1396/7/25 ۰۸:۰۳
امام خمینی اندیشمندی است که توانست بین نظر و عمل در جامعه به یک اجماع و وحدت برسد. او بر مبنای نظر سیاسی و اجتماعی اسلام و تشیع توانست به عرصه عمل وارد شود و مفاهیمی را که تا آن دوره تنها در عالم نظر باقی مانده بود به عرصه عمل بیاورد و به منصه ظهور رساند. اوج و نتیجه اندیشه سیاسی و اجتماعی امام در ظهور و بروز انقلاب اسلامی است؛ که خود به نوعی احیاکننده اندیشه دینی در سپهر سیاست جهان است.
پیوند ساحت نظر و عمل در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) پیمان محمودی: امام خمینی اندیشمندی است که توانست بین نظر و عمل در جامعه به یک اجماع و وحدت برسد. او بر مبنای نظر سیاسی و اجتماعی اسلام و تشیع توانست به عرصه عمل وارد شود و مفاهیمی را که تا آن دوره تنها در عالم نظر باقی مانده بود به عرصه عمل بیاورد و به منصه ظهور رساند. اوج و نتیجه اندیشه سیاسی و اجتماعی امام در ظهور و بروز انقلاب اسلامی است؛ که خود به نوعی احیاکننده اندیشه دینی در سپهر سیاست جهان است. این موضوع سبب شد نظام جهانی به پتانسیل دین در امر حکومتداری متذکر شود و از اینروی در برابر نفوذ و عالمگیر شدن اندیشه غرب که ذاتا اومانیستی و سکولار است، ایستادگی کند. عرفان و نسبت آن با عامل حرکت و انقلاب دارای مخالفان بسیاری ازجمله برخی روشنفکران است. از اینرو سیدجواد طباطبایی یکی از علل زوال اندیشه سیاسی در ایران را عرفان دانسته است. او در اینباره بیان میکند: «یکی از اثرات سیطره اندیشه عرفانی در تاریخ اندیشه ایرانی، زوال تدریجی اندیشه سیاسی بوده است. با توجه به این زوال تدریجی میخواهیم در اینجا مشکل امتناع تاسیس اندیشه سیاسی بر مبنای اندیشه عرفانی را مطرح کنیم. اندیشه عرفانی، ناتوانی خود در بنیانگذاری اندیشه سیاسی و ناسازگاری احکام خود با اصول و لوازم خرد سیاسی را نشان داده است. عارفان بزرگ در «دایره حیرت» منزل دارند و بنیاد عمر را بر باد میدانند. بدیهی است که بر شالوده چنین اندیشه نااستواری نسبت به دنیا، نمیتوان اندیشه سیاسی تاسیس کرد. (طباطبایی، 1374: 162ـ 164) سروش نیز در کتاب تجربه نبوی بیان داشته است که ولایت عرفانی را نباید به ولایت سیاسی تسری داد، چراکه منجر به نوع حکومت وحشتناکی میشود. (سروش، 1378: 157)
با این وجود در اینجا این سوال ایجاد میشود که اگر عرفان یا دین و بهویژه دین اسلام روبه سوی رخوت و سکوت و خمودی دارد، پس دلیل قیام پیامبر(ص) و ائمه(ع) چه چیزی بوده است. امام خمینی(ره) شخصیتی بود که توانست با احیای اندیشه انقلاب اسلامی که از دل عرفان عملی و توحیدی ایشان به وجود آمده بود، ثابت کند که عرفان در معنای خمودی نیست بلکه نوع ناب آن میتواند درجهت مبارزه و حرکت انقلابی سیلان پیدا کند. بنابراین در اندیشه عرفانی یک انسان انقلابی مفهوم انتظار منجی نیز در مبارزه بیامان تجلی مییابد. درواقع مبنای اندیشه سیاسی حضرت امامخمینی(ره) توحید و لقاءا... است. امام آنچه مانع رسیدن به این لقاءا... میشود را اینگونه بیان میدارد: «انسان تا تربیت اسلامی یا تربیت مکاتب توحیدی پیدا نکند، این فرعونیت در باطنش است، شیطنت هم در باطنش هست، خودخواه است.» (امامخمینی، 1381: 508)
در جای دیگری بیان میکنند: «یک انسان الهی، انسانی که سر تا پایش معرفتا... باشد، توحید باشد، حرکتی نکند الا به حرکت الهی.» (همان: 1381، 520)
حضرت امام درباره اصل توحید بیان داشتند: «مطابق اصل توحید، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است... این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد... و بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.» (امامخمینی، 1373: 387)
بر این اساس و با توجه به تفسیر حضرت امام خمینی(ره) باید گفت که مبارزه با ظالمان و مستکبران همراه با پذیرش توحید است و از آن جدا نمیشود و انسانی که خود را مسلمان و شیعه میداند باید بر این اساس عمل کند و بندگی هیچ چیزی را غیر از بندگی پروردگارش نپذیرد.
امام خمینی(ره) در نفینظر کسانی که عرفان را عامل رخوت میدانند، بیان میفرمایند: «امیرالمومنین(ع) درحالی که اعرف خلقا... بعد از رسولا... در این امت، اعرف خلقا... به حق تعالی بود، معذلک نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچ کسی نداشته باشد، هیچوقت هم حلقه ذکر نداشت؛ مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود. یا خیال میشود که کسی که اهل سلوک است، اهل سلوک باید به مردم دیگر کار نداشته باشد؛ در شهر هرچه میخواهد، بگذرد... ؟ اگر بنا باشد که اهل سلوک بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین کار را بکنند و نکردند. موسیبنعمران اهل سلوک بود، ولی معذلک رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد. ابراهیم هم همینطور، رسول خدا(ص) هم که همه میدانیم؛ رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه عدالت ایجاد بشود.» (امام خمینی، 1381: 116)
امام خمینی(ره) با به منصه ظهور رساندن اندیشه ولایت فقیه در قالب انقلاب اسلامی و با بیان شعار «نه شرقی و نه غربی» در پی احیای یک نظم جایگزین برای جهان بود و با احیای مفاهیمی همچون ظلمستیزی که هیچگاه در علوم انسانی جایگاهی نداشت، قدرتهای سلطهگر را به چالش کشید. آنچه در اندیشه امام بسیار مهم است عدالتمحوری با توجه به روحیه ظلمستیزی است که آن را در اسلام ناب محمدی(ص) متجلی میداند و اسلام آمریکایی را آفت و مانع تحقق اسلام ناب برمیشمارد. از اینرو با احیای اندیشه اسلام ناب بود که امام توانست بین نظر و عمل پیوند دوبارهای برقرار کند و نظم نوین دنیا را به چالش بکشاند و مسیر حاکمیت اندیشه سیاسی اسلام را دوباره احیا کند.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید