1396/9/8 ۰۸:۲۶
عبارت «پیوستن به كپیرایت جهانی» هیچهم عبارت تازهای نیست و سالهاست درباره آن سخن میگوییم و از مزایایش داد سخن میرانیم. گاه نویسندگان زنده از انتشار غیرقانونی آثارشان گله میكنند و گاه بازماندگان آنان شكایت دارند كه چرا این حق و حقوق رعایت نمیشود. گاه مترجمی شكایت میكند كه اثر ترجمه شدهاش بدون اجازه او به صحنه برده شده یا بر اساس آن فیلمی ساخته شده است و... اگر بخواهیم در این زمینه مثال بیاوریم، میشود گزارشهایی دور و دراز نوشت و صفحههای زیادی را سیاه كرد.
ندا آلطیب: عبارت «پیوستن به كپیرایت جهانی» هیچهم عبارت تازهای نیست و سالهاست درباره آن سخن میگوییم و از مزایایش داد سخن میرانیم. گاه نویسندگان زنده از انتشار غیرقانونی آثارشان گله میكنند و گاه بازماندگان آنان شكایت دارند كه چرا این حق و حقوق رعایت نمیشود. گاه مترجمی شكایت میكند كه اثر ترجمه شدهاش بدون اجازه او به صحنه برده شده یا بر اساس آن فیلمی ساخته شده است و... اگر بخواهیم در این زمینه مثال بیاوریم، میشود گزارشهایی دور و دراز نوشت و صفحههای زیادی را سیاه كرد. اما آنچه باعث شد برای چندمین بار به سراغ این موضوع تكراری برویم، جملاتی است كه دولتمردان در چند سال اخیر در این زمینه بیان كردهاند. همین چند ماه پیش دولتیها در همایش مالكیت معنوی درباره لزوم پیوستن به قانون كپیرایت جهانی صحبت كردند و خبر دادند كه طرح پیشنهادی خود را به مجلس ارایه كردهاند و امیدوارند قوه قانونگذار هم به این موضوع توجه كند و آن را در دستور كار خود قرار دهد. دولت تدبیر و امید كه یكی از اهدافش تحقق دیپلماسی فرهنگی است و در این زمینه تلاشهایش را هم انجام داده است، در حوزه كتاب و ادبیات تلاش شده تا حضور ایران در نمایشگاههای جهانی مفیدتر باشد. از سوی دیگر حتی نهادهایی مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هم به این نتیجه رسیدهاند كه باید ادبیات معاصرمان را به دیگر كشورها معرفی كنیم و آثار شعر و نثر خود را در كشورهای دیگر ترجمه و منتشر كنیم ولی مساله این است كه تا زمانی كه ما حقوق خالقان آثار در دیگر كشورها را نپردازیم، نمیتوانیم توقع داشته باشیم آنها هم حقوق چاپ آثار ما را خریداری كنند و در نتیجه همچنان حضورمان در نمایشگاهها و بازارهای جهانی چندان پرثمر نیست. هر چند در همین چند ساله وضعیت به مراتب بهتر از سالهای گذشته شده است. در ادامه نظرات دو تن از مترجمان را درباره لزوم پیوستن به قانون كپیرایت و زوایای گوناگون آن مرور میكنیم. مهدی غبرایی كه آثاری از نویسندگان شناخته شدهای مانند همینگوی و موراكامی را ترجمه كرده است، میگوید: «همیشه گفتهام كه صد درصد با كپیرایت موافقم ولی فراموش نكنیم كه قانون كپیرایت فقط به كتاب ختم نمیشود و حوزههای صوتی و تصویری و... را هم در بر میگیرد. بنابراین پیوستن به این قانون باید كارشناسی شود و حقوقدانان و اقتصاددانان در این زمینه نظرات كارشناسی بدهند. البته بسیاری از كشورها به این قانون پیوستهاند و فراموش نكنیم قانون معنوی هم مانند قانون مادی محترم است.» مهدی غبرایی جزو مترجمانی است كه گاه برای انتشار برخی از آثارش مدتها منتظر مانده است و در این بین مترجمی دیگر اثر مورد نظر او را منتشر كرده است. در وضعیتی كه قانون كپیرایت وجود نداشته باشد، چنین مسائلی طبیعی است و هر از چندی شاهد اعتراض یا گلایه این مترجمان خواهیم بود. غبرایی در ادامه به بیان پارهای تجربیات شخصی خودش میپردازد: «به عنوان نمونه شنیدهام نویسندهای مانند موراكامی گله كرده كه در برخی از كشورها كتابهایش را بدون اجازه او ترجمه و منتشر میكنند. اما یكی از دلایلی كه خود من تا به حال برای ترجمه كتابهای او با ایشان تماس نگرفتهام، این است كه ما در ایران كپیرایت نداریم و گرفتن اجازه از نویسنده، دیگر مترجمان را از ترجمه كار او منع نمیكند.» پیوستن به قانون كپیرایت همان اندازه كه محاسن دارد، محدودیتهایی نیز ایجاد میكند و به همین دلیل است كه باید با دیدی همهجانبه به آن نگریست تا مصداق ضربالمثل از چاله به چاه افتادن نشویم. غبرایی نیز با بیان نمونهای مشخص، این موضوع را تشریح میكند: « گیرم كه به كپیرایت بپیوندیم، برخی از مترجمان تازهكار بدون داشتن صلاحیت زبانی، ترجمهای ناقص از كتابی را ارایه میدهند كه نه تنها كار نویسنده را به درستی ارایه نمیكند بلكه آن را خراب میكند ولی اگر همین مترجم كپیرایت بگیرد، مترجم دیگری كه از او مسلطتر است، نمیتواند كاری از پیش ببرد و از ترجمه آن كتاب باز میماند. بنابراین لازم است نهادهای حمایتگر خصوصی و نه دولتی- چراكه معتقدم در این زمینه دولت به هیچوجه نباید وارد كار شود- نظارتی بر این كار داشته باشند.» اسدالله امرایی دیگر مترجم پركاری است كه در این زمینه با او سخن گفتهایم. او در پاسخ به این پرسش كه نبود كپیرایت چه موانعی را برای مترجمان داخلی ایجاد میكند؟ پاسخ میدهد: «پایبندی به كپیرایت مزایایی دارد مثلا همین آثار بن لوری یا لیدیا دیویس كه من ترجمه كردهام، وقتی نویسنده میبیند شما كتابش را با اجازه خودش ترجمه میكنید و حقوقش را میپردازید، كارش را پیش از انتشار در اختیارتان میگذارد و در این فاصله اگر مترجم دیگری هم با او تماس بگیرد و خواستار ترجمه كارش شود، آن نویسنده دیگر نمیپذیرد. حتی اگر مترجم دیگر استدلال كند كه مترجم بهتری است، برای مواجهه با این موضوع هم راهكارهای دیگری وجود دارد.» هیچ دور از ذهن نیست كه نویسندهای بعد از انتشار اثرش در كشوری مانند ایران نسبت به حذف بخشهایی از كتابش معترض شود. هر چند بیشتر نویسندگان شرایط كشور مقصد و فرهنگ آن را درك میكنند اما اگر كتابی بیش از حد سانسور شود، طبیعی است از این وضعیت گلهمند شود. پرسش بعدی این است كه با وجود كپیرایت وضعیت سانسور چه میشود؟ غبرایی در این زمینه توضیح میدهد: «زمانی كه به كپیرایت بپیوندیم، دیگر هیچكس حق سانسور ندارد، به همین دلیل میگویم ٥٠ سال دیگر درست میشود. وقتی چنین جملهای گفتم، گوشهچشمی هم به این وضعیت داشتم!» اسدالله امرایی نیز به این موضوع چنین پاسخی میدهد: «اگر مولف نپذیرد نمیتوانید هیچ بخشی از اثرش را سانسور كنید.» غبرایی برای حل مشكلات پیوستن به كپیرایت جهانی چنین راهكاری اریه میدهد: «میتوانیم از تجربیات دیگر كشورها هم استفاده كنیم. مقصودم استفاده از تجربه كشورهای اروپایی نیست بلكه ببینیم همین همسایگان و كشورهای منطقه خودمان در این زمینه چه كردهاند. میتوانیم از تجربیات كشورهای همسایهمان كه نوبل هم گرفتهاند، استفاده كنیم و ببینیم كشورهایی مانند تركیه، هند یا مصر در این زمینه چه كردهاند و هیچ چیز عجیب و غریبی هم نیست ولی در وهله اول باید عزمی برای سر و سامان دادن به این وضعیت وجود داشته باشد. به هر حال حل مساله كپیرایت در گرو حل مسائل دیگری است كه نه اینجا جای پرداختن به آن است و نه من به اندازه كافی صلاحیت اظهارنظر در آن زمینهها را دارم.» حضور در بازارهای جهانی و معرفی آثار نویسندگان معاصر كشورمان در نمایشگاههای بینالمللی از دیگر مواردی است كه بدون پیوستن به كپیرایت جهانی به نتیجه چندانی نخواهد رسید و غبرایی در این باره توضیح میدهد: «ببینید شترسواری دولا دولا نمیشود! اگر میخواهیم وارد بازارهای جهانی شویم و كتابهای خود را به دیگر كشورها معرفی كنیم و آثارمان را در كشورهای دیگر نیز ترجمه و منتشر كنیم، باید ما هم حقوق آثار آنان را رعایت كنیم.» او به نكتهای دیگر هم میپردازد. ورود سرمایههای خارجی به كشور كه در پی مبادله كالاهای فرهنگی رخ میدهد: «در حال حاضر ورود سرمایههای خارجی به كشور یكی از مسائلی است كه درباره آن نظرات گوناگونی وجود دارد. برخی موافق هستند و بعضی دیگر مخالف. اما اگر میخواهیم وارد بازار جهانی شویم، باید قوانین جهانی را نیز بپذیریم كه به تبع آن باید قوانینی مانند حقوق بشر و... را هم بپذیریم ولی این تنها راهی است كه میتوان با حفظ منافع ملی، درها را برای ورود سرمایههای خارجی هم باز كرد و به تدریج این مسائل هم بر روال و غلتك میافتد. آن زمان تازه وارد بحث كپیرایت میشویم و میتوانیم درباره بود و نبود سانسور سخن بگوییم.» اسدالله امرایی نیز معتقد است كپیرایت موضوعی است حاكمیتی و نه فردی. كاری است اخلاقی. به طور مثال اگر من یا ناشر اجازه ترجمه و انتشار كتابی را میگیریم، خودمان آسودهتر هستیم. ناشری كه حق كپیرایت میپردازد، خیالش راحتتر است ضمن اینكه به راحتی میتواند كتاب را در بازارهای دیگر و نمایشگاههای بینالمللی عرضه كند.» در كشور ما بارها شاهد ترجمههای مكرر از یك اثر خاص بودهایم. به طوری كه گاه خوانندگان احساس زیاندیدگی كردهاند و با خود فكر كردهاند خوب بود منتظر میماندند تا آن كتاب با ترجمه مترجم بهتری منتشر میشد. موضوع دیگری كه از آن سخن گفتیم این است كه آیا نبودن كپیرایت باعث نوعی هرج و مرج نمیشود؟ امرایی تاكید دارد كه «اگر قانون كپیرایت وجود داشته باشد، قطعا چنین وضعیتی نخواهیم داشت. به عنوان مثال اگر شما به عنوان روزنامهنگاری ایرانی بخواهید با نویسندهای مانند خانم لیدیا دیویس گفتوگویی مطبوعاتی داشته باشید، ایشان به شما پاسخ میدهد كه باید با ناشر و مترجم آثار من در ایران تماس بگیرید و با آنان هماهنگ كنید. یعنی كپیرایت به این مساله هم توجه دارد و به این مسائل نیز كمك میكند. البته پیوستن به قانون كپیرایت نوعی حالت انحصاری هم ایجاد میكند ولی چون قانون در این مورد ساكت است و دولت ما هنوز این كنوانسیون را نپذیرفته است، ناشران میگویند چه دلیلی دارد كه هزینه كنند و حقوق ترجمه و انتشار آثار خارجی را بخرند.» او سعی میكند مثبتاندیش باشد و از زاویهای خوشبینانه به موضوع مینگرد: «در حالت خوشبینانه بودن چند ترجمه به نوعی میتواند پایین بودن تیراژ كتاب را در ایران جبران كند. اگر فرض كنیم تیراژ كتاب در حال حاضر در كشور ما ٥٠٠ نسخه باشد، اگر كتابی توسط ١٠ ناشر منتشر شود و هر یك ٥٠٠ نسخه از آن را منتشر كنند، تیراژ آن كتاب در حالت كلی به ٥٠٠٠ نسخه میرسد اما نسخهای كه از سوی ناشر حرفهایتری منتشر شده باشد و مترجم نام آشناتری هم داشته باشد، فروش بهتری خواهد داشت. مثال این وضعیت رمان مشهور «كوری» ژوزه ساراماگو است كه در ایران سه ترجمه مشهور از آن منتشر شد به اضافه چندین ترجمه دیگر ولی همان سه ترجمه مشهور بیشترین فروش را داشتند. وقتی كپیرایت اعمال نمیشود، نمیتوان به هیچ ناشری خرده گرفت كه چرا كتابی را ترجمه و منتشر كرده كه پیشتر هم با ترجمه مترجمی دیگر منتشر شده است.» و سرانجام اینكه اصولا پیوستن به كپیرایت برای ما چه مزایا و چه معایبی میتواند داشته باشد؟ كه امرایی در این زمینه توضیح میدهد: «معایبی كه ندارد و بیشترش حسن است. شما در بهترین حالت میتوانید قرارداد ببندید و با خیال راحت آن كتاب را ترجمه و منتشر كنید و قطعا دیگر مشكل ترجمه مكرر نخواهیم داشت. بلكه باید ترجمه دقیق داشته باشید و حتی اگر قرار است بخشهایی از متن آن كتاب را حذف كنید، باید از نویسنده اجازه بگیرید.» این مترجم در پایان سخنان خود نكتهای دیگر را هم یادآوری میكند: «فراموش نكنیم در ایران كپیرایت بیشترین سود را نصیب سینما و موسیقیهای متن میكند. یكی از دوستان میگفت اگر بتهوون پیشبینی میكرد كه ملودیهایش را در آسانسورها و دستگاههای دستخشك كن پخش میكنند، هرگز برای خلق آن موسیقیها این همه زحمت به خود نمیداد! بنابراین كپیرایت كمتر در حوزهای مانند كتاب تاثیرگذار است و در سینما و موسیقی بسیار بیشتر تعیینكننده خواهد بود. گردش مالی كتاب در مقایسه با گردش مالی موسیقی، فیلم و البته حق پخش مسابقههای فوتبال بسیار بسیار ناچیز است و اصلا قابل مقایسه نیست.»
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید