گفت وگو با محمد جعفر یاحقی درباره عبدالکریم تمنا

1402/7/4 ۰۵:۴۱

گفت وگو با محمد جعفر یاحقی درباره عبدالکریم تمنا

افغانستان سرزمینی است كه بسیاری از شاعران و گویندگان بزرگ زبان فارسی در قرن‌های متمادی در آن متولد شده و بالیده‌اند اما در دوره‌های مختلف به ویژه در چند دهه گذشته، دولت‌هایی در افغانستان بر سر كار آمدند كه شرایط زندگی را برای اهل فرهنگ و هنر دشوار كردند‌ و بسیاری از شاعران و نویسندگان افغانستانی را از سرزمین‌شان كوچاندند.

فارسی، زخمی دولت‌‌های افغانستان

مریم آموسا: افغانستان سرزمینی است كه بسیاری از شاعران و گویندگان بزرگ زبان فارسی در قرن‌های متمادی در آن متولد شده و بالیده‌اند اما در دوره‌های مختلف به ویژه در چند دهه گذشته، دولت‌هایی در افغانستان بر سر كار آمدند كه شرایط زندگی را برای اهل فرهنگ و هنر دشوار كردند‌ و بسیاری از شاعران و نویسندگان افغانستانی را از سرزمین‌شان كوچاندند. یكی از آنها عبدالكریم تمنا بود كه از سال 1358 به دلیل هجوم ارتش شوروی و جنگ‌های داخلی افغانستان، موطنش را به مقصد ایران ترك كرد و تا آخرین روزهای زندگی در تابستان امسال، رنج غربت بر سینه‌اش سنگین بود: «چنان فسرده ز درد دیار خویشتنم/ كه سخت بی‌خبر از درد یار خویشتنم- بر آستان فرومایگاه نسایم سر/ بسان كوه به پا از وقار خویشتنم» تمنا در طول اقامتش در ایران همواره با اهل ادب و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی داشت و با كسانی چون خانلری، باستانی پاریزی، یغمایی، مصفا، شفیعی كدكنی، افشار، جنیدی و... ارتباط دوستانه‌ای داشت. سروده‌ها و مقالات او در نشریات فرهنگی ایران از جمله بخارای علی دهباشی منتشر می‌شد. او همچنین با بنیاد فرهنگی نیشابور به سرپرستی فریدون جنیدی همكاری مستمر داشت و در گردآوری كتاب «نمونه‌های شعر امروز افغانستان» كه به كوشش چنگیز پهلوان منتشر شد، نقش‌آفرین بود. او در سال 1395 به اصرار دوستان و فرزندانش به انتشار مجموعه سروده‌هایش با نام «پیوند عمر» رضایت داد. در سال ۱۳۹۹ هم «ارج‌نامه» تمنا به همت موسسه پژوهشی بایسنغر منتشر شد كه حاوی مقالات ادبی او و نوشته‌هایی از دوستانش در مورد او بود. عبدالكریم تمنا 20 مرداد در 84 سالگی از دنیا رفت. درباره او و دلایل مهاجرت اهل فرهنگ و ادب افغانستان با محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد و عضو پیوسته شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت‌وگو كردیم.

*******

 با این پرسش آغاز كنیم كه عبدالكریم تمنا چه تاثیری در پژوهش‌های ادبی در زبان فارسی دری داشت؟

او از شخصیت‌های ادبی فرهیخته افغانستانی بود كه نه تنها در ایران بلكه در سایر كشورها نیز نامدار بود. از سال‌ها پیش او را می‌شناختم. همواره همكاری مستمری با بنیاد فرهنگی ایران و مرحوم خانلری و پس از آن با بنیاد نیشابور داشت. شاعر توانمندی بود و از چهره‌های فرهنگی افغانستان و ایران به شمار می‌رفت. او بخش عمده عمرش را در دوره مهاجرت در مشهد سپری كرد و بر شاعران مهاجر افغانستانی نیز تاثیر گذاشت. دامادش، عبدالغفور آرزو هم از شخصیت‌های مهم ادبی افغانستان و نیز سال‌ها نفر دوم سفارت افغانستان در ایران بود. نوشته‌های تمنا -همان‌طور كه می‌دانید- در مجلات و روزنامه‌های نامی ایران منتشر می‌شد. او تا پایان عمر دغدغه سرودن و نوشتن داشت.

عبدالكریم تمنا بیش از 40 سال در ایران زندگی كرد. چه عواملی موجب شد او مجبور به مهاجرت شود؟

او كه یكی از شخصیت‌های ادبی و سیاسی دولت‌های پیشین افغانستان بود، نتوانست بپذیرد كه دولتی بیگانه بر سرزمینش حكومت كند. این بود كه سال ۱۳۵۸ با اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی راهی ایران شد.

مهاجرت فرهنگی كه از كشور افغانستان به سایر كشورها صورت گرفته بیشتر در چه دوره‌ای بوده است و چقدر امروزه شدت گرفته است؟

همواره روی كار آمدن دولت‌هایی كه سر عناد با زبان فارسی داشته‌اند آسیب‌های جدی به زبان فارسی در افغانستان زده است و یكی از این آسیب‌ها مهاجرت شاعران و نویسندگان این كشور به سایر كشورها بوده است. البته اگر به تاریخ افغانستان نگاه كنیم همواره نوك پیكان این دولت‌ها به سوی فارسی زبان‌ها بوده و همین امر و سختی‌هایی كه به فارسی زبان‌ها در افغانستان از سوی دولت‌ها روا داشته شده موجب مهاجرت فارسی زبان‌ها به سایر كشورها شده است و این ضایعه بزرگی برای زبان فارسی به شمار می‌رود. در میان سیل مهاجران دانشمندان بسیار زیادی وجود دارند كه مهاجرت آنها آسیبش بسیار سهمگین‌تر از افرادی است كه تنها به زبان فارسی سخن می‌گویند. یكی از مهاجران هم كه سال‌ها در ایران زندگی كرد استاد عبدالكریم تمنا بود. اگرچه او در ایران شانس این را داشت كه با بزرگان زبان و ادب فارسی ارتباط داشته باشد اما بی‌شك حضور او و دامنه تاثیرگذاری‌اش در كشور افغانستان بیشتر بود و مهاجرت اجباری كه همچون سایر ادیبان افغانستانی تحمیل شد موجب شد كه نسل جوان افغانستانی كمتر بتوانند از محضر این استادان و شاعران بهره‌مند شوند.

باتوجه به موج گسترده مهاجران افغانستانی به ایران آیا توانسته‌ایم از ظرفیت‌های آنها درست استفاده كنیم

متاسفانه نه. در ایران چنین شرایطی وجود ندارد و جز در مواردی استثنایی امكان بهره‌گیری از قابلیت‌های این افراد فراهم نشده و متاسفم بگویم بسیاری از ادیبان و فرهنگیان افغانستانی كه مجبور به مهاجرت به ایران شدند به دلیل اینكه طبق قوانین ایران این اجازه را نیافتند تا توانایی خود را بروز بدهند به شغل‌های نامرتبطی رو آوردند؛ مثلا همین عبدالغفور آرزو كه از ادیبان و دیپلمات‌های بنام افغانستانی است، پس از آزادی از زندان كمونیست‌ها به ایران مهاجرت كرد و در ایران تا مقطع دكترای زبان و ادبیات فارسی تحصیل كرد و سال‌ها به عنوان نفر دوم سفارت افغانستان كار كرد. پس از تغییر دولت‌ها در افغانستان و مهاجرت دوباره به ایران، مدتی در مشهد بود اما با همه تلاش‌هایی كه برای جذب این استاد زبان فارسی كردیم، نتوانستیم شرایط اقامت و كار دایم او را در ایران فراهم كنیم و او مجبور شد كه پناهندگی آلمان را بگیرد.

موضوع دیگری كه وجود دارد، بی‌مهری مفرطی است كه به زبان فارسی و گویشوران آن در افغانستانِ امروز می‌شود. جایی كه خاستگاه فارسی دری هم هست. دلیل این بی‌مهری به نظر شما چیست؟

همان‌طور كه گفتید زادگاه زبان فارسی دری كه ما امروزه با آن سخن می‌گوییم، بلخ بوده. بلخ پیش از آن خاستگاه آیین زرتشتی است و عملا فرهنگ ایرانی و بودایی در این منطقه شكفتگی خاصی داشته است. در گذشته كشور افغانستان روی نقشه وجود نداشت و افغانستان جزیی از ایران بزرگ بود. فرهنگ و تمدن ایرانی در گذشته در افغانستان عناوین دیگری داشته و همواره شاهد شكوه فرهنگ و تمدن در این منطقه بوده‌ایم. حكومت سامانیان و حكومت غزنویان كه مركز آن در غزنین واقع در افغانستان امروزی بوده، در گسترش زبان فارسی نقش مهمی ایفا كرده است. براساس برخی روایات لهجه بلخی بوده كه در بیشتر مناطق ایران گسترش پیدا كرده و به مركز و جنوب ایران رفته است متونی هم در فاصله قرن دوم تالیف شده به زبان فارسی نگاشته شده است، بیشتر در مناطقی بوده كه امروزه جزو سرزمین افغانستان به شمار می‌رود. نخستین شاعرانی كه به زبان فارسی شعر سروده‌اند بیشتر جزو این منطقه هستند. بنابراین دیرینگی زبان فارسی در سرزمینی كه امروزه افغانستان نامیده می‌شود همزمان با تولد این زبان است. رودكی، سنایی، مولوی، ناصرخسرو، خواجه عبدالله انصاری و ده‌ها و صدها شاعر و نویسنده دیگر، همه این افراد زادگاه و خاستگاه‌شان در سرزمین افغانستان كنونی است. تا زمانی كه این سرزمین‌ها قلمرو مشترك ما بوده است همه‌چیز بر روال اصلی خودش است اما از دوره تیموریان و صفویان به بعد كه بحث تشیع و تسنن مطرح می‌شود یك مقداری اختلافاتی در این مناطق به وجود می‌آید و به مرور از ایران جدا می‌شوند اما همچنان ساكنان این مناطق به زبان فارسی سخن می‌گویند. امروزه سه‌چهارم خراسان بزرگ جزو كشور افغانستان است و جنوب خراسان و خراسان جنوبی اساسا حوزه فرهنگی هرات است و هرات سمبل فرهنگ مشترك منطقه است. هرات یادگار فرهنگ بزرگ آریایی است و ما به این شهرها افتخار می‌كنیم. هرات در طول هزاران سال مهد شكوفایی فرهنگ بوده است و همچنان آثار ادبی مهمی در این مناطق یافت می‌شود كه برای شاعران و نویسندگان دیگری كه به فارسی سخن می‌گویند جذابیت پیدا می‌كند.

به غیر از اختلافات مذهبی چه عواملی موجب به حاشیه راندن شدن زبان فارسی در افغانستان شده‌اند؟

متاسفانه از زمانی كه استعمارگران پای‌شان به افغانستان باز شد و به مناطقی نفوذ كردند كه پایه‌های سیاست تفرقه و جدایی را بنیان گذاشتند و بخش مهمی از این سیاست‌ها معطوف به تضعیف زبان فارسی بود و این سیاست به مروروگاه خود به خود در مناطق دیگر افغانستان ادامه پیدا كرد و در دوره بعد با اعلام موجودیت دولت افغانستان، این دولت تغییر رویه داد و یكی از مظاهر استقلال و تفاوت دولت افغانستان زبان بود بنابراین زبان محلی پشتو را كه قبلا در شمار یكی از زبان‌های ایرانی بود و در منطقه رواج كم و بیشی داشت را در برابر زبان فارسی علم و به عنوان زبان ملی افغانستان انتخاب كردند. البته در دوره‌هایی در افغانستان دو زبان دری و پشتو با هم رواج داشتند. چون می‌خواستند زبان مستدلی هم داشته باشند كلمه فارسی را از فارسی دری حذف كردند و به عنوان زبان مستقل معرفی می‌كردند و روی لهجه و تفاوت‌های لهجه‌های دری تاكید كردند. در واقع می‌خواستند به هر شیوه‌ای شده جدایی خود را از سیطره ایران مطرح كنند. همواره دولت‌های پشتو زبان در افغانستان بر سر كار بوده‌اند و طالبان هم پشتو هستند به همین خاطر همواره فشار عظیمی در داخل افغانستان بر زبان دری در دوره‌های مختلف وارد شده است و طالبان به‌شدت به این موضوع دامن می‌زنند.

چه نهاد یا تشكلی در این سال‌های سخت كه بر زبان دری و گویشوران آن گذشته است مسوولیت پاسداشت و مراقبت از این زبان را بر عهده گرفته؟

زبان فارسی را مردم در افغانستان زنده نگه داشته‌اند. انجمن‌ها و نهادهای ملی و به خصوص اقوامی كه زبان‌شان دری بوده مثل قوم هزاره‌ها. هر چند چهارپنجم مردم افغانستان به زبان فارسی دری صحبت می‌كنند اما همواره اقلیتی كه به زبان پشتو سخن می‌گویند قدرت و زور را در اختیار داشته‌اند و بر سر راه گسترش زبان فارسی در افغانستان سد گذاشته‌اند. در همه شهرها همه مردم دری بلد هستند و بیشتر به این زبان سخن می‌گویند اما در سال‌های اخیر به واسطه سخت‌گیری‌ها و زندگی دشواری كه بر مردم افغانستان رفته است، لاجرم مجبور شده‌اند برای در امان ماندن زبان پشتو را یاد بگیرند. در این میان ادبیات فارسی و متون ادبی سهم بسزایی در زنده نگه داشتن زبان دری در افغانستان داشته‌اند.

زبان پشتو در مقایسه با زبان فارسی از چه جایگاهی برخوردار است؟

زبان پشتو در مقایسه با زبان فارسی دری قابل مقایسه نیستند و این زبان اصلا تاریخچه‌ای ندارد و اصلا آثار ادبی مهمی در این زبان متولد نشده است. در حالی كه زبان فارسی پر از ستون‌ها و تكیه گاه‌های مهمی است كه زبان فارسی چه در ایران چه در تاجیكستان و افغانستان به آن تكیه دارد.

براساس گفته بسیاری از ادیبان ایرانی و افغانستانی زبان فارسی امروزه در افغانستان در بدترین شرایط به سر می‌برد. آیا شما هم چنین نظری دارید؟

بله. هیچ‌وقت شرایطی مثل امروز در افغانستان فراهم نبوده كه دست و پای این زبان در افغانستان این‌قدر بسته باشد. همان‌طور كه گفتم مشكل از زمانی شروع شد كه شكاف میان ایرانیان و افغان‌ها زیاد شد و پشتوزبان‌ها با حمایت انگلیس و سایر بیگانگان در افغانستان بر سر كار آمدند. برخی معتقدند در دوره اواخر قاجاریه به ویژه ناصرالدین‌شاه زبان فارسی در افغانستان در بدترین شرایط بوده، اما من معتقدم امروزه زبان فارسی در افغانستان در بدترین شرایط به سر می‌برد.

به نظر شما با توجه به سخت‌گیری‌های طالبان نسبت به زبان فارسی در افغانستان وظیفه ما نسبت به زبان فارسی در افغانستان چیست؟

بی شك هر نوع حمایتی در این مقطع تاریخی می‌تواند بذر امید را در دل فارسی زبانان این منطقه بارور كند. نباید نسبت به این موضوع بی‌اعتنا باشیم و باید با آموزش، ارسال كتاب و جزوه اجازه ندهیم كه چراغ زبان فارسی دری در افغانستان خاموش و به گویشوران فارسی دری ظلم شود. پس از ممنوعیتی كه برای ادامه تحصیل دانش‌آموزان و دانشجویان دختر در افغانستان به وجود آمد، شرایطی را فراهم كردیم كه با برپایی كلاس‌های آنلاین اجازه ندهیم كه این دانش‌آموزان از ادامه تحصیل باز بمانند و تا جایی كه در توان داریم اجازه نمی‌دهیم كه زبان فارسی در افغانستان مورد بی‌مهری قرار گیرد.

در این راه آیا از حمایت‌های دولتی هم بهره گرفته‌اید؟

خیر. ما در مشهد با حمایت مالی بازرگان‌ها و ثروتمندان افغانستانی كه بودجه كار را در اختیار ما می‌گذارند تلاش می‌كنیم تا در حد توان خود زبان فارسی در افغانستان به فراموشی سپرده نشود و فارسی زبانان در افغانستان از تحصیل باز نمانند و زمینه برای رشدشان فراهم كنیم و حتی با گفت‌وگویی كه با وزارت علوم كرده‌ایم قول گرفته‌ایم تا بتوانیم زمینه ادامه تحصیل در دانشگاه آنها را فراهم كنیم وتاكنون تعداد زیادی از دانشجویان افغانستان را در ایران بورسیه كرده‌ایم تا درس بخوانند و با بهتر شدن شرایط افغانستان به كشورشان بازگردند و برای آبادی سرزمین مادری‌شان بكوشند. شیوه كمك ما باید به گونه‌ای باشد كه اصطحكاكی هم با دولت فعلی افغانستان به وجود نیاوریم كه حساسیت به وجود آورد و باعث ممانعت از ادامه كار شود.

به نظر شما متولیان زبان فارسی آیا توانسته‌اند از پس انجام وظایف محوله خود برآیند؟

‌به نظر من زبان فارسی متولی ندارد. كسی زبان فارسی را نمی‌شناسد و برای شناخت آن، سرمایه‌گذاری انجام نمی‌دهد و هیچ حساسیتی نسبت به این زبان در جامعه فارسی زبان ایجاد نشده است. ما در برابر مسائل و حوادث جهانی قرار داریم و احتمال اینكه نفوذی از فرهنگ جهانی در زبان فارسی باشد، وجود دارد ‌اما من خیلی نگران این مساله نیستم؛ ‌یعنی آمدن چند لغت و تعبیر از زبان خارجی در صورتی كه بنیان‌های كار در زبان فارسی محكم باشد، اصلا خطری ندارد. اگر بخواهیم تمام همت‌مان را بر بیرون كردن تمامی لغات بیگانه بگماریم، اما خود به زبان فارسی بی‌توجه باشیم، هیچ ثمری نخواهد داشت؛ درواقع گاهی دوستان نادان از دشمنان دانا بیشتر به كیان زبان ضربه می‌زنند؛ یعنی گاه از سر دلسوزی و نادانی كاری می‌كنیم كه دانایان هرگز نمی‌كنند.

بنابراین ورود تعدادی از واژه‌های خارجی كه ناگزیر از پذیرفتن آنها هستیم، خیلی خطری ایجاد نمی‌كند، به شرط آنكه خودمان آگاه باشیم و بنیان كار را صیانت كنیم. هر زبانی در طول حیات خود در معرض بده و بستان بوده است و زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنا نیست اما اینكه ریشه‌ كار را سست انگاریم و تصور كنیم در مقابل این تغییر و تحولات هیچ نداریم، نوعی خودباختگی و دلباختگی بی‌جهت است كه زمینه را برای هجوم آن سیل بنیان‌كن فراهم می‌كند. ‌زبان فارسی در حال تضعیف است اما علت آن، تنها هجوم واژگان و تعبیرات بیگانه نیست. ‌ما نیز بنیان كار را محكم نگرفته‌ایم و خودمان بدتر از بیرونی‌ها عمل می‌كنیم. با این حال چنان نیست كه بپنداریم زبان فارسی را خطر جدی تهدید می‌كند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: