هدف ذکاءالملک از بقای سلطنت در ایران چه بود؟

1396/10/3 ۱۴:۴۴

هدف ذکاءالملک از بقای سلطنت در ایران چه بود؟

محمدعلی فروغی سیاستمداری که در تاریخ معاصر ایران به‌عنوان ناجی سلطنت پهلوی در شهریور 1320 شناخته شده است، دارای دو شخصیت متفاوت و متمایز از یکدیگر است. فروغی از یک سو سیاستمداری کهنه کار و موثر در روزگار خود است که بسیاری از مشاغل مملکتی را تجربه کرده و از سوی دیگر با تالیف و ترجمه آثار متعدد و غور در آثار ادبی و فلسفی در قالب یک اندیشمند، ادیب و فیلسوف خودنمایی می‌کند.


نقش محمدعلی فروغی در آغاز و تداوم حکومت پهلوی



محمدعلی فروغی سیاستمداری که در تاریخ معاصر ایران به‌عنوان ناجی سلطنت پهلوی در شهریور 1320 شناخته شده است، دارای دو شخصیت متفاوت و متمایز از یکدیگر است. فروغی از یک سو سیاستمداری کهنه کار و موثر در روزگار خود است که بسیاری از مشاغل مملکتی را تجربه کرده و از سوی دیگر با تالیف و ترجمه آثار متعدد و غور در آثار ادبی و فلسفی در قالب یک اندیشمند، ادیب و فیلسوف خودنمایی می‌کند.
فروغی در عالم سیاست نیز تمامی مراحل رشد را تا هرم قدرت تجربه کرده بود. وی اولین و آخرین نخست‌وزیر رضاشاه پهلوی بود و علاوه بر آن مشاغل مهمی همچون رئیس مجلس شورای ملی، وزارت خارجه، دارایی، جنگ، عدلیه، سفارت، وزارت دربار، رئیس مدرسه عالی حقوق، رئیس دیوان عالی کشور و نیز مشاغل متعدد دیگر را در کارنامه خود دارد.
فروغی در قامت یک اندیشمند و ادیب نیز به ترجمه آثار زیادی دست یازید. به‌عنوان نمونه تاریخ جهان را ترجمه و تلخیص کرد، در مدارس عالی آن روزگار تدریس کرد و در روزگار کناره‌گیری از قدرت از سال 1312 لغایت 1320 که رضاشاه به اجبار دوباره به او پناه آورد مهمترین کارهای علمی ادبی خود را به‌انجام رساند.
 

 

نظریه‌پرداز سلطنت یا اندیشه‌‌پرداز سلطنت پهلوی
نقش فروغی در تثبیت پادشاهی رضاشاه تا روز تاجگذاری وی در 15 خرداد 1305 و نیز نقشی که وی در شهریور 1320 در بقای سلطنت در خاندان پهلوی ایفا کرد سبب شده وی را در تاریخ معاصر به‌عنوان یکی از اندیشه‌پردازان سلطنت پهلوی به شمار آوریم. اما حقیقت این است که وی حداقل ایران آن روزگار را دارای آن آمادگی لازم برای تغییر حکومت از سلطنت به جمهوری نمی‌دانست. بنابراین هرج و مرجهای اواخر سلطنت احمد شاه قاجار، او و برخی از آدمهای خوشنامی همچون ملک‌الشعرای بهار را به این فکر وا‌داشته بود که می‌شود با به کار گماشتن قلدری به‌نام سردار سپه کارها را به سامان نمود. وی برخلاف مصدق که آمدن سردار سپه را غلطیدن دوباره در دیکتاتوری شدید می‌دانست، امیدوار بود که با توجه به قوانین مشروطه سلطنتی و افکار عمومی جدید بتواند در عین به‌کارگیری یک قلدر تمام عیار او را به وسیله قوانین مشروطه کنترل نمایند. فروغی با اشاره به هرج و مرجهای داخلی می‌گفت: «باید این حکومت قوی را بیابیم، بسازیم، حمایت کنیم و پشتیبانی کنیم».
نطق فروغی در مراسم تاجگذاری سردار سپه و نسبت دادن پادشاهی وی به اندیشه شهریاری در ایران و یاد کردن از وی به عنوان پادشاهی ایران نژاد از روی تعارف نبود! تاکید وی بر عناصر باستانگرایی که بعدها در سراسر سلطنت پهلوی به آن پرداخته شد، موید این نگاه است که وی سلطنت را در آن زمان، تنها شکل زمامداری مناسب برای ایران می‌دانست.
در شهریور 1320 و به‌دنبال اشغال ایران نیز، زمانی که نمایندگان شوروی و انگلیس خواستار تغییر حکومت به جمهوری شدند، فروغی باز تغییر حکومت را سبب هرج و مرج می‌پنداشت و بر همین اساس تنها از گزینه جانشینی ولیعهد رضاشاه یعنی محمدرضا حمایت می‌کرد. فروغی در مقابل پیشنهاد تغییر سلطنت به جمهوری به شدت مخالفت ورزید و «به هیچ‌وجه قبول نکردند و اصرارشان [بر حفظ سلطنت بود]».
 

 

نقش‌آفرینی‌های مهم فروغی در بقای سلطنت پهلوی
همان‌گونه که اشاره شد، محمدعلی فروغی در 28 آذر 1304 نخستین دولت را در رژیم پهلوی عهده‌دار شده بود که این ماموریت وی در 15 خرداد 1305 با تاجگذاری رضاشاه و به دنبال درخواست تیمورتاش از وی جهت استعفا به پایان رسید. کابینه دوم فروغی در 26 شهریور 1312 تشکیل شد.
مهم‌ترین ماموریت فروغی همگامی وی با علایق جدید رضاشاه یعنی تدارک سفر به ترکیه و مسئله کشف حجاب بود. فروغی که سفارت ترکیه و تلاش برای بهبود روابط پرچالش تاریخی میان ایران و ترکها را در کارنامه‌اش داشت جانشین مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت)ای شده بود که به دلیل بی‌علاقگی به تجدد با علایق رضاشاه برای کشف حجاب همگام نبود.
مذاکرات میان فروغی و بولارد و نیز اسمیرونوف مذاکرات سختی بود. به‌خصوص وقتی نماینده شوروی نیز همداستان با بولارد پیشنهاد تغییر حکومت و تبدیل آن به جمهوری را مطرح کرد. سرریدر بولارد وزیر مختار انگلیس نیز «قبول هر پیشنهادی از سوی ایران را منوط به تغییر حکومت در ایران» اعلام کرده بود.
اما حادثه مسجد گوهرشاد که در همین دوره از نخست‌وزیری فروغی رخ داد بار دیگر رابطه فروغی و رضاشاه را تیره کرد. اعدام محمدولی‌خان اسدی که پدر داماد فروغی بود باعث این ماجرا بود، اگرچه از نامه‌ای سخن گفته می‌شود که در خانه اسدی پیدا شده که فروغی با این شعر اسدی را به حل دوستانه ماجرا فرامی‌خواند: در کف شیر نر خونخواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای.
می‌گویند رضا پهلوی با اطلاع از این نامه وی را با فریاد «زن ریش‌دار» از نخست‌وزیری برکنار می‌کند و جای وی را در 13 آذر 1314 به محمود جم می‌دهد. محمود فروغی فرزند وی دلیل استعفای پدر را حادثه مسجد گوهرشاد، اعدام اسدی و نیز مخالفت با شیوه کشف حجاب می‌داند به این معنی که وی با شیوه تند و خشن و اجباری کشف حجاب مخالف بوده و آن را به روشهای فرهنگی و تربیتی منوط می‌کرده است.
کناره‌گیری فروغی چه با استعفای وی صورت پذیرفته باشد و چه با عزل رضاشاه در سرنوشت رضا پهلوی بسیار موثر واقع گشت. چرا که پس از عزل فروغی رضاشاه سیاست خارجی را با همه پیچیدگی ها و ظرایف آن به دست گرفت و با ساده انگاشتن جنگ جهانی و زدوبندهای پیچیده روابط و تعاملات بین‌المللی میان قدرت های بزرگ درگیر در جنگ و امید به پیروزی هیتلر بهانه‌های لازم را به انگلیس و شوروی که دلخوشی زیادی از وی نداشتند داد تا با تصرف ایران مقدمات خروج رقت‌انگیز وی را از ایران فراهم آورند.
 

 

ماموریت سرنوشت‌ساز
با شنیدن صدای پای متفقین در حومه تهران رضاشاه دست به دامان مجید آهی و علی سهیلی برای پذیرفتن نخست‌وزیری و معامله با اشغالگران شد. پهلوی اول شاید به سادگی می‌پنداشت چون آهی زبان روسی می‌داند و یا سهیلی علاوه بر آشنایی با زبان روسی همسر روسی هم دارد، می‌توانند روابط وی و شوروی را به نفع او اصلاح نمایند. اما آن دو خود را مرد این کار ندانسته و مشترکاً فروغی کارکشته خانه‌نشین بیمار را که در نزدیکی شاه سکونت داشت ،پیشنهاد دادند و رضاشاه نیز پیشنهاد را به شرطی که آن دو در کابینه وی حضور داشته باشند، پذیرفت!
کار فروغی برای ادامه کار رضاشاه غیرممکن اما برای بر تخت نشاندن ولیعهد دشوار بود. سرریدر بولارد وزیرخارجه انگلیس در مخالفت با ادامه زمامداری خاندان پهلوی تند بود و حتی در یکی از دیدارهایش با فروغی به او پیشنهاد داده بود که خود ریاست جمهوری را بپذیرد اما وی نپذیرفته بود. حتی سخن از بازگشت قاجار و جانشینی یکی از نوادگان احمدشاه نیز مطرح شده بود که نگرانی شدید رضاشاه را در پی داشت.
انگلیسی‌ها به محمدرضای ولیعهد نیز بدبین بودند و از طریق خبرچین های دربار متوجه شده بودند که وی تمایلات آلمانی دارد. رضاشاه نیز نخست به جانشینی محمدرضا متمایل نبود و در پی آن بود که با توان فروغی و اعتمادی که معتقد بود انگلیسی ها به وی دارند، دست به معامله‌ای با قدرتها بزند، اما فروغی به او فهماند که تنها شاید بتواند ولیعهد را به عنوان جانشین او بر جای بنشاند. محمد رضا شاه نیز بر این سخن مهر تایید می‌زند و همیشه سلطنت خود را مدیون فروغی می‌دانست. وی بعدها به مسعود فروغی فرزند ذکاءالملک گفته بود «آنچه من دارم از پدر شماست... پدرم تمایل زیادی به سلطنت من نداشت. در آن روزی که پدرم در منزل شما حضور پیدا کرده بود... مرحوم فروغی خواسته‌های انگلیس و روس را عنوان نمود که حتی درصدد تغییر رژیم هستند، پدر شما در آن روز گفته بود که شاید موفق شوم ولیعهد را به سلطنت بنشانم و شما در مازندران استراحت فرمایید، پدرم از این پیشنهاد نه تنها خوشحال نشده بود بلکه با تغیر گفته بود مگر ولیعهد می‌تواند مملکت را اداره کند».
در آن سوی ماجرا روسها شاید همان‌طور که رضاشاه اذعان داشت بخاطر محاکمه توده‌ای‌ها در ایران از وی خشمگین بودند. آنها متمایل به تغییر حکومت از سلطنت به جمهوری بودند، شاید به زعم خود در صورت حاکمیت نظام جمهوری بهتر می‌توانستند آمال انقلاب شوروی را در ایران پیاده نمایند و ذات سلطنت را به درستی مخالف با کمونیسم می‌پنداشتند. اقدام روس ها در آذربایجان و کمک به برقراری حکومت خودمختار براساس آمال انقلاب بلشویکی موید این نگاه است.
مذاکرات میان فروغی و بولارد و نیز اسمیرونوف مذاکرات سختی بود. به خصوص وقتی نماینده شوروی نیز همداستان با بولارد پیشنهاد تغییر حکومت و تبدیل آن به جمهوری را مطرح کرد. سرریدر بولارد وزیر مختار انگلیس نیز «قبول هر پیشنهادی از سوی ایران را منوط به تغییر حکومت در ایران» اعلام کرده بود. فروغی برای کاستن از تندی بولارد از علی سهیلی که رابطه نزدیکی با ایدن دوست انگلیسی‌اش داشت نیز برای رضایت لندن جهت جانشینی ولیعهد بهره برده بود. اما در آخرین مذاکره ،استدلال های فروغی مبنی بر احتمال بروز هرج و مرج و امکان شورش مردمی در اثر تحریک احساسات ضد اجنبی، نمایندگان متفق را به تردید واداشت و نظر نهایی خود را منوط به کسب تکلیف از پایتخت های متبوع خود کردند.
به نظر می‌رسد فروغی در کنار مذاکره با نمایندگان روس و انگلیس نقش خود را در فراری دادن شاه و ایجاد نگرانی عمیق در وی نیزبه خوبی ایفا کرده باشد. در روز 24 شهریور که خبر رسیدن ارتش سرخ به کرج به رضاشاه رسید، فروغی به شاه یادآور می‌شود که «آنها فقط با خود اعلیحضرت کار دارند» روشن است که رضاشاه که معتقد بود که روسها قصد دارند انتقام محاکمه کمونیستها را از وی بگیرند، چقدر ممکن است از این اخبار اندیشناک شده باشد. آن هم رضاشاهی که چندبار تصمیم به حرکت به سمت اصفهان گرفته بود که با خواهش علی سهیلی و فروغی از این کار منصرف شده بود.
در پی این مذاکره آخر بود که خود رضاشاه شتابزده پیشنهاد کناره‌گیری و خروج از ایران را مطرح می‌کند و می‌گوید «من حاضرم از سلطنت استعفا دهم و از ایران به گوشه امنی بروم» در حالی که پیش از آن فروغی پیشنهاد «استراحت در مازندران» را به وی داده بود!
در پی این ماجرا رضا پهلوی استعفانامه‌ای را که از پیش توسط فروغی نوشته شده بود به سرعت امضاء می‌کند: «نظر به اینکه من قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره نمودم».
اما نکته‌ای که نقش فروغی را با اهمیت‌تر جلوه می‌دهد و یا در تاریخ معاصر برجسته شده، ماجرای استعفای سریع رضاشاه و سوگند زودهنگام ولیعهد در مجلس بود. سفارتخانه‌های سه کشور براساس آخرین مذاکره صورت گرفته هنوز نظر نهایی دولت های متبوع خود را در خصوص جانشینی ولیعهد که تلویحاً درباره آن با فروغی هم‌نظر شده بودند به ایران اعلام نکرده بودند، اما فروغی با استفاده از شتاب و بیم رضاشاه از افتادن در جنگ متفقین و به‌خصوص ارتش سرخ شوروی در یک حرکت شتاب‌آمیز متن استعفانامه را به امضای رضاشاه رسانده و محمدرضا را برای ادای سوگند در مجلس آماده می‌کند!
فروغی و سهیلی تاکید داشتند که قسم خوردن ولیعهد به عنوان شاه جدید ایران، بیش از 24 ساعت به تاخیر نیفتد. با توجه به اینکه انگلیسی ها و روس ها «هنوز نسبت به شناختن پادشاه جدید ایران دستوری به نمایندگان مختار خود صادر ننموده بودند، خود این خصیصه ممکن بود، در صورت تاخیر معرفی شاه به مجلس، موجب ایجاد تردید و اشکالاتی در ذهن چرچیل دوراندیش و استالین دوراندیش‌تر بشود...».
فروغی با وجود اذعان به خفقان حاکم و عدول رضاشاه از بایسته‌های سلطنت مشروطه، تغییر حکومت را باعث بروز هرج و مرج دانسته و سلطنت مشروطه آن هم در خاندان پهلوی را تنها ضامن استقلال آن روزگار ایران می‌دانست!
به راستی نباید از علاقه فروغی به ادامه حکومت پهلوی به‌رغم همه آزارهایی که از پهلوی اول دیده بود،به آسانی گذشت! اگرچه به نظر نمی‌رسد فروغی در ماجرای بقای سلطنت پهلوی به عنوان یک «مهره» و یا عامل بیگانه عمل کرده باشد بلکه به عقیده نگارنده وی به عنوان یک سیاستمدار کهنه‌کار، درست یا نادرست در این داستان بسیار موثر عمل کرده است. او گمان می‌کرد با روی کار آمدن یک پادشاه ضعیف‌تر و رعایت قوانین مشروطه‌، مردم به حداقل آزادی ممکن دست پیدا کنند که البته این حالت کم و بیش تنها از شهریور 1320 تا مرداد 1332 در ظاهر بر اثر مساعی مجلس شورای ملی و تلاش های معدود نمایندگان شجاع همچون مصدق، کاشانی، مکی و برخی دیگر برقرار بود.

 

منبع: ابتکار

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: