شکوه صفوی

1397/11/6 ۱۱:۱۰

شکوه صفوی

در متون تاریخی اگر در جایی از لطف و ترحم وی سخنی رفته است، در بخشی دیگر از اعمال دهشتناکش در میدان‌‌‌های جنگ و دربار نیز گفته شده است. همین‌‌‌طور ذوق و استعداد او در برخی زمینه‌‌‌های هنری نافی شمشیر به دست گرفتنش در جنگ‌‌‌ها نبود. شاه‌‌‌عباس جز آن رسته پادشاهانی بود که جمعی از درایت، خشونت، ذوق، اقتدار و... را می‌‌‌توان بدون حذف یکی به نفع دیگری، با جست‌‌‌وجو در متون تاریخی‌‌‌ای که درباره‌‌‌اش نوشته شده‌‌‌ است، سراغ گرفت. پادشاهی که در دورة حیاتش جنم بسیاری در وسعت بخشیدن به اقتدار و شکوه سلطنت از خود نشان داده و زوایای پرپیچ‌و‌خمی خلق کرده است، چه‌بسا می‌تواند پادشاهی باشد که سه مرتبه بر تخت نشیند.

 

شاه‌‌‌عباس اول بنا به روایت‌‌‌های گوناگون تاریخی به لحاظ خلق‌‌‌و‌‌‌‌‌‌خوی شخصی و رفتار، متناقض جلوه می‌‌‌کرد.

نسرین مختاری: در متون تاریخی اگر در جایی از لطف و ترحم وی سخنی رفته است، در بخشی دیگر از اعمال دهشتناکش در میدان‌‌‌های جنگ و دربار نیز گفته شده است. همین‌‌‌طور ذوق و استعداد او در برخی زمینه‌‌‌های هنری نافی شمشیر به دست گرفتنش در جنگ‌‌‌ها نبود. شاه‌‌‌عباس جز آن رسته پادشاهانی بود که جمعی از درایت، خشونت، ذوق، اقتدار و... را می‌‌‌توان بدون حذف یکی به نفع دیگری، با جست‌‌‌وجو در متون تاریخی‌‌‌ای که درباره‌‌‌اش نوشته شده‌‌‌ است، سراغ گرفت. پادشاهی که در دورة حیاتش جنم بسیاری در وسعت بخشیدن به اقتدار و شکوه سلطنت از خود نشان داده و زوایای پرپیچ‌و‌خمی خلق کرده است، چه‌بسا می‌تواند پادشاهی باشد که سه مرتبه بر تخت نشیند.

 

پادشاهی که سه بار بر تخت نشست

شاه اسماعیل دوم، سومین پادشاه از سلسله صفوی زمانی که علیقلی‌‌‌خان شاملو را به عنوان حاکم هرات منصوب کرد به او دستور داد در بدو ورود به هرات که آن زمان مرکز خراسان بود، عباس‌‌‌میرزا را به قتل برساند. شاه اسماعیل برای اطمینان از اجرای سریع این دستور خواهر خود را به عقد علیقلی‌‌‌خان درآورد. حاکم جدید هرات با حرکت از قزوین به مقر حکمرانی‌‌‌اش رسید اما ممانعت مادرش که زمانی دایه عباس‌‌‌میرزا بود و نیز باور به نادرستی کشتن کودکی از خاندان صفویه که خود را منتسب به امامان شیعه معرفی کرده بودند، به رغم ترس از شاه اسماعیل دوم، اجرای دستور را به تاخیر انداخت. زمانی که علیقلی‌‌‌خان تصمیم به اجرای دستور گرفت، پیکی از قزوین به سوی هرات آمد و خبر مرگ شاه اسماعیل دوم را برای حاکم هرات آورد.

 

علیقلی‌‌‌خان به یمن این پیشامد در همان شب سوری برپا کرد و خود را للهِ عباس‌‌‌میرزا خواند. پس از کشته شدن شاه اسماعیل دوم، محمد خدابنده پدر عباس‌‌‌میرزا از شیراز به قزوین آمد و بر تخت پادشاهی نشست. سلطان محمد به دلیل نابینایی و ناتوانی، اداره امور کشور را بر عهده همسرش مهدعلیا گذاشت. پادشاه و ملکه از ترس خودسری‌‌‌های قزلباشان و برخی از سرداران ناراضی که احتمالا به قصد سرپیچی از دستورات شاه، بخواهند عباس‌‌‌میرزا را به پادشاهی بنشانند، از علیقلی‌‌‌خان خواستند که عباس میرزا را از هرات به قزوین بفرستد اما علیقلی‌‌‌خان و تعدادی از سرداران قزلباش برای رقابت با نفوذ طوایف دیگر در دربار قزوین مانند ترکمانها و قزلباشان تکه‌‌‌لو، نه تنها از دستور پیروی نکردند بلکه در پشت قلعه نیشابور عباس‌‌‌میرزا را بر تخت پادشاهی نشاندند.

 

دومین بر تخت نشستن شاه‌‌‌عباس، در جریان جنگ میان علیقلی‌‌‌خان شاملو با مرشدقلی‌‌‌خان استاجلو حاکم مشهد اتفاق افتاد. مرشدقلی‌‌‌خان با انگیزه رقابت‌‌‌جویی و تضعیف موقعیت علیقلی‌‌‌خان، عباس میرزا را از اردوی لشکریان او ربود و در کوه سنگی مشهد برای بار دوم در جهت کسب حمایت از خود، او را به تخت پادشاهی نشاند. در پی حملات عبداله‌‌‌خان امیر ازبکان به خراسان، مرشدقلی‌‌‌خان به سوی قزوین که در آن زمان پایتخت ایران بود، روانه شد.

 

مرشدقلی‌‌‌خان قزوین را به تصرف خود درآورد و عباس‌‌‌میرزا را که در آن زمان ۱۷ سال داشت، به جای پدر بر تخت نشاند و خود را وکیل – نائب شاه – نامید. خودسری‌‌‌ها و سرکشی‌‌‌های مرشد‌‌‌قلی‌‌‌خان از نظر شاه‌‌‌عباس دور نماند، به‌ویژه زمانی که از لشکرکشی به سوی هرات با هدف کمک به علیقلی‌‌‌خان در مقابل محاصره ازبکان، سر باز زد و سرانجام علیقلی‌‌‌خان در این جنگ کشته شد. شاه‌‌‌عباس به دلیل نارضایتی‌‌‌های فراوان از علیقلی‌‌‌خان استاجلو، در آن هنگام که لشکر شاه‌‌‌عباس در بسطام شاهرود توقف کرده بود، مرشدقلی‌‌‌خان را کشت و از این پس خود به طور مستقل زمام امور را در دست گرفت.

 

اصفهان، دروازه‌‌‌های بهشت

شاه‌‌‌عباس پس از پیروزی بر ازبکان در سال ۱۰۱۷.ق، پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد. این انتقال هنر و زیبایی فراوانی برای اصفهان به ارمغان آورد. شاه‌‌‌عباس علاقه بسیاری به هنر در زمینه‌‌‌هایی چون نقاشی، خوشنویسی، معماری و موسیقی نشان می‌‌‌داد. گفته می‌‌‌شود: «در یک مورد، تصویری که رضا عباسی کشیده بود، شاه را چنان شیفته کرده که دستهای هنرمند را بوسید. در موارد دیگر گفته شده است که در‌‌‌حالی‌‌‌که خوشنویس مورد علاقه‌‌‌اش علیرضا در حال کار بود، شمع را نگاه می‌‌‌داشت».

 

ایوان ورودی مسجد شاه اصفهان و مسجد شیخ لطف‌‌‌الله به خوشنویسی استادانه علیرضا مزین است. دو تن از نقاشان برجسته دربار شاه‌‌‌عباس یکی رضا عباسی است که در هنر تصویرنگاری نوشته‌‌‌ها بسیار تبحر داشت و از جمله هنرمندانی بود که طرح‌‌‌هایی به نساجان عرضه می‌‌‌کرد. دیگر نقاش صاحب‌‌‌نام دربار، صادق‌‌‌بیگ افشار است که مقام مدیریت کتابخانه سلطنتی را نیز عهده‌‌‌دار بود. در زمینه هنر فرش‌‌‌بافی باید گفت اولین کارگاه قالیبافی در جهت یک فعالیت اقتصادی وسیع و ملی در زمان شاه‌‌‌عباس در اصفهان و کاشان بنا نهاده شد.

 

شاه عباس هنر را نه تنها به پاس زیبایی خود هنر ارج می‌‌‌نهاد بلکه آن را در جهت سیاست‌‌‌های خود به کار می‌‌‌گرفت. یکی دیگر از هنرهایی که از آن بهره بسیار برد، موسیقی بود. استفاده هنرمندانه و هوشمندانه از موسیقی و مجالس بزم برای مراسم‌‌‌های ویژه‌‌‌ای چون استقبال و خوشامدگویی از میهمانان و هیات‌‌‌های خارجی، «بر سلام نشستن عید»، برپایی جشن‌‌‌های پس از پیروزی‌‌‌های میدان جنگ و مراسم شکار برای هرچه بیشتر باشکوه نشان دادن پادشاهی، یکی از ویژگی‌‌‌های دوره شاه عباس است. هر‌چند باید یادآور شد که برپایی مجالس بزم و طرب به دوره شاه‌‌‌عباس محدود نبوده بلکه از دوره‌‌‌های پیشین این‌‌‌گونه آداب و رسوم درباری رواج داشته است اما این توجه ویژه شاه‌‌‌عباس به موسیقی همراه با هنر‌‌‌های دیگر، بیانگر لحاظ کردن اهمیت آنها در انتقال شوکت و عظمت دربار است.

 

در زمینه شهرسازی شاه‌‌‌عباس به کمک شیخ بهایی، توانست ایده‌‌‌های بلندپروازانه‌‌‌اش برای زیباسازی اصفهان را عملی کند. چهارباغ و میدان نقش جهان دو طرح عظیم و باشکوه در زمینه معماری و شهرسازی است که ساخت آنها در این دوره صورت گرفت. میدان نقش جهان در آن دوران در تمام طول روز محل فعالیت بازرگانان، صنعتگران و هنرمندان بود و «شب‌‌‌ها به محل تردد جمعیت زیادی از بازیگران، شعبده‌‌‌بازان، خیمه‌‌‌شب‌‌‌بازان، بندبازان، نقالان، درویشان و روسپیان بدل می‌‌‌شد». همچنین «قهوه‌‌‌خانه‌‌‌های میدان نقش جهان از جمله مکان‌‌‌هایی بود که شاه عباس اول برای سرگرم کردن خود و میهمانانش در آنجا حضور می‌‌‌یافت. در این مکان رقاصان، نوازندگان، شعبده‌‌‌بازان و پسر بچه‌‌‌هایی با پوشش رنگارنگ و زنانه به اجرای برنامه می‌‌‌پرداختند».

 

در گرداگرد میدان که گاه زمین آن برای بازی چوگان نیز مورد استفاده قرار می‌‌‌گرفت، عمارت عالی‌‌‌قاپو، مسجد شاه‌‌‌عباس و مسجد شیخ لطف‌‌‌اله که بزرگترین شاهکار معماری صفویه شناخته می‌‌‌شود و درواقع نمازخانه خصوصی شاه بود، قرار دارد. گفتنی است شاه عباس برای ساخت بناهای جدید در اصفهان، دست به تخریب اصفهان قدیم نزد بلکه این محل‌‌‌های جدید در فاصله‌‌‌ای کمی دورتر از بافت قدیم احداث شدند. یکی از گذرهای مواصلاتی بافت جدید و قدیم، قیصریه یا بازار شاه اصفهان بود که در میدان نقش جهان قرار دارد.

 

در مجموع می‌‌‌توان گفت در دوره شاه عباس اول در همه این زمینه‌‌‌های هنری که نام ‌‌‌برده شد و همچنین نساجی و سفالگری و فلزکاری، سبک و سیاق تازه‌‌‌ای پدید آمد که آن را از الگوهای هنری پیشینیان متمایز می‌‌‌کند، تا جایی که مکاتب جدیدی در برخی از این حوزه‌‌‌های هنری شکل گرفت و به اوج خود رسید. باید توجه داشت که اگر حمایت‌‌‌ها و علاقه شخصی شاه‌‌‌عباس در میان نبود، این نوآوری‌‌‌ها و زیبایی‌‌‌ها پا نمی‌‌‌گرفت یا شاید با تاخیری تاریخی به منصه ظهور می‌‌‌رسید.

 

از کُرنش درب دیگ تا منجی حیوانات

در فرهنگ عامه اغلب روایت‌‌‌ها و حکایت‌‌‌هایی حول شخصیت پادشاهان و صاحب‌نامان شکل می‌‌‌گیرد که به تدریج پروبال گرفته و گاه به افسانه بدل می‌‌‌شود. انتساب ویژگیِ‌‌‌ خاصی به شخص که او را صاحب کرامت یا سلوکی خاص نشان می‌‌‌دهد در ادبیات و تاریخ سرزمین ما کم نبوده و نیست. یکی از روایات جالب توجه با این مضامین درباره شاه‌‌‌عباس، روایت ملاجلال منجم، در اثر خود به نام تاریخ عباسی است، که بدین قرار است: «درب دیگ عرب قزقانی در آشپزخانۀ بُقعۀ اردبیل به احترام شاه عباس بلند می‌‌‌شود».

 

اسکندربیگ منشی نیز در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی روایت دیگری را با همین صبغه‌‌‌ای که شاید بتوان آن را تقدس‌‌‌زایی دانست، بازگو می‌‌‌کند که در آن شاه‌‌‌عباس را در مراسم شکار به نوعی مأمن و منجی حیوانات نشان داده است: «از نوادر و غرایب حالات امری غریب از آن حیوانی چند مشاهده شد که آن بیچارگان چاره دیگر نیافته به الهام ملهم غیبی روی به جانبی که حضرت اعلی سواره ایستاده بودند آورده آن جا را مأمن یافتند و بر دور آن حضرت محیط گشته بعد از آنکه دو سه مرتبه بر سبیل طایفان گردند همگی پناه به موکب عز و جاه آورده در همانجا به زانو درآمده خوابیدند».

 

سه قبر و یک پیکر

ابوالمظفر شاه‌‌‌عباس بن شاه محمدمیرزا صفوی الحسینی الموسوی، سرانجام در ۳۰ دی‌‌‌ماه ۱۰۰۷ خورشیدی / ۲۴ جمادی‌‌‌الاول ۱۰۳۸ قمری چشم از جهان فروبست.

 

درباره مرگ شاه‌‌‌عباس آمده است که او در ۴ جمادی‌‌‌الاول سال ۱۰۳۸.ق زمانی که در اشرف مازندران و عمارت سلطنتی عباس‌‌‌آباد که از شهرهای مورد علاقه او برای تفریح و شکار بود مقیم گشت و در طی این سفر به بیماری سل و اسهال مبتلا شد و در همان شهر مازندران درگذشت. اسکندربیگ در کتاب عالم آرای عباسی علت مرگ شاه‌‌‌عباس را چنین نقل می‌‌‌کند: «چند روز قبل از آن در شکارگاه، پادشاه در خوردن و آشامیدن طعام افراط کرد و در بازگشت، به سبب سنگینی بار معده دچار تب شد و در اندک مدتی از اوج کمال به حضیض وبال رسید.» از این رو موکب عزادار پادشاه به سوی اصفهان رهسپار شد اما به دلایلی چند، تابوت شاه‌‌‌عباس را در محلۀ پشت مشهد کاشان در سردابه‌‌‌ای متصل به بقعۀ امام‌‌‌زاده حبیب بن موسی(ع) به امانت گذاشتند تا بعداً درباره مکان نهایی دفن آن تصمیم‌‌‌گیری کنند اما در آخر در همان امامزاده توسط نوه و جانشینش شاه صفی به خاک سپرده شد.

 

شاه صفی زمانی به جانشینی منصوب شد که شاه عباس به مرگ قطعی خود پی برد و برای جبران قتل پسر ارشدش صفی‌‌‌میرزا که پدر سام‌‌‌میرزا(شاه‌‌‌صفی) بود، چنین اقدامی کرد و از او خواست که خود را به نام پدر مقتول خود، شاه‌‌‌صفی بخواند. با اینکه منجمان به شاه گفته بودند سام‌‌‌میرزا بیشتر از هشت ماه سلطنت نخواهد کرد، او در جواب به آنان گفته بود: «... هر قدر می‌‌‌تواند سلطنت کند، هر چند که سه روز باشد. من تنها به پادشاهی او مایلم و آرزو دارم تاجی که حق پدر بی‌‌‌گناهش بود بر سر او نهاده شود...».

 

به هر روی روایت‌‌‌های دیگری نیز حول مکان دفن شاه‌‌‌عباس وجود دارد، مبنی بر اینکه برخی بر این باورند بنا به وصیت خود شاه‌‌‌عباس، وارثان می‌‌‌بایست چندین مکان را به عنوان محل دفن وی در نظر بگیرند. یکی از دلایل چنین تصمیمی عدم دسترسی دشمنان و انتقام‌‌‌جویان به جنازه او و بیرون آوردن آن از قبر با هدف توهین به آن جنازه بود. از این رو گمانه‌‌‌زنی‌‌‌هایی درباره محل دفن شاه عباس در اردبیل، مشهد و حتی نجف و کربلا به دلیل ارادت بسیارش به امام علی(ع) وجود دارد.

 

در یک پژوهش تاریخی که در همین چند سال اخیر درباره سنگ قبر شاه‌‌‌عباس در کاشان صورت گرفته، گفته شده است: «سنگ سیاه بی‌‌‌نام و نشانی که بر مدفن شاه عباس نهاده‌‌‌اند، متعلق به او نیست بلکه مربوط به ۱۸۷ سال پیش از وفات شاه بوده است و ظاهراً برای قرار دادن بر مدفن عارفی هم‌‌‌طراز با میر شمس‌‌‌الدین نامی در نظر گرفته شده بود که با سنگ مزاری با همین شکل و قدمت در جای دیگری در کاشان مدفون است».

 

منابع:

-راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز، ۱۳۸۹

- اسکندر بیگ ترکمان. عالم آرای عبّاسی. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۰

- رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جلد دوم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹

- مهدی صدری، نکته‌‌‌ای چند در باب سنگ قبر و آرام‌‌‌گاه شاه عباس اول صفوی، نامۀ انجمن، زمستان ۱۳۸۱، ش ۸، به نقل از نسیم خلیلی در مقاله از خیال تا واقعیت: بررسی زندگی و جایگاه تاریخی شاه‌‌‌عباس اول

- نصراله فلسفی، شاه‌‌‌عباس اول چگونه درگذشت، یغما، شماره ۱۱، بهمن ۱۳۵۰

- مقصودعلی صادقی گندمانی، میمنت حسن‌‌‌شاهی، شاه عباس اول و هنر موسیقی، دوفصلنامه تاریخنامه ایران بعد از اسلام، سال هفتم، شماره سیزدهم، پاییز و زمستان ۱۳۹۶

ـ منوچهر پارسادوست، درسی گرانقدر از شاه‌‌‌عباس اول، بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶، شماره ۶۰

منبع: سازندگی

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: