1393/6/19 ۰۹:۴۷
خانواده مدرن ایرانی نه تنها دچار فروپاشی نشده بلکه به مراتب بیش از پیش مسئولیتپذیر شده است. سالها است که از مشکلات خانواده ایرانی میشنویم. این که آمار طلاقها بالا رفته و آمار ازدواج و نرخ تولد پایین آمده است. کارشناسان پیوسته از طریق رسانهها چالشهای پیش روی خانواده را گوشزد میکنند و مسئولان طرحهای مختلفی را برای کنترل این نهاد در دستور کار قرار میدهند. این در حالی است که دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران که پیرامون جامعهشناسی خانواده سالها مطالعه کرده و کتاب «جامعهشناسی خانواده ایرانی» را توسط انتشارات سمت روانه بازار نشر کرده است، در این زمینه دیدگاه متفاوتی دارد.
سقف هایی که فرو نمی ریزند
مهسا رمضانی: خانواده مدرن ایرانی نه تنها دچار فروپاشی نشده بلکه به مراتب بیش از پیش مسئولیتپذیر شده است. سالها است که از مشکلات خانواده ایرانی میشنویم. این که آمار طلاقها بالا رفته و آمار ازدواج و نرخ تولد پایین آمده است. کارشناسان پیوسته از طریق رسانهها چالشهای پیش روی خانواده را گوشزد میکنند و مسئولان طرحهای مختلفی را برای کنترل این نهاد در دستور کار قرار میدهند. این در حالی است که دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران که پیرامون جامعهشناسی خانواده سالها مطالعه کرده و کتاب «جامعهشناسی خانواده ایرانی» را توسط انتشارات سمت روانه بازار نشر کرده است، در این زمینه دیدگاه متفاوتی دارد. او بر این باور است که نه تنها این آمارها نگران کننده نیست، بلکه اتفاقاً نشان از «مسئولیتپذیرتر» شدن این نهاد مدنی دارد، ما تنها در حال گذار از یک سری تغییرات ساختاری هستیم و این تغییرات لزوماً اساس خانواده را زیر سؤال نمیبرد و ما صرفاً در حال تجربه مدرن شدن این نهاد طبیعی هستیم. از این رو معتقد است که باید اجازه داد خانواده روند تغییرات ساختاریاش را به صورتی طبیعی طی کند تا بتواند نتایج طبیعی خود را بنمایاند. آنچه در ادامه میآید، ماحصل این گپ و گفت است که میخوانید:
***
جناب دکتر ارمکی! برخی بنابر آمار منتشر شده از سوی رسانهها مبنی بر افزایش نرخ طلاق، کاهش ازدواج و فرزندآوری و... بر این باورند که نهاد خانواده با چالشهایی مواجه شده است، آیا این تغییرات را میتوان تهدیدی برای این نهاد تلقی کرد؟
چنانچه خانواده را به عنوان نهادی اثرگذار در عرصه اجتماعی در نظر بگیریم، وقوع تغییرات ساختاری در آن قابل قبول و در نهایت قابل انتظار خواهد بود. انسان قدیم به دلیل این که درکی از شرایط خارج از خانه نداشت، بنابراین خانواده را اصل میدانست، معتقد بود خانواده میتواند هر سرنوشتی را برایش رقم بزند. این وضعیت در دوران معاصر دچار تغییرات عمدهای شد به طوری که انسان مدرن توانست در حاشیه خانواده خیمهای شبیه آن بزند و زیستش را همراه، متعامل و بعضاً متعارض با خانواده سر و سامان دهد.
اما حقیقت این است که محتوای آنچه انجام میدهد، با محتوای «خانواده در معنای قدیم» آن از یک بابت چندان متفاوت نیست، عشق، همزیستی خودمانی، محبت، تزاحم و کشمکش، نابسامانی، تولد فرزند، آیین و ادب، فرهنگپذیری و... همه در اشکال جدید خانواده هم دیده میشود. این عناصر و ابعاد که در خانواده جدید مانند خانواده قدیم وجود دارد، ماندگاری این نهاد را نشان میدهد. هرچند که تغییرات مهمی را هم پشت سر گذاشته باشد. از این رو تهدید تلقی کردن این تغییرات به تشخیص نادرست از شرایط، عوامل و میزان تغییرات درون خانواده برمیگردد.
براین اساس خانواده در همه جوامع با هر نوع فرهنگی با صورتها و کارکردهای جدیدی مواجه شده است؟ خانواده به طور خاص در ایران چه تغییراتی پیدا کرده است؟
این شرایط را باید تحت عنوان شرایط مدرن جامعه ایرانی و نهایتاً خانواده مدرن ایرانی بیان کرد. تغییرات خانواده ایرانی چندین بعد دارد اول اینکه ایرانیان متعامل با جامعه جهانی در مسیر مدرن شدن قرار گرفته و حوزه فرهنگ و جامعه هم مانند اقتصاد، سیاست و سایر عناصر و اجزای آن تغییرات عمدهای را از سر گذرانده است. دوم اهمیت این نهاد در ایران، خانواده را بیش از دیگر نهادها در مرکز این تغییرات قرار داده است. هر امری که در جامعهای توجه بیشتری را جلب کند، بیشتر در معرض تغییر و دستکاری قرار میگیرد. خانواده هم از این اصل مستثنی نیست. این نوع تجربهها و واقعیتها ما را به استنباط یک اصل عمده اجتماعی میکشاند، توجه به امری زمینه نفوذ و تغییرپذیری سریع و همهجانبه آن را فراهم میسازد اما تغییرات صورت گرفته به هیچوجه کلیت هویت ایرانی را دچار تغییرات بنیادی نکرده است. بر این باورم که فرهنگ ایرانی، ایرانی مانده و خواهد ماند. در دوره جدید ایرانیان با زبان، فرهنگ و اخلاق و الزامهای اجتماعی و فرهنگی ایرانی در متن مدرن زیست میکنند. ایرانی بودن آنها در شرایط مدرن به معنی تعیین تناسب بین جهتگیریهای فرهنگی و اجتماعی ایرانی با الزامها و نیازهای مدرن است به طور خاص، خانواده در ایران ضمن اینکه دچار تغییرات عمده شده است، اما ماندنی و مؤثر است.
این تغییرات چگونه و در چه سطحی است. این تغییرات بنیادی، کارکردی یا معطوف به نحوه انطباقپذیری با شرایط جدید است؟
همین مشخص نبودن ماهیت تغییرات در خانواده ایرانی شبهات بسیاری را ایجاد کرده؛ شبهاتی که ما را به واکنشهای عجیب و غریب در حوزه سیاسی و رسانهای واداشته است، اینکه خانواده در معرض نابودی است. در نتیجه حمایت از خانواده وظیفه همه ما میشود که خانواده را به مثابه اصلیترین نهاد جامعه میشناسیم و آن را به عنوان استراتژی کلی جامعه مورد توجه قرار میدهیم. همه یکباره یادشان میآید که باید ازدواج را اصل قرار داد، چرایی افزایش طلاق را بررسی کرد، همین آغاز مشکل برای خانواده میشود و اینچنین تغییرات خانواده که در مسیر تغییر کلی نظام اجتماعی ایران به صورتی طبیعی در حال وقوع بود، به معضلی اجتماعی بدل شده و خانوادهای که در طول هزاران سال تغییرات عمدهای پشتسر گذاشته یکباره مسألهدار میشود. مادر، پدر و فرزندان مسأله میشوند و برای گذر از آن تلاش میکنند و از آنجا که توان گذر از مشکلات را ندارند، نظام سیاسی برای حفظ حریم خانواده ورود میکند و همه در رسانهها کارشناس خانواده میشوند و هزاران طرح و برنامه برای نجات خانواده شکل میگیرد. غافل از اینکه کارهای صورت گرفته چیزی جز آسیب برای خانواده به همراه نخواهد داشت، یعنی دقیقاً همین وضعیتی که ما الان در آن به سر میبریم.
تغییر در ساختار نهاد خانواده به چه صورتهایی بروز میکند و چه بازتابی را در کارکردهای این نهاد دارد؟
نمیگویم خانواده ایرانی به لحاظ ساختاری دچار تغییر نشده، چرا که اتفاقاً تغییرات عمدهای را از سر گذرانده است اما این تغییرات به معنی سرنگونی نهاد خانواده نیست. اینطور نیست که خانواده در ایران گذشته (مثلاً 50 سال گذشته) با محوریت پدر بوده و امروز فرمان خانه به دست مادران است. تغییرات ساختاری خانواده به معنای تغییر در مناسبات درونی خانواده است. اگر در گذشته (این فرض است) خانواده پدرسالار بوده، امروز صورتهای جدیدی را تجربه میکند، خانواده پدرسالار، مادرسالار، فرزندسالار، بیسرپرست و اشکال گوناگون شبهه خانواده. تغییرات متعدد خانواده هم ساختاری است و هم کارکردی. خانواده از صورت واحد خارج شده و اشکال گوناگون یافته است. اشکال گوناگون خانواده هم به دلیل شرایط متعدد و متفاوت است، اما نکته اصلی که در خانواده وجود دارد و ماندگار است، ازدواج و تولد و سپس تربیت فرزند است. خانواده ایرانی دچار تغییرات عمدهای شده است، اما دخالتهای نهادهای سیاستگذار در مسیر این تغییرات طبیعی مانع از ظهور نتیجه عمل خانواده میشود. اگر نتایج تغییرات خانواده میتوانست به طور طبیعی ظهور کند آن وقت خانواده میتوانست در مسیر بازنگری درونیاش به آرایش جدید نیروهایش بپردازد.
به خاطر دارم، طی سخنرانیای گفتهبودید که در مرحله گذار از «خانواده گسترده» (خانوادهای که براساس بستگیهای نسبی و سببی استوار است و شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشویی است) به «خانواده هستهای» (خانوادهای که از دو نسل والدین و فرزندان تشکیل شده است) هستیم، این گذر بنیادی به اعتقاد شما تا چه اندازه میتواند اساس خانواده را تحت تأثیر قرار دهد؟
بله، اما بر این باور نیستم که خانواده کاملاً این مسیر را طی کرده است. اتفاقاً مدعیام که «خانواده هستهای » در گذشته مانند «خانواده گسترده» بوده همان طور که خانواده گسترده و شبهه گسترده اکنون هم هست و عمل میکند. تعریف مسیر خانواده به صورت خطی و تکاملی کار درستی نیست. خانواده صورتها و جهتهای متعددی را طی کرده و میکند. در گذشته هم خانواده تکسرپرست بوده و متعلق به امروز نیست. در نتیجه ما با جامعهای کاملاً متفاوت از جامعه دیروز روبهرو نیستیم. جامعه امروز مرحله تکمیلی و پیوسته جامعه دیروز است. درست است که مشکلات خانواده در دنیای جدید بیشتر شده، اما این به معنی تمام شدن خانواده نیست.
امروز خانواده انرژی تحمل بارهای گذشته را ندارد. بسیاری از کارهایی که در گذشته به واسطه خانواده صورت میگرفت امروز به واسطه نهادهای دیگر انجام میشود. در مقابل بعضی از اموری که دیگر نهادهای اجتماعی انجام میدادهاند را خانواده به عهده گرفته است. درست است که امور اقتصادی به عهده نهاد اقتصاد است اما بسیاری از دلواپسیها و امور انسانی به عهده خانواده قرار داده شده است. به دلیل اهمیت این امور است که بیشتر خانوادهها میلی به افزایش بعد خانوار ندارند. داشتن یک فرزند یا درنهایت دو فرزند به معنی قبول مسئولیت بسیار زیاد است در حالی که خانوادهها در گذشته دارای فرزندان بیشتری بودند و مسئولیت کمتری در مورد بهداشت و امور فرهنگی و انسانیشان داشتند. این نوع تغییر در خانواده جاری است که عدهای از درک آن ناتوان هستند و مدعیاندکه خانواده کم مسئولیت شده است ! تصورشان این است که داشتن فرزند زیاد به معنی مسئولیتپذیری زیاد است! این در حالی است که داشتن فرزند کم و توجه به همه نیازهای آن به معنی مسئولیتپذیری زیاد است.
برخی بر این باورند که ارزشها در خانواده ایرانی نیز دچار تغییراتی شده است، به نوعی از فردگرایی نسبی آن دم میزنند، قضاوت شما در این باره چیست؟
خانواده ایرانی فردگرا نشده است و تنها مسئولیتپذیری بیشتری را نسبت به گذشته تجربه میکند. مسئولیتپذیری در مورد انتخاب همسر، شغل، فرزندآوری،تربیت فرزند، آینده فرزند، سلامت جسمی و روحی فرزند و ... همه اموری است که در گذشته کمتر وجود داشته است. در گذشته ازدواج ها به سادگی صورت میگرفت و خانوادهها به سادگی تکثیر میشد و ماندگاری مییافت. امروز کار به سختی دنبال میشود. یافتن یک زوج مناسب برای دختر یا پسر کار سادهای نیست. هزاران رفت و آمد بین خانوادهها برای انتخاب زوج صورت میگیرد. امروز کمترین امری مشکل است و بیشتر از همیشه دیده میشود و به صورت مسأله درمیآید. این است که هر روز شکوائیه زوجین نسبت به هم دیده میشود و کارشناسان فنی برای رفع مشکلات، حاضر میشوند.
ریشه حساسیتهای ایجاد شده به چه اموری باز میگردد؟
پیچیده شدن جامعه و خانواده، مسئولیتپذیری افراد نسبت به زندگی و دیگران، پرهزینه شدن زندگی و اهمیت یافتن زندگی ریشههای این حساسیتها هستند. در دوره جدید زندگی برای همه یا اکثریت مهم شده است و وقتی زندگی مهم میشود ازدواج و فرزندآوری و تربیت هم مهم میشود و درنهایت کار و زندگی سخت شده و افراد ارزش مییابند. فرزند مهم میشود و هزاران مسأله دیگر...
از اینرو بر این باورم خانواده ایرانی به میزانی که با جهان جدید در تعامل است، دچار تغییر شده است. درست است که شرایط ساختاری نقش مهمی در تغییر خانواده داشته است اما خود نسلها همراه با انگیزهها و ارزشها در مسیر تغییر نقش مهمی داشتند. چندگانه بودن خانواده ایرانی از قدیم وجود داشته و بیشتر خانوادهها به صورت گسترده دیده میشدند اما این به معنی حضور نداشتن خانواده مرکزی نیست. تغییرات خانواده خطی نیست و من آن را تحت عنوان «تغییرات ترکیبی» تعبیر کردهام و درنهایت اینکه نسل جدید ضد خانواده نیست. اتفاقاً به دلیل مسئولیتپذیری بالایی که دارد سعی دارد به بهترین گزینشها تن دهد. همین است که در انتخاب همسر، مسکن، فرزندآوری و تعلیم و تربیت دقت بسیار کرده و به دلیل افزایش هزینههای مادی و انسانی این عمل است که با تأمل و تأخیر عمل میکند. به عبارت دیگر، به سرعت تن ندادن به ازدواج، ریشه در بیمسئولیتی نسل جوان ندارد بلکه در اهمیت زندگی و مسئولیتپذیری بالای آنها در تربیت فرزند و مسئولیتهای زوجین ریشه دارد.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید