1396/7/24 ۰۸:۳۰
حسین کچویان در گفتاری با عنوان تطورات گفتمانهای هویتی در ایران تاریخ معاصر ایران را از منظر منازعات هویتی بررسی میکند و معتقد است تاریخ معاصر ما با معضل هویت و به تبع آن منازعه بر سر هویت ایرانی آغاز میشود.
تحلیل حسین کچویان از کشاکش نزاع هویتی در تاریخ معاصر فرهیختگان: حسین کچویان در گفتاری با عنوان تطورات گفتمانهای هویتی در ایران تاریخ معاصر ایران را از منظر منازعات هویتی بررسی میکند و معتقد است تاریخ معاصر ما با معضل هویت و به تبع آن منازعه بر سر هویت ایرانی آغاز میشود. گفتمانهای مختلفی ازجمله تجددگرا، ملیگرا و اسلامی هرکدام پاسخی برای این معضل بودهاند و در تحلیل تطورات این گفتمانهای هویتی، باید دید هرکدام به چه میزان توان پاسخگویی به معضلهای اصلی ازجمله استقلال و مقابله با غرب را در خود داشتهاند؟ کچویان پس از بررسی هرکدام از این گفتمانهای هویتی درنهایت گفتمان ملیگرایانه را پوششی برای گفتمان هویتی تجددگرایانه میداند و در ادامه با تبیین گفتمان هویتی هیبریدی یا ترکیبی به ضرورت مبنا قرار دادن یکی از گفتمانها اشاره میکند و با استناد به موفقیت جریان اسلامی در انقلاب 57، جریان اسلامی یا اسلام را مبنای اصلی هویتی دانسته و خروج از این مبنا را آغازگاه مجدد سردرگمی هویتی توصیف میکند. در ادامه بخش دوم خلاصه این گفتار را از منظر میگذرانید.
گفتمانهای مختلف هم در درونشان، هم در بیرونشان طی این دوره 150-100 ساله دائما به همدیگر نزدیک شدند. مثلا گفتمان ملیگرایانه که در اوایل مشروطه شکل میگیرد، گفتمانی است که روی عناصر هویتی باستانی ما تکیه میکند و این وقتی است که به گفتمان ملیگرایانه لیبرالیستی منتهی میشویم یا میرسیم. این گفتمان، عناصری از گفتمان اسلامی را جذب کرده و نزدیک شده به گفتمان اسلامی، این اتفاق بعدا باز هم بیشتر میافتد. یعنی هم جریان تجدد، هم ملیگرایانه و هم اسلام به میزانی که جلو میآیند، به همدیگر نزدیک میشوند.
اما درست بعد از انقلاب اسلامی، بعد از گذشت یک دوره کوتاهی، ما مجدد یک خط تفارق را مشاهده میکنیم. گفتمانهای هویتی به شکل خیلی خالص دوباره خودشان را سامان میدهند که مفهومش این است که کاملا عناصر هویتی غیر از خودشان را طرد میکنند. این دوره، به یک معنا دوره گفتمانهای هویتی خالص است. یعنی در کنار گفتمان غالب که گفتمان هویتی مجددانه یا گفتمان هویتی حضرت امام (ره) و جریان دینی انقلاب است، انواع گفتمانها را داریم که به شکل خالص آن جنبههای تلفیقی یا تقاربیشان را بیرون زدند و به صورتی رد کردند که به شکل خالص یا گفتمان تجددگرایانه یا گفتمان ملیگرایانه یا گفتمان اسلامیگرایانه شدند. و هیچ نوع آشتی و سازشی بین این اشکال سهگانه هویتی برای ما بعد از انقلاب وجود ندارد.
همیشه توجه داشته باشیم بین گفتمان هویتی ملیگرایانه و تجددگرایانه هیچ مشکلی وجود ندارد. منازعه اصلی بین گفتمان اسلامی و آن دو گفتمان دیگر (گفتمان ملیگرایانه و تجددگرا) است و معمولا گفتمان هویتی ملیگرایانه پوششی است که برای گفتمان هویتی تجددگرایانه است. هر چند فکر غالب در این دوره، فکر گفتمان هویتی التقاطی است. یعنی مطابق بحثهای نظریای که در دوران پستمدرن مطرح شد، تحولات مختلفی درباره نظریه هویت اتفاق افتاد. یکی از این تحولات این بود که این درک حاصل شد که ما هیچ هویت خالصی نداریم و هویتها معمولا ترکیبی از عناصر مختلف هستند. کمااینکه در هیچ جامعهای یک نیروی اجتماعی منحصربهفردی نداریم بلکه نیروهای اجتماعی با گرایشهای هویتی متمایز داریم و به این معنا اگر تلاش کنیم هویت واحدی را غلبه دهیم، آن نیروهای اجتماعی دیگر را سرکوب کردهایم و به لحاظ اخلاقی و ارزشی دچار مشکل خواهیم شد. از این جهت تقریبا یک اتفاقی رخ میدهد که ما هویتمان باید هویت ترکیبی باشد؛ هویت التقاطی یا به قول غربیها هیبریدی. درهویت هیبریدی معمولا روی سه عنصر دست گذاشته میشود، یعنی همه متفق هستند که این سه عنصر باید جزء عناصر هویتی ما باشد؛ عنصر اسلام، عنصر ملیگرایانه و عنصر تجدد.
اما نکته اساسی در دوره اخیر این که درست است هویت ما باید ترکیبی باشد و به یک معناست ولی معضل هویت، همچنان به صورت جدی وجود خواهد داشت، مگر اینکه ما معضل دیگری را حل کنیم. اولا نفس تحول اجتماعی که به واسطه انقلاب اسلامی در کشورمان اتفاق افتاد، نشان میدهد که ما بحران هویت نداریم، مشکل و معضل هویت داریم ولی بحران هویت نداریم و معضل و مشکل هویت از طریق تلفیق این عناصر هویت ممکن است حل شود ولی به یک شرط اساسی. ترکیب هویتی یا داشتن یک هویت ترکیبی تنها در صورتی ممکن است که شما مبنایی برای ترکیب داشته باشید. نمیشود که این عناصر سهگانه را به صورت التقاطی در کنار یکدیگر داشته باشیم زیرا منازعات هویتی دقیقا آنجایی مطرح میشود که قرار باشد شما بین شرع و حرف تجددگرایانه انتخاب کنید یا بین شرع و مساله ملیگرایانه. البته گفتم هویت ملیگرایانه خیلی مساله ایجاد نمیکند. عمدتا بین دیانت و تجدد است که اگر شما معیار و مبنا نداشته باشید، برای ترکیبتان کماکان باز معضل هویتی باقی خواهد ماند و ترکیب اینها به صورت التقاطی حل و فصلی ایجاد نمیکند. بنابراین مساله اصلی در ترکیب هویت هم این است که منطق ترکیب چیست. یعنی کدام یک از این عناصر هویتی سهگانه، مبنا و پایه هویت شما قرار میگیرد و براساس آن عناصر هویتی دیگر را جذب یا دفع میکنیم. اینجاست که راهها جدا میشود زیرا آنهایی که در قالب تجددگرایی هستند، میگویند مبنا تجدد است.
آنها میگویند تجدد هویت اصلی ماست یا مبنای هویتی اصلی ماست و در مقابل آنهایی که خلاف این را میگویند، میگویند هویت دینی، هویت اصلی ماست. بنابراین حل و فصل معضل هویتی در این دوره اخیر هم صرفا با بیان اینکه بگوییم هویت ما، یک هویت ترکیبی است، نخواهد بود. مساله اساسی این است که در این ترکیب، عنصر اساسی بر مبنا و پایه اساسی برای هویتسازی یا حل و فصل هویتی چیست؟ اعتقاد بنده این است که به دلیل انقلاب اسلامی و توفیقی که جریان اسلامی در خروج از بحران هویتی و حل و فصل مشکلات جامعه ما و با حذف دیکتاتوری بالاخص داشتند، جریان اسلامی یا اسلام مبنای هویتی ماست و خروج از این مبنا دوباره ما را سردرگم خواهد کرد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید