1393/6/3 ۱۲:۳۷
بدون تردید «عشق» فراگیرترین و مهمترین مسئلهای است که روان و زبان مولانا جلالالدین محمد بلخی بدان مشغول بوده است.
او خود در تجربهای نزدیک و شگفت به دیدار عالم عشق راه یافت و بر مرکب آن سوار شد و همۀ عوالم زیرین و زبرین را درنوردید و از هر بوستانی، خرمنی و از هر گلی، شاخهای برای دوستان دور از بوستان به ارمغان آورد. بیان ژرف و گرم او هرچند از تأثیر گذشتگان بیبهره نبود؛ اما بیش و پیش از همه متأثر از ژرفا و گرمای عالمی بود که او در آن زیست میکرد. عمق و حرارت جهان او در زبانش تجلی یافت و کمندی شد بر گردن قرون و اعصاری که او سخنگفتن خود را برای آنان میدانست.
دوستدارانش با یاریجستن از کلامش او را «سلطان عشق» نامیدند و سخنش را در عشقشناسی و معشوقپرستی فصلالخطاب دانستند. گویی سخن عشق در عالم با او آغاز شده بود که هر جا سخن از عشق و عاشق و معشوق بود، از مولانا و عاشقانههایش سخن میرفت؛ اما واقع این بود که مولانا علاوه بر سفرۀ تجارب خود، بر خوان پرنعیم پیشینیان نشسته بود و نهنگوار دریانوشی میکرد و همه چیز را در هاضمه فاهمۀ خود به خویش پیوند میداد. او دستپخت گذشتگان را در عشقشناسی رنگ و بویی داد که خود صاحبان آن مائدۀ آسمانی نیز چنین علو و رفعتی را گمان نداشتند. اگر همه اعصار به مولانا و عاشقانههایش مشتاق بودند، قرن ما به سخنان وی در باب عشق سخت محتاج است. در این روزگار که کلمه عشق در هر مصاحبت و مناسبتی به کار میرود نیازمند بازشناسی این واژۀ غریب هستیم. باید بدانیم آنچه را که امروز در هر رابطۀ پست و پوشالی به کار میگیریم، روزگارانی نزد بزرگانی چون مولانا چه عمق و حقیقتی داشته است و دورشدن از این معانی ژرف برای ما چه خسارات و زیانهایی در حیات انسانی به دنبال داشته است.
در بررسی این کتاب سعی بر آن بوده تا اندیشههای مولانا از طریق مراجعۀ مستقیم به آثار وی به دست آید؛ از این رو جز موارد انگشتشماری به سخنان غیر او استناد و اشارت نشده است. هر مطلبی که به مولانا منتسب شده است، بلافاصله از آثار وی عین عبارت مولانا نقل شده است تا در دایرۀ انتسابات بیسند دچار نشویم.
در نگارش این اثر خواستۀ نگارنده بر این تعلق گرفته که گرما و ژرفای سخن مولانا به خواننده منتقل شود و از اینرو در بیشتر مواضع سعی شده به جای تحلیلهای طولانی، بستری فراهم شود که خواننده نسبت میان سخنان مولانا را در مواضع مختلف آثارش با مراجعۀ مستقیم به آثار وی دریابد.
با اینکه قصد اولیه این اثر بررسی اندیشههای مولانا در باب عشق بوده، اما صاحب این اثر بر این نکته واقف است که مولانا در این باب نیز مانند بسیاری از ابواب و مباحث دیگر بر جادهای گام نهاده که پیش از وی بزرگان دیگری هموار کردهاند. گذشته از این هر مسئله در تاریخی بلند یا کوتاه مطرح شده و مواجهات مختلف با آن صورت پذیرفته است که مسئلۀ عشق نیز از این قاعده مستثنی نیست. این بحث سالها پیش از ظهور اسلام میان اندیشمندان مختلف ملل و نحل گوناگون مطرح بوده و بسیاری از سخنان پسینیان متأثر از مطالبی است که توسط ایشان مطرح شده است. نگارنده با علم به این نکته در فصل نخستین اثر مواجهۀ تاریخی مسلمانان با عشق را بررسی کرده است. در این فصل سعی بر آن بوده که نشان داده شود آنچه نزد مولانا عشق نامیده میشده، به هیچ روی از همان ابتدا عشق نبوده است و این واژه و مفهوم سفری طولانی و عجیب را از سر گذرانده تا توانسته جایگاه خود را به عنوان امری مقدس و متعالی مطرح کند.
فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:
پیشگفتار
فصل اول: سیری در سفر عشق
فصل دوم: درنگنجد عشق در گفت و شنید (دشواریهای سخنگفتن از عشق)
فصل سوم: مفهومشناسی عشق
فصل چهارم: عشق معراجی است سوی بام سلطان جمال (رابطه عشق و زیبایی)
فصل پنجم: عشق حقیقی و عشق مجازی
فصل ششم: عاشق
فصل هفتم: معشوق
فصل هشتم: عقل و عشق
مؤخره: آنچه عشق میتواند
مولانا و مدرسهی عشق (تحقیقی مستقل و جامع از مسئله عشق نزد مولانا) نگارش مهدی کمپانی زارع در 700 صفحه از سوی انتشارات نگاه معاصر در تهران منتشر شده است.
شماره ثبت این کتاب در کتابخانه شماره یک مجلس شورای اسلامی 520018 میباشد.
کتابخانه مجلس شورای اسلامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید