1402/7/30 ۱۳:۵۷
كتاب «صدر اسلام و زایش سرمایهداری» نوشته بندیكت كهلر، با ترجمه مشترك جعفر خیرخواهان و محمد ماشینچیان، چند ماه پس از انتشار به چاپ دوم رسید. این روزها كه قیمت كتاب مثل سایر كالاها افزایشی تصاعدی یافته، چاپ مجدد كتابی نسبتا تخصصی بحثبرانگیز است. بندیكت كهلر، نویسنده كتاب كه در دانشگاههای ییل، توبینگن و دانشگاه شهر لندن تحصیل كرده، خود سالها تجربه بانكداری دارد و هماكنون با موسسه امور اقتصادی لندن همكاری میكند.
قیمتگذار خداست
محسن آزموده: كتاب «صدر اسلام و زایش سرمایهداری» نوشته بندیكت كهلر، با ترجمه مشترك جعفر خیرخواهان و محمد ماشینچیان، چند ماه پس از انتشار به چاپ دوم رسید. این روزها كه قیمت كتاب مثل سایر كالاها افزایشی تصاعدی یافته، چاپ مجدد كتابی نسبتا تخصصی بحثبرانگیز است. بندیكت كهلر، نویسنده كتاب كه در دانشگاههای ییل، توبینگن و دانشگاه شهر لندن تحصیل كرده، خود سالها تجربه بانكداری دارد و هماكنون با موسسه امور اقتصادی لندن همكاری میكند. او تاثیر ادیان ابراهیمی بر تجارت و اقتصاد سدههای میانه را مطالعه میكند و در كتاب حاضر میكوشد نشان دهد كه عناصر اصلی سرمایهداری كه نخست در ونیز ظاهر شدند، در اصل از نهادهای اقتصادی و رویههای كسب و كار اسلامی اقتباس شدهاند. شاید همین مختصر گویای آن باشد كه چرا این كتاب در مدتی كوتاه چنین با استقبال مواجه شده است. تا پیش از این ساز و كارهای اقتصادی در تمدن اسلامی عمدتا مورد توجه چپگرایان بود و آنها تلاش داشتند با تاكید بر مضامینی چون عدالت اجتماعی خوانشی چپ از اقتصاد در تمدن اسلامی ارایه دهند. اكنون این كتاب رویكردی متفاوت دارد و اگرچه كماكان بر اهمیت و ضرورت دستورها و ساز و كارهای عدالتخواهانه در آموزههای اسلامی تاكید میكند، اما معتقد است كه میتوان ریشهها و خاستگاههای سرمایهداری را نیز از آن دستورها و ساز و كارها بیرون كشید. به علت جذابیت و داغی موضوع به محض انتشار چاپ اول كتاب، آن را خواندم و با دكتر جعفر خیرخواهان، اقتصاددان و یكی از مترجمان كتاب گفتوگو كردم. اما انتشار این گفتوگو كه در دفتر روزنامه صورت گرفت، اندكی به تعویق افتاد. دكتر خیرخواهان در گفتوگوی حاضر میكوشد دیدگاههای كهلر را توضیح دهد.
**********
معمولا در بحث اقتصاد در اسلام بر وجوه برابریطلبانه و عدالتخواهانه اسلام تاكید میشد و چهرههایی چون ابوذر غفاری برجسته میشدند و كمتر دیده بودیم كه از اسلام و رابطهای كه میتواند با سرمایهداری و كارآفرینی داشته باشد، بحث شود. البته متفكرانی چون ماكس وبر و به تأسی از او ماكسیم رودینسون درباره اسلام و سرمایهداری بحث كرده بودند، اما چندان توجهی به این مباحث نشده بود. اینكه بندیكت كهلر كوشیده عناصری از سرمایهداری را در صدر اسلام بجوید، جالب توجه است و یادآور كتاب مشهور وبر با عنوان «اخلاق سرمایهداری و روحیه پروتستانی». یعنی كهلر میكوشد نشان دهد نطفه و خاستگاه و زایشگاه اندیشه سرمایهداری در نگاه اقتصادی صدر اسلام وجود داشته است. البته پژوهشگران دیگری مثل تیمور كوران (مشخصا در كتاب شكاف عمیق) هستند كه باور متفاوتی دارند. یعنی میكوشند نشان دهند كه اگرچه نهادهای اقتصادی در دوران تمدن اسلامی به رونق اقتصادی كمك كردند، اما همین نهادها در ادامه مانع پیشرفت و توسعه اقتصادی شدند.
به نكته مهمی اشاره كردید كه چرا به نهادهای خلق ثروت و سرمایهگذاری و كارآفرینی در تاریخ معاصر كشورهای اسلامی توجه نشده و جنبههای عدالتخواهی و بازتوزیعی مطرح شده و طرفدار پیدا كرده است. اهمیت كتاب كهلر شاید از همین جنبه باشد. البته دیدگاه امثال تیمور كوران هم با رویكرد كتاب حاضر منافات ندارد. این كتاب فرآیند رونق گرفتن كسب و كارها و پیشرفت اقتصادی سریع تمدن اسلامی را بررسی و واكاوی میكند. كوران هم در همین راستا ادعا میكند چون ارزشها و اصول سرمایهداری در كشورهای اسلامی نادیده گرفته شده و كمرنگ شد، تمدن غربی موفق شد جای تمدن اسلامی را بگیرد.
اگر موافق باشید، از همینجا شروع كنیم كه معمولا اسلام را با سوسیالیسم و برابریطلبی بیشتر همراه میدیدند. نظر بندیكت كهلر در این باره چیست؟
در شرایط و محیطی كه چیزی جز فقر و نداری وجود نداشته باشد، برابری چه معنا و ارزشی دارد؟ براساس پژوهش كهلر، اسلام اجازه داد تواناییها و نیروهایی كه در فرد و جامعه نهفته است، آزاد شود و مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. همچنین افراد را تشویق به پذیرفتن ریسك و قراردادهای دوجانبه سودآور كرد و كل جامعه منتفع شدند. برخلاف ماركسیستها كه اساس سرمایهداری را نابرابری و دسترسی نابرابر به ابزارهای تولید میدانند در مكه هر كاروانی كه راه میافتاد امكان نداشت فقیری در آن سهیم نباشد چه به شكل نیروی كار در خدمت كاروان و چه كمترین اندوختهای كه داشت به عنوان سرمایه همراه كاروان میفرستاد و با اعتمادی كه وجود داشت همه چه فقیر و غنی منتفع میشدند. البته به دغدغه عدالت و تامین اجتماعی هم توجه میشد چه به شكل مالیاتهای مختلفی كه پس از اسلام مثل زكات از مسلمانان و جزیه و خراج از كفار گرفته میشد و بازتوزیع میشود و نیز اینكه در اسلام سفارش فراوان به صدقه و انفاق و وقف شده است. چنین تركیبی باعث ایجاد انسجام و پیوستگی در جامعه هم میشود و اجازه نمیدهد بیرحمی ادعایی منتسب به نظام سرمایهداری به وقوع پیوندد و یك نوع سرمایهداری زاینده و لطیف و مناسب شكل میگیرد.
چطور شد این كتاب را برای ترجمه انتخاب كردید؟
كتاب اصلی در سال 2014 منتشر شد و همزمان با آن بود كه مطلع شدم موسسه لگاتوم در لندن همایشی برگزار كرد تا به ریشهها و خاستگاه سرمایهداری پرداخته شود و اینكه سرمایهداری از كجا آغاز شده است. نخستین مقاله آن همایش هم به بندیكت كهلر تعلق داشت كه در آن مدعی شد سرمایهداری در مكه و صدر اسلام ظهور كرده بود. سخنران بعدی مدعی بود سرمایهداری ابتدا در ونیز و دیگر دولتشهرهای ایتالیا و در ادامه هلند شكل گرفته و توسعه یافته است. اما كهلر نگاهی گسترده و جهانیتر داشت. این جنبه برای من جالب آمد كه چگونه یك فرد مسیحی اینچنین به صدر اسلام و نهادهای شكل گرفته در آن زمان توجه نشان داده است. كهلر پس از بازنشستگی دو كتاب زندگینامه شخصیتها مینویسد، یكی درباره یك فیلسوف و اقتصاددان قرن نوزدهمی آلمان و بعدی درباره یكی از بنیانگذاران بانك مركزی آلمان. او سپس به اندیشكده «موسسه امور اقتصادی» در لندن میرود همانجایی كه چند دهه پیش هایك مشغول تحقیق بوده و مارگارت تاچر قبل از نخستوزیری هم به آنجا رفتوآمد داشته است. كهلر در این اندیشكده مقالهای درباره زكات و نظام تامین اجتماعی در صدر اسلام مینویسد و مقاله دیگری با این ادعا كه پیامبر(ص) بزرگترین سرمایهدار عرب زمان خود بوده است. مطالبی كه از سوی مخاطبان بسیار مورد استقبال قرار میگیرد و او را تشویق به ادامه این كار میكنند. او شروع به مطالعه و پژوهش بیشتر میكند كه درنهایت به كتاب حاضر ختم میشود. كتاب فصول زیاد و كوتاهی دارد و داستانوار پیش میرود. از مكه صد سال پیش از تولد پیامبر(ص) و زندگی اجداد او آغاز میكند و تا قرن بیستم و كتاب «اقتصاد ما» محمد باقر صدر روایت میكند. در انتهای كتاب جمعبندی میكند كه ادیان ابراهیمی منافاتی با هم ندارند و میتوانند با یكدیگر كنار بیایند و افكار اقتصادیشان با یكدیگر و نظام سرمایهداری در تضاد نیست. به این ترتیب متوجه شدم نویسنده حرفهای تازهای میزند و با شجاعت و روشنگری ایدههای خود را مطرح كرده است. از همان زمان مشتركا شروع به ترجمه كردیم اما انتشارش به درازا كشید.
علت این طولانی شدن چیست؟
كتاب نقلقولهای زیادی از اشخاص و كتب و منابع اسلامی آورده است. ابتدا هر آنچه در متن انگلیسی آمده بود به فارسی ترجمه كردیم. البته اگر منابع فارسی بودند مستقیم از منبع فارسی استفاده كردیم. اما ناشر اصرار داشت نقلقولهای منابع عربی تا حد امكان از انگلیسی ترجمه نشود و از ترجمه به فارسی آنها كه موجود است استفاده شود. همین موضوع در كنار شیوع كرونا و مشغلهها و ویراستاریهای متعدد و حساسیت در ترجمه كه روان باشد باعث طولانی شدن آن شد.
كتاب دیگری هم داریم كه به این موضوع یعنی نسبت سرمایهداری با اسلام بپردازد، البته در مقدمه به برخی آثار اشاره شد؟
ممكن است آثار زیادی باشد، اما ارزش كتاب كهلر این است كه نویسنده به دانش و ادبیات اقتصادی روز آشنا است و با دسترسی خوبی كه به متون و آثار تاریخی متنوع داشته است و به شكل ناظری بیطرف به این موضوع پرداخته است. در این زمینه تیمور كوران -كه شما به او اشاره كردید- سرآمد است. او برای مثال در كتاب جدید خود با عنوان به تاخیر افتادن آزادی در كشورهای خاورمیانه نشان میدهد چرا كشورهایی مثل مالزی و اندونزی با اینكه مسلمان هستند، از جنبه پاسخگویی، رواداری، آزادی و جامعه مدنی نسبت به خاورمیانه وضعیت بهتری دارند.
منظور او از آزادی، سیاسی است یا اقتصادی یا فرهنگی یا ...؟
او در كتاب اخیر برخلاف كتاب قبلی خود «واگرایی بزرگ یا شكاف عمیق در خاورمیانه» به آزادی سیاسی و آزادی فكر و اندیشه توجه زیادی نشان میدهد و میگوید تنها یكچهارم مسلمانان جهان در خاورمیانه زندگی میكنند و اینكه چرا در این یكچهارم آزادی به نحو محسوسی غایب است و سركوب فكر و اندیشهها غالب است و این شرایط تاریخی را عامل عقبماندگی و دیگر مشكلات كنونی این منطقه میداند.
برگردیم به كتاب صدراسلام و خاستگاه یا به قول شما زایش سرمایهداری. میدانیم كه اسلامشناسی شاخه گستردهای است كه در همان آلمان چهرههای برجستهای دارد. چقدر میتوان به دانش نویسنده برای طرح ادعایش راجع به خاستگاه سرمایهداری در صدر اسلام اتكا كرد؟
او به آثار تاریخی فراوان و متنوعی مراجعه كرده و همه را مستند آورده است. برای مثال میگوید پیامبر (ص) وقتی به مدینه آمد، پس از بنای مسجد، بازار جدیدی ساخت با اینكه چهار بازار وجود داشت. او دستور داد این بازار باید آزاد باشد، یعنی هر كس زودتر آمد، میتواند بساط كند. مالیات هم وضع نكرد شبیه مناطق و بازارهای آزاد الان. حتی قیمتگذاری هم نكرد. همچنین نویسنده میگوید، همه به زندگی پیامبر (ص) پس از بعثت و دوران كودكی ایشان تا پیش از ده سالگی و زمان درگذشت عبدالمطلب جد ایشان توجه كردهاند، درحالی كه به این سی سال میانی زندگی پیامبر (ص) چنان كه شایسته است، توجه نشده است یا درنهایت میگویند چوپانی میكرده است. گویی اكراه دارند به تاجر بودن ایشان اشاره كنند. درحالی كه تجارت انسان را هوشمند و زیرك میسازد.
به نظر شما چرا مورخان و تاریخنگاران از پرداختن به این وجه شخصیت پیامبر (ص) اكراه دارند؟
علت دقیق را نمیدانم. شاید آدمها تصور میكنند دین و دنیا با هم قابل جمع نیست یا فردی كه تجارت میكند، باید دینداری ضعیفی داشته باشد. درحالی كه از دید نویسنده تجربه تجارت و كاسبی موجب شد پیامبر (ص) در مدیریت مدینه و اداره جنگها موفق شود. به هر حال در مدینه (یثرب پیشین) اقوام و گروهها با فرهنگها و ادیان مختلف حضور داشتند و حتی دو قبیله اصلی ساكن آنجا یعنی اوس و خزرج مرتب با یكدیگر در حال جنگ بودند. یعنی غیر از ایمان و امداد الهی، پیامبر (ص) توانست با استفاده از انگیزهها و مشوقهای اقتصادی برای گسترش و پیشرفت اسلام كمك بگیرد كه به رونق و رشد تمدن اسلامی انجامیده است.
منظور نویسنده از سرمایهداری چیست؟
سرمایهداری نظامی توصیف میشود كه در آن مالكیت شخصی مورد احترام است و دولت با هیچ انگیزه و دلیلی حق تصرف و دستدرازی به اموال مشروع مردم را ندارد. همچنین افراد در سرمایهداری آزادند فعالیت اقتصادی موردنظر خودشان را داشته باشند یا ایجاد كنند و كسی مانعشان نشود. سومین ویژگی مهم سرمایهداری استفاده از سازوكار بازار برای تخصیص منابع است كه خریدار و فروشنده در فضای اقتصادی گسترده با هم در ارتباط باشند و بتوانند با درجه اعتماد بالایی با هم معامله و دادوستد كنند. كشورهای ثروتمند، آنهایی هستند كه دایما بازارهایی با انواع معاملات پیشرفتهتر و هزینههای مبادلاتی كمتر و سادهتر ایجاد كردهاند و دو سوی بازار هم منافع بیشماری میبرند. پیامبر (ص) هم دقیقا در همین مسیر حركت میكرده، با این تبصره كه بالاخره در این بازار، برخی افراد احتمال دارد دایما بر ثروتشان افزوده شود و باید نهادهایی مثل وقف و زكات و صدقه و... نظام رفاه اجتماعی هم پدید آید.
شما به اهمیت بازار در شكلگیری سرمایهداری اشاره كردید. میدانیم كه بازار قبل از اسلام هم مثلا در تمدن یونانی وجود داشته است. در خود مدینه پیش از ورود پیامبر چهار بازار وجود داشته است. وجه تمایز بازار مدینه كه پیامبر آن را تاسیس كرد و نویسنده آن را خاستگاه سرمایهداری میداند، چیست؟
آدام اسمیت در كتاب ثروت ملل، تقسیم كار را موجب افزایش ثروت میداند. او نشان میدهد هر چه كارها تخصصیتر و با مهارت و بهرهوری بیشتری انجام شود، سرعت تولید بیشتر و هزینه آن كمتر میشود، ضمن آنكه كالای با كیفیتتری تولید میشود. رشد این تقسیم كار نیازمند گستردهتر شدن بازار است. در اسلام هم همین وضعیت رخ داد. خود مكه سرزمین خشك و گرمی بود و هیچ چیزی به جز كعبه نداشت كه محل عبادت و زیارت قبایل شبه جزیره عربستان بوده است. اما قریش به عنوان پردهداران كعبه، مكه را به پلی برای ارتباط بازارهای مختلف دنیای قدیم تبدیل میكنند، از جنوب شبه جزیره مثل یمن گرفته تا حبشه و نیز شامات و فلسطین در شمال و ایران و روم شرقی آنها توانستند تجارت كنند و بازار وسیعی ایجاد كنند. ضمن اینكه تاجران موفق و زیركی بودند. به قول معروف تاجر كسی است كه ارزان میخرد و گران میفروشد و چنین كاری اصلا آسان نیست. آنها تاجران خوبی بودند و دامنه فعالیتشان را گسترش دادند. بازارهای مدینه یا یثرب پیش از آمدن پیامبر، بازارهای مقطعی، محدود و كوچكی بودند، اما بازارهایی كه قریش ایجاد میكردند، پیشرفته بودند و شكل جهانی شدن پیدا كردند. بازار پیشنیازهایی دارد، مثل شبكه ارتباطی و امنیت راهها و سایر خدمات و زیرساختها و قریش متوجه این موضوع شده بودند. بازاری هم كه پیامبر (ص) بنا كرد، این ویژگیها را داشت. آنها توانستند با ایجاد ذینفعان گوناگون در زنجیره اقتصادی بازارها و برقراری نهادها و سنتهایی مانند ایلاف، امنیت راهها و قراردادها را تامین كنند.
یعنی به جای اینكه به نفع كوتاهمدت توجه كنند، همه را وارد بازی میكردند و ترغیب میكردند وارد سیستم بازار شوند.
بله. نویسنده میگوید اجداد پیامبر (ص) در كنار آنكه پردهدار حرم بودند، تجار و مذاكرهكنندهها و دیپلماتهای موفقی هم بودند. یعنی در مذاكره و چانهزنی سیاسی و اقتصادی تبحر داشتند كه با حكام مثلا روم شرقی و حبشه مذاكره میكردند و آنها را به همكاری راضی میكردند و قراردادهای سودآور بلندمدت میبستند، یعنی گشودگی داشتند. برای تولید ثروت باید فضا را باز كرد. الان یكی از مشكلات اساسی ما همین انزوا و محصوریت و فقدان گشودگی و تبادل افكار و اندیشهها و كالاها و خدمات است.
یكی از نكاتی كه نویسنده بر آن تاكید میكند، عدم مداخله دولت در قیمتهاست. او به روایتی اشاره میكند كه وقتی در مدینه قحطی میشود، مردم عادی نزد پیامبر میآیند و از او میخواهند در قیمتها مداخله كند، پیامبر (ص) از آنها فرصت میخواهد و لختی بعد میگوید قیمتها دست خداست و من در آنها مداخله نمیكنم.
این شاهكلید بحث نویسنده و نظام اقتصادی لیبرال است. وقتی بازار ایجاد میشود و رونق میگیرد و سودآور میشود، دولتها به دلایل گوناگون وسوسه میشوند در آن مداخله كنند یعنی با ایجاد اختلال و اعوجاج، بازار را از آن شكل اولیه خارج و مخدوش و خراب میكنند. یكی از روشهای مداخله و خراب كردن سازوكار قیمت، سركوب و مداخله در قیمتهاست. پیامبر (ص) صریحا با این مداخله مخالف بود. جالب است كه مثال این موضوع در مورد حیاتیترین كالا یعنی قوت روزمره و خوراك مردم اتفاق میافتد. اما پیامبر (ص) حتی در این مورد هم مداخله در قیمتها را روا نمیدارد. امروز اقتصاددانان به این نتیجه رسیدهاند كه وقتی دولت قیمتها را سركوب كند، و نظام بازار را به هم بزند، همه متضرر میشوند، یعنی ممكن است در وهله اول برخی بتوانند آن كالا را با قیمت ارزانتر پیدا كنند، اما به سرعت آن كالا به پستوها میرود و از دسترس عموم خارج میشود و درنهایت به اسم حمایت از مصرفكننده، بازار محدود شده و از بین میرود. اما وقتی در قیمتها مداخله و كنترل نكند، مصرفكنندگان به دنبال كالاهای جایگزین میروند و تقاضا كم میشود و تولیدكننده هم اگر آن كالا را داشته باشد، تشویق به عرضه میشود و در نهایت به یك نقطه تعادلی بهتری میرسیم.
درست است كه دولتها نباید در قیمتها دخالت كنند، اما آیا نباید در هیچ امر دیگری و در مواقع بحرانی دخالت كنند؟
احتمال دارد بعضی از تولیدكنندگان بسیار قوی باشند و انحصارگر شوند و با یكدیگر تبانی كنند. اینطور نیست كه دولت كاملا كنار بكشد، چون ممكن است هرج و مرج و اجحاف و سوءاستفاده از موقعیت برتر به شكلهای دیگر اتفاق بیفتد. چینیها كه میخواستند سرمایهداری را بپذیرند گفتند نظام بازار و بخش خصوصی و تاجر، مثل یك پرنده است. اگر دولت مدام دست و پای این پرنده را ببندد و محكم بگیرد و فشارش بدهد از بین میرود. نباید خفقان ایجاد كند. اما اگر كاملا رهایش كند، ممكن است فرار كند. باید حد مناسبی را پیدا كرد. كسی منكر نظارت و تنظیمگری و جلوگیری از یكطرفه شدن زمین بازی نیست.
آیا در اسلام هم چنین ساز و كارهایی بوده است؟ نویسنده بر بحث نهادها تاكید میكند، مثلا نهاد وقف. كاركرد این نهادها چیست؟
جامعه در صدر اسلام با سرعت چشمگیری ثروتمند میشد و در این میان زنانی كه همسر خود را در جنگ ازدست داده بودند و دیگر اقشار آسیبپذیر و نابرخوردار وجود داشتند. اینها را نمیشود نادیده گرفت و به حال خود رها كرد. بنابراین نهادهایی مثل اولین مستمری دولتی از بیتالمال و اعانه به نیازمندان ایجاد شد. موقوفات برای تامین مواد غذایی مستمندان به وجود آمد یا گروههای محروم هم از خدمات عمومی منتفع شوند خدمات اولیه و عمومی مثل آشپزخانه، سقاخانه، آب انبار، قنات، مدارس عمومی و از این قبیل به شكل وقفی ایجاد شدند. همچنین مالیاتهای اسلامی مثل زكات و جزیه را ایجاد كردند. خود پیامبر (ص) اگرچه بسیار ثروتمند شده بود و برای مثال درصد بالایی از زمینهای خیبر به ایشان تعلق گرفت یا رییس و متصدی امور جامعه شده بود، اما به احسان و نیكوكاری میپرداخته است. در قرآن هم به این امور توصیه شده است.
این دستورات اخلاقی چقدر ضمانت اجرایی دارند؟
خود پیامبر (ص) اولین عملكننده بوده است. مثلا در امر جهاد شخص ایشان در صف مقدم حضور داشته است. یا مثال دیگر اینكه وقتی عمر نزد پیامبر میآید و میگوید من نیمی از مال خود را به فقرا بخشیدم، پیامبر (ص) به او میگوید ابوبكر كه پیش از تو آمد همه مالش را در راه خدا بخشید. یعنی حرف و عملشان یكی بود و مثل امروز نبود. البته به مرور زمان مثلا در دوره عثمان ثروتاندوزی و فاصله طبقاتی تشدید شد و بیتوجهی به احوال مستمندان رخ داد.
وقتی از یك نظام اقتصادی مثل سرمایهداری صحبت میكنیم، باید فراتر از پندها و دستورات اخلاقی و دینی، ساز و كارهایی با ضمانت اجرایی باشد. آیا این ساز و كارها بوده است؟
پرسش مهمی است. البته واقعا اخلاق و انسانیت و توجه به همنوع در یك نظام اقتصادی مطلوب و ایدهآل باید جایگاه مهمی داشته باشد اما درست است به اینها نباید اكتفا شود. بخش زیادی از جنگهایی كه پیامبر و خلفا میكردند و فرستادگان و سپاهیانی كه به مناطق گوناگون میفرستادند برای همین ضمانت اجرایی كردن مالیاتها بود. همچنین ایجاد دیوان و دیوانسالاری كه عمدتا از ایرانیان گرفتند بدین منظور بود. البته جامعه هم در ابتدا كوچك بود، بعد كه گسترده شد به دنبال ایجاد ساز و كارهای لازم با توجه به این گستردگی رفتند و كوشش كردند دانش و مهارت را از جوامع دیگر فرابگیرند. مثلا برای اداره امور اقتصادی و دیوانسالاری و خزانهداری، از دانشمندان و متخصصان ایرانی استفاده میكردند. برای ساختن مساجد جامع و بناهای بزرگ دیگر از مسیحیان رومی كمك میگرفتند. این گشودگی و تبادل وجود داشته است. این باعث پیشرفت اسلام شد. زمانی كه به هر دلیلی جلوی این نوآوریها بسته شد و مانع شكل گرفتن فكرهای جدید شدند، این وضعیت تداوم پیدا نكرد و تمدن اسلامی رو به افول گذاشت.
در مورد علل انحطاط تمدن اسلامی نظریهها و فرضیهها زیاد است. كتاب در این زمینه چه دیدگاهی دارد؟
كهلر چندین عامل را موثر میداند كه در اواخر كتاب ذكر میكند و خلاصهوار عبارتند از: كشف مسیرهای جدید بازرگانی، مداخله گسترده دولتها در بازارها و تصدیگری و مالیات سنگین وضع كردن، تسلط تقدیرباوری اشاعره به جای خردگرایی معتزله. به قول نویسنده تقدیرباوری، كارآفرینی را كه یكی از ارزشهای بنیادین اسلام بود، تباه و نابود كرد.
نویسنده ظهور سرمایهداری را به صدر اسلام یعنی 14 قرن پیش در شبه جزیره عربستان میبرد، درحالی كه مشهور است ظهور سرمایهداری در اروپای قرون جدید صورت گرفته است. آیا فكر نمیكنید نگاه نویسنده به سرمایهداری و تعریف آن با چند مولفه اقتصادی مثل بازار آزاد و مالكیت خصوصی، تقلیلگرا است و زمینهها و مبانی فلسفی و جامعهشناختی و روانشناختی و... ظهور سرمایهداری را نادیده میگیرد؟
پاسخی قاطع و نیز دانش فلسفی لازم را در این زمینه ندارم. اما به نظرم با نگاه و رویكرد كهلر، آن اندیشمندان غربی كه به قول شما ظهور سرمایهداری را به اروپای قرون جدید ربط میدهند هم نتیجه خواهند گرفت روح سرمایهداری كه بازرگانی و خریدوفروش و آزادی فعالیت و پول استاندارد و قابل اعتماد است رگههای مهمی از اینها ریشه در صدر اسلام و تمدن اسلامی داشته است. همچنین نویسنده از شخصیت معروف سندباد مثال میزند كه اصلیت وی به منطقه سند در پاكستان برمیگردد. او با دیدن گروهی از بازرگانان، دوباره هوس تجارت میكند و راحت و آسایش خانهاش را ترك میكند و با كشتی راهی سفر تجاری دریایی پرخطری میشود. یعنی ریسك كردن برای كسب سود كه مهمترین انگیزه در نظام سرمایهداری است در افراد زیادی در تمدن اسلامی كه سندباد یكی از آنها بوده دایم زنده بوده است. همچنین مایلم این بخش جالب از كتاب درباره جهانیشدن اقتصاد در آن دوران بیاورم: «خیال تجارت در مقیاس جهانی جزو محالات نبود و ذهن سعدی، نویسنده ایرانی قرن سیزدهم میلادی را هم مشغول كرده بود. او در كتاب گلستان كه برخوردهای خود با آدمهای عجیب و غریب را شرح میدهد به حكایت بازرگانی گوش میدهد كه چگونه همه بازارهای شناخته شده جهان در آن زمان را از طریق زنجیره معاملاتی كه شش حلقه داشت به هم متصل خواهد كرد: نخست گوگرد پارسی به چین بردن؛ دوم برگشتن از چین با كاسه چینی برای فروش در روم؛ سوم خریدن دیبای رومی برای فروش در هند؛ چهارم برگشتن از هند با فولاد هندی برای فروش در حلب، پنجم خریدن آبگینه حلبی برای تحویل دادن در یمن؛ و ششم و پایان كار زمانی كه دایره بسته میشود بازگشتن به پارس با برد یمانی. این توصیف گلستان را میشود نخستین توصیف از «آربیتراژ» تجارت جهانی به شمار آورد؛ و اگر سعدی در جامعهای زندگی نمیكرد كه در آن مفهوم تجارت جهانی، دستكم به شكل انتزاعیاش، وجود داشت نمیتوانست چنین حكایتی را در سر بپروراند.»
این كتاب برای امروز ما چه فایده دارد؟
یك پرسش این است كه بالاخره در شبهجزیره عربستان معجزه ظهور و گسترش اسلام چگونه رخ داد؟ این كتاب پاسخی به این پرسش میدهد. مثلا امروز اگر میبینیم دوبی پیشرفت كرده است، از سنگاپور و هنگكنگ الگوبرداری كرده و آن هم از ونیز الگو گرفته و ونیز از مكه الگوبرداری كرده است. حتی پیشرفت چین در چهار دهه اخیر نیز با آزادی فعالیت اقتصادی و توجه به سود محقق شد. اینها همان ویژگیهایی است كه در مكه وجود داشته و پس از 1400 سال هم قابل الگوبرداری است. به نظرم با عینك بندیكت كهلر میتوان نگاه واقعبینانهتر و درسآموزتری به تاریخ اقتصادی داشته باشیم. پس كار مهمی كه كهلر كرده است با اتكا به مفاهیم و نظریههای اقتصادی معاصر به سراغ تاریخ صدر اسلام و قرون بعدی رفته است و بسیاری نكات و درسهای مهم و قابل تاملی برای ما دارد.
آیا این كتاب میخواهد یك نسخه جدیدی از اقتصاد اسلامی دراختیار ما بگذارد؟
اینگونه فكر نمیكنم. به بیان دیگر كتاب به چیزی تحت عنوان اقتصاد اسلامی و اقتصاد مسیحی باور ندارد یا درستتر بگویم اینگونه به قضیه نگاه نمیكند. بلكه به خط سیر پیشرفت و تحول دانش بشر طی تاریخ نگاه میكند كه در دورههای مختلف چگونه بوده است و این دانش و نهادها را هم مختص یك سرزمین و قوم خاص نمیداند بلكه امری عمومی است و هر روز هم انباشتهتر شده و شاید بگوییم بهتر شده است و هر كشوری كه آنها را اتخاذ كرده است به رونق و شكوفایی اقتصادی رسیده است. پس نكته مهم هنر و توانایی ما است كه بتوانیم از جدیدترین دستاوردهای بشری استفاده كنیم. به هر حال یك تمدنی در مقطعی از تاریخ شكل گرفته و در طول صدها سال نهادهایی خوب و بد یا منحرف شده ایجاد شده است كه فهم آنها و علل تغییر كردن یا تغییر نكردنشان فینفسه ارزشمند است. این نهادها سپس به غرب رفتند و غربی شدند و نباید بپنداریم چنین نهادهایی بد یا حتی نجس هستند و با برچسبگذاری و تقسیم به اقتصاد اسلامی و اقتصاد مسیحی و غربی خودمان را از آخرین دستاوردها و پیشرفتها محروم كنیم. شاید حرف اصلی كتاب برای اینكه بتوانیم پیشرفت كنیم این باشد.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید