و تك‌نوشته‌هایی از آنها ترجمه شده یا محمد سعید عشماوی قاضی و حقوقدان نواندیش مصری كه البته مثل و به اندازه نواندیشان مذكور با رویكرد به روش‌های جدید پژوهش در علوم انسانی سروكار ندارد، همه اینها برای ما كم شناخته شده‌اند.

در مورد عبدالمجید شرفی چون از موضع الهیات و معارف اسلامی برخاسته و مثلا مانند نصر حامد كه متمركز بود فقط در علوم قرآنی، یا جابری كه بیشتر در فلسفه اسلامی متمركز است، به نظر بنده شرفی یك جامع‌نگری بیشتری در اندیشه دینی دارد (البته اشاره كنم به نظر من در میان این خانواده نواندیش مغربی، محمد اركون از همه یل‌تر و پیل‌تر است و امیدوارم روزی همه كارهای مهم او به فارسی برگردان شود) و در میان آثار شرفی این كتاب از همه مهم‌تر و اثرگذارتر است و در واقع مانیفست فكری اوست. به علاوه شرفی پس از مخالفت‌های شدیدی كه در مصر و حوزه الازهر یا همان موطن خودش - تونس - با او شد و سردمدار این مخالفت‌ها استادش دكتر محمد طالبی بود به همراه چند نفر از نواندیشان جهان عرب و شمال آفریقا مثل مرحوم نصرحامد ابوزید، عزیز عظمه، جرج طرابیشی، سید محمود ممنی، محمد حداد و دیگران «اتحادیه عقل‌گرایان عرب» یا رابطه العقلانیین العرب را در پاریس تاسیس كردند تا با یك رویكرد ضد اخباری و ضد اشعری به بازخوانی اندیشه و متون اسلامی بپردازند و نخستین تلاش‌ آنها مجموعه چند جلدی «الاسلام واحدا و متعددا» بود، كه شش جلد آن توسط بنده و همكارم خانم دكتر سمیه سادات طباطبایی در قالب یك مجلد به نام «اسلام؛ وحدت مبانی، كثرت ظهور» ترجمه و چاپ شده است و یك جلد آن هم به نام «اسلام متصوفان» جداگانه توسط خانم دكتر كبری روشنفكر. اعضای این اتحادیه پژوهش‌های اساسی در حوزه بازخوانی علوم و معارف دینی و هم‌راستایی اسلام  مدرنیته دارند و ترجمه بسیاری از آنها برای فارسی‌زبانان نخبه كه كمتر عربی می‌دانند مفید و بلكه ضروری است. پس به یك معنا، هدف من از ترجمه این كتاب آشنایی دانشجویان حوزه تحصیلات تكمیلی، اساتید و محققان با این فضای جدید و مدرن فكری جهان اسلام است. خود نویسنده محترم هم در مقدمه چاپ اول كتابش یا مقدمه اختصاصی بر ترجمه فارسی می‌گوید كه هدفش بازنگری در فهم تاریخی از متون دینی برای پاسخگویی به مقتضیات عصر مدرن است. شرفی معتقد است تحولات علمی در جهان بشر در قرون اخیر (پس از رنسانس) مثل كشف كپرنیك، نظریه تكاملی داروین، تئوری تاثیرگذار فروید و انقلاب علمی معاصر در حوزه‌ فناوری‌ها و ژنتیك، باعث شده نسل معاصر بلندپروازی كند و مطالبات جدید مقتضای عصر خود داشته باشد و من (من یعنی نویسنده) به عنوان یك مسلمان با قدم گذاشتن در ساحت «اجتهاد و نوآوری» می‌خواهم سهمی در هماهنگی میان دین و مطالبات عصر جدید یا «دین و مدرنیته» داشته باشم.

 

  به نظر می‌رسد استفاده از تعبیر اسلام در میانه حقیقت و تاریخ قدری مناقشه‌برانگیز و شاید تامل‌برانگیز باشد. چرا كه معمولا حقیقت‌ها در طول تاریخ به انحای مختلف خود را نشان می‌دهند چرا شرفی وارد این حوزه شده و سعی كرده با چنین تعبیری حقیقت واقعی اسلام را آشكار سازد؟

در یك كلام كلی باید گفت كه از نظر نویسنده، «اسلام حقیقی» و «اسلام تاریخی» دو چیزند؛ اولی منادی برگرفتگی از روح قرآن و وحی و آنچه می‌توان در سیره اصیل نبوی مشاهده كرد و دومی چیزی است كه پس از پیامبر (ص) در درون یك هم‌آمیختگی از سنت، خلافت و میراث مكتوب برجای مانده از نظریات هماهنگ با سیاست خاص، معنا پیدا كرده است. از نظر نویسنده، اولا اسلام نبوی فراتر از یك رفتار دینی است؛ ثانیا اسلام نبوی یك قرائت نیست بلكه خوانش‌هایی متعدد دارد؛ ثالثا در اسلام نبوی میان وجدان مسلمان با واقعیت زندگی او هماهنگی است. در مقابل، اسلام تاریخی هم مختصات خود را دارد؛ اولا در این اسلام جنبه‌های اسطوره‌ای به عنوان معیار در درون «سیره» و «تاریخ» پیوسته تقویت شده است. ثانیا نظریه‌پردازی دینی با علم كلام شروع شد كه مباحث آن گره خورده با اوضاع سیاسی بود.

 

  یعنی شما معتقد هستید كه جوهره یا لب و لباب دین با چهره‌ای كه در طول تاریخ آشكار می‌شود دو گونه است؟

البته باید تاكید كنم كه اساسا جوهر دین با چهره‌ای كه از آن می‌شناسیم دو تاست. نویسنده از «هنری برگسون» فیلسوف فرانسوی مدد گرفته و از اصطلاح «دین باز» و «دین بسته» استفاده می‌كند، یعنی میان دعوت اصلی و انواع دینداری تفاوت قایل می‌شود. شیوه‌های متعدد دینداری در قالب آیین‌های گوناگون تجلی می‌یابد و مهم‌ترین وظیفه این آیین‌ها ایجاد انضباط اجتماعی است و از نظر شرفی، تجلیات دینداری بر حقیقت دین چیره می‌شود. از سوی دیگر، سلطه بلامنازع فقیهان بر دین (تاكید می‌كنم این نگره در اندیشه و تمدن اهل سنت بیان می‌شود) باعث شده تا برداشتی معین بر انسان تحمیل شود یعنی همان قانونگذاری تاریخی دستگاه فقه. البته نویسنده اشاره می‌كند كه این نگاه سنتی در پی تحولات دنیای معاصر، متحول شد و الان چهار رویكرد وجود دارد: رویكرد سنت گرایان، رویكرد نواصولگرایان، رویكرد اسلام‌گرایان سلفی و بالاخره رویكرد دكتر محمود محمد طه سودانی كه در راه این عقیده جانش را از دست داد. برای پرهیز از تطویل مطلب، دوستان را به صفحات ٧٠ به بعد كتاب ارجاع می‌دهم.

 

  یكی از موضوعاتی كه اندیشمندان مسلمان بر آن تاكید ویژه دارند بحث پیام حضرت محمد (ص) است. به نظر شما چرا دكتر شرفی پیام پیامبر اسلام (ص) را در قالب فلسفی و حتی با رویكردهای مختلف طرح می‌كند. به نظر می‌رسد فضای طرح ویژگی‌های پیام پیامبر (ص) بیش از آنكه بر اساس تبیین دیدگاه تاریخی باشد بیشتر یك ضرورت سیاسی و اجتماعی دیده می‌شود كه قابلیت بازخوانی برای دوره‌های مختلف بشری دارد؟ آیا اساسا شما با طرح چنین دیدگاهی موافقید و نقد شما به این دیدگاه چیست؟

در واقع گرانیگاه نظر او همین است و در دعوای اصلی او با «نص‌گرایان» بر سر همین بحث كه روح قرآن و پیام وحی با رویكرد فلسفی و نگرش عقلی قابل فهم است. محو شدن در لفظ قرآن و نادیده گرفتن شرایط صدور حكم یا نزول آیه همان رویه تاریخی مفسران و فقیهان بوده كه این هم ناشی از بی‌توجهی به روح عقلانی و فلسفی پیام است. ببینید از این آیه معروف سوره كهف (آیه ١٠٩) چه برداشتی می‌توان كرد از حقیقت پیام وحی. اگر همه دریاها مركب و قلم شود برای بیان این حقیقت،‌ ناتوانند و تمام می‌شوند اما پیام وحی و حقیقت آن نه. یعنی حقایق الهی را در قالب‌های مادی نمی‌توان محصور و تفسیر كرد. درك این واقعیت جز به مدد عقل فلسفی میسر نیست و اگر بپذیریم زبان قرآن، رمز و مجاز و استعاره است و كنایه و مثال، آن وقت این زبان را جز در قالب فلسفی نمی‌توان فهم كرد.

 

  سلفیون طی سال‌های اخیر بسیار مورد توجه محققان اسلامی قرار گرفته است. آنها سعی كرده‌اند تا منش و روش این باور را مورد ارزیابی قرار دهند. دكتر شرفی هم در كتاب خود سلفیون را اسلام نصی معرفی می‌كند. اساسا اسلام نصی دارای چه بن مایه فكری است كه شرفی بدان می‌پردازد و چرا طی سال‌های اخیر سلفیون تا این اندازه قدرت گرفته‌اند و مورد توجه بسیاری از نه تنها محققان بلكه سیاستمداران قرار گرفته‌اند؟

اسلام نصی جز به منظومه فكری و میراث گذشتگان نمی‌اندیشد. بیشترین سهم در تاریخ اسلام را برای تثبیت اسلام نصی كه نقطه مقابل «اسلام تاویلی» یا «اسلام نوگرایی» است، اشاره داشتند و امروز در كلیت جهان اسلام همان گفتمان اسلام سیاسی است كه این گفتمان از «مودودی» تا «راشد غنوشی» گسترده است كه البته فرد اخیر با مشاهده واقعیت‌های سه دهه اخیر تحولخواه شد.

در این اسلام بنا به نظر مثلا ابواعلی مودودی، قانون خدا كه همان میراث پیشینیان است، مرز اسلام و كفر است یا از نظر «حسن البنا» با التجای به میراث فقهی است كه می‌توان راه سعادت بشر را تضمین كرد. با تشریح بیشتر این رویكرد توسط «سید قطب»، پیوستگی فقیه و حاكم تضمین‌كننده هم امنیت و هم عدالت اجتماعی است.

 

  آیا اساسا امكان عبور از اسلام سلفی و نصی وجود دارد. راهكار خود شرفی برای چنین   وضعیتی  چیست؟

قطعا كتاب به اسلام نصی و سلفی نگاه سلبی دارد. راه عبور از این اسلام در نگاه و دستگاه فكری اهل سنت همان است كه در این كتاب آمده و من در سوالات دیگر درباره آن سخن گفتم. البته در نگاه تشیع هم همین است. بهترین بیان را امام علی دارد كه می‌فرماید: «این قرآن جز نوشته بین دو جلد نیست. خود سخن نمی‌گوید، بلكه باید آن را به سخن واداشت.» راه عبور از این اسلام نصی همان سفر به عالم تاویل و هرمنوتیك    است.

 

  دكتر شرفی برای برون رفت از آنچه بر جهان اسلام رفته و مشكلات و مصیبت‌هایی كه با آن درگیر است دو راهكار ارایه می‌دهد كه به صورت مختصر می‌توان گفت یكی بالا بردن سطح درآمد كه یك بستر اقتصادی می‌طلبد و دیگری تضارب آرای میان اندیشمندان جهان اسلام است. درباره این دو راهكار می‌توان گفت كه برخی كشورهای عربی درآمد خوبی دارند و به لحاظ اقتصادی هم جزو كشورهای ثروتمند محسوب می‌شوند اما نگاه بنیادگرایانه از اسلام چنین در این كشورها ریشه دوانده نه تنها آنها نتوانستند اسلام رحمانی و اخلاقی و حتی به تعبیر شرفی اسلامی حقیقی را معرفی كنند بلكه اسلام‌هراسی را رواج داده‌اند. از سوی دیگر تضارب آرا هم بحثی جدی است. متاسفانه اندیشمندان مسلمان به واسطه گستردگی جهان اسلام از یكدیگر خبر ندارند. محققان ایرانی چندان خبر ندارند كه در تونس چه می‌گذرد و محققان مالزیایی نیز خبر ندارند كه در تركیه چه اتفاقی در حال وقوع است و اندیشمندان آنها به چه می‌اندیشند. نقد شما به دیدگاه شرفی چیست؟

به نظر من این دو - یعنی تروریسم و رشد ثروت - هیچ رابطه معناداری ندارند. آنچه در جهان اسلام در سال‌های اخیر در قالب خشونت دینی- مذهبی و در اوج آن «ترور دیگری» رخ می‌دهد علاوه بر فهم سطحی از قرآن و سیره یا همان اسلام نصی و متنی كه ظهورش شد اسلام سلفی - سیاسی سید قطبی و ابواعلاء مودودی‌وار، ریشه در نگاه تاریخی خصمانه به غرب استعمارگر قرون ١٩ و ٢٠ دارد. البته ظهور صهیونیسم و تداوم حیات آن را هم در همین روند نگاه خصمانه باید فهم كرد. ضمن آن كه بر ناهمگونی درون جوامع اسلامی - عربی هم باید تاكید كرد. اینكه فقط بحث را خلاصه كنیم در حوزه ارتقای سطح معیشت و تضارب آرا، كافی نیست.

باید نگاه به انسان به عنوان اشرف مخلوق خدا تغییر كند. ما مسلمانان هم به علت همان برداشت غلطی كه از خاتمیت و افضلیت اسلام و پیامبر داریم و به علت برداشت‌های صرف نصی، مثل غربی‌ها در دام پرخطر «من و دیگری» افتادیم. ثنویت «دارالاسلامی» و «دارالحربی» بر فكر و رفتار بسیاری از مسلمانان نصی سلفی حاكم است. تا نگرش ما به غیر مسلمانان، نگاه «تداومی» و «استمراری» نباشد و آن هم از رهگذر تقویت گفتمان برون‌دینی و گفت‌وگوی بین‌الادیانی میسر است، همین درگیری و منازعه خواهد بود، ربطی به سطح معیشت ندارد. البته این را داخل گیومه می‌گویم «تردیدی نیست كه فقر مرتع كژی‌هاست.»

  بحث خودآگاهی نوین اسلامی كه از سوی افرادی مانند عبده فیلالی انصاری طرح می‌شود و به نوعی شرفی نیز بر آن اشاره دارد به نظر می‌رسد چندان تعبیر تامل برانگیزی نباشد. چرا كه این تعبیر معتقد است كه جهان اسلام باید از اوهام و دگماتیسم دوری كند. ما در آموزه‌های نه تنها پیامبر بزرگوار اسلام بلكه در آموزه‌های ائمه اطهار هم این تعبیر را می‌توانیم مشاهده كنیم. به نظر شما این تعابیر بیشتر قصد دارد خوانشی نوین از دیدگاه اندیشمندان جهان اسلام به وضعیت فعلی باشد یا اینكه به گونه‌ای تذكر و تاكید بر بازاندیشی آموزه‌های پیشین   اسلامی  است؟

ببینید بحث خودآگاهی نوین اسلامی كه امثال عبدو فیلالی مطرح می‌كنند در كتاب «اسلام با دشمن لائیسیته» كه با عنوان اسلام و لائیسیته به فارسی برگردان شده متوجه این معناست كه در بازسازی تاریخ اسلام، می‌توان سازگاری علم و دین یا دین و مقتضیات زمان را صورت داد. در این خودآگاهی نوین، اسلام جز از رهگذر یك نظام اجتماعی محقق نمی‌شود و عینیت پیدا نمی‌كند. در باور دیگر یا در بخش دیگری از این خودآگاهی در جامعه اسلامی اصل اخلاق و آزادی اندیشه است و امت اسلامی، «امت باز» است. شبیه نگاه شرفی و برگرفته از همان عبارت «دین باز، دین بسته برگسونی.» البته این امت باز نمونه در نظر برخی مثل محمد محمود طه، محمد طالبی استاد شرفی یا فضل‌الرحمان وقتی محقق می‌شود كه عدالت اصل باشد. در این خودآگاهی نوین، نگرش‌های جدید دینی، با اسلام هماهنگ‌تر است تا با مدرنیته. تقریبا شرفی هم با تفاوت‌هایی همین دیدگاه را دارد. تفاوت مهم دیدگاه او با طیف طرفدار خودآگاهی نوین اسلامی در نحوه پرداختن به متون دینی یا چگونگی بازاندیشی متون دینی است.

در خصوص اینكه این بحث خودآگاهی نوین اسلامی تعبیر جدیدی است یا نه، من هم با شما هم‌عقیده‌ام. در آموزه‌های اصیل نبوی و علوی این هست، اما شرفی یا بعضی دیگر مثل اعضای اتحادیه عقل‌گرایان عرب، چیز دیگری می‌گویند. حرف آنها این است كه از همان آموزه نبوی یا علوی باید برداشت صرف عقلی و تاویل‌گرا داشت.

من و شما یك آموزه نبوی یا علوی از رهگذر سنت یا روایت را اگر در مجرا و آزمایشگاه فنی خودش یعنی «رجال» و «درایه» درست بود می‌پذیریم و نهایتا اگر با قرآن هم  تعارض نداشت. اما جریان نومعتزلی جدید مثل شرفی و اركون و دیگران تاكید بر بازاندیشی آموزه‌های پیشین دارند، توجه كنیم كه بعضی مثل اركون و جابری و حنفی سعی می‌كنند از میراث خیلی فاصله نگیرند اما شرفی نه یا لااقل نتوانسته بیان صریحی داشته باشد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: