1398/2/7 ۱۳:۰۸
استاد آشتیانی، علاوه بر تحقیق و تفحص، رابطه بین استاد و شاگرد و انتقال مشعل فلسفه و عرفان اسلامی را از یک نسل به نسل دیگر به صورتی بیسابقه روشن ساخت. در طی قریب به چهل سال که این استاد مبرز به تدریس اشتغال داشت، تعداد زیادی از طالبان دانش از محضر ایشان استفاده کردند و برخی خود در زمره دانشمندان و فلاسفه درآمده اند.
بزرگان اهل فضل و معرفت، دو زندگینامه دارند؛ یکی آنچه به سیر زندگی عادی ایشان در طول عمر مربوط است و دیگری آنچه متضمن سرگذشت حیات علمی آنان است. اولی حکایت ظواهری است که از طفولیت تا پایان عمر را با ذکر سال و ماه و شاید روز دربرمیگیرد و احتمالاً درباره مدارج تحصیلی، نام استادان، نام مدارس و شهرها، مدارج دانشگاهی، بستگان درجه اول و نام آثار و از این قبیل سخن میگوید؛ و دومی بیان نحوه اندیشه و تفکر و غور و بررسی در آرا و نظرات علمی هر دانشمندی در حیطه علمی وی و بازگوکننده نقاط اشتراک و اختلاف آرای وی در مقایسه با آرا و نظرهای دیگر اندیشهوران همرشته معاصر یا قبل از اوست.
تقریر هر یک از این دو نوع زندگینامه کار آسانی نیست؛ زیرا به تسلط و جامعیتی نیاز دارد که جز از راه تحقیق ژرف به دست نمیآید، بهخصوص اگر منابع و مأخذ مستند نیز بهطور کامل در دسترس نباشد. اگرچه، کسی میتواند درباره حیات علمی دانشمندان اهل تفکر و اندیشه دست به قلم برد که خود در آن رشته علمی اگر والامقامتر از آنان نباشد، لااقل در رتبه علمی آنان قرار گیرد.
مقام علمی سیدالحکماء المتألهین، سید جلالالدین آشتیانی، با آن همه تحقیقات و تتبعات چهلساله در آن حدی از درجات کمال و آفاق متعالی و پژوهش است که دست کمتر کسی به آن میرسد و کمتر کسی جرأت اظهارنظر بیشائبه و دور از خطا درباره آن را در خود میبیند. حقیقت آن است که هنوز جز آنچه از ظاهر مقالات و کتب استاد آشتیانی برمیآید، در راه نمایاندن نظرها و آرای مستقل ایشان که در شرح، تأیید یا رد نظرات حکمای پیش از خود نگاشتهاند، هرگز تحقیقی صورت نگرفته است و تا چنین تحقیق دقیقی تحقق نیابد، نمیتوان درباره حیات علمی و سهم ایشان در اشاعه و پیشرفت فلسفه اسلامی-ایرانی، سخن گفت.
اما درباره شرح احوال ایشان، بهترین و شاید تنها منبعی که با کمال اطمینان میتوان به آن مراجعه کرد، سرگذشتنامهای است که خود ایشان به خامه گرم و استوار خویش نگاشتهاند. اکنون با اغتنام فرصت، گزیدهای از زندگی استاد را از همان سرگذشتنامه اقتباس و نقل میکنیم:استاد سیدجلالالدین آشتیانی، در سال۱۳۰۴ شمسی در قصبه آشتیان از توابع اراک متولد شد. دوره ابتدایی را در دبستان خاقانی آنجا به پایان رساند و در مکتبخانه قدیم، گلستان سعدی و نصابالصبیان و تاریخ معجم و جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتی از دره نادری و نیز قسمتی از کتاب شرح سیوطی را فرا گرفت.در سال ۱۳۲۳ شمسی، به راهنمایی و تشویق آیتالله میرزا ابوالقاسم دانش آشتیانی، برای فرا گرفتن علوم دینی و معارف اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد. در آن جا کتابهای «مغنی» و «مطول» و قسمت زیادی از «شرح لمعه» را نزد آقای صدوقی یزدی خواند. «شرح شمسیه» و جلد اول «کفایه» را نزد آیتالله حاج میرزا عبدالجواد جبلعاملی قرائت کرد. سپس به معرفی آقا میزرا مهدی آشتیانی، خدمت حاج شیخ مهدی مازندرانی شروع به خواندن «شرح منظومه» حکیم سبزواری و «مکاسب» شیخ اعظم انصاری و تا اواخر «الهیات منظومه» و قسمت زیادی از «شوارق» را و بعد قسمتی از امور عامه «اسفار» را نزد وی فرا گرفت. استاد آشتیانی، مدت هشت سال در درس فقه و اصول آیتالله العظمی بروجردی و مدت یک سال در درس آقا سید محمدتقی خوانساری حاضر شد. ایشان مدت پنج سال در حوزه تدریس فلسفه و تفسیر قرآن و اصول فقه مرحوم طباطبایی حاضر شده و الهیات «شفا» و الهیات «اسفار» به انضمام قریب به یک دوره اصول فقه و قسمتی از تفسیر قرآن را خدمت آن جناب تلمذ کرد.
استاد آشتیانی، برای تکمیل فلسفه و حکمت الهی به شهرستان قزوین مسافرت کرد و سفر نفس «اسفار» همراه با قسمتی از امور عامه آن را از محضر پرفیض فیلسوف محقق آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی بهره جست و سپس برای تکمیل علوم نقلی به نجف اشرف هجرت کرد و مدت دو سال در حوزههای تدریس مراجع دینی و زعمای حوزه علمیه نجف حضور یافت. ایشان بیشترین بهره را در عتبات عالیات از محضر مجتهد جامع و محقق بارع مرحوم آیتالله میرزا سیدحسن بجنوردی که از استادان بزرگ عصر خود بود، برده است و مدت قلیلی نیز به درس آیات عظام سید محسن حکیم و شیخ حسین حلی و میرزا عبدالهادی شیرازی رفت. استاد سیدجلالالدین آشتیانی، در تهران نیز به حوزه درس میرزا احمد آشتیانی و مدتی به طور متفرقه در محضر فیلسوف بزرگ شرق آقا میرزا مهدی آشتیانی حضور یافت و به حل مشکلات عرفانی و فلسفی پرداخت. همچنان در قم از محضر درسی استادانی چون سید محمدحجت کوهکمری و میرزا رضی تبریزی استفاده کرده است.
استاد آشتیانی در سال ۱۳۳۸شمسی به مدرسی دانشگاه مشهد در رشته فلسفه و تصوف اسلامی انتخاب شد و قریب به ۴ سال در دانشگاه و حوزه علمیه به تدریس فلسفه و عرفان پرداخت. سرانجام فروردینماه سال ۱۳۸۴ شمسی پس از نیم قرن تلاش علمی در ۸۰ سالگی در شهر مقدس مشهد درگذشت و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالحجج(ع) به خاک سپرده شد.
فرزانگی و اندیشهوری؛ او ملاصدرای دیگری است
استاد سیدجلالالدین آشتیانی را بهحق میتوان یکی از بزرگترین حکما، شارحان و مورخان فلسفه و عرفان نظری، خاصه مکتب وحدت وجودی ملاصدرای شیرازی دانست که با عشق و علاقه وافر، سراسر عمر پربرکت دانشگاهی خود را وقف احیای سنت حکمت اسلامی-ایرانی کرد. او در زمینه احیای مواریث مکتوب و کهن فلسفه و عرفان متفکران بزرگ ایران، از گذشته تا عصر حاضر گامهای مؤثر برداشت و آثار متعددی از صدرالمتألهین و نیز شاگردش ملامحسن فیض کاشانی و حکمای دوران قاجاریه مانند میرزا مهدی فراقی و ملا عبدالله و ملاعلی زنوزی و ملاهادی سبزواری و نیز برخی از معاصران مانند سیدمحمدکاظم عصار را به زیور طبع آراسته و با شروح و تفاسیر پرارج خود این نصوص را زنده کرد و بدینترتیب راه تحقیق را بر دانشمندان و دانشپژوهان ایرانی و خارجی هموار ساخت؛ بهنحوی که به جرأت میتوان گفت هیچ دانشمند و محقق دیگری، در قرن اخیر، بهاندازه استاد آشتیانی از حیث تنقیح و تفسیر متون عرفانی، فلسفه و عرفان نظری و چاپ و انتشار آنها و بیش از سی سال تدریس مداوم در دانشگاه و حوزه علمی مشهد، توفیق معرفی و اشاعه این مباحث را نیافته است. وجود مبارک ایشان و مجموعه آثاری که به تنهایی کتابخانهای بسیار ارزنده از لحاظ کمی و کیفی است، به راستی اسباب رونق و گرمی و رواج مباحث فلسفی و عرفانی در مراکز علمی بزرگ ایران و کشورهای دیگر شد. مستشرق معروف فرانسوی «هانری کربن» که مدتی را با همکاری استاد در نشر آثار فلسفی سپری کرد و خود نیز از فلسفهآموختگان غرب بود، در اشاره به جایگاه علمی-فلسفی استاد آشتیانی، کارهای تحقیقاتی ایشان را نقطهعطفی در تاریخ فلسفه اسلامی دانسته و مینویسد:
«. . . زمانی میتوانیم خطمشی، فعالیت و خلاقیت سیدجلالالدین آشتیانی را توصیف نماییم که بگوییم او ملاصدرای دیگری است. هماکنون آثار او - که حاصل تعلیمات سنتی استادان اوست - دارای اهمیت است: رساله درباره وجود از دیدگاه عرفان و فلسفه؛ شرحی بر مقدمه داوود قیصری بر فصوصالحکم ابنعربی که مجلد اول آن (در هفتصد صفحه) مسائل اساسی عرفانی را تجدید و مورد بررسی قرار میدهد؛ تصحیح چندین متن با حواشی و تعلیقات بسیار ژرف مانند شرح لنگرودی بر کتاب المشاعر ملاصدرا، متن شواهدالربوبیه ملاصدرا با شرح سبزواری، تصحیح شانزده رساله و اقدامی کمسابقه که همان انتشار منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران از میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر است که جلد اول آن منتشر شده است . . .» (تاریخ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه جواد طباطبایی، جلد دوم، ص۱۹۴)
استاد آشتیانی، همچنین در راه نمایاندن زوایای تاریک و از یاد رفته حکمت و فلسفه اسلامی سعی فراوان نمود. از آنجا که برخی از ادوار فلسفه اسلامی بیشتر از ادوار دیگر مورد مطالعه قرار گرفته بود، استاد آشتیانی هم خود را مصروف حلقههای مفقوده سلسله فلسفه و حکمت اسلامی کرد. در آغاز فعالیت علمی ایشان، تاریخ فلسفه اسلامی مانند سلسلهجبالی رفیع بود در افق که فقط قلههای مرتفع آن در پرده ابرها پنهان مشهود بود. ایشان به تجسس و تفحص در نشیب و فرازهای این قلل و تپهماهورهای آن پرداخت.
استاد چندان عنایتی به دوران اول تفکر فلسفی که درباره آن آثار متعدد چاپ شد نداشتند ولی به رابطه بین شیخالرئیس و خواجه و حکمای میان آن دو مانند بهمنیار سخت علاقهمند بودند و توانستند رابطه نسل بعد از نسل حکمای مشائی را از استاد بزرگ این مکتب یعنی ابنسینا تا احیاکننده افکار او در قرن هفتم یعنی خواجه نصیر، در تحقیقات خود روشن سازند.
دوران بعدی تاریخ فلسفه اسلامی که در واقع بیش از هر دوران دیگر از آن غفلت شده است (یعنی قرون هشتم تا دهم) همواره مورد توجه استاد آشتیانی بود.
ایشان بسیاری از گوشه و کنارهای تاریخ فلسفه دوران صفویه و دنباله آن در دوران قاجاریه را به صورتی بیسابقه روشن ساختند. همچنین، علاقهای خاص به کشف نحوه استمرار مکتب آخوند و انتقال آن از اصفهان به قم و سپس دوباره به اصفهان و تهران داشتند و در این راه کوششی بلیغ فرمودند.
و بالاخره از لحاظ سیر تاریخی فلسفه اسلامی باید به کوشش استاد آشتیانی در روشن ساختن انتقال حکمت از اصفهان به تهران و تأسیس مکتب تهران در عصر قاجاریه و استمرار آن تا دوران معاصر اشاره کرد. هر چند هنوز راهی طولانی در پیش است تا تمام جزئیات سیر فلسفه اسلامی روشن شود، ولی یقیناً تحقیقات متعدد استاد آشتیانی، نه تنها روشنگر این راه است بلکه راهنمایی نیز برای مراحل بعدی تحقیق و تفحص در این مهم است.
استاد آشتیانی، علاوه بر تحقیق و تفحص، رابطه بین استاد و شاگرد و انتقال مشعل فلسفه و عرفان اسلامی را از یک نسل به نسل دیگر به صورتی بیسابقه روشن ساخت. در طی قریب به چهل سال که این استاد مبرز به تدریس اشتغال داشت، تعداد زیادی از طالبان دانش از محضر ایشان استفاده کردند و برخی خود در زمره دانشمندان و فلاسفه درآمدهاند، استاد آشتیانی مانند بزرگان سلف رابطهای انسانی و پدرانه با شاگردان خود داشتند. شاگردان استاد تنها ایرانیان نبودند. ایشان همواره متوجه اهمیت خاص اشاعه فلسفه اسلامی در سایر کشورهای اسلامی و نیز غرب و ژاپن بودند و در راه نیل به این هدف، تعداد قابلتوجهی دانشجوی خارجی را پذیرفتند و به تعلیم آنان در زمینه فلسفه و عرفان پرداختند. برخی از این افراد اکنون خود از محققان و دانشمندان بنام هستند. ویلیام چیتیک که اکنون برجستهترین مفسر افکار ابنعربی در جهان انگلیسیزبان است، از شاگردان علامه آشتیانی است. وی مدتی نزد استاد فصوص و شروح آن را تلمذ کرد.
شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که استاد سیدجلالالدین آشتیانی در زمره معدود علمای دانشگاهی کشور بود که هیچ روزی به بهانه روز تعطیل دست از کار علمی برنداشت و بیوقفه در جهت تحقق اهداف والای خویش به تصحیح انتقادی نسخ خطی فلسفه و عرفان پرداخت، بر آنها مقدمههای مبسوط عالمانه و شروح محققانه نوشت و یا در کتب و مقالات مستقل تألیف خود، به بسط و تفسیر و نقد آرای مربوط به فلسفه و عرفان اسلامی-ایرانی، همت گماشت.
منبع: سازندگی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید