1396/9/4 ۱۱:۲۸
سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس مملو از جمعیت است. در بعضی از سخنرانیها مخاطبان روی زمین و بین صندلیها نشستهاند. دو روز از هشت و نیم صبح تا شش بعدازظهر شمار كثیری جمع شدهاند، تا درباره دكتر علی شریعتی بگویند و بشنوند. چهل سال پس از مرگ او، دانشجویان و استادان، سیاستمداران و روشنفكران، از نسلهای مختلف. شریعتی هنوز مساله است و هنوز در میدان مناسبات نیرو حضور دارد و با اكنون ما ارتباط دارد.
محسن آزموده: سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس مملو از جمعیت است. در بعضی از سخنرانیها مخاطبان روی زمین و بین صندلیها نشستهاند. دو روز از هشت و نیم صبح تا شش بعدازظهر شمار كثیری جمع شدهاند، تا درباره دكتر علی شریعتی بگویند و بشنوند. چهل سال پس از مرگ او، دانشجویان و استادان، سیاستمداران و روشنفكران، از نسلهای مختلف. شریعتی هنوز مساله است و هنوز در میدان مناسبات نیرو حضور دارد و با اكنون ما ارتباط دارد. بیدلیل نیست كه همایش چهلمین سالمرگ او به تعویق میافتد. در هشت پنل و دو میزگرد این همایش چهرههای مختلفی از اصحاب علوم انسانی حضور داشتند، جامعهشناس، مورخ، پژوهشگر فلسفه، محقق علوم سیاسی و... درباره وجوه گوناگون آثار و كردار شریعتی بحث شد، درباره اصلاح دینی، دموكراسیخواهی، امر اجتماعی، بنیادگرایی، سوسیالیسم و نقدنئولیبرالیسم. غیر از سخنرانان چهرههای سرشناس دیگر كم نبودند، غیر از سوسن شریعت رضوی، همسر دكتر شریعتی برخی از این نامها عبارتند از: لطفالله میثمی، احمد زیدآبادی، كامبیز صمیمی، علیرضا رجایی، اعظم طالقانی، حسین سراجزاده و... آنچه میخوانید تنها بخشهایی از شماری از سخنرانیهاست.
تداوم شریعتی/ سوسن شریعتی- پژوهشگر تاریخ
«نویسنده را جز خوانندهاش هیچ قدرتی نمیتواند ساكت كند!» این سمپوزیوم قرار بود در تیرماه گذشته و به مناسبت چهلمین سالگرد مرگ شریعتی برگزار شود كه برگزار نشد. امروز با تاخیری چند ماهه و اینبار به مناسبت هشتاد و چهارمین سالگرد تولد او برگزار میشود. بین تولد و مرگ ناگهان شریعتی، ٤٣ سال بیشتر نگذشت و ما ٤٠ سال است كه با این متفكر جوان كه میانسالگی را ندید، گفتوگو را ادامه دادهایم؛ گفتوگویی كه از سالهای پایانی دهه چهل آغاز شد و تا به امروز هرگز قطع نشده است. دستخوش قبض و بسط شده است، محدود شده است، به حاشیه رانده شده است، موجودیت زیرزمینی پیدا كرده است اما قطع نشده است. برای این ادعا شواهد بسیاری را میتوان برشمرد: چاپ و تكثیر رسمی و غیررسمی پی در پی آثار او، حضور مدامش بر سردر روزنامهها، نقد و بررسیها و بازخوانیهای آرای او طی این سالها، بازگشت مدام منتقدین به شریعتی همچون موضوع، چاپ كتابهای پژوهشی بسیار حول و حوش اندیشه و زندگیاش (حداقل ٦٠٠ عنوان)، آمار بالای پایاننامهها، ترجمه گسترده او به زبانهای عربی و تركی و... بدل شدنش به موضوع طنز، كالایی شدنش، اساماسی شدنش... موضع پرقبض و بسط سیاستهای روز و متولیان قدرت در برابر او... همگی نشان از تداوم یك حضور دارند. شریعتی همچنان حب و بغض ایجاد میكند، خشمگین میكند، مشكوك میكند... برمیانگیزاند. اما در همه این احوالاتِ دگرگون، اجتنابناپذیر میماند. او هنوز بدل به نوستالژی نشده است. طی این ٤٠ سال شریعتی در نوسان بوده است میان سوژهای ملی تا موجودیتی ممنوع؛ از شورمند انقلابی تا چهرهای آكادمیك؛ از معلم شهادت تا عارف عاشق. هر مواجههای با او غیرمترقبه بوده است و هنوز میتواند ما را سورپرایز كند از همین رو بر سر پروژه و تفكر او هیچ اجماعی نیست. چه وقتی متهم است و چه هنگامی كه بخشوده. چرا چنین تداومی؟ ما عوض نمیشویم یا او است كه توان این پابه پا آمدن با ما را داشته است؟ به دلیل تفكری كه پارادوكسیكال نام گرفته است یا به دلیل پارادوكسهایی است كه جامعه ما به آن دچار است و شریعتی را شبیه ما كرده است؟ او خود میگفت: من دچار تناقض نیستم؛ تناقض در موقعیتی است كه ما به آن دچاریم.
تداوم: خصلتی در تفكر- روش دلیل اصلی بقای شریعتی تشخیص آگاهانه و زیست همزمان بزنگاههای تراژیك دوران است؛ دورانی كه تختهبند زمانه كوتاه نیست. شریعتی همچون تفكر، همچون پروژه و همچون افق، خود را همواره بر سر یكسری تقاطعها تعریف كرده است: تقاطع خویشتن و اجتماع، (وضعیت انسانی و جایگاه اجتماعی)، تقاطع تاریخ و تقویم؛ تقاطع فرهنگ و جامعه، در تقاطع سه زمان: دیروزی كه منبع استخراج است اگرچه باید تصفیه شود، امروزی كه دچار ناهمزمانی است و فردایی كه باید پی افكنده شود و نیازمند ابداع و خلق بدیل تازهای است. بر همین اساس است كه هم سراغ خویشتن تاریخی میرود كه تركیبی است از مذهب و ملیت و از ضرورت رفرم و اصلاح سخن میگوید و هماكنونش را وا میكاود، نقد میكند و به پرسش میگیرد و بر ضرورت چند الگویی كردن مدرنیته موجود تاكید میكند. خود میگوید: «ایستادهام میان دو دوره و همه رنجهای متناقض این دو دوره را در خود مییابم.» همه تلاش شریعتی حفظ تعادل در میان این موقعیتهای درهم تنیده و متحرك است. او با شناسایی و تاكید بر تفاوتها در حوزههای فرهنگ و تاریخ و تمدن نهتنها به دنبال امر ناب و صفكشیهای هویتی و سپاه ساختن از آنها نیست بلكه میكوشد از این تفاوتها موقعیتهای ناظر بسازد. جهانی كه تكالگویی نیست، متحدالشكل نیست و محكوم به تكهپارگی نخواهد بود. روش او در این نوع اندیشه ورزی صرف توامان زمان ها/در كنار هم نشاندن منابع معرفتی و فرهنگی متعدد/عبور از مرزهایی كه متولیان حوزههای گوناگون معرفت تعریف كردهاند، نادیده گرفتن اتوریتهها و خود را در بیرون از سیستمهای بسته فكری نشاندن است. آنچه برای او بدیهی بود و از او متفكری ساخت سراسیمه، امروز برای ما بداهت بیشتری یافته است. چهل سال با او و پس از او، ما و جهانمان همچنان درگیر همین بزنگاههاست: تعریف هویت؛ نسبت بوم و جهان؛ عدالت و نسبتش با آزادی، امر سیاسی در دموكراسیهای بیمشاركت. در هیچ دورهای این دوگانهها اینچنین قاطعانه در برابر هم صف نكشیده بودهاند و در هیچ زمانی ضرورت برقراری نسبتی جدید میان آنها اینچنین وجه اورژانسی پیدا نكرده است. شریعتی از نادر متفكرینی است كه خیلی زود این دچاربودگی را مفهومسازی كرده است. این تنش هم در فریادهای او در تریبونها مستتر است و هم در زمزمههای خلوتش. او میخواهد همهچیز را از سر گیرد: آزادسازی عدالت از زندان سوسیالیزم دولتی، دموكراسی از زندان سرمایهداری و حیثیتبخشی به معنا در جهانی افسونزدایی شده. این طرح اندازی نه صرفا همچون یك شورشی معترض بلكه بر اساس فهم انضمامی و میدانی دورانی است كه تا به امروز تداوم یافته. شریعتی بر این موقعیت اورژانسی آگاهترین است. امروز ما بسطیافتگی همان اورژانسی است كه شریعتی به آن انذار داد. چرا عدم اجماع؟ بیتردید خواننده شریعتی نگذاشته است متن او خاموش شود اما طی این چهل سال هر بار متن را بر انگاره خود درآورده است. بر سر پروژه و تفكر او اجماع نیست چه وقتی متهم است و چه هنگامی كه ستایش میشود: قدسیزدایی از دین كرد یا فربهش ساخت؟ یك انقلابی بود یا مسبب ساخت و ساز نظام برآمده از انقلاب شد؟ بنیادها را دگرگون ساخت یا زمینه از بنیادگرایی شد؟ خویشتنش به كار خویشتن باستانی میآمد یا به كار خویشتن اسلامی؟ شیعی یا سنی؟ غربستیز بود یا غربگرا؟ سیستم فكری متصلب بود یا مجموعهای از دالهای تهی؟ بر سر این موضوعات نه نظام شاهنشاهی اجماع رسید و نه نظام پس از او. نه متفكر سكولار نه متولیان رسمی دین. مردم نیز هنوز دو به شكاند. هم نفرین میشنویم و هم آفرین. پروژه و تفكر شریعتی مفهومسازی و طراحی «نسبتهای آلترناتیو» میان موقعیتهای چندگانهای است كه دوران ما در سطح جهانی و در سطح ملی به آن دچار است و با چنین ادعایی نقد مدرنیته محقق و تكالگویی غربمحور، اشكال گوناگون سلطه و سنتی كه رخت مذهب بر تن دارد را در دستور كار خود قرار میدهد. این گشودن جبهههای متعدد اگرچه تداوم شریعتی را تضمین كرده اما او را دستخوش خوانشهای متضاد نیز كرده است؛ خوانشهایی كه طی چهل سال اخیر هم به صفآراییهای نظری غریبی منجر شده و هم تجربیات زیستی- سیاسی و فكری متفاوتی را در پی داشته است: هم در برابر قدرت، هم در برابر غرب، هم در برابر سنت؛ نهتنها در ایران كه در كشورهایی كه آثار او چرخ خوردهاند. آگاهترین فرد به این موقعیت خود شریعتی است. میگوید: «اگرچه مجهول میمانم، شادم كه مفیدم.» شریعتی مفید بوده است. نسبتهایی كه با او برقرار شده نهتنها اتوپرتره نوعی از روشنفكری بوده كه به نوعی اتوتراپی خوددرمانی نیز بوده است. این همنشینی مستدام و رابطه فعال و دموكراتیك با خوانندگان خود او را به یكی از چهرههای تاثیرگذار در پروسه دموكراسی طی چهار دهه اخیر تبدیل كرده است. پتانسیل موجود در متن او است كه امكان مشاركت زنده در متن را فراهم میكند. برای خویشتنی كه تجربه بدل شدن به شهروند یا به سوژه را از این سوی قدرت به آن سوی جامعه مدنی از سر گذرانده شریعتی همچون آینه عمل كرده است و از اتفاق همین نسبت دموكراتیك با متن، مانع از بدل شدن او به سنتی متصلب شده. شریعتی طی این ٤٠ سال هم دماسنج اجتماعی بوده است. هم دماسنج روشنفكری و هم دماسنج سیاسی. از همین رو میراث او را نمیتوان محدود و صرفا در پیوند با انقلاب ایران تعریف كرد. او همچنان خالق موقعیتها و تجربیات مدنی و وجود جدیدی در میان مخاطبانش است. اگرچه طی این ٤٠ سال و متاثر از دیسكورهای مسلط زمانه هر بار به سر آمدن عصرش اعلان شد: با پایان عصر ایدئولوژی، با پایان عصر انقلابات، با پایان چپ اما با آغاز هر شبه آغازی، شریعتی بار دیگر برگشته است. بازگشتهای پی در پی شریعتی یك چیز را مسجل كرده و آن جایگاه بیبدیل او است در تاریخ و تحول اندیشه معاصر ما. امروزه روشن است كه متفكرینی چون شریعتی را نمیتوان محدود و زندانی این یا آن پرونده خرد فرهنگی و سیاسی جامعه ایران كرد. او قبل از هر چیز شده است مدلی برای اندیشیدن به خود و دیگری در جهانی كه با صفكشیهای جدیدی تعریف میشود و این موقعیت محدود به ایران نیست. یك مثال: در شرایطی كه ما هنوز درگیر زیادی شیعی بودن شریعتی هستیم آثارش در جهان سنی مذهبِ ترك و عرب دست به دست میشود. با او میتوان به تغییر اندیشید و امیدوار ماند.
نوشریعتی یعنی چه؟ هدف این سمپوزیوم از سرگیری انتقادی متن شریعتی در گفتوگو با مسائل دوران است به قصد بازسازی آن تمامیتی كه او را همچون تفكر و پروژه تداوم داده است؛ تمامیتی كه طی این سالها با وجود تداوم، دستخوش چندپارگی شده و از سرگیری آن ای بسا بتواند امكانی یا پاسخی باشد به مساله یا مسائل ما و دورانمان. این مهم عمدتا بر عهده كسانی گذاشته شده است كه با وجود تنوع در دیدگاهها، تكثر در رویكردها و تجربیاتی متمایز، طی این سالها در نسبت با این افق فكری اندیشیدهاند. نه ادعای ساخت و ساز ارتدوكسیای جدید دارد و نه قصد تطبیق دادن او به این یا آن دیسكور مسلط زمانه. غیبت منتقدین شریعتی در این سمینار از همین رو است. شریعتی فرزند زمانه خود بود اما نوعی تفكر و یك نوع افق است كه با دوران ما نسبت دارد و از همین رو ضروری است كه از سر گرفته شود. ٤٠ سال است كه ما به یكدیگر مراجعه میكنیم به این امید كه زمانهای دیگر ممكن گردد.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید