1393/8/7 ۱۰:۵۰
ترجمه سیدامین موسوی زاده: برندا آلموند استاد بازنشسته دانشگاه هال لندن در فلسفه اخلاق و اجتماع است. او هماکنون معاون رئیس انجمن فلسفه کاربردی، و نیز عضو کمیته اجرایی و شورای مؤسسه سلطنتی فلسفه و جامعه اروپایی تحقیقات اخلاقی است. کتابهای او عبارتند از: «فروپاشی خانواده»، «اخلاق سیاحت: داستان یک مسافر»، «دلواپسیهای اخلاقی» و «پرسشهای فلسفی» .
ترجمه سیدامین موسوی زاده: برندا آلموند استاد بازنشسته دانشگاه هال لندن در فلسفه اخلاق و اجتماع است. او هماکنون معاون رئیس انجمن فلسفه کاربردی، و نیز عضو کمیته اجرایی و شورای مؤسسه سلطنتی فلسفه و جامعه اروپایی تحقیقات اخلاقی است. کتابهای او عبارتند از: «فروپاشی خانواده»، «اخلاق سیاحت: داستان یک مسافر»، «دلواپسیهای اخلاقی» و «پرسشهای فلسفی» . مصاحبهای که پیش روی دارید توسط «آکادمیک نت» انجام گرفته است که ترجمه آن تقدیم میشود:
***
موضوع اصلی کارهای اخیر شما «اهمیت خانواده در جوامع» است. خانواده را در عبارات فلسفی و اخلاقی چگونه تعریف میکنید؟
من مدافع فهم زیستشناختی از خانواده هستم که بنا بر آن انسانها با دیگران شریکاند و از مرد، زن و فرزندان تشکیل شدهاست. این معنا با ساخت اجتماعی خانواده به عنوان گروهی که بهطور مصنوعی توسط بشر ایجاد شده است تفاوت دارد. تا همین اواخر شما به یک مذکر و یک مؤنث برای ایجاد فرزند نیاز داشتید. اما اکنون ما میتوانیم گروههای خانوادگی علمی یا اجتماعی را ایجاد کنیم بدون اینکه روابط ژنتیکی داشته باشند. البته من کاملاً میپذیرم که به هر حال برای مردم مقدور نیست که همیشه در یک گروه زیستشناختی زندگی کنند و مدعی نیستم که نباید برخی استثنائات را مثل خانوادهای که کودکی را به فرزندی پذیرفته، خانواده نامید.
شما عموماً رویکردی «غیرسودگرایانه» را به اخلاق اتخاذ میکنید. هنگام اندیشیدن درباره خانواده چگونه این رویکرد را به کار میگیرید؟
سودگرایان تمایل به تفکر در چارچوب استدلالهای هزینه-فایده دارند. آنان دوست دارند بپرسند که چه چیز برای انسان بدون واسطه بهترین است. موضع من اما بیشتر «کانتی» است و دیدگاهی گستردهتر را برمیگزینم. برای نمونه از آنجا که من ازدواج را عمدتاً به عنوان مقدماتی برای زایش و پیدایش فرزندان مینگرم، گمان میکنم که نسبت به یک سودگرای متعارف، شما باید دید بسیار گستردهتری از منافع داشته باشید. شما نباید تنها به خواستههای زوج بالغ یا فرد مجرد نگاه کنید. نیازهای کودکی که ممکن است نتیجه این پیوند باشد نیز مهم است. پس شما باید آن را در زمینهای گستردهتر از جامعه فینفسه قرار دهید، آن گونه که در اغلب کشورهای غربی آن را پیرامون مفهوم زیستشناختی خانواده میگذارند. نه تنها فرهنگ و ادبیات و هنر بلکه طرحبندی خانهها و روستاها و شهرها نیز بر فهم گروه خانواده به عنوان والدین و فرزندانشان استوار است.
در سال 2008 (1387)کتابی درباره جدایی در خانواده نوشتید که در آن از آثار فروپاشی این واحد هستهای بر جامعه صحبت کردید. ممکن است برخی از این مسائل اجتماعی را که بر اثر این فروپاشی رخ میدهد در اینجا برای ما ذکر کنید؟
وقتی که فرزندی در کار باشد، فروپاشی خانواده اغلب به معنی اختلال کامل در وضعیت اجتماعی او است: تغییر مدرسه، تغییر خانه، خواهر و برادر تازه احتمالی برای سازگاری با روابط جدید پدر یا مادر. این وضعیت میتواند بسیار آسیبزا باشد. البته میدانم که انسانهایی هم هستند که در این وضعیت با مدیریت بسیار خوب، خود و فرزندانشان را در وضعیتی رضایتبخش قرار دادهاند. اما من گمان میکنم هیچ کس نمیتواند در این گونه مواقع شرایطی را برقرار کند که روابط کامل با هر دو والدین ایجاد شود. برای نمونه من واقعاً نسبت به سرپرستی مشترک پس از جدایی تردید دارم. تفاوت است میان کودکی که در یک خانه زندگی میکند و شبها در تختاش میخوابد و کودکی که بارها و بارها آماده میشود که به خانه پدر یا مادرش برود و میان دو خانه در رفت و آمد است.
این یک جنبه عملی از آثار طلاق بر کودکان است اما جنبه اخلاقی کلیدی درباره ملاحظاتی است که در تصمیم برای جداشدن یا جدانشدن وجود دارد. گمان میکنم این همان جایی است که موضع نسبتاً کانتی من درباره خانواده و ازدواج بروز میکند؛ یعنی مفهوم زیربنایی از «پیمان» و فهم پیمان به عنوان چیزی که شخص دیگر بر آن تکیه دارد.
شما پیوندهای زیستشناختی و ژنتیکی میان افراد را به عنوان یکی از مهمترین وجوه واحد خانواده توصیف میکنید. آیا میتوانید استدلال پشت این دیدگاه را بیشتر برای ما بشکافید؟
بسیاری از آن، وجهی عملی دارد؛ چرا که دلایل شناختن روابط ژنتیکی شما میتواند به سادگی از جنبههای بهداشتی باشد. برای مثال باور اشتباه به اینکه شما یک شرایط ژنتیکی مخرب را به ارث بردهاید یا در سوی دیگر این باور که شما از مخاطرات ژنتیکی که واقعاً استعداد آن را دارید، دور هستید، میتواند پیامدهایی جدی و بلندمدت داشته باشد. به نظر من حذف دسترسی یک فرد از ریشههای ژنتیکیاش یک جنایت است. همچنین من درباره رشد فزاینده انتقالهای پزشکی زایژهها (گامتها: یاختههای جنسی) نگران هستم؛ راهی که بسیاری از مردم اهمیت آن را فراموش کردهاند و فکر میکنند این تنها موضوعی در مورد حرکت مواد خام است. اما چیزهایی درباره رابطه ژنتیکی وجود دارد که آن را ویژه میکند، دست کم شباهتی واقعی میان والدین و کودکانشان وجود دارد.
فناوریهای نوین باروری، کدام مسائل فلسفی و اخلاقی را پدید آورده است؟
اجازه بدهید مثالی بزنم. من به تازگی با گروهی عمدتاً از وکلای خانواده کار کردم که گزارشی مفصل برای مرکزی در لندن با محوریت «عدالت اجتماعی» به نام «همه امور خانواده» فراهم کردهاند. من با بخشی در مورد باروری پزشکی همکاری داشتم که در آن ما میخواستیم به مشکلات گواهی تولد در مورد بچههایی که با تولید مثل با لقاح مصنوعی به دنیا میآمدند، بپردازیم. کودکان زادهشده حق دارند که به اسنادی که به آنها میگوید چه کسانی والدین ژنتیکی آنان هستند دسترسی داشته باشند، اما این امکان برای همه کودکانی که با یاختههای جنسی اهداییزاده میشوند وجود ندارد. دیدگاه من این است زمانی که حقایق بدیهی و دارای اهمیتی کلیدی برای اشخاص عمداً توسط اولیای امور پنهان شده باشد، آنها از یک حق اساسی خود محروم شدهاند: «حق بازشناسی هویت و ریشه خود.» آن گزارش با هدف تأثیرگذاری بر سیاست تنظیم شد اما در سال2008 (1387) «قانون رویانشناسی و بارورسازی انسانی» در بریتانیا عجولانه تصویب شد. من گمان میکنم بسیاری از نمایندگان مجلس متوجه نیستند که پیشنهادنامه لایحه مذکور متضمن تغییرات بنیادی در معنای خانواده و پدربودن و مادربودن است.
البته هر چند برای جنبههای گستردهتر فلسفی پذیرفتم که ملاحظات سودگرایانه نقش دارند، اما این طور نیست که بر دیگر سنتهای فلسفی پیشی گرفته باشند، باید بگویم که فارغ از ملاحظات کانتی که اشاره کردم، این بحث به مفهوم ارسطویی «شکوفایی» مرتبط است. این اندیشه که شکوفایی ممکن است به «وجود» بستگی داشته باشد میتواند به طور کلی به نگرش و تأمل در زندگی شما بینجامد. شاید مهمترین چیز برای ملاحظه این باشد که شکوفاییهای انسانها در نوع معینی از واحد زیستشناختی در بهترین شکل است؛ واحدی که در آن مفهومی از خویشتن و هویت شخصی خود، انسانهایی را با یک پیوند میان آینده و گذشته به دست میدهد. آنان دیگر خود را به عنوان اتمهایی در جهانی از افراد نخواهند دید، بلکه خود را به عنوان بخشی از الگویی وسیعتر از جامعه و به عنوان پیوندی در توالی نسلها خواهند یافت.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید