توده كیست؟

1396/8/6 ۱۰:۵۳

توده كیست؟

هفته گذشته، نویسنده كتاب«نخبه‌گرایی مشاركتی»، در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حضور یافت و با دعوتی كه پژوهشگاه از چند اندیشمند علوم سیاسی به عمل آورده بود، به سوالات و ابهامات طرح شده از اثر پاسخ گفت. اگر بخواهیم نظرات دكتر پگاه مصلح را در این «كرسی ترویجی» بسنجیم، این پرسش پیش می‌آید كه آیا پدیدآورنده كتاب توانسته مخاطبان خویش را اقناع كند؟ مطالبی كه دراین نوشتارمی آید، تاحدی می‌تواند به این پرسش اساسی پاسخ دهد؛ اما پیش از آن، بهتر آن است كه با نگاه به خود كتاب، مضامین آن، موشكافی شود.

بازسازی مفهوم «نخبه» درنمای بسته

محمد لسانی:  هفته گذشته، نویسنده كتاب«نخبه‌گرایی مشاركتی»، در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حضور یافت و با دعوتی كه پژوهشگاه از چند اندیشمند علوم سیاسی به عمل آورده بود، به سوالات و ابهامات طرح شده از اثر پاسخ گفت. اگر بخواهیم نظرات دكتر پگاه مصلح را در این «كرسی ترویجی» بسنجیم، این پرسش پیش می‌آید كه آیا پدیدآورنده كتاب توانسته مخاطبان خویش را اقناع كند؟ مطالبی كه دراین نوشتارمی آید، تاحدی می‌تواند به این پرسش اساسی پاسخ دهد؛ اما پیش از آن، بهتر آن است كه با نگاه به خود كتاب، مضامین آن، موشكافی شود.
بی تردید آوردن نمونه‌هایی از متن، نتایج دقیق‌تری به دست خواهد داد.
 

نخبه كیست؟
كتاب نخبه گرایی مشاركتی درسال ۱۳۸۶ در انتشارات قصیده سرا به چاپ رسیده است. در اصل، این مكتوب، برای پایان نامه كارشناسی ارشد تحریر شده و پس از قریب سه سال پژوهش و تتبع، به بالاترین نمره دردانشكده علوم سیاسی دانشگاه تهران دست یافته است. همچنین باید به پیشگفتار خوب دكتر جهانگیر معینی درجایگاه استاد راهنما اشاره كرد كه توانسته هدف این رساله را به زیبایی و روانی بیان كند. در بخشی از پیشگفتار آمده است: «هنوز تصویرهای كلیشه‌ای درباره رابطه نخبه و غیر نخبه به قوت خود باقی است و این رابطه، یك جانبه و سلسله مراتبی فرض می‌شود. در دیدگاه‌های رایج در زمینه نخبه‌گرایی، توده و نخبه، هویت‌هایی محسوب می‌شوند كه میان آنها هیچ تعاملی وجود ندارد و هریك درعالم خود سیر می‌كنند... در چنین شرایطی تلاش برای شكستن تصویرهای موجود درباره رابطه نخبه و غیر نخبه كار دشواری خواهد بود. اهمیت كتاب نخبه گرایی مشاركتی دراین است كه می‌خواهد این تصویر كلیشه‌ای را شالوده‌شكنی كند و با بازسازی مفهوم نخبه و ارایه تعبیر متفاوت از «نخبه بودن» به درك جدیدی از رابطه نخبه و غیر نخبه دست پیداكند.»
فصل‌های كتاب اینهاست: «مرور آثار مربوط به الیتیسم»كه نویسنده با بخش بندی این موضوع به كلاسیك و دموكراتیك، محورهای الیتیسم كلاسیك را بدین گونه آورده كه به زعم این مكتب نه با تحلیل طبقاتی ماركس موافقت دارد و نه با دموكراسی یونانی، از این رو ممكن و برازنده است تا سرمشق حكومت داری قرار گیرد و از همین جا می‌توان، زاویه نگاه نویسنده را به این نظریات غیردموكراتیك دریافت. همچنین در این بخش معرفی متفكرانی مد نظر قرار گرفته كه هركدام به شیوه‌ای ممتاز در بالندگی نظریه «الیتیسم» ایفای نقش كرده‌اند. پس از آن به فصل دیگری پرداخته شده باعنوان «نقد مفهوم الیت» كه می‌تواند ذهن خواننده را برای طرح مباحث پیچیده مربوط به آن آماده كند. در فصل سوم، «دسته بندی‌ها یا قالب بندی‌های موجود» مورد توجه قرار گرفته است. این تركیب واژه‌ها، بهانه‌ای است تا دراین قسمت كتاب، دسته‌بندی‌های صورت‌گرفته براساس الیتیسم بررسی شود. اهمیت قضیه آنجاست كه آنچه از این دریچه مفروض می‌شود و درتاریخ سیاسی و جامعه‌شناسی غرب، به ثبت رسیده، به خوبی واگشایی شود و در فصل پایانی، به «بازسازی مفهوم نخبه و نخبه گرایی مشاركتی» نگریسته شده؛ به عبارت روشن‌تر، مطالب این بخش، چكیده دیدگاه‌های دكترپگاه مصلح است. جان كلام این محقق در بازنمایی درست نخبه گرایی است تا به نوعی با رفع كژتابی‌های الیتیسم، به قابلیت‌های منطقی و اجرایی آن برسد.
 

نخبه شدن به جای نخبه بودن
تركیب سازی بدیع «نخبه گرایی مشاركتی» تا حدودی توانسته منظوراصلی نگارنده را شناسایی كند و به مخاطب خویش انتقال دهد. در تفصیل این نظریه راهگشا به نیكی می‌توان دو مقوله به ظاهر جدا از یكدیگر را هم سازی كرد و درپویش این فرآیند به راه‌حلی ممتاز دست یافت كه بتواند فارغ از آسیب‌شناسی در نظریات گذشته، به مثابه نسخه درمانی عمل كند. رمز و رازی كه دراین فراشد به كار رفته، در گزاره مشاركت نهفته است، البته روح معنایی این تركیب از«مك فرسون»محقق انگلیسی وام گرفته شده، آنجا كه این متفكر به دموكراسی مشاركتی اشاره می‌كند چون همواره در دسته‌بندی‌ها و قالب‌ها، مشكل ساختاری نظریه پردازان همواره در ناسازگاری دو مقوله الیت و توده، چرخش داشته است، درحالی كه اگر به این نظریه جدید، به روشنی نگریسته شود كاربستی عرضه می‌شود كه قادر است گردش نخبگان را از دل اجتماع تضمین و آنان را به مراكز تصمیم‌گیری نزدیك كند. نكته‌ای كه در كتاب بارها تكرار شده و به عنوان آسیب شناسی نظریات، طرح شده، مولفه تركیبی «نخبه شدن» به جای «نخبه بودن» است، زیرا اصحاب قدرت بنابه ساختار سلطه، همواره مانع ازبرآمدن زبدگان واقعی می‌شوند كه توان انتخاب شدن را دارند و با اصل مشاركت توده، این امكان پدیدار می‌شود كه الیتیسم از لایه‌های پنهان اجتماع بیرون آید و به صحنه عمل اجتماعی ورود كند. حالت بد آن است كه نخبه نمایان، از ویترین رسانه‌ای حاكمیت سر درآورند و برای خود كسب اعتبار كنند.
 

نخبگان مستقل
نویسنده در بخشی از كتاب به طور تفصیلی به معرفی اندیشمندانی پرداخته كه دراین دانش سیاسی وجامعه شناختی، صاحب نظریاتی برجسته هستند و بی تردید، طرح مطالب آنان می‌تواند برای رسیدن به آنچه مطلوب نظر است یاریگرخوانندگان كتاب باشد. «ویلفردو پارتو»۱ (١٩٣٠-١٨٤٨)، سرآمد اشخاصی است كه از ایشان نام برده شده. آرای این متفكر درباره الیتیسم چنان گسترده است كه در آثارش فراتر از الیتیسم به انسان شناسی نیز پرداخته است.
از نظراین فیلسوف ایتالیایی تبار، آدمی طبیعتی دارد كه در سیر تاریخ بشری، دگرگونی كلی و عمده دراو راه نمی‌یابد. او رفتارهای انسانی را به دو دسته مجزا بخش بندی می‌كند؛ یك دسته رفتارهای عقلانی یا منطقی و دیگری، رفتارهای غیر‌‌عقلانی یا احساسی.
 به گفته نویسنده، پارتو بر این باور است كه گرچه بیشتر زندگی انسان، مبتنی براحساسات است واز جانب دیگر موجودی است استدلال گر، از این توانایی برای توجیه اعمال غیر عقلانی و منطقی نشان دادن احساس خویش، سود می‌جوید. بنابراین درپشت هركنش انسان اجتماعی می‌توان انگیزه‌های احساسی و غیر‌منطقی رایافت.
 شاید بتوان نگرش پارتو درباره الیت و توده را كانون اصلی نظریه وی برشمرد؛ منظور از الیت، طبقه‌ای است تشكیل یافته از افرادی كه در حوزه‌های گوناگون فعالیت می‌كنند و دراین پویش، بیشترین دستاورد بشری را كسب می‌كنند. این نظریه‌پرداز كه در پاریس ‌زاده شده، مهم‌ترین بخش نگاهش به آنجاست كه ازدوطبقه الیت حكومتی و غیرحكومتی سخن می‌راند. این نخستین‌بار است كه در میان اندیشوران عصر جدید، تركیب الیت حكومتی، تولید می‌شود؛ نخبگان حكومتی كسانی هستند كه به طور مستقیم یا غیرمستقیم نقش ممتازی در حكومت دارند و تمایل پارتو بر آن است كه الیت غیر‌حكومتی به مصدر قدرت ورود كند تا بستری برای تعادل اجتماعی فراهم آید. اهمیت اصل تعادل تاآنجاست كه اگر رابطه الیت حاكم به طور نسبی به روی افراد شایسته بیرون از حریم خویش باز نباشد ممكن است این نابرابری با انقلاب به هم بخورد و نظم دیگری جایگزین شود. نویسنده كتاب این امر را ممكن نمی‌داند مگر آنكه فرآیند گردش الیت به طور طبیعی در جامعه آزاد شود تا نخبگان مستقل بدون كمترین هزینه‌ای به مصادر قدرت، راه پیدا كنند.
پگاه مصلح در كنار این اندیشمند كلاسیك، به چند تن دیگر می‌پردازد و رویكرد تفكر آنان را سازمانی، اقتصادی، نهادی و روان شناختی قلمداد می‌كند. به نظر می‌رسد كه شیوه بررسی آرای برخی از این بزرگان اندیشه بسیار فشرده بیان شده و بهتر این بود كه مباحث سنگین پاره‌ای از فصل‌ها، با شرح و تفصیل بیشتری در كتاب می‌آمد تا روند تحلیل‌های نویسنده به پختگی بیشتری برسد. هرچند با شیوه كنونی هم، در كامیابی وی، به هیچ‌وجه نمی‌توان تردید كرد زیرا در زمانه‌ای به سر می‌بریم كه تولید فكر و نظر به‌شدت به كندی گراییده است.
 

 چه كسی قدرت دارد؟
در كتاب نخبه‌گرایی مشاركتی اشاره‌ای به وضعیت الیتیسم در ایران هم شده است. در فصل پایانی، مساله مهمی بیان شده است كه با رجوع به تاریخ گذشته میهن می‌توان ردپای آن را پیداكرد؛ پرسش این است كه چرا در متون سیاسی گذشته ایران به ویژه در سده‌های اخیر، خبری از مفهوم نخبه نیست؟! نویسنده كتاب این امر را اتفاقی نمی‌داند و از آثار دانشمندانی شاهد مثال می‌آورد كه نشان می‌دهد اصل انتخاب در فلسفه سیاسی ما موضوعیت تاریخی نیافته و فقدان این عنصر، موجب از دست رفتن مفهوم نخبه در ادبیات سیاسی ایران شده است. دراندیشه فلسفی و سیاسی ایران باستان، شاه كسی است كه فره ایزدی به او اعتبار می‌بخشد تا موجب برتری ذاتی شخص سلطان بر دیگران شود و فارابی هم تحت تاثیر عصر استبدادزدگی از مفهوم «رییس اول» در كتاب «آرای اهل مدینه فاضله» بهره می‌گیرد. یادآوری تعابیری چون «قبله عالم» هم می‌تواند به خواسته نویسنده كمك كند تا اندازه فاصله با مفهوم نخبه را در آن مقطع تاریك تاریخی به ذهن مخاطب آورد و این وضعیت بسته، عملا تا عصر مشروطیت ادامه می‌یابد و در این دوره روشن است كه در نوشته و كلام اندیشمندان نهضت، واژه نخبه به فرهنگ واژگان راه می‌یابد.
دكتر مصلح پس از طرح این مقوله بومی به موضوع جالبی می‌پردازد كه نقل آن خالی از لطف نیست، وی می‌نویسد این اثر، ایده‌ای مبتنی بر برداشتی از نخبه و نخبه‌گرایی است كه می‌خواهد به عمر این دور باطل پایان دهد. در متن كتاب چنین آمده: « چه كسی بیشترین دستاورد را به طور بالفعل دارد؟ «نخبه»؛ و چه كسی نخبه است؟ آنكه بیشترین دستاورد را به طور بالفعل دارد. این دور باطل درحوزه سیاسی به این شكل درمی‌آید كه نخبه كسی است كه قدرت دارد و چه كسی قدرت دارد؟ آنكه نخبه است. این تعریف و معنا‌سازی نه تنها از لحاظ منطقی ایراد دارد و متضمن دور است بلكه به صورتی درگفتمان اقتدارگرا شكل گرفته كه براساس تقابل توده- نخبه منجر به هویت‌سازی عمیق و نامیمونی شده است و بی‌وقفه به بازتولید آن منتهی می‌شود.»
نكته دیگری كه می‌توان آن را از مزایای اثر شمار كرد، قربانی نشدن اصل دموكراسی است. تلاش نویسنده بر این قرار گرفته كه با مرور مجموعه نظریات اهل فن بتواند قطار الیتیسم را از دالان انتخاب توده به مقصد نهایی عبور دهد و برای واقعی‌تر كردن این امر دموكراتیك، نسخه مشاركت از سوی وی تجویز شده است تا انتخاب زبدگان از بیرون صورت گیرد و مفهوم نخبه، بازسازی تاریخی شود زیرا دیرزمانی است كه درگفتمان اقتدار‌گرا، معناسازی خطایی برای این واژه رخ داده است و تعهدگرایی نگارنده دراین باره درخور تقدیر است. هرچند لازم است در چاپ‌های بعدی كتاب، بازنویسی جدی بر مطالب ارزشمند آن انجام پذیرد.
 حیف است كه در پایان این نوشتار به عنوان حسن ختام، عبارت كوتاه «خوزه ارتگا- ای‌گاست»را نیاوریم، این فیلسوف اسپانیایی دركتاب «طغیان توده‌ها» درباره هویت سازی توده می‌گوید: «توده هركسی است كه برای خود بدون علل خاصی- در خوبی یا بدی- ارزش خاصی قائل نباشد بلكه خود را همین طوری آدم متوسط بداند و در این جلد خود خوشبخت باشد و اگر متوجه شود كه او نیز مانند همه است چندش‌اش نشود.»

 

 

منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: