1396/8/3 ۱۰:۴۱
داستان آمد و شد پژوهشگران و روشنفكران غربی به ایران پساانقلابی امری غریب و عبرت آموز است. از میانه دهه ٧٠ خورشیدی و با ثبات و آرامشی كه در روزگار پس از جنگ بر ایران حكمفرما شد، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی، به تدریج پای روشنفكران و اساتید و پژوهشگران نام آور علوم اجتماعی غربی به ایران باز شد و برخی از چهرههای نام آور به دعوت این موسسه فرهنگی یا آن دانشگاه یا گروه علمی به ایران سفر كردند.
نگاهی به حضور اندیشمندان غربی در ایران به بهانه سفر ژان بشلر، جامعهشناس فرانسوی زبان سد سكندری در برابر مفاهمه دو دنیا است محسن آزموده: داستان آمد و شد پژوهشگران و روشنفكران غربی به ایران پساانقلابی امری غریب و عبرت آموز است. از میانه دهه ٧٠ خورشیدی و با ثبات و آرامشی كه در روزگار پس از جنگ بر ایران حكمفرما شد، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی، به تدریج پای روشنفكران و اساتید و پژوهشگران نام آور علوم اجتماعی غربی به ایران باز شد و برخی از چهرههای نام آور به دعوت این موسسه فرهنگی یا آن دانشگاه یا گروه علمی به ایران سفر كردند. در میان ایشان گاه به اسامی نامآوری چون جان هیك، یورگن هابرماس، ریچارد رورتی، ایمانوئل والرشتاین و جورجو آگامبن نیز برمیخوریم؛ نظریهپردازانی اروپایی كه برخلاف شمار فراوانی از ایرانشناسان و مستشرقانی كه پیش از انقلاب به ایران رفت و آمد داشتند، معمولا شناخت چندانی از ایران و جامعه ایرانی ندارند و حتی زبان فارسی را نمیدانند و به همین خاطر وقتی به ایران سفر میكنند، لااقل در سخنرانیها مترجم یا مترجمانی ایشان را همراهی میكنند كه سخنرانیهای ایشان را برای مخاطبان ترجمه كنند. مساله ترجمه مشكل اصلی در برقراری ارتباط با این چهرهها نیز از همین جا ناشی میشود، از مساله ترجمه؛ موضوعی كه ایرانیان بیش از صد سال است كه با آن دست به گریبان هستند و به خصوص در دو دهه اخیر یعنی با شتاب گرفتن میزان ترجمهها از آثار غربی به معضلی جدی بدل شده و راجع به آن كتابها و نوشتههای فراوانی منتشر شده است. در سطح آثار مكتوب همه ما با كتابها و مقالات و نوشتههای ترجمه شده زیادی آشنا هستیم كه از سر تا ته آنها هیچ معنای محصلی نمیتوان یافت، جملات مغلق و پیچیده، عبارتهای در هم و برهم، تعابیر ناآشنا و واژههای جعلی جدید و... در بیشتر موارد مترجم یا مترجمان محترم در مقدمه یا موخرهای كه بر متن ترجمه شده نوشتهاند، با اشاره به اینكه نویسنده یا نظریهپردازی مذكور مغلقنویس و پیچیدهگو است، خیال خود را از بابت ارایه جملاتی بیمعنا و غیرقابل فهم راحت میكنند و راه این انتقاد را بر مخاطب بینوا میبندند تا نتواند انتقاد و اعتراضی كند و بگوید چرا این متن نامفهوم به عنوان ترجمه به او عرضه شده است؛ به عبارت دقیقتر مساله زبان و واسطهگری ترجمه به سد سكندری بدل میشود برای اینكه انتقال مفاهیم و معانی غیرممكن شود و بیش از آنكه به فهم مشترك منجر شود، به سوءتفاهم میانجامد. دو پیامد همین مشكل در رویارویی مستقیم با این روشنفكران و نظریه پردازان غربی نیز رخ میدهد. یعنی فیلسوف یا متفكر غربی وقتی به ایران میآید، اولا كه به دلیل هجمه رسانهها و تصویری غیرواقعی كه از ایران در ذهن دارد، احتمالا با فضایی كاملا بیگانه مواجه میشود، به خصوص كه فرد مذكور چنان كه اشاره شد، شناختی از زبان و فرهنگ و تاریخ ایران ندارد و برخلاف مثلا مستشرقینی چون نیكلسون و مینورسكی و... با پیچیدگیها و ابعاد تو در توی فرهنگ ایرانی آشنا نیست، این نكته را در سخنانی كه میگوید یا واكنشهایی كه در برابر رفتارها از خود نشان میدهد، در مییابیم. تا جایی كه به متن سخنرانیها مربوط میشود، احتمالا همه دیدهایم كه مثلا وقتی سخنان هابرماس یا رورتی یا والرشتاین را میخوانیم یا میشنویم، در وهله نخست به نظرمان این افراد دارند بدیهیات را مطرح میكنند یا یك آشنایی بسیار مقدماتی از نظریاتشان برای ایرانیان بیان میكنند. علت این امر نیز دقیقا به این نكته بازمیگردد كه متفكر مذكور معمولا هیچ شناختی از سطح آشنایی فارسیزبانان با اندیشهها و افكارش ندارد. مساله دردناكتر اما آشنا نبودن خیل عظیم مخاطبان ایرانی با زبانهای دیگر و مشخصا در اینجا زبانهای اروپایی است، فرقی هم نمیكند كه این مخاطب استاد دانشگاه باشد یا دانشجو یا فرد دیگری. البته عموما به صورت شكسته بسته با زبان انگلیسی آشنایی داریم و احیانا اگر فرصتی دست دهد یا اضطراری پدید آید، با ایما و اشاره و حركات دست و سر و سر هم كردن جملههای پر از غلط دستوری بتوانیم منظورمان را به طرف بفهمانیم، البته با چاشنی كلی خنده و سرخ و سفید شدن. وضعیت اسفبار زمانی است كه یكی از استادان ایرانی میخواهد به زبان بیگانه سخنرانی كند! خلاصه كه این میزان از آشنایی با یك زبان بیگانه به هیچ عنوان كفایت نمیكند و در نتیجه وقتی قرار میشود نظریهپرداز سخنرانی كند، ناگزیر از حضور مترجم یا مترجمانی همزمان هستیم كه سخنرانی او را برای مخاطبان به طور همزمان ترجمه كنند. آنچه اما در ترجمه میآید، معمولا خلاصه حرفهای فرد است و به لحاظ دقتی كه مخصوصا در انتقال مفاهیم علوم انسانی انتظار آن میرود، سطح ترجمهها فاجعه است و در نهایت ماحصل، جملاتی منقطع، بیمعنا، نامفهوم و بیربط است كه واكنش مخاطبان در برابر آنها سر تكان دادن است. روشنفكری از فرانسه ماجرای حضور ژان بشلر در ایران مصداق بارزی از روایت مذكور است. این جامعهشناس فرانسوی از اواسط هفته گذشته به دعوت گالری «آ» به ایران سفر كرده است و تاكنون چند برنامه سخنرانی برای او تدارك دیده شده است، روز شنبه ٢٩ مهرماه در خانه هنرمندان ایران درباره فلسفه هنر سخنرانی كرد و روز یكشنبه ٣٠ مهرماه نیز از سوی انجمن جامعهشناسی دعوت شد تا درباره دموكراسی سخنرانی كند. او همچنین دیدارهایی با برخی روشنفكران ایرانی چون داریوش شایگان داشته است. البته بشلر برای فارسیزبانان به اندازه هابرماس و رورتی شناخته شده نیست، شاید به همین دلیل است كه دعوتكنندگان او در گالری «آ» هفته گذشته دوشنبه ٢٤ مهرماه نشستی را در خانه هنرمندان با حضور سه تن از استادان جامعهشناسی، فلسفه و سیاست برگزار كردند كه در آن محمدامین قـانـــعیراد جامعهشناس، كمال پولادی استاد علم سیاست و عادل مشایخی پژوهشگر فلسفه درباره جنبههایی از نظریات بشلر برای فارسیزبانان توضیحاتی ارایه دادند. همچنین در فارسی چند كتاب بشلر ترجمه شده است: كتاب «ایدئولوژی چیست؟» با زیر عنوان «نقدی بر ایدئولوژیهای غربی» كه در سال ١٣٧٠ با ترجمه شادروان علی اسدی به همت شركت سهامی انتشار منتشر شد، كتاب دیگری كه در همین سال از بشلر منتشر شده «خاستگاههای سرمایه داری» است كه توسط رامین كامران به فارسی ترجمه شده و نشر البرز آن را منتشر كرده است، كتاب دیگر «چكیده فلسفه سیاسی» با زیر عنوان «امر سیاسی، ایدئولوژی، جنگ» كه در سال ١٣٩٦ به همت نشر آگاه و با ترجمه عبدالوهاب احمدی منتشر شده است. بشلر در سال ١٩٣٧ در ایالت لرن فرانسه متولد شده است، او تا سال ١٩٦٢ به عنوان معلم در دبیرستانهای فرانسه تدریس میكرد و همچنین تحصیلات خود را در دانشگاههای استراسبورگ و پاریس در رشتههای تاریخ، جغرافیا و جامعهشناسی ادامه میدهد. بشلر در سال ١٩٦٦ رساله دكترایش را در رشته جامعهشناسی زیرنظر ریمون آرون درباره خودكشی با عنوان خودكشیها مینویسد. این رساله بعدا به عنوان یكی از آثار معتبر در این زمینه در سال ١٩٧٥ منتشر میشود. خلاصهای از این كتاب در آخرین فصل از كتاب «فضیلت عدم قطعیت» نوشته مرتضی مردیها آمده است. بشلر از ١٩٦٦ به عنوان استاد جامعهشناسی سوربن و مدرسه مطالعات عالی علوم اجتماعی فعالیت میكند و از سال ١٩٧٧ مدیریت پژوهش در بخش جامعهشناسی كانون ملی پژوهشهای علمی را به عهده میگیرد. همچنین از سال ١٩٧٥ تا سال ٢٠٠٦ در بسیاری از دانشگاههای فرانسه به پژوهش و تحقیق مشغول بوده و برنامهریزی و مدیریت كنفرانسها را به عهده داشته است. بشلر همین طور از سال ١٩٩٩ تا به امروز به عنوان عضو آكادمی فرانسه در اخلاق و جامعهشناسی فعالیت كرده است. كلیاتی درباره دموكراسی اما سخنرانی بشلر در تالار گفتوگوی حوزه ریاست دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران كه به میزبانی انجمن جامعهشناسی برگزار شد، مصداق بارزی از سوءتفاهمی است كه در آغاز سخن به تفصیل از آن بحث شد. عنوان سخنرانی بشلر «دموكراسی همچون نظامی آمیخته» بود و او سخنان خود را به زبان فرانسه ارایه كرد و دو مترجم ایرانی نیز همزمان سخنان او را ترجمه میكردند، به این صورت كه بشلر چند جمله به فرانسه میگفت و مترجم بعد از آن خلاصهای از آن را ارایه میكرد. كل سخنرانی او به ترتیبی كه گفته شد، در دو بخش ارایه شد، بخش نخست یك ساعت و پانزده دقیقه و بخش دوم بیست و پنج دقیقه. متن تقریبا كامل پیاده شده آنچه مترجمان گفتند، حدودا ٢٣٠٠ كلمه است. آنچه در ادامه میآید استنباط نگارنده از ترجمههای سخنان بشلر است. البته از آنچه مترجمان میگویند، معنای مشخصی حاصل نمیشود. ابتدا تاكید میشود كه رویكرد بحث انسانشناختی است و قرار است از منظری زیستشناختی (بیولوژیك)، «ستارهشناسی» به عنوان «ابزار روشنفكری در علوم اجتماعی» به بحث از دموكراسی پرداخته شود. همچنین تاكید میشود كه بحث بشلر ایدئولوژیك نیست. سپس به ارسطو اشاره میشود و اینكه او به به تفاوت دموكراسی با آریستوكراسی و مونارشی میپردازد. به نظر بشلر در تحلیل سیاسی و كاربرد مفاهیم باید كلیت آنها را در نظر گرفت و او خود با همین روش ظهور رژیمهای سیاسی را در طول تاریخ بررسی میكند. بشلر از اصطلاح «پلیتی» به معنای جمع شدن افراد گرد هم برای ایجاد صلح و عدالت و برابری آغاز میكند و آن را اساس سیاست میخواند. سپس به سازوكارهای اعمال قدرت پرداخت كه عبارتند از اعمال زور، توسل به خشونت و به كار بردن توانایی. همچنین برخی از سیاستمداران از كاریزما و ویژگیهای شخصیت برخوردارند. اما در كنار این عوامل برای فرمانبرداری، عامل مهم دیگری كه از دید بشلر باعث اطاعت از نظام سیاسی میشود، حساب و كتاب و برنامهریزی مردمان است. بشلر بعد از تقسیم رژیمهای سیاسی به استبدادی (خودكامه، اتوكراتیك)، كاریزما و دموكراسی تاكید میكند كه تمایز میان این سیستمها مطلق نیست و ممكن است در یك نظم سیاسی آمیختهای از این سه باشد، مثلا ممكن است سیستمی دموكراسی باشد اما از زور ارتش استفاده كند. بشلر در ادامه به نظام دموكراتیك و بیان ویژگیهای آن پرداخت و گفت: در سیستم دموكراتیك قدرت و توان حكومت از تك تك افراد نشات گرفته است. در این سیستم آزادی بیان و اندیشه اهمیت اساسی دارند. قدرت تقسیم میشود و متمركز نیست و به صورت شعب مختلف و دارای ارگانهای متفاوت است. در دموكراسی هر نظر و عقیدهای كه افراد دارند باید برای تصمیمگیری استفاده شود. برخی عقاید معقول و منطقی نیستند این را متخصصین مشخص میكنند اما ممكن است متخصصین هم اشتباه كنند. بشلر با همان رویكرد انسان شناختی و طبیعتگرایانه خود ظهور دموكراسی در طول تاریخ را ناشی از تحولات تاریخی خواند و به تحولاتی چون انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه در طول تاریخ اشاره كرد و گفت: سیستم خودكامه و استبدادی به تدریج چنان كه تاریخ نشان داده توسط دموكراسی واژگون شده و به دموكراسی تغییر شكل داده است. در سیستم دموكراسی اگرچه مشكلاتی هست، اما از طریق رفراندوم و مجالس و پارلمانهایی كه هست، میتوان بر این مشكلات فائق شد. انقلاب فرانسه یكی از بزرگترین آزمایشها برای تحول از نظام خودكامه به نظام دموكراتیك است. در انقلاب فرانسه مجلس و پارلمان ایجاد شد. كمیتههای فرعی برای بخشهای مختلف سیاسی و كنترل و نظردهی ایجاد شد. بعد به انقلاب روسیه میرسیم كه آن جا نیز تحولاتی در انتقال قدرت رخ داد و در نهایت قدرت به استالین رسید كه تداعیگر دفاع از پرولتاریا بود. این تحولی است كه ما در سیستمهای سیاسی در اروپا داشتهایم. این تغییر حالت و شكل همچنان ادامه دارد. بشلر در ادامه به بیان برخی ویژگیهای نظامهای مونارشی و اریستوكراسی پرداخت و برخی انتقادها نسبت به آن را بیان كرد و درباره دموكراسی گفت: جایگزینی حاكمان از طریق انتخابات باید صورت بگیرد تا به این طریق اشتباهاتی كه هیات حاكمه انجام میدهد، بعدا اصلاح شود. اگر این جایگزینی انتخابات صورت نگیرد، مثل حكومت شوروی در قرن بیستم میشود. مترجم در پایان در مقام جمعبندی سخنان بشلر گفت: ایشان یك تاریخ كلی سیاسی را مطرح كردند و گفتند انسان یك موجود آزادی است و قدرت باید توسط افراد آزاد اداره شود و این طبیعت انسان است كه آزادی باشد و این افراد آزاد هستند كه قدرت را اداره كنند. آنچه آمد، تنها یكسوم از ترجمه سخنان بشلر بود كه در آن تلاش شده بود به بیان او نظم و نسقی داده شود و چارچوب بحث معرفی شود. مشخص است كه این سخنان بسیار كلی و بدیهی هستند و نكته بدیعی درباره دموكراسی یا رژیمهای سیاسی دربر ندارند. البته این امر قطعا به بشلر ربطی ندارد. مترجمان نیز تقصیری ندارند. ترجمه همزمان بحثی تخصصی و ارایه آن به زبان فارسی كار آسانی نیست. مساله در عدم آشنایی مخاطبان فارسی با زبانهای لاتین از سویی و عدم شناخت عمیق بشلر از سطح آگاهی مخاطبان فارسیزبان از مقولاتی چون دموكراسی و مباحث اندیشه سیاسی است. حاصل این سوءتفاهمات كلیگوییهایی گاه بیمعنا میشود كه تنها با سر تكان دادن كسالتبار مخاطبان فارسی همراه است.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید