1396/8/7 ۰۸:۵۰
رویارویی قدیم و جدید یا به عبارت بهتر، سنت و مدرنیته در ایران، روایتهایی جالب از خود برجای گذاشته است. در دوره قاجار، که آشنایی ایرانیان با دنیای غرب آرامآرام آغاز شد، نسلی از دانشآموختگان در غرب، با هویت و فرهنگی روبهرو شدند که با آنچه در آن رشد کرده بودند، بسیار متفاوت بود. این رویارویی سنت و تجدد، از زمان تحّیر میرزا صالح شیرازی در سفرنامهاش، برای ایرانیان رخ نمود.
«جعفر خان از فرنگ برگشته» مهمترین چالش فکری تاریخ معاصر ایران
علیرضا عسگری: رویارویی قدیم و جدید یا به عبارت بهتر، سنت و مدرنیته در ایران، روایتهایی جالب از خود برجای گذاشته است. در دوره قاجار، که آشنایی ایرانیان با دنیای غرب آرامآرام آغاز شد، نسلی از دانشآموختگان در غرب، با هویت و فرهنگی روبهرو شدند که با آنچه در آن رشد کرده بودند، بسیار متفاوت بود. این رویارویی سنت و تجدد، از زمان تحّیر میرزا صالح شیرازی در سفرنامهاش، برای ایرانیان رخ نمود. «قدیم» برابر جدید، برای بقا و بازسازی میکوشد و «جدید» برآن است نهادها و معناهای خویش را تحمیل کند. پیشرفت و توسعه در دوران جدید البته نمیتواند در خلا رخ دهد؛ توسعه بر مبنای شناخت قدیم و حال شکل میگیرد و رسیدن به سرمنزل مقصود، به گذر از منزلگاههایی مشخص نیاز دارد. فیلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» روایتی بسیار دقیق و ژرف از جدال قدیم و جدید در ایران معاصر به نمایش میگذارد؛ جدالی که هرچند در فیلم با دستمایه طنز همراه میشود اما نکتههایی واقعی و محققانه از روایت آن میتوان برون آورد. جعفرخان چلویی، پسر حاجی چلویی، پس از سالها تحصیل در آمریکا به ایران بازمیگردد. حاجی اما نمیداند «جعفر»ی که به فرنگ فرستاده بود، سرتاپا دگرگون و «فرنگی» شده است. جعفر در فرودگاه با لباسی کاملا غیر رسمی همراه سگاش به دیدار پدر میرود. دولت اما از او خواسته است به هتلی رفته، از دستاوردهای علمیاش برای دستهای از نخبگان پرده بردارد. دگرگونیهای جعفر چنان است که حاجی، نخست، او را به جا نمیآورد. همسان گفتوگوی میان دو ناشنوا، میان حاجی و پسرش رخ میدهد؛ زمانی که جعفر در لابی هتل به شیوهای پرطمطراق درباره علوم سخن میراند، پدر مات و مبهوت او را مینگرد. عبارتهایی چون «یابنده حلقه مفقوده داروین»، «مبتکر طرحهای فضایی» و «احداث دهکده شبه فضایی نیوجف» برای حاجی، دامادش و دایی جعفر بیمعنا و مفهوماند. لباسی که جعفرخان پوشیده و به لباس سوپرمن شبیه است، در نگاه حاجی چنان نامناسب میآید که آبروی او را نزد فامیل میبرد. جعفر خان، دیگر فاتحهخواندن نیز نمیداند و با لحنی مانند شکسپیر بر سر خاک مادر به او خوشامد میگوید. روایت فیلم اینگونه ادامه مییابد که دولت به جعفر خان، اجازه میدهد بخشداری نیوجف را بنیان گذارد. حاجی در این میانه هنگامی که درمییابد پسرش سالها است با زنی امریکایی ازدواج کرده و از او بچه دارد، به سکته مغزی دچار میشود. جعفر و داماد خانواده، او را به بیمارستان روانی میبرند تا از یادها برود، اما پزشک آنجا حاجی را به بیمارستانی دیگر میفرستد. جعفر خان که اکنون بخشدار نیوجف شده است، میخواهد با بهرهگیری از نیروی کار منطقه جعفرآباد، دهکده شبهفضایی خود را برپا داشته، کشاورزی فضایی را بیازماید. روستاییان سادهدل که جز بیل و خیش، ابزاری دیگر ندیدهاند، با رژه تراکتورها و ماشینآلات مدرن روبهرو میشوند و از آن بالاتر، «پروفسور فضا» به آنان لباس فضانوردی میپوشاند تا در محیط جعفرآباد، کشاورزی در فضا را بیازمایند. جعفر خان به روستاییان زبان انگلیسی و موسیقی میآموزد. بچههای جعفرآباد که زمین بازیشان در گیرودار دگرگونیها نابود شده است اما به او یورش برده، از جعفرآباد بیرون میکنند. حاجی پس از چندی بهبود مییابد. او سرانجام برای جعفر یک بلیت فرنگ میگیرد تا او به همانجا بازگشته، به زندگی ادامه دهد.
جدید برابر قدیم جعفر خان، نماد مدرنیته و فرهنگی تازه به شمار میآید که در برابر فرهنگ سنتی و بومی چالش پدید میآورد. او که از سنتها دل بریده است، هیچ علقه و پیوندی به فرهنگ خویش نمینمایاند. گسست از سنت، نظام معنایی را به تشویش می تواند دچار کند. همچنان که پزشک بیمارستان روانی که خود در فرنگ تحصیل کرده است به جعفر میگوید «برای ساختن آینده باید گذشته و حال را بشناسیم، تو خلا نمیشه پرید»، چالش جدید برابر قدیم تنها بر مبنای قدیم میتواند حل شود. جعفرخان بیگانهای در دل جعفرآباد به شمار میآید که گفتوشنودی میان او و ساکنان آنها انجام نمیپذیرد. جعفر سرتاپا فرنگی شده است. چالش فرنگیمآبی، ذهن روشنفکران ایرانی را دستکم از زمان مشروطه بدینسو به خود مشغول داشته است. از یکسو، رویارویی با تمدن جدید ناگزیر و گریزناپذیر است، از دیگر سوی، گسست یکباره از قدیم، از خود بیگانگی و بیراههرفتن را در پی میآورد. جعفر خان، همچنین نماد تازه به دورانرسیدههایی است که خدای خود را بنده نیستند. دکتر از او میپرسد که در آن چند سال در فرنگ، در چه رشتهای تخصص گرفته است و جعفر خان همه علوم را نام میبرد! او که به گفته خود، نقطهای در امریکا نبوده که نگشته باشد، بدون تحصیل و شناخت همان تمدن غربی، مدعی طرد سنت و حرکت به سوی جلو است. کم نبودند منورالفکرهایی که میخواستند در «خلا» بپرند و بدون گذر از گذشته و حال، به سوی آینده روی نهند. توسعه تمدنی جامعه همواره بر پایه مبانی شناختی و تاریخی خود جامعه باید استوار باشد؛ بدون شناخت تاریخ، فرهنگ و سنتهای یک جامعه، مشکلها و چالشهای آن را نمیتوان دریافت. هرگونه حرکت به سوی جلو و بازسازی نهادهای جامعه در واقع با درک همان جامعه باید همراه باشد. جعفر خان نمیتوانست و نمیخواست ببیند جامعه چیست، چه ویژگیهایی دارد و چگونه باید حرکت کند. او در جایگاه فردی تازه به دورانرسیده، که بر خلاف دکتر، نه تحصیلات نه معرفت دارد، تنها شیفته شتاب پیشرفت فناوری در غرب شده، در حالی که از مبانی معرفتی آن پیشرفت ناآگاه است. مشکل جعفر خان آنجا است که میخواهد جامعهای را به سوی اندیشهها سوق دهد که از آنها بسیار فاصله دارد. او از کشاورزی فضایی سخن میگوید اما توجه ندارد که کشاورز جعفرآباد، جز بیل و خیش، ابزاری دیگر نمیشناسد. روستاییان زمانی که رژه ماشینآلات جدید کشاورزی را میبینند، حیران میشوند. جعفر خان اما به این نیز قانع نیست؛ آنها را ماشینآلاتی عقبمانده میشناسد و در پی کشاورزی فضایی میخواهد برود. این نکته پندآموز و درنگآمیز است که پیشرفت جامعه و حرکت به سوی توسعه، با تغییر مردم باید همگام باشد؛ شتاب دگرگونیها اگر از مردم پیشی بگیرد، یا به بافت فرهنگی جامعه بیتوجه باشد، نتیجه همانی میشود که در فیلم به نمایش درمیآید؛ بچهها جعفرخان را از جعفرآباد بیرون میرانند! واکنش طبیعی جامعه در واقع طرد این مدرنیزاسیون افسارگسیخته میشود. جعفر خان در بخشی از سخنان خود به محققان میگوید «انسان من انسانی است جهشی پرشی بیگذار از این روند کلاسیک». این همان اشکالی به شمار میآید که بر پارهای از روشنفکران ایرانی وارد میشود؛ همانها که میخواستند ایران راه ترقی را یک شبه بپیماید یا سراپا غربی شود. کوشش جعفر خان اما کامیاب نشد و او به همان فرنگ بازگشت. آنچه از دریچه این فیلم نمایان میشود آن است که ترقی و تجدد باید بر پایه سنت و قدیم انجام پذیرد وگرنه جامعه طرد یکباره اصول قدیم خود را به آسانی برنمیتابد.
قدیم برابر جدید حاجی، پدر جعفر خان، همان قدیم است، همان جامعه و سنتهایش که البته اشتیاق دارد دستاوردهای جدید را ببیند. او در خانهای با صفا زندگی میکند، چلوکبابی دارد و مرد خانواده است؛ مرد سادهدلی که با رویی گشاده به پیشواز پسر میرود اما با سردی روبهرو میشود. ایرانیان هنگام برخورد و رویارویی با تمدن جدید، با سنتها، اصول و باورهایمان پیش رفتند و به چالش دچار شدند. نتیجه این چالش، همان تب و سکته مغزی است که حاجی را برای زمانی از پای میاندازد. حاجی می خواست با دانش جعفر خان، جعفرآباد را توسعه دهد، غافل از این که مدرنیزاسیون، فرهنگی ویژه نیز با خود میآورد. اما چه چیز حاجی را از تب جدال با جدید رهایی میبخشد؟ همان قدیم! زمانی که نوهاش از نیمکت میافتد، حاجی زبان میگشاید و سکتهاش بهبود مییابد. او برآن میشود جعفر را به فرنگ بازگردانده، توسعه را به دست کسی بسپارد که هم دانش غربی، هم علقه سنتی دارد؛ آقای دکتر شریف! کارگردان فیلم، توسعه جامعه را نه به دست سراپافرنگیشدهها یا تازه به دورانرسیدهها، که، به دست متخصصانی انجامشدنی میداند که به گسست از جامعه خود دچار نشده و تجدد را در بافت قدیم درک کردهاند. حاجی نیز از ادبکردن جعفرخان نومید میشود. او با این که بارها میگوید او را ادب خواهد کرد اما سرانجام از انجام کار برنمیآید. این همان گسستگی میان نسلهای قدیم و جدید میتواند پنداشته آید که گاه پر نمیشود. شکاف و گسستگی میان نسلها تا جایی طبیعی به نظر میآید اما از مرزی که بگذرد، دردسر خو.اهد ساخت. حاجی از پسِ تادیب جعفر خان برنمیآید و رضا میدهد او در همان جامعه متجدد زندگی کند. آنچه از این رویارویی قدیم و جدید برمیآید اما چیست؟ دگرگونیهای سدههای متاخر تاریخ تمدن بشری، با شتابی شگفتآور در پیشرفت تمدن همراه بوده است؛ از فناوریهای صنعتی تا پزشکی، از جنبشهای حقوق اقلیتها تا طرح دیدگاهها و باورهای نو در غرب که برابر چشمان دیگر جامعهها رخ داده است. این جامعهها اما از آن دگرگونیها بیبهره نمانده، از سده نوزدهم میلادی بدینسو با چالش دنیای مدرن روبهرو شدند. تلاشهای بسیاری در کشورها و سرزمینهایی چون ایران، ژاپن، چین و عثمانی انجام گرفت تا به این چالش مدرن پاسخ دهند، در قالبهایی چون دگرگونی نظام سیاسی به مشروطه، ترویج اصول آداب تمدن جدید مانند ساختن دارالفنونها و مدرسهها و بیمارستانها، نیز در قالب واکنش منفی به ورود فرهنگ مدرن که میتوانست پایه باورهای جامعه را بلرزاند. ایرانیان از زمانی که در جنگهای ایران و روس در سپیدهدم حکمرانی قاجارها بر این سرزمین، با وجود پارهای دلاوریها و پایمردیها شکست خوردند، با پرسشها و ابهامهایی بزرگ رویاروی شدند؛ روشنفکرانی چون عباس میرزا، نایبالسلطنه فتحعلی شاه قاجار برآن شدند دریابند اشکال کار ایرانیان کجا است. آنها نخست در پی دستیابی به تمدن نوین غرب و مدرنیزاسیون برآمدند؛ این که دستیابی به فناوریها و پیشرفتهای غربی، ما را به پای آنها میتواند برساند. نقد روشنفکران بر نهاد سلطنت و استبداد سنتی در دوران مشروطه اما نشان داد، آنها دریافتهاند توسعه اقتصادی و اجتماعی، بدون توسعه سیاسی ممکن نیست. برای همه راهحل اما بستری باید فراهم میشد که جامعه سنتی ایران در آن بتواند پوست بیندازد و به جای جنگ و ستیز یکسویه با جدید یا قدیم، بر پایه مبانی قدیم بتواند متجدد شود. کمتر زمانی اما پیش آمد که چنین بستری فراهم شود. با برافتادن دودمان قاجار، دولت پهلوی نیز تجدد آمرانه از بالا، همراه با شتاب برای نوسازی زیرساختها و نهادهای جامعه را پی گرفت که پارهای از آنها در ستیز با سنتها و ارزشهای جامعه همراه شد که سرانجام واکنش جامعه نسبت به این چالش را در پی آورد. همه سخن «جعفر خان از فرنگ برگشته» آن است که درافتادن با سنتها و بسترهای جامعه، گرفتن گریبان خویش است و هرگونه توسعه، ترقی و بهبود در وضعیت تمدنی و اجتماعی جامعه، به توجه به زیرساختهای فکری و ارزشی جامعه وابسته است. دهقانی که تراکتور را نمیشناسد، چگونه یک شبه میتواند کشاورزی فضایی را انجام دهد یا به انگلیسی سخن بگوید؟ جعفر خان بر خلاف آقای دکتر، میخواهد همه ارزشها، همچنین توهمهای خویش از دنیای جدید را بر یک جامعه سنتی بار کند؛ همانگونه که به تعبیر خودش «در دنیای امروز صحبت بر سر ثانیهها است». او اما نمیداند آنچه اصالت دارد، تاریخ و بسترهای تاریخی است و هر دگرگونی و رخدادی بر خلاف بسترهای تاریخی یک جامعه، به ضد خود تبدیل میشود و تشویش در پی میآورد.
جعفر خان از فرنگ برگشته
علی حاتمی، این فیلم را بر پایه نمایشنامهای از حسن مقدم ساخته است. در حالی که داستان نمایشنامه در اواخر دوره قاجار می گذرد، فیلم را در اواخر دوران پهلوی دوم روایت کرده است. حاتمی فیلمنامه آن را نیز خود نوشته است. علیاکبر عرفانی و علی عباسی، فیلم را تهیه کردهاند که با موسیقی مرتضی حنانه در سال ١٣٦٦ اکران شد. عزتالله انتظامی (حاجی)، حسین سرشار (جعفر خان)، محمدعلی کشاورز (خان دایی)، ارحام صدر (دکتر خوشدل)، مهدی ممیزان (خان داماد)، گلنوش انتظامی (نوه حاجی) و ایرج راد (دکتر شریف) در فیلم نقش آفریدهاند. «جعفر خان از فرنگ برگشته» از ماندگارترین آثار زندهیاد علی حاتمی است که مانند دیگر آثار او اندیشه ایرانی را در دوران معاصر روایت میکند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید