1397/9/3 ۰۸:۳۷
«تولد حقیر در طلوع فجر رجب، سالروز میلاد امام جواد(ع) به سال ۱۳۴۸ قمری میباشد. پدرم از روحانیون بسیار باصفا و اهل منبر بود. هرچند من سه سال بیشتر او را درک نکردم، ولی خاطراتی از تربیتهایش از همان دوران سه سالگی در ذهنم نقش بسته است. ایشان در چهل سالگی دعوت حق را لبیک گفت، در عوض خداوند منان مادری مهربان، عالمه و عابده نصیب ما کرد که در خلوص نیت و عفت و عبادت و کمالات دیگر زبانزد بود.
مروری بر زندگی آیتالله دکترسیدجمالالدین سیادت موسوی
«تولد حقیر در طلوع فجر رجب، سالروز میلاد امام جواد(ع) به سال ۱۳۴۸ قمری میباشد. پدرم از روحانیون بسیار باصفا و اهل منبر بود. هرچند من سه سال بیشتر او را درک نکردم، ولی خاطراتی از تربیتهایش از همان دوران سه سالگی در ذهنم نقش بسته است. ایشان در چهل سالگی دعوت حق را لبیک گفت، در عوض خداوند منان مادری مهربان، عالمه و عابده نصیب ما کرد که در خلوص نیت و عفت و عبادت و کمالات دیگر زبانزد بود. همین مادر بود که پس از پایان تحصیلات ابتدایی مشوق من به درسهای حوزوی شد.» این عبارات بخشی از شرح احوالی است که دکتر سید جمالالدین موسوی در سال ۱۳۷۹ به درخواست جمعی از نمازگزاران و امنای مسجد امام موسی بن جعفر(ع) بلوار کشاورز تهران، برای آنها گفت.
وی در دوازدهسالگی به اتفاق برادر بزرگترش آقاسید جلالالدین راهی حوزه علمیه قم شد و پس از چند ماه درس و بحث، به نجف اشرف مشرف شد و هفت سال مجدانه در آنجا به تحصیل پرداخت: «توفیق الهی نصیب شد تا حقیر از فضای علم و معنویت نجف اشرف بهرهمند گردم. خدای را بر این نعمت عظیم سپاسگزارم که هیچ قلم و بیانی قادر نیست صفا و محبت و نشاط و صمیمیت جوار مولی امیرالمؤمنین(ع) را توصیف کند. حوزه علمیه نجف هرچند آن روز از نظر امکانات مادی ضعیف بود، ولی با حضور بیتکلف در خدمت علمای بزرگ و سالکان وارسته، همه کمبودها را جبران میکرد. همه جا محضر پرفیض استاد بود و فرصت تحصیل علم و تزکیه و تقوا فراهم بود. خواه در مناسبتهای راه پیاده نجف به کربلا یا در مسجد کوفه و کنار شط فرات یا در مسجد سهله و یا در آستانه و اعتاب مقدسه نجف اشرف، کربلا، کاظمین و سامرا یا در مجامع علمی مدرسه صدر نجف اشرف که از افاضل علما تشکیل میشد…»
یکی از توفیقات این طلبه اصفهانی، آشنایی با طلبه جوان و هوشمندی بود که از کاظمین به نجف آمده بود و هجده سال بیشتر نداشت. همسنی و همفکری، موجبات همدرسی و دوستی عمیق آن دو را فراهم آورد، به گونهای که آن دو هر روز در مدخل صحن، در مقبره آقاسید ابوالحسن اصفهانی با هم مباحثه میکردند و اولین جمله طلبه کاظمینی پس از سلام و احوالپرسی این بود که: «ما اشوقنا الی لقائکم» (چقدر شیفته دیدار شما هستم!) و آنگاه بحث آغاز میشد. دیری نگذشت که آوازه آن طلبه جوان در حوزهها پیچید: آیتالله شهید سید محمدباقر صدر: «خدا میداند که این آیت حق، چه بحر مواجی بود و تا چه حد انتقالات فکری و سعه دید و نظر عمیق در همان اوایل جوانی داشت!»
پس از هفت سال، سید جمالالدین سفری به ایران کرد که به ازدواجش انجامید؛ اما راه عراق بسته شد و او ناچار در کشور ماند و با اغتنام فرصت، در حوزههای علمیه قم، اصفهان و تهران، به محضر استادان بزرگی مانند آیتالله سیدعلی بهبهانی و آیتالله العظمی سید احمد خوانساری راه یافت و در فلسفه و عرفان نیز از حضرات آیات: رفیعی، عصار، الهی قمشهای و مرحوم راشد استفاده کرد و چون دید برای هر نوع اشتغال و خدمات فرهنگی باید مدرک دانشگاهی داشته باشد، در کنار فعالیت حوزوی، در دوره دکتری فلسفه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران ثبت نام کرد و آن را با موفقیت گذراند.
همراه با تحصیل، از فعالیت اجتماعی نیز غفلت نداشت؛ چنانکه در همین ایام با توجه به رفت و آمد مکرر میان قم، تهران، اصفهان و همکاری با انجمن دانشجویان اسلامی، «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام» را تشکیل داد و «جمعیت طرفداران دایرهالمعارف شیعی» را برای همکاری با مرحوم حسن الامین لبنانی ـ فرزند آیتالله سیدمحسن امین عاملی ـ راهاندازی کرد و «مدرسه دینی احمدیه» را با همکاری واعظ شهید صدری و مرحوم آیتالله خادمی و گروهی از علما و وعاظ پایهگذاری نمود.
سال ۱۳۴۲ که ۱۵ خرداد با ایام محرم مصادف شده بود، سخنرانیهای آیتالله موسوی در منزل یکی از معتمدین محلی و مدرسه چهارباغ اصفهان، باعث محدودیتها و ممنوعیت از منبر و ایجاد مشکلاتی برای او و صاحب مجلس گردید؛ اما او آرام نگرفت و در جهت مبارزه با فساد و تربیت و اصلاح امور دینی جوانان، فعالیتهایی را در مدارس اصفهان صورت داد تا جایی که شهید آیتالله دکتر بهشتی از ایشان خواستند آن کارها را در تهران صورت دهد؛ اما این شهر بی در و پیکر بهزودی او را مأیوس کرد و درنتیجه به اصفهان بازگشت و در حوزه علمیه اصفهان مشغول تدریس شد و اقامه جماعت در مسجد کازرونی میر اصفهان را به عهده گرفت.
فعالیتهای فرهنگی خارج از ایران
نخستین مسافرت خارجی ایشان به آمریکا بود که همراه آیتالله جعفر سبحانی جهت دلجوئی از دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا انجام شد و بسیار پربار بود. در مسیر بازگشت، از مصر و عربستان گذشتند و در مکه با آیتالله مصطفی خمینی ملاقات کردند و سپس در منزل ایشان گفتگوهای مفصلی کردند. سفر بعدی ایشان به سوریه بود که به عنوان نماینده آیتاللهالعظمی خوئی راهی سوریه شد و تا آستانه انقلاب اسلامی در آنجا ماند: «در این مدت از همکاری با علما و اندیشمندان بزرگی مانند امام موسی صدر، آیتالله محمدحسین فضلالله و استاد شیخمهدی شمسالدین که هر کدام برای سخنرانی از لبنان به سوریه میآمدند، برخوردار بودم.»
در آن مرکز علمی ـ فرهنگی، موفقیتهای بسیاری حاصل شد؛ به گونهای که برخی شخصیتهای مسیحی او را «امام موسی ثانی» لقب دادند. هیجان انقلاب اسلامی ایران، قرار و آرام از او ربود و او را به کشور کشاند تا در اجتماعات و تحصنهای انقلابی سهمی داشته باشد.
با پیروزی انقلاب، آیتالله موسوی نیاز اصلی جامعه را در امور فرهنگی و علمی دید و ابتدا با همکاری مؤسسه نشر بنیاد بعثت، به ترجمه آثار شهید آیتالله صدر در مجموعه «الاسلام یقود الحیاه» پرداخت که در خصوص انقلاب اسلامی بود. سپس به همکاری با ستاد شورای انقلاب فرهنگی دعوت شد که جلساتش در زمان تعطیلی دانشگاهها برگزار میشد. اولین سخنرانی ایشان در شورای انقلاب فرهنگی با موضوع تحولات اجتماعی، از شهید صدر به عنوان «سنتهای تاریخ در قرآن» ایراد نمود که به عنوان جامعهشناسی قرآنی بسیار مورد توجه قرار گرفت. آنگاه به دعوت سازمان تبلیغات اسلامی و پس از مطالعات زیاد، دو طرح را ضروری دانست و تقدیم کرد که با توجه به فاجعه هفتم تیر و شهادت دکتربهشتی و آغاز جنگ تحمیلی، هر دو طرح فراتر از امکانات سازمان تشخیص داده و کنار گذاشته شد؛ اما در پی دعوت سازمان تبلیغات، به سوی محله فلسطین شمالی کشیده شد و از نزدیک مشاهده کرد که در آنجا هیچگونه مرکز یا پایگاه فرهنگ اسلامی وجود ندارد. به همین جهت به فکر تأسیس مسجد و مدرسهای افتاد که بتواند نیاز اهالی را تأمین کند.
با تشکیل شورای محلی از علاقهمندان به مسجد، در روز هفتم صفر برابر با ۱۰ر۰۸ر۱۳۶۳ در خجسته سالروز میلاد امام کاظم(ع) با حضور علمای بزرگی همچون آیتالله سیدرضی شیرازی مسجد پایهگذاری و به نام امام موسی بن جعفر(ع) نامگذاری گردید. با حمایت و عنایت ویژه آیتالله مهدوی کنی زمین مسجد معین و کلنگ شروع عملیات ساختمانی به وسیله ایشان به زمین زده شد و کارهای بزرگی به این شرح زیر انجام گردید:
ـ شبستان اصلی مسجد که در آن روزانه سه نوبت نماز جماعت برگزار میگردد
ـ کتابخانه و قرائتخانه با ملزومات ضروری
ـ تالار اجتماعات جهت تشکیل جلسات سخنرانی و همایشهای علمی، مذهبی و اجتماعی و نیز مجالس ترحیم تحت عنوان «تالار تفاهم ادیان»
ـ حوزه علمیه شبانهروزی برادران
ـ حوزه علمیه خواهران
ـ بسیج برادران و خواهران که در ایجاد روابط حسنه و امنیت محل با فعالیتهای علمی و تربیتی نقش فعالانه در مسجد ایفا میکنند.
این دانشمند خدوم در سالهای پایانی عمر مواجه با حوادث تلخی شد که ناگزیر از خدمترسانی در حوزه و سپس مسجد بازماند و جمع کثیری از مردم و بهویژه اهالی نواحی تهران مرکزی و خصوصا جوانان از آن مجالس پربار محروم گردیدند. این بزرگوار در ۲۶ مهر ۹۷ به جوار رحمت حق پر کشید. عاش سعیدا و مات سعیدا.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید