1393/6/26 ۰۹:۴۰
سفر اخیر دکتر روحانی به تاجیکستان برای شرکت در اجلاس شانگهای، افزون بر محورهای اقتصادی و سیاسی، برکات و تبعات فرهنگی مهمی هم داشت. رئیس جمهوری با حضور در آکادمی علوم تاجیکستان ضمن اشاره به ضرورت احیای حوزه تمدنی زبان فارسی و استفاده از ظرفیتهای آن، منشور فرهنگی و اعتقادی خود در عبور از ظاهرگرایی و افراطیگری را نیز تبیین کرد. در این سخنرانی تاریخی، روحانی شرایط تکوین نگرشهای تندروانه را برشمرد و مهمترین وجوه تمایز فرهنگی میان افراطگرایان عقیدتی با اعتدالگرایی ذاتی ایرانی و اسلامی را توضیح داد. ایران به اعتبار اهمیت این سخنرانی، متن کامل آن را منتشر میکند.
کارخانه کافرسازی افراطگرایان
***
ایرانیان چون در میان تاجیکان سخن میگویند، گویی در خانه خویش سخن میگویند.
تاجیکستان به عنوان یک دولت مستقل پاره تن تمدن و فرهنگ ایران است و ایران فرهنگی بسی فراختر از ایران سیاسی است.
ایران فرهنگی یک معنای تاریخی دارد که مرز آن نه حصارها و سیمهای خاردار نظامی که ابیات و مصراعهای زبان فارسی است یعنی هر کس که به زبان فارسی سخن بگوید و زبان حافظ، سعدی، رودکی، فردوسی و مولوی را بفهمد، شهروند افتخاری ایران محسوب میشود و فرق نمیکند که تبعه کدام دولت باشد؛ چه تاجیکستان، چه افغانستان چه ایران.
اینکه پارسی را چه بنامد، آن را زبان تاجیکی یا دری یا فارسی بخواند؛ هر آشنای زبان فارسی، ایرانی است هر چند که هر ایرانی فارسیزبان نیست و در جهان فرهنگ و تمدن ایرانی زبانهای گوناگونی از آذری، ترکی و کردی وجود دارد اما حتی آنان نیز به زیبایی و شیرینی زبان فارسی آگاهند چنان که مولوی در قونیه قدیم و ترکیه جدید به پارسی شعر میگفت ولی در عین حال نفوذش در سیاست و زندگی ترکان مشهود است و همچنان درباره گورکانیان هندوستان در دوره افول شعر فارسی در ایران میزبان شاعران پارسی و حامیان سبک هندی بودند و امروز نقش زبان پارسی در فرهنگ و زندگی اهالی شبه قاره از پاکستان تا مردمان هندوستان مشهود است.
چه سرود ملی پاکستان که به زبان فارسی است و چه زبان رسمی آنکه اردویی، آکنده از کلمات فارسی است و چه پارسیان هند که در رشد و توسعه این کشور نقش مهمی داشتهاند.
زبان فارسی اما فقط قصیده، غزل، ترانه و ترنم نیست بلکه زبان فارسی یک عامل مهم حیات سیاسی و اجتماعی مردم ما در این منطقه از جهان است و سخنوران فارسی زبان هم فقط ناظم کلمات زیبا نبودهاند.
گفتهاند که شعر حکمت است و سیاست هم اوج حکمت است چون سیاست نه به معنای فن اقتدارگرایی که به معنای علم تدبیر و نماد اعتدال و دولت عقل باشد، اتمام حکمت است.
این تعریف از سیاست در حکمت ایرانی و اسلامی بیسابقه نیست و حکمای ما از قدیم سیاست را علم تدبیر میدانستند و سیاستمدار را مردم حکیم؛ نهاد وزارت در ادب و فرهنگ پارسی نهاد حکمت بوده نه زور و قهر حتی اگر سلاطین نماد قهر و غلبه بودند.
و به مدد علم و عقل و اعتدال آنان بوده که در سیاست کهن جایی برای عدالت مانده بود.
در همین جهان اسلام گرچه خلافت به سلاطین اموی و عباسی رسید که به شمشیر سربازان و تدبیر پارسیان، خلافت آنان استوار بود پارسیان در آن دوران نماد عقل و تدبیر و سیاست بودند.
آنان از هر نوع افراط و تفریط برحذر بودند و اگر با شاهان و خلفای وقت همکاری میکردند برای حفظ عقل و مصلحت بود.
این چنین بود که تمدن اسلامی قرنها دوام یافت، نصیحت الملوکها نوشته شد و سیاستنامهها تدوین شد؛ همه بر پایه عقل و خردی که اسلام توصیه کرده بود.
این چه رازی در زبان پارسی است که پارسیان را به جای سپهسالاری به سوی دیوان و دولت عقل رهنمون میکرد؟ عامل اول ادب پارسی، ادب «رواداری» است، سال هاست که از زبان حافظ میخوانیم که «آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت با دشمنان مدارا» و این سخن قبل از پدیدار شدن جان لاک و ژان ژاک روسو بیان شده است.
این جوهر اندیشه سیاسی ایرانی - اسلامی است که در اوج استبداد حاکم بر فارس آن روز بیان شده است.
دوم؛ ادب پارسی، ادب نوعدوستی است، قرن هاست که از زبان سعدی میخوانیم که «بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند» و این سخن قبل از پدیدار شدن تفکرات اومانیستی غرب بیان شده است؛ این جوهر اندیشه سیاسی، ایرانی و اسلامی است که در اوج تعصبات مذهبی و قومی زمانه بیان شده است.
سوم، ادب پارسی ادب معناگرایی است. هر لفظ را دارای معنایی و هر ظاهری را دارای باطنی میداند که مهمتر از ظاهر آن است و همه ما قصه شبان و موسی اثر مولوی را به یاد داریم که «هیچ آداب و ترتیبی مجو/هرآنچه میخواهد دل تنگت بگو».
این جوهره عرفان فارسی است. عرفان اسلامی و ایرانی که زبان بیانش فارسی است در درجه اول بر نفی ظاهرگرایی و اصالت معناگرایی تأکید کرده است.
اکنون با این سه اصل و سه ضلع چگونه میتوان پدیدار شدن افراطگرایی و بنیادگرایی دینی را توضیح داد؟ آنان که به نام جهاد دروغین، داعش و طالبان دم از احیای خلافت و امارت و دولت اسلامی میزنند در درجه اول با این فرهنگ اسلامی و انسانی میجنگند. اعتدال ستیزی و ایرانی ستیزی آنان – ایران فرهنگی نه ایران سیاسی – به معنای علت فاصله آنان با «رواداری و آزاداندیشی» حافظها، «انساندوستی و نوع پروری» سعدیها و «معناگرایی و سطحیستیزی» مولویهاست.
آنان این مفاهیم بلند را که از عمق فرهنگ و معارف اسلامی برخاستهاند قبول ندارند؛ آنان فرهنگ اسلامی را قبول ندارند و به نام اسلام با اسلام میجنگند.
آنان فکر میکنند باید با پیراستن اسلام از این فرهنگ به حقیقت اسلام برسند غافل از اینکه آنچه از تلاش آنان میماند یک آیین خشک و جامد و راکد است که با روح دین محمد(ص) بیگانه است و این ریشه افراطی گری است.
ما در پناه دین اسلام و فرهنگ اسلام در پناه حضرت محمد(ص) و به مدد مولویها، سعدیها، حافظها، ابن عربیها و ابن سیناها سالها در کنار هم زندگی کردیم؛ شیعه و سنی، از مذهب اهل بیت و اهل سنت، ازبخارا تا قرطبه، از لاهور تا استانبول، از قم تا قاهره، از مشهد تا طرابلس.
هیچ کس نپرسید مولوی یا سعدی یا حافظ یا فردوسی شیعه است یا سنی؟ اکنون سالها و قرنهاست که در ایران شیعهها از مولوی میخوانند و میآموزند و حتی فقیهان بزرگ ما مانند امام خمینی(ره) از او به نیکی یاد میکنند، همچنان که فردوسی شیعه در سرزمین سنی شما محبوب است.
حال چه شده که یک گروه افراطی در شرق و غرب ما به نام احیای خلافت اسلامی، شیعه کشی میکنند و علمای سنی را به جرم عدم بیعت میکشند.
باید در عقل و در نیت اینان شک کرد، آنان که دشمن فرهنگ اسلامیاند نمیتوانند دوست شریعت اسلامی باشند، شریعت در بستر فرهنگ اسلامی شکل گرفته است و شریعت اسلامی یک الگوی صرفاً آسمانی و لاهوتی نیست که به کار زمین نیاید.
خدا دین را برای اداره دنیا ساخته است نه برای نفی دنیا؛ فرهنگ اسلامی فرزند دین اسلامی است که به طلب علم و حجیت عقل تأکید کرده است.
خود پیامبر(ص) بارها سنتهای درست قبل از اسلام را امضا کرد و در مواردی آنان را اصلاح کرد و ارتقا داد.
اسلام یک دین و دعوت جهانی با میراثهای پارسی، عربی، ترکی، هندی و کردی است. اسلام یک ایدئولوژی بسته و مذهب افراطی و فرقه تکفیری نیست. از اسلام تکفیر درنمی آید. اسلام و قرآن حتی در حق کافرانی که اهل ظلم نباشند میگوید «لکم دینکم ولی دین».
اسلامی که حقوق کافران را رعایت میکند چگونه میتواند کارخانه کافرسازی و کافرکشی راه بیندازد؟
آنان که بر جای مدارا تعصب مینشانند، آنان که برای انسان ارزشی قائل نیستند و فقط عقیده آدمها برایشان مهم است، آنان که ظاهرگرایند و از باطن بیخبر و بلکه باطن را انکار میکنند افراطی اند.
راه مبارزه با افراطی گری روشن است و راه آن احیای فرهنگ اسلامی با همه ارزشها و آثار ادبی، هنری، فلسفی و علمی آن است.
این نه فقط یک دغدغه فرهنگی بلکه یک برنامه سیاسی و اجتماعی است، البته نباید در گذشته بمانیم بلکه باید در آن اجتهاد و ابتکار و نوآوری کنیم اما به تکثر تاریخ خود بازگردیم و از تعصب و تکفیر و تحریم عقل و علم پرهیز کنیم.
چه جایی بهتر از قلمرو بزرگ زبان و ادب فارسی چه ایران چه تاجیکستان. دشمنان اعتدال فرهنگ و تمدن ما را نشانه گرفتهاند پس چاره کار روشن است، احیای فرهنگ رواداری، فرهنگ نوعدوستی، فرهنگ معنا محوری و پرهیز از ظاهرگرایی از قبیلهگرایی و عصبیت محوری. فرهنگی که فرزند اسلام است و زبانش زبان من و شماست، زبان پارسی همچون عامل اتحاد و آزادی سیاسی و زبان صلح و دوستی است.
اما در بخش پایانی میخواهم بگویم امروز در منطقهای زندگی میکنیم که فرهنگ، اقتصاد و مسائل مهم اجتماعی، سیاسی و امنیتی همه ما به هم گره بخورد، اگر ایران به فکر توسعه و امنیت خود باشد و تاجیکستان نیز در فکر توسعه و امنیت خود باشد، هیچکدام به اهداف خود نمیرسند.
در دنیای امروز امنیت همه ما به هم گره خورده است و توسعه اقتصادی ما نیز به هم گره خورده است و برای پیشرفت در تمدن بلند اسلامی در این منطقه باید در کنار هم و با هم به کمک بشتابیم.
جمهوری اسلامی ایران خوشحال و خرسند است که نخستین کشور بود که استقلال مردم تاجیکستان را به رسمیت شناخت و از آن روز تا امروز هر روز بهتر از دیروز برای کمک به مردم عزیز، همزبان، هم دین و هم فرهنگ خود تلاش کرده و خواهد کرد.
در عرصه علم و فناوری، در تمام زمینهها آماده توسعه همکاریها هستیم و شما میدانید در جمهوری اسلامی ایران نه تنها پیشرفت بلندی در علوم انسانی، اقتصاد، سیاست، حقوق و علوم اجتماعی تحقق یافته است بلکه در زمینه نانو، بیوتکنولوژی، آی تی، هوا- فضا و هستهای میبینیم که کشور ما در ردیف ۱۷، ۱۸ و ۱۹ جهانی و ردیف اول منطقهای قرار دارد.
ایران با کمال سخاوت کاملاً آماده است در همه زمینههای علمی و فناوری با دوستان و همسایگان بویژه با کشور هم زبان و هم تمدن، یار و دوست دیرین تاجیکستان همکاری کند.
ما بخشهای یک ساختمان بلند تمدنی هستیم که بخشی از این ساختمان را ایران مینامیم و بخشی دیگر را تاجیکستان و افغانستان لقب میدهیم و حتی در بخش بزرگی از شبه قاره هند و در بخشی از آسیای مرکزی ما تمدن واحد را از گذشته مییابیم و میبینیم.
امروز کاملاً آمادهایم تا در همه زمینههای فرهنگی، اقتصادی، گردشگری، سیاسی و امنیتی در کنار ملت بزرگ و عزیز تاجیکستان باشیم و خواهیم بود.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید