1397/4/11 ۰۸:۳۰
این روزها شاید در سطح جهانی موضوعی فراگیرتر از فوتبال نباشد؛ ورزشی که پیر و جوان و زن و مرد را در سراسر زمین پای صفحه تلویزیون مینشاند و تا دیروقت مشغولشان میدارد. سالها پیش به همین مناسبت گفتگویی با استاد داوری اردکانی شد که در نخستین شماره «فلسفه فوتبال» ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسید و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. گفتگوی حاضر باز با ایشان است درباره «فلسفه ورزش» و به نقل از همان ماهنامه.
اشاره: این روزها شاید در سطح جهانی موضوعی فراگیرتر از فوتبال نباشد؛ ورزشی که پیر و جوان و زن و مرد را در سراسر زمین پای صفحه تلویزیون مینشاند و تا دیروقت مشغولشان میدارد. سالها پیش به همین مناسبت گفتگویی با استاد داوری اردکانی شد که در نخستین شماره «فلسفه فوتبال» ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسید و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. گفتگوی حاضر باز با ایشان است درباره «فلسفه ورزش» و به نقل از همان ماهنامه.
*******
اغلب افرادی که دو واژه فوتبال و فلسفه را کنار هم میبینند، با تعجب از ربط و نسبت میان آنها میپرسند. به همین خاطر از شما میپرسیم ورزش به طور کلی چگونه و از چه ابعادی میتواند موضوع تفکر فلسفی قرار گیرد؟
آدمیان در زندگی با بسیار چیزها سر و کار دارند که به وجود و ماهیتشان توجه نمیکنند و نمیپرسند که چیستند و چرا هستند و با آنها چه باید کرد؛ اما گاهی بعضی از این چیزها صورت و جایگاه خاص و وضع اثرگذار و کارساز و احیانا غیر عادی و بحرانی و مشکل پیدا میکنند و به صورت مسئله درمیآیند؛ چنانکه فی المثل «فقر» همیشه بوده است؛ اما تا قرن نوزدهم کسی نپرسیده بود فقر چیست و از کجاست و چگونه رفع میشود؟ پرسش فقر وقتی مطرح شد که اندیشه و گمان فائق آمدن بر آن پیش آمد. اکنون هم بسیار چیزها و از جمله ورزش حرفهای به طور کلی و مخصوصا فوتبال در عداد مسائل زندگی عصر ما درآمده است.
فوتبال از آن جهت مهم است که نه فقط از میان همه بازیهای ورزشی علاقهمندان بیشتری دارد، بلکه جزئی از نظام زندگی شده و در اقتصاد و صنعت و تجارت جهان، شأن و مقام ممتاز یافته است. با این پیشامد، فوتبال دیگر یک تعلق نیست و اهمیت ندارد که مثلا فوتبالیستها مشهورترین مردمان و پولسازترین آنان شدهاند؛ پرسش این است که: آیا زندگی بدون فوتبال ممکن است؟ و چیزی هست بتواند که جای فوتبال را بگیرد؟
امروزه بیشتر از فلسفه هنر سخن میگوییم و به طور اختصاصی درباره فلسفه فیلم، فلسفه موسیقی، فلسفه رمان و… نیز صحبت میکنیم. به نظر شما آیا باید صرفا از فلسفه ورزش سخن گفت یا اگر سخن از فلسفه فوتبال گفتیم، این بدان معناست که هر ورزشی فلسفه مضاعف مخصوص به خود را دارد، مثل فلسفه والیبال، فلسفه بسکتبال و غیره…؟
من از فلسفه ورزشها نمیگویم، بلکه پرسشم این است که: چرا فوتبال در جهان تا این اندازه اهمیت یافته است؟ من خود ورزشکار نبودهام و نیستم و اگر ملامتم نمیکنید، بگویم بعضی ورزشها مثل ژیمناستیک و تنیس و سپکتاکرا را از فوتبال زیباتر میدانم؛ اما اینها در جنب فوتبال هیچ فروغی ندارند. یک بار در یک فرودگاه خارجی فرصتی دست داد تا ده پانزده روزنامه را ورق بزنم و طبق عادت خود به صفحات ورزش هم نظری انداختم. شاید در صد ستون خبر، نود و پنج ستونش به فوتبال اختصاص داشت. روزنامهها کم و بیش میدانند که خوانندگانشان چه میخواهند و برای آنها چه باید بنویسند. البته از فلسفه ورزش هم میتوان سخن گفت؛ اما بهتر است اکنون در این باب چیزی نگویم.
پس من پرسشم را به شیوه دیگری طرح میکنم. به نظر شما ورزش چیست؟ به نوع فعالیتی ورزشی میگوییم؟
ورزش در اصطلاح متداول به معنی تربیت بدن برای افزایش تواناییهای جسمی و اخلاقی است؛ اما چون از قدیم میان ورزشکاران و پهلوانان مسابقه ترتیب میدادهاند، ورزش با بازی قرین شده و بسیاری از بازیهای غیر ورزشی یا غیر پهلوانی را هم در زمره ورزشها وارد کردهاند. البته شطرنج یک نوع ورزش فکری است. من حقیقتاً نمیدانم و فکر نکردهام که آیا شطرنج را میتوان در ذیل عنوان کلی ورزش آورد یا نه، ولی آن را چندان مهم میدانم که نمیخواهم دچار خانه بهدوشی شود. پس بهتر است در همین خانهای که هست، بماند. بهخصوص که ورزش دانستن شطرنج حتی اگر درست نباشد، زیانی از آن به ورزش و هیچ چیز دیگر نمیرسد. شاید ورزشکاران هم خوش داشته باشند که شطرنج ورزش به حساب آید؛ اما در بعضی تلویزیونهای غربی دیدهام که پوکر را در شبکههای ورزش پخش میکنند. اگر قرار است دایره در این سمت و سوها وسعت یابد، بهتر است که ورزش به تربیت بدنی محدود باشد.
نمیتوان از ورزش سخن گفت و نسبتش را با بازی در نظر نگرفت. بازی به عنوان یک مفهوم فلسفی چه شباهتها و اختلافاتی با ورزش دارد؟
بازی ضرورتاً بازی ورزشی نیست، منتهی بازیهای ورزشی هم هست و چون مهمترین بازیها، بازیهای ورزشی است لفظ بازی، ورزش را متبادر به ذهن میکند. مردم با ورزش سه نسبت دارند: جمعی ورزشکارند، و جمعی از قِبل ورزش نان میخورند، و گروهی هم تماشا ورزشها هستند. تماشاگران، تماشگر بازیها هستند و شاید اگر ورزش بازی نبود، به آن علاقهای نشان نمیدادند. در دوران اخیر کمکم بازی از طبیعت خود خارج شده است. از جمله اوصاف بازی این است که «غایت» ندارد و از آن توقع سود نباید داشت؛ ولی مدرنیته همه چیز را در راه غایت خود به کار میگیرد و میبینیم که مثلا فوتبال (از بازیهای که در دوران مدرن پدید آمده است) به تجارت و صنعت مبدّل شده است، حتی بازیکنان (یا لااقل بازیکنان نامدار) دفتر بازرگانی و مشاور حقوقی و… دارند (بقیه بازیکنان هم باید زحمت بکشند تا چرخ این تجارت بگردد).
بازی وقتی غایت پیدا میکند، دیگر بازی نیست و اگر هم نام بازی را حفظ کند، اثری که بازی در زندگی عمومی و روابط و مناسبات مردمان دارد، بر آن مترتب نمیشود. بازی بی قصد و غرض است. این را مخصوصا بازیکنان باید بدانند. آدمیان به اقتضای ساحت صفا و صدق وجودشان و نه برای کسب سود و رسیدن به مقصود به آن میپردازند. با توجه به این معنی اگر بازی در خدمت مقاصد سوداگرانه و سیاسی درآید، چون وسیله مناسبی برای رسیدن به این مقاصد نیست، اگر با آن به بعضی از این مقاصد (مثل سودهای کلان) بتوان رسید، بازی دیگر بازی نخواهد بود و چه بسا که یک «نمایش» خوب باشد.
سرگرمی یکی از بارزترین وجوه بازی است. این وجه در مورد ورزشها چگونه است؟
آدمیان به بازی ـ هر بازی که باشد ـ علاقه و نیاز دارند. صفت ذاتی بازی این است که ناظر به سود و برای بهرهبرداری نیست و نتیجهاش هر چه باشد، جز در وهم اعتبار و اهمیت ندارد. این که مسابقات ورزشی با چه سودها و سوداها ملازم است و در پس پرده ظاهر آنچه صلاحها و فسادها وجود دارد، مطلبی است که به اصل و ماهیت بازی ربط ندارد، بلکه به تجاری شدن ورزش و تبدیل آن به یکی از مظاهر قدرت بازمیگردد. فوتبال یا هر بازی ورزشی برای مردم و تماشاگران، بازی است، اما برای صاحبان باشگاهها و گردانندگان بازیها و بازیگران و دلالها و مؤسسات شرطبندی و… صرف بازی نیست، بلکه مجال سوداگری پر شهرت و پر منفعت است؛ ولی مردم که صاحبان باشگاهها و همه سوداگران بازار ورزش حرفهای هم میتوانند در زمره آنان باشند، بازی را تماشا میکنند و به این تماشا نیاز دارند؛ زیرا زندگیشان نمیتواند یکسره منحل در سودای سود باشد. این سودا جان را خسته میکند و میفرساید. مردم برای اینکه جانشان اندکی آزاد شود، به بازی پناه میبرند تا از غمها و گرفتاریهای زندگی و از وسوسه محاسبه و مصلحتاندیشی آزاد شوند و اندکی تسکین و تعادل در وجودشان پدید میآید.
آیا فوتبال تمام اوصاف بازی را دارد؟
فوتبال یک بازی تمام و چیزی بیش از بازی است، بازی محبوب همه مردم جهان و شغلی پرسود برای معدودی باشگاه متنفذ و بزرگ و جمعی از بازیکنان مستعد و توانا و نامدار. اگر بخواهم دقیقتر پاسخ بدهم، تکرار میکنم که فوتبال برای تماشاگرانْ بازی است، برای صاحبان باشگاهها و… بازرگانی است، و برای بازیکنانْ هم بازی است و هم شغل.
شما در مقالهای سیاست، اقتصاد، علم و ادب را مظاهر تجدد به شمار آوردهاید. آیا میتوان ورزش را هم به عنوان یکی از این موارد برشمرد؟
من هرگز مطلق سیاست و علم و ادب را مظاهر تجدد ندانستهام و مگر کسی میتواند علم و ادب یونانی و ایرانی ـ اسلامی و هندی و قرون وسطایی را مظاهر دنیای متجدد بداند؟ من گفتهام که علم و ادب و سیاست موجود مظاهر تجددند؛ یعنی اقتصاد و علم جدید و رماننویسی و… را مظاهر تجدد دانستهام. تجاری شدن ورزش هم میتواند یکی از این مظاهر باشد. مسلما ورزش که در دوره جدید به حرفه تبدیل شده و به بازار تجارت راه یافته است، میتواند شأنی از جهان جدید به حساب آید.
تفاوت ورزشهایی مثل والیبال، کشتی، بسکتبال، شمشیربازی، تنیس، فوتبال، دو میدانی، شنا، سوارکاری و… با یکدیگر در چیست؟ آیا تفاوت آنها در نوع فعالیتشان است یا مهمتر از آن، تفاوت به روح حاکم بر این ورزشها بازمیگردد؟
شما چندان به من لطف دارید که پرسشهای تخصصی ورزشی را از من میپرسید. من مثل هر آدم معمولی تفاوت ورزشها را در تفاوت نمایش حرکات و قواعد بازیها میدانم. اطلاعات فنی ورزشی من بسیار ناچیز است. تنها کتابی که درباره ورزش خواندهام، کتاب کوچک جیبی فن ورزش از مجموعه «چه میدانم؟» است که حدود هفتاد سال پیش به فارسی ترجمه شده است. من هم آن را در عنفوان جوانی خواندهام. پس بهتر است در مورد ورزشها اظهار نظر نکنم.
ورزشها در دوران گذشته چه هدف، کاربرد و غایتی داشتند و امروزه این مسائل چگونه است؟
ورزش در گذشته با اینکه کاربردی بود، انتفاعی و تجاری نبود. ورزشکاران گذشته به ورزشهایی رو میکردند که در زندگی عادی و در جنگ و صلح به کار میآمد؛ اما کسی از ورزش نان نمیخورد (شاید فروشندگان و دستفروشهایی که به المپ میرفتند، تنها کسانی بودند که سود مختصری از ورزش نصیبشان میشد)؛ ولی اکنون ورزشهای حرفهای با زندگی ارتباط مستقیم ندارد، اما به هرحال جزئی از نظام اجتماعی اقتصادی است و کسانی از آن سودهای فراوان میبرند و عدهای نیز در سازمانهای ورزشی کار میکنند و شغل دارند. ورزش اکنون شأنی از شئون جامعه جدید شده است. نکته دیگر این است که ورزش در گذشته از اخلاق پهلوانی و از جوانمردی جدا نبود. دیوژن کلبی که به المپ میرفت و گردانندگان بازیها از حضور او ناراضی بودند، با روش نهچندان مناسب خود و بدون رعایت آداب، تذکر میداد که ورزش نباید صرفا برای کسب قدرت جسمی باشد. او یک بار تاجی را که بر سر پهلوانان میگذارند، بر سر یک اسب یا خر گذاشت. وقتی به او اعتراض کردند، پاسخ داد: «هر کس میتواند بیاید با این اسب مسابقه بدهد!» این حکایت را بر توهین به ورزشکاران حمل نکنیم. مقصود دیوژن در عالمی که پهلوانان نیمهخدا یا شبهخدا بودند و حرمت بسیار داشتند، این بود که زور بازو به تنهایی کافی نیست، بلکه مرد باید در «کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد».
در دنیای امروز چه رابطهای میان ورزشها از یک سو با اقتصاد و از دیگر سو با تجارت و سیاست وجود دارد؟
اگر ورزش شأنی از جامعه است و بعضی سازمانها و باشگاههای ورزشی مؤسسات بزرگ اقتصادی هستند، قهراً با سیاست هم در میآمیزد. من در مورد نسبت سیاست و ورزش نمیتوانم حکم کنم؛ اما میدانم که این نسبت پیچیدهتر از آن است که در بهرهبرداری قدرت از ورزش یا ورود ورزشکاران به سیاست خلاصه شود.
در گذشته و امروز چه رابطهای میان ورزش با دین و مذهب وجود داشته است؟
در گذشته ورزش با اخلاق و عرفان و مخصوصاً با جوانمردی پیوسته بوده است. چنانکه ورزشکاران ما اسوه خود را مولای متقیان امیرالمؤمنین علی(ع) میدانستند و پهلوانان غالبا در زمرة جوانمردان (فتیان) بودند. امروز هم بسیاری از ورزشکاران کشور ما در زمرة اهل دین و شریعتاند یا لااقل علائق دینی و مذهبی دارند؛ اما ورزش در زمان ما ارتباطی با دین ندارد. ورزش هم سکولاریزه شده است و اعتقادات و صفات اخلاقی پهلوانی اگر وجود داشته باشد، به شخص ورزشکار تعلق دارد.
آیا در دوران جدید رابطه مستقیمی میان اخلاق و ورزش وجود دارد؟ هرچند آنچه امروزه تحت عنوان اخلاق از آن یاد میشود، بیشتر مفهوم قانون را به ذهن متبادر میکند.
ورزش مناسبت تاریخی با جوانمردی دارد و به این جهت توقع این است که ورزشکاران جوانمرد و اخلاقی باشند؛ ولی ورزش حرفهای چندان با جوانمردی نمیسازد و از این حیث با بقیه کسب و کارها تفاوت ندارد و چنانکه گفته شد، اگر هم گاهی در جایی در ورزش آثار جوانمردی میبینید، شاید بیشتر آن را به اخلاق شخص ورزشکار باید مربوط دانست. در مقابل، نظام حرفهای ورزش و بازیهای پشت پرده این نظام میتواند زمینه یا منشأ بسیاری از مفاسد باشد. این مفاسد را در این اواخر در همه جا و حتی در کشورهایی که تا دهههای اخیر کمتر دستخوش فساد بودند، میبینیم.
شما در مقالهای فوتبال را به عنوان یکی از مظاهر دوران پایانی تجدید توصیف کردهاید. فوتبال چه ویژگیی دارد که آن را چنین توصیف کردهاید؟
فوتبال به عنوان بازی، مظهر دورهای از دورههای تجدد نیست؛ اما چون ورزش اول جهان شده است و از جهانی که در آن به سر میبریم منفک نمیشود و حتی بعضی از مسائل این جهان را با آن حل میکنند، میتوان آن را یکی از مظاهر دوران جدید دانست. مواردی که در آن از فوتبال برای پوشاندن دشواریهای سیاسی و فرهنگی استفاده شده است، کم نیست. البته وقتی به جای سعی در حل مسئلهای، آن را منتفی میکنند و مسئله دیگری را به جایش میگذارند، میتوان حدس زد که سیر کارها دچار خلل شده است. جهان اگر باید به مدد فوتبال مسائلش را حل کند یا بپوشاند، باید دچار مشکل شده باشد! ولی اینکه فوتبال جزئی از جهان کنونی است، دلیل نمیخواهد. وقتی چیزی هست که ما نمیتوانیم آن را حذف کنیم و قدرتش را تحمیل میکند، چگونه جزء مهم و مؤثر جهان نباشد؟ اکنون نه فقط فوتبال را نمیتوان حذف کرد، بلکه سیاستها هم در برابر اقتضاهای آن تسلیم میشوند.
به نظر میرسد آزادی از آن دست مفاهیمی است که در فوتبال وضعیت نامعلومی دارد. از یک سو این میدان مکان تحقق اختیارات فردی برای پیروزی است، از دیگر سو جبر قوانین بازی در این مستطیل سبز، تواناییهای بازیکنان را به سخریه میگیرد. آیا میتوان این میدان را جدال انسان با اراده، آزادی و اختیارش دانست که همواره با مرز آزادی افراد دیگر و قوانین از پیش حاکم برخورد میکند؟
آزادی، آزادی در حدود قانون است. جایی که قانون نیست، آزادی و اختیار هم نیست. پس قانون بازی با آزادی ورزشکار منافات ندارد. اگر بازی قاعده و قانون نداشت، بازی نبود و اصلا صورت نمیگرفت. آزادی بازیکن با توجه به بازی و قواعد آن معنی پیدا میکنند. قاعده داشتن امر زائد بر بازی نیست، بلکه جزء مقوّم آن است. بازی، با قاعده بازی، بازی میشود یا درست بگویم بازی قاعده بازی است. بازی باید در زمین و زمان محدود و معین و زیر نظر داور یا داوران انجام شود. بازیکنان در حدود قواعد بازی آزادند.
فوتبال جهان کوچکی است که مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و زبانی را در هم میشکند و همه را برای یک هدف متحد میکند. فوتبال چگونه متناسب با فرهنگ، سنت و تاریخ هر کشور ارتباط برقرار میکند؟ فوتبال آنها در خود هضم میکند یا آنها فوتبال را در خود هضم میکنند؟
هیچیک از شئون جهان جدید، سنن جهان قدیم و آثار آن را محو و هضم نمیکند، بلکه آنها را به ماده مبدل میکند و به آنها صورت میبخشد. به عبارت دیگر تجدد به هر چه در عالم قدیم بوده است معنی دیگر داده است بدون آنکه آنها را نفی یا انکار کند. فوتبال هم راه خودش را میرود و از هیچ رسم بیرونی پیروی نمیکند.
در غرب برخی سخن از تبدیل فوتبال به یک دین ملی میزنند! آیا میتوان علاقه افراطی هواداران فوتبال را در زمره انواع ایمان قرار داد؟
دین بستگی و تعلق و حبّ است؛ اما هر بستگی و تعلقی، دین نیست. دین تعلق به امر قدسی است و جایی که امر قدسی نباشد، هر رسم و قانون و تعلقی که باشد، آن را دین نباید خواند؛ اما اگر کسی در مقام غلو یا برای آنکه شدت علاقه خود را به فوتبال نشان دهد به مسامحه آن را دین خود میداند بر او بأسی نیست.
امروزه زنان در کشورهای مختلف تواناییهای خیرهکنندهای از خود در این ورزش نشان دادهاند. به نظر شما چه عللی سبب شد تا زنان دیرتر از بقیه شاخههای ورزشی در فوتبال قوت بگیرند؟
نه فقط در فوتبال، در همه زمینهها زنان دیر به صحنه آمدهاند. من درباره حضور زنان در فوتبال نظری ندارم، اما وقتی که فیلم بعضی از بازیهای جام جهانی فوتبال زنان را دیدم (و در آن تیم ژاپن قهرمان شد)، احساس کردم که زنان میتوانند مثل مردان فوتبال بازی کنند (با همان تکنیکها و ظرافتها و خشونتها).
برای آخرین پرسش میخواهم از شما بپرسم که فوتبال از چه جهاتی در تاریخ معاصر ایران مؤثر بوده است؟
پرسش دشواری است اول باید ببینیم مراد از تاریخ معاصر ایران چیست تا بتوان از تأثیر عوامل بیرونی بر آن گفت. من در فهم معنی معاصر و اینکه در چه زمانی به سر میبریم و چه آشنایی با زمان و عصر داریم، هزار مشکل دارم و هرچه نوشتهام کم و بیش به این مشکلها راجع است. پس طبیعی است که در مورد تأثیر فوتبال هم نتوانم پاسخ سنجیده و روشن بدهم. شاید اگر میپرسیدید تاریخ معاصر ما بر فوتبال چه اثری داشته و ما با فوتبال چه کردهایم، میتوانستم پاسخی بدهم. اما اکنون بسیار ممنونم که چنین پرسشی نکردید و مرا در محظور قرار ندادید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید