1393/8/3 ۱۳:۴۱
نگاهی به تاریخچه و دلایل شكلگیری شورای عالی انقلاب فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از مهم ترین نهادهای فکری جمهوری اسلامی ایران است که در پی انقلاب فرهنگی و به دستور مستقیم امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بنا نهاده شد. هفته گذشته در پی حکم رهبر انقلاب درباره انتصاب اعضای جدید این شورا و سمت های جدید در آن بار دیگر بحث درباره وظایف و عملکرد این شورا به موضوع بحث رسانهها و مطبوعات بدل شد. در صفحه سیاستنامه امروز نگاهی خواهیم انداخت به تاریخچه و علل شکل گیری این شورا و در ادامه اظهار نظر برخی از چهرههای انقلاب درباره آن را میخوانیم:
نگاهی به تاریخچه و دلایل شكلگیری شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از مهم ترین نهادهای فکری جمهوری اسلامی ایران است که در پی انقلاب فرهنگی و به دستور مستقیم امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بنا نهاده شد. هفته گذشته در پی حکم رهبر انقلاب درباره انتصاب اعضای جدید این شورا و سمت های جدید در آن بار دیگر بحث درباره وظایف و عملکرد این شورا به موضوع بحث رسانهها و مطبوعات بدل شد. در صفحه سیاستنامه امروز نگاهی خواهیم انداخت به تاریخچه و علل شکل گیری این شورا و در ادامه اظهار نظر برخی از چهرههای انقلاب درباره آن را میخوانیم:
در نقطه اوج این ماجراها داستان اشغال سفارت امریکا در ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۵۸ رخ میدهد که دانشجویان خط امام طلایهدار آن هستند. در غیاب دانشجویان مذهبی در دانشگاهها، فضا برای فعالیت سایر گروهها قوت میگیرد
رهنمودهای امام، بار دیگر، دانشجویان مسلمان دانشگاهها به پا خاستند تا با یاری تودههای روشن بین و بیدار امت، برقراری این نظام اسلامی را در دانشگاهها، به مستضعفان جهان بشارت دهند و برماست که چون همیشه، به یاری شان بشتابیم
در برابر سوءاستفاده ضدانقلاب
شهید بهشتی پیش از شروع سال تحصیلی در جلسه شورای انقلاب نگران فضای متشنج دانشگاههاست و میگوید: «گروههای مخالف مسیر انقلاب، ممکن است از تجمع در دانشگاهها و مدارس در جهت اهداف خود، بهرهبرداری کنند، طبعا باید پیشبینی لازم در این امر را داشت. » بنیصدر اما با او مخالف است و میگوید: « اگر دانشگاه تعطیل شود، عملا در دست چپیها قرار میگیرد».
بچه مسلمانها از انقلاب دفاع خواهند کرد
هاشمیرفسنجانی در مقابل میگوید: «جلوی شلوغی دانشگاهها را میتوان گرفت فقط کافی است عده زیادی از بچه مسلمانها تهران باشند، آنگاه از انقلاب دفاع خواهند کرد. » اکثریت اعضای شورای انقلاب اعتقاد دارند دانشگاه کاملا در دست گروههای مخالف قرار گرفته و وضع به مرحله خطرناکی رسیده است. هاشمیرفسنجانی پیشنهاد جلوگیری فوری از آشوبها و اصلاح ساختاری دانشگاه را مطرح میکند.
نظام دانشگاهها مطابق با انقلاب باشد
محمدجـواد باهنـر در زمینـه تعطیلی دانشگاهها اظهار داشت: «زمزمههایی بوده مبنی بر اینکه گروههای اسلامی دانشگاهها معتقدند که دانشگاهها باید متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی تغییر کند و نظام تازهیی در آنجا پیاده شود. در این مدت، تغییر چشمگیری در سیستم دانشگاهها داده نشده و این هدف را به دنبال پیام امام، تعقیب میکنند و هدف این است که نظام دانشگاهها را مطابق با انقلاب اسلامی عوض کنند».
با هر معیاری که در نظر بگیریم،انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ یک انقلاب ایدئولوژیک بود. عنوان آن یعنی انقلاب اسلامی ایران نیز بر این سویه ایدئولوژیک (اسلامی) تاکید میگذارد. ایدئولوژیک بودن یک انقلاب بدان معناست که در آن انقلاب چه از حیث خاستگاهها و چه از منظر فرآیند و چه از دیدگاه پیامدها و نتایج، عناصر فکری و فرهنگی نقش موثر و تعیینکنندهیی دارند. عمده بررسیهای معتبری هم که از این انقلاب توسط کارشناسان و محققان صورت گرفته، در این نکته اتفاق نظر دارند که در بررسی ریشهها و خاستگاههای این انقلاب باید سویههای فکری و فرهنگی آن را جدی گرفت و تا جایی که به انقلابیون ایرانی در گروهها و جریانهای متفاوت و حتی مخالف باز میگردد، میتوان میان ایشان جنبهها و اصولی فکری و فرهنگی را یافت که در آن همسو هستند. یکی از مهمترین این اصول مخالفت همگانی عمده جریانها با روند مدرنیزاسیون پهلوی و پیامدهای فرهنگی آن بود که در قاموس روشنفکری از آن تحت عنوان «غربزدگی» یاد کردند و به سرعت به سکه رایج مباحث فکری و فرهنگی بدل شد. راه بدیل هم تقریبا مشابه بود؛ از میانه دهه ۱۳۴۰ اکثریت روشنفکران و اندیشمندان ایرانی، هویت مدارانه از بازگشت به خویش سخن گفتند و با تلاش در احیای به اصطلاح آنچه خود داشتند، میخواستند به نحوی از انحا در برابر مصادیق فرهنگ غربی که وجوه مختلف زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان را در مینوردید، موضعگیری میکردند.
انقلاب ما نیازمند یک انقلاب فرهنگی است
اگر فرآیند انقلاب اسلامی ایران را از منظر این گرایشهای فکری و فرهنگی بررسی کنیم، تردیدی نمیماند که بروز پدیدهیی با نام انقلاب فرهنگی در پی انقلاب سیاسی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تغییر اساسی در ساختار قدرت، اجتنابناپذیر و حتمی بوده است. بحث درباره ضرورت تغییراتی در نظام آموزشی و در نتیجه انقلاب فرهنگی از همان روزهای نخست دانشگاه مطرح میشود. برای مثال دکتر محمداسلامی نخستین فردی است که در سخنرانی در دبیرستان البرز پیشنهاد انقلاب فرهنگی را عنوان میسازد. شمس آلاحمد، برادر جلال آلاحمد دیگر چهرهیی است که در سخنرانی در دانشگاه تهران صراحتا میگوید: «انقلاب ما نیازمند یک انقلاب فرهنگی است و نیازمند این است که شیفتگی نسبت به هرچه همسایه داشت را از خود دور کنیم».
در میان چهرههای مذهبی نیز مباحثی از این دست مطرح میشود، برای مثال گوهرالشریعه دستغیب میگوید: «حفظ نظام محمدرضا خانی دانشگاهها، پلی برای رجعت امپریالیزم است». درباره چگونگی این انقلاب اما هنوز اتفاق نظر وجود ندارد. برای مثال دولت موقت قایل به اصلاح تدریجی نظام دانشگاهی است و از انقلاب فرهنگی بحثی نمیکند، ضمن آنکه مشغلههای اول انقلاب سبب میشود که این بحث در اولویتش نباشد. اما در هر صورت گرایشهای مختلف سنتی، اسلامی، نواندیشان دینی (مثل دکتر سروش و مهندس سحابی و بازرگان) هر یک به نحوی از ضرورت اسلامی شدن دانشگاهها یا راه یافتن دیدگاههای دینی به دانشگاهها منتها با تفاسیر متفاوت سخن میگفتند.
فضای متشنج دانشگاهها
هم سو با این دیدگاهها باید اشارهیی نیز به فضای دانشگاهها در آن روزها صورت بگیرد. در روزهای اولیه پس از انقلاب دانشگاهها به واسطه نقش اساسی دانشجویان در پیشبرد انقلاب، تبدیل به محلی برای فعالیتهای سیاسی و حزبی گروهها و جریانهای مختلف شدند. عمده گروههای بزرگ و کوچک سیاسی مثل سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی، حزب توده، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه ملی، نهضت آزادی و… دفاتری در دانشگاهها داشتند و آشکارا به فعالیتهای سیاسی از قبیل انتشار نشریه، چاپ بیانیه، برگزاری میتینگ، به راه انداختن تظاهرات و… میپرداختند. در این ایام حضور همگانی در دانشگاهها محدودیتی ندارد و همه مردم امکان رفت و آمد به دانشگاهها را دارند. جلوی دانشگاه تهران در این روزها محل اجتماع مردم از اقشار و طبقات مختلف است و بحثهای داغ و پر شور در دفاع از یک گروه سیاسی و نفی سایر گروهها در میگیرد. این بحث و جدلها گاه به زد و خورد بدل و فضا بهشدت متشنج میشود.
پیشنهاد هاشمیرفسنجانی
مجموعه این مباحث و وقایع بازتابهای جدی در حال و هوای شورای انقلاب داشت. شهید بهشتی پیش از شروع سال تحصیلی در جلسه شورای انقلاب نگران فضای متشنج دانشگاههاست و میگوید: «گروههای مخالف مسیر انقلاب، ممکن است از تجمع در دانشگاهها و مدارس در جهت اهداف خود، بهرهبرداری کنند، طبعا باید پیشبینی لازم در این امر را داشت. » بنیصدر اما با او مخالف است و میگوید: « اگر دانشگاه تعطیل شود، عملا در دست چپیها قرار میگیرد». صادق قطبزاده در مقابل میگوید: «چپیها، طرح وسیعی را برای دانشگاهها و مدارس دارند و میخواهند در هفته اول شروع سال درسی، همه را به اعتصاب و شورش بکشانند.» هاشمیرفسنجانی در مقابل میگوید: «جلوی شلوغی دانشگاهها را میتوان گرفت فقط کافی است عده زیادی از بچه مسلمانها تهران باشند، آنگاه از انقلاب دفاع خواهند کرد. » اکثریت اعضای شورای انقلاب اعتقاد دارند دانشگاه کاملا در دست گروههای مخالف قرار گرفته و وضع به مرحله خطرناکی رسیده است. هاشمیرفسنجانی پیشنهاد جلوگیری فوری از آشوبها و اصلاح ساختاری دانشگاه را مطرح میکند.
ماجرا آغاز شد…
اما در عمل ماجرا از ابتدای سال تحصیلی ۵۹-۵۸ آغاز شد. در این زمان اختلافهای شورای انقلاب و دولت موقت رو به افزایش است، گروههای سیاسی مختلف به سمت رادیکالیسم پیش میروند، جو انقلابی بیداد میکند و در نقطه اوج این ماجراها داستان اشغال سفارت امریکا در ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۵۸ رخ میدهد که دانشجویان خط امام طلایهدار آن هستند. در غیاب دانشجویان مذهبی در دانشگاهها، فضا برای فعالیت سایر گروهها قوت میگیرد. علیرضا علویتبار در توصیف وضعیت دانشگاه در این روزها میگوید: «در همین دانشگاه تهران یک میزی گذاشته بودند برای کمک به خلق ترکمن. لباس و تدارکات برای کسانی که به قول خودشان در مقابل هجوم ارتجاع در ترکمن صحرا میجنگیدند. یا اینکه در کردستان یک عملیات انجام میگرفت و کومله و ضد انقلاب به یک پادگان حمله میکردند. قبلش یک تظاهرات راهاندازی میشد در خیابانهای نزدیک پادگان سنندج، تظاهراتی بود به طرفداری از اصلاحات ارضی در منطقه. اوایل نیروهای انقلاب متوجه نمیشد چرا درست روزی که راهپیمایی اصلاحات ارضی هست آنجا حمله به پادگان صورت میگیرد؟ بعد معلوم شد که در پوشش جمعیتی که آنجا میآیند اینها تدارکات خود را میآورند نزدیک پادگان و در مقرهایی که از قبل آماده کردهاند مستقر میکنند که بعد به پادگان حمله کنند. همه نیروها به فکر میافتند که یک دفعه این همه خمپاره از کجا زده شد؟ این جمعیت که میآمد در شلوغی، خمپاره را میآورند. بعد معلوم میشود که این تظاهرات و حمله به پادگان نقشهاش در دانشگاه تهران ریخته شده. اینها از دانشگاه یک پوشش خوب ساخته بودند که نیروهای امنیتی به آن دسترسی نداشتند. اگر به خانه تیمی میرفتند به راحتی شناسایی میشدند اما در دانشگاه به همراه جمعیت میآمدند، هیچ کس هم او را نمیشناخت، آنجا جلسهاش را دفتر گروهکها میگذاشتند و هیچ کس هم خبردار نمیشد.»
امام (ره) با تداوم تعطیلی دانشگاهها مخالف بودند
بحث تعطیلی دانشگاه البته اواخر سال ۵۸ بیش از پیش جدی میشود. در فروردین سال ۱۳۵۹ امام خمینی در پیام نوروزی مساله انقلاب اسلامی در دانشگاهها را به صراحت بیان میکند و میگوید: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. » البته این پیام به معنای موافقت امام با تعطیلی دانشگاهها نیست و در بحث از تعطیلی دانشگاهها باید وقایع ماههای فروردین تا اردیبهشت ۱۳۵۸ را نیز در نظر گرفت. شاهد این ادعا این سخن عبدالکریم سروش است که میگوید: «آیتالله خمینی در بین دو دیدگاهی که خواهان بازگشایی دانشگاه و تداوم تعطیلی بودند از دیدگاه نخست حمایت کرد و اینگونه استدلال میکرد که اگر دانشگاهها بسته بماند جوانان بیکار میمانند و این بیکاری معضل میآفریند.»
اما در هر صورت گرایش به تعطیل کردن دانشگاهها از اواخر فروردین ماه قوت میگیرد. البته در خود تحکیم وحدت (اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی) در این زمینه تردید وجود دارد. علی شکوریراد در این زمینه میگوید: «روزهای پایانی فروردین ?? هماهنگیهای لازم بین انجمنها انجام شده بود و حالت انتظاری برای اعضای انجمنها جهت اجرای طرح ایجاد شده بود اما روشن نبود چرا مرکزیت تحکیم وحدت تصمیم به اجرا نمیگیرد و به نظر میرسید تردیدی به وجود آمده است. در این فاصله و به دنبال این تاخیر، نسخهیی از طرح مکتوب دفتر تحکیم توسط یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق از دفتر مرکزی تازهتاسیس دفتر تحکیم به سرقت رفت و یک روز صبح توسط آنها این طرح چند صفحهیی به حالت افشاگرانه در دانشگاهها توزیع و بر دیوارها نصب شد. به دنبال آن دانشگاهها حالت تشنج به خود گرفتند و کلاسهای درس اکثرا تعطیل شدند.»
درگیری در دانشگاهها
نقطه آغاز درگیریها دانشگاه تبریز است. ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۹ هاشمیرفسنجانی برای سخنرانی به دانشگاه تبریز میرود. « او برای دانشجویان، مبحثی ایدئولوژیک را درباره مبانی فکری اسلامی مطرح و اهداف و بنیادهای انقلاب اسلامی را تشریح کرد اما به ناگاه، گروهی از دانشجویان هوادار مجاهدین و کمونیستها، به طرح مسائلی در مخالفت با سخنان هاشمی و انتقاد از انقلاب پرداخته، با سر دادن شعارهایی، جلسه را به تشنج کشیدند. درگیری دانشجویان انجمن اسلامی و زد و خورد آنان، باعث شکسته شدن درهای تالار سخنرانی شد و هاشمی مجبور شد که سخنرانی خود را قطع کند و از تالار اجتماعات، خارج شود. این برخورد تعرضآمیز، دامنه وسیعی داشت؛ نخست روحانیون و مردم تبریز آن را محکوم کردند و حتی بخشی از بازار تبریز در اعتراض به این درگیری، تعطیل شد.» در نتیجه این اعتراضات وضعیت دانشگاه تبریز دگرسان میشود و ساختمان مرکزی این دانشگاه توسط انجمن اسلامی دانشجویان تصرف میشود و دانشجویان با بیانیهیی خواستار تصفیه و پاکسازی دانشگاه میشود. «مردم تبریز نیز از این خواستهها حمایت کردند و در نتیجه، کلاسهای دانشگاه تعطیل شد». محمدجواد باهنر در زمینه تعطیلی دانشگاهها اظهار داشت: «زمزمههایی بوده مبنی بر اینکه گروههای اسلامی دانشگاهها معتقدند که دانشگاهها باید متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی تغییر کند و نظام تازهیی در آنجا پیاده شود. در این مدت، تغییر چشمگیری در سیستم دانشگاهها داده نشده و این هدف را به دنبال پیام امام، تعقیب میکنند و هدف این است که نظام دانشگاهها را مطابق با انقلاب اسلامی عوض کنند».
بیانیه شورای انقلاب
بعد از اتفاق دانشگاه تبریز موضوع تعطیلی دانشگاهها در شورای انقلاب مطرح میشود. در این زمینه هنوز اتفاق نظر وجود ندارد. قرار میشود که با امام مشورت شود. اعضای شورا به قم میروند. در همین زمان در دانشگاههای دیگر مثل علم و صنعت نیز درگیریهایی رخ میدهد. سنگینترین درگیریها در دانشگاه تربیت معلم رخ میدهد که به کشته شدن فردی به اسم پرویز ستاری منجر میشود. در نهایت شورای انقلاب بیانیه میدهد و قرار میشود که تمام دانشگاههای کشور از ۱۵ خرداد تعطیل شوند. در بیانیه این شورا آمده است: «ستادهای عملیاتی گروههای گوناگون، دفترهای فعالیت و نظایر اینها که در دانشگاهها، دانشکدهها و موسسات آموزش عالی مستقر شدهاند، در ظرف سه روز، از صبح شنبه تا پایان روز دوشنبه، برچیده شوند؛ چنانچه تا پایان این مهلت، تاسیسات مذکور برچیده نشوند، شورای انقلاب مصمم است که همه با هم، یعنی رییسجمهور و اعضای شورا مردم را فراخوانند و همراه مردم در دانشگاه حاضر شوند و این کانونهای اختلاف را برچینند». در این زمان در شورای انقلاب چهرههایی چون شهید آیتالله بهشتی، آیتالله موسوی اردبیلی، حجتالاسلام اکبر هاشمیرفسنجانی، آیتالله خامنهای، آیتالله مهدویکنی، حجتالاسلام باهنر، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، حسن حبیبی، علی اکبر معینفر، عزتالله سحابی، عباس شیبانی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطب زاده، میرحسین موسوی و احمد جلالی هستند. این بیانیه فصلالخطاب بود و ظرف دو روز عموم دانشگاهها به تصرف انجمنهای اسلامی دانشجویان درآمد. این اقدام واکنشهای متفاوتی را در پی داشت. برای مثال حزب جمهوری اسلامی طی بیانیهیی اعلام کرد: « نظام دانشگاهی ما باید فرهنگهای وابسته حاکم بر محیط فعلی دانشگاهها و وابستگان به این فرهنگ را از دانشگاهها ریشهکن کند. در پی رهنمودهای امام، بار دیگر، دانشجویان مسلمان دانشگاهها به پا خاستند تا با یاری تودههای روشن بین و بیدار امت، برقراری این نظام اسلامی را در دانشگاهها، به مستضعفان جهان بشارت دهند و برماست که چون همیشه، به یاری شان بشتابیم».
ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل میشود
در نهایت اما این امام (ره) بود که با سخنرانی خود به بحثها خاتمه داد. او در دیدار دانشجویانی که بعد از این ماجرا به دیدارش آمده بودند، گفت: «من از تمام جوانها خواستارم کارشکنی و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند ما تکلیف آخر را برای ملت تعیین میکنیم. اینها که درگیری ایجاد میکنند و زحمت برای دولت و ملت ایجاد میکنند طرفدار غرب و شرق هستند. ما میخواهیم که اگر ملت ما در برابر غرب ایستاد دانشگاههای ما هم مقابل غرب بایستد. اگر ملت ما مقابل کمونیسم ایستاد تمام دانشگاههای ما هم مقابل کمونیسم بایستد. برخی به اشتباه فکر میکنند که منظور از علم دو قسم است مثلا هندسه اسلامی و هندسه غیراسلامی یا فکر میکنند قرار است در دانشگاه فقه و اصول کهشأن مدارس قدیمه است تدریس شود. خیر آنچه ما میگوییم این است که دانشگاه ما وابسته است دانشگاه ما استعماری است نمیتواند نیازهای کشور را تامین کند برای همهچیز از پزشکی گرفته تا امور فنی باید به غرب وابسته باشیم. ما میگوییم در این ۵۰ سال فرآوردههای دانشگاه را برای ما عرضه کنید. در این ۵۰ سال دانشگاهها مانع ترقی فرزندان این آب و خاک است. ما میگوییم دانشگاه ما تبدیل شده است به میدان جنگ تبلیغاتی. ما میگوییم اگر جوانهای ما علم پیدا کردهاند اما تربیت ندارند یا تربیت شده به تربیت اسلامی نیستند. آنهایی که تحصیل میکنند برای این است ورقهیی به دست بیاورند و سربار ملت بشوند. آنطور نیست که بر حسب احتیاجات ملت رفتار کند. اگر دانشگاه ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقایدی که مضر به حال این مملکت است نمیشد. دانشگاهها باید تغییر بنیانی پیدا کند و باید از نو ساخته شود تا جوانان ما بر اساس تربیت اسلامی پرورش یابند.»
پس از تعطیلی رسمی دانشگاهها در خردادماه ۱۳۵۹ امام خمینی در ۲۳ خردادماه فرمانی را مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر کردند که در آن آمده است: « مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان است، اعلام شده است و تاکنون اقدام موثری انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصا دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هماکنون گاهگاه آثارش نمایان میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند.» «ادامه این فاجعه که معالاسف خواست بعضی گروههای وابسته به اجانب است، ضربهیی مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانتی عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است. بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری مسوولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیلکرده، متعهد و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی رشتههای مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها، براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام کنند».
از ستاد تا شورا
بر این اساس ستاد انقلاب فرهنگی با هدف «برنامهریزی رشتههای مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها، براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه» تشکیل شد. ستاد برای اجرای این فرمان «در نخستین گام، گروههای برنامهریزی در رشتههای پزشکی، فنی و مهندسی، علوم پایه کشاورزی، علوم انسانی و هنر تشکیل شد. در ادامه راه، باید تغییراتی در مدیریت دانشگاهها به عمل میآمد، سازمان دانشگاهها دگرگون و مهمتر از همه، محیط دانشگاهها اسلامی میشد که برای این منظور، کمیتهیی در ستاد با عنوان «کمیته اسلامی کردن دانشگاهها»، تشکیل شد.»
در شهریور سال ۱۳۶۲ به دنبال نامهیی از سوی آیتالله خامنهیی، رییسجمهور وقت مبنی بر ترمیم و تقویت ستاد، امام طی نامهیی این پیشنهاد را میپذیردو مقرر میشود « از این تاریخ ستاد با ترکیب نخست وزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی، دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی و آقایان علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش و مصطفی معین به فعالیت خود ادامه دهد.»
با بازگشایی دانشگاهها، فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی ادامه یافت و ضرورت توسعه و تعمیق کار این ستاد ایجاب کرد که در نوزدهم آذر ۱۳۶۴، امام خمینی، روسای سه قوه و تعداد دیگری از اندیشمندان فرهنگی کشور را به اعضای آن بیفزایند و بدین شکل ستاد انقلاب فرهنگی با ترکیب جدید خود، تحت عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرد.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید