1397/7/18 ۰۸:۱۲
«سفری به دربار سلطان صاحبقران» (انتشارات اطلاعات)کتابی است که بروگش ـ دانشمند باریکبین آلمانی ـ طی سفر سهسالهاش به ایران نوشته است. این متن نشان میدهد که چگونه افرادی را باید به سفارت و کارهایی از این دست فرستاد و سفیر و رایزن فرهنگی که باید باشد و چه بکند!
هینریش بروگش ـ سفیر پروس در ایران
اشاره: «سفری به دربار سلطان صاحبقران» (انتشارات اطلاعات)کتابی است که بروگش ـ دانشمند باریکبین آلمانی ـ طی سفر سهسالهاش به ایران نوشته است. این متن نشان میدهد که چگونه افرادی را باید به سفارت و کارهایی از این دست فرستاد و سفیر و رایزن فرهنگی که باید باشد و چه بکند!
ادبیات معاصر ایران به علت آنکه در قرون اخیر شعرای برجسته و بزرگی چون فردوسی و حافظ و سعدی در آن ظهور نکردهاند، تا حدودی تحرک خود را از دست داده است. شعرای کنونی که عده آنها کم هم نیست، به دلیل آنکه خود را خیلی پستتر و عقبتر از آن شعرا میدانند، جرأت ابداع و ابتکار جدید در شعر فارسی را ندارند و بیشتر به تقلید از شعرای بزرگ پرداخته و به شیوه آنها شعر میسرایند. عدهای کار را از این هم خرابتر کردهاند و کلمات و تشبیهاتی از اشعار آن شعرا را در غزلیات و قصاید خود به کار میبرند. تنها یکی از شاعرههای ایرانی در داخل حرمسرا توانسته است این سد را بشکند و ابداعاتی را در شعر از خود نشان دهد.
بدتر از همه آنکه شعرای کنونی، شعر را به خاطر ذوق و سلیقه و ادبدوستی خود نمیگویند، بلکه شعر میسرایند تا از سلاطین و مقامات مهم مملکتی پول بگیرند، در حقیقت کار آنها فقط منحصر به مدیحهسرایی شده است. حتی بهترین و محبوبترین شاعر معاصر ایرانی، قاآنی که ایرانیها او را «حافظ دیگر» لقب دادهاند، از این قاعده مستثنا نیست. او هم پیرو و مقلد شعرای متقدم و بزرگ است و در قصاید معروفش که ایرانیها آن را خیلی دوست دارند، ابداعات تازهای را عرضه نمیکند. با همه این احوال قاآنی در محافل تهران، طرفدار زیادی دارد و اشعار و قصایدش را مقامات مهم درباری و مردم کوچه و بازار با عشق و علاقه زیاد میخوانند.
وقتی از ادبیات معاصر ایران صحبت میکنیم، باید ذکری هم از رضاقلیخان هدایت کنیم که مورخ خوبی است و در تکمیل کتاب «روضهالصفا»ی میرخواند، چند جلد کتاب تاریخ تا زمان ناصرالدینشاه نوشته است که هم از نظر تاریخی و هم از لحاظ ادبی ارزش زیادی دارد؛ ولی متأسفانه درباره سلسله قاجاریه، تعریف و تمجید و چاپلوسی زیاد در کتابهای او مشاهده میشود. در مورد مقامات درباری و رجال این دوره نیز رضاقلیخان گزافهگویی زیادی کرده است.
هجو و هزل
اما رشته دیگری که اخیراً در ادبیات فارسی به وجود آمده و طرفداران زیادی در میان مردم پیدا کرده است، هجو و هزلسرایی است، گویندگان این هجاها از ترس مقامات مهم، آثار خود را محرمانه به وجود آورده و بدون نام، مخفیانه به صورت شبنامه یا روزنامه مخفی منتشر میکنند. این آثار حاوی انتقادات شدید از مقامات دولتی و دربار به صورت اشعار و نوشتههای فکاهی و خندهآور است که مردم رغبت و شوق زیادی برای خواندن آنها از خود نشان میدهند. از اساتید معروف این رشته از ادبیات مردی به نام «میرزایعقوب» است که از ترس مقامات دولتی به طور پنهانی زندگی میکند و من در تهران هر قدر کوشش کردم، موفق به ملاقات با او نشدم.
گرچه ادبیات کنونی ایران فاقد ستارههای درخشان و اساتید بزرگ است و اساتید موجود گرچه ظاهراً خوب و زیبا شعر میسرایند و یا چیزی مینویسند، آثارشان روح ندارد و انسان را به هیجان نمیآورد؛ ولی خوشبختانه ایران از گنجینه ادبی بسیار غنی برخوردار است و مردم با علاقه و اشتیاق زیاد، آثار و منظوم و منثور گذشتگان را میخوانند و روی آن مطالعه میکنند و این آثار را برای چندمین بار نوشته و تکثیر و چاپ میکنند.
ادبیات عوام
در بحث ادبیات، علاوه بر ادبیات مکتوب، ادبیات شفاهی و فولکلور یا ادبیات عوام را نباید فراموش کرد. بسیاری از اشعار فولکلوریک را که مردم عوام در کوچه و بازار میخوانند، وقتی مورد دقت قرار گیرند، دارای معانی و مفاهیم جالب و بکری هستند و عدهای از خارجیان مقیم ایران به جمعآوری این ادبیات پرداختهاند.
درویشی و نقالی
رشته دیگر از ادبیات شفاهی و عامیانه، ادبیات مربوط به دراویش و نقالان است. در کوچه و بازار و خیابانهای تهران و یا در قهوهخانهها، دراویش و نقالان، معرکه میگیرند و مردم را دور خود جمع میکنند و برای آنها با آب و تاب زیاد، داستانهایی تعریف میکنند که موضوعشان یا مانند شاهنامه، تاریخی است و یا از داستانهای هزار و یک شب است. و یا آنکه بالاخره داستانها و ماجراهایی است که خود آنها ابتکار و ابداع کردهاند و با مهارت و زبردستی آن را در برای مردم عوام شرح میدهند که برای آنها خیلی جالب است.
نقالان و دراویش همگی استعداد و قریحه فوقالعادهای در نقل داستانها و شاخ و برگ دادن به آنها دارند و یک قصه کوچه و ساده را چنان شاخ و برگ میدهند که با آن، ساعتها مردم را سرگرم میکنند. داستانها و حکایات این نقالان متأسفانه در هیچ نوشته و کتابی جمعآوری نشده و فقط در ذهن و دهان خود این دراویش نهفته است.
تعزیه
تعزیه که هرساله در ماههای محرم و ایام عزاداری در تهران و شهرهای دیگر برپا میشود، یکی از رشتههای ادبیات و هنر فولکلوریک ایران به شمار میرود. تعزیه خوانان که بیشتر از طبقات سوم هستند و به وسیله تعزیهگردان و معینالبکا آموزش میبینند، غالباً از شهری به شهر دیگر و روستاهای مختلف مسافرت کرده و هرجا که رسیدند، نمایش تراژدی و غمانگیزی را که «جنگ شهادت» مینامند، به معرض تماشای مردم میگذارند. در میان این تعزیهخوانان، کودکان و جوانان نابالغ هم زیاد دیده میشوند که در نقش کودکان و خانواده شهدا ظاهر میشوند.
این نمایشات تراژدی بر اساس نمایشنامهها و طومارهایی است که هر دسته از تعزیهخوانان به سلیقه خود در آن تغییراتی داده و بر حسب موقعیت زمان و مکان و تماشاچیانی که برای تماشا میآیند، آن را کوتاهتر و یا طولانیتر مینمایند.
نخستین مجموعه خطی از این نمایشنامههای تراژدی (نمایشنامهها در حدود ۳۳ موضوع جداگانه از یکدیگرند) که از ایران به اروپا رسیده، در اختیار خاورشناسی به نام «آلکس خودسکو» است. این دانشمند منتخبی از این نمایشنامهها را تحت عنوان «نمونهای از هنرهای نمایشی ایران» با چاپ سنگی برای استفاده محافل ادبی و هنری جهان منتشر کرده است؛ ولی البته از متن این نمایشنامهها زیاد نمیتوان به کیفیت آنها پیبرد و این، بازی و هنرنمایی تعزیهخوانان است که به آن روح و جان میدهد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید