زخمی نو بر تن مردانگی

1396/7/19 ۰۸:۲۵

زخمی نو بر تن مردانگی

گذاری بر پیشینه پیدایش دسته چاقوکشان در ایران نخستین چاقوکشی در تاریخ معاصر ایران، چگونه پدید آمد و چه پیامدهایی داشت

 گذاری بر پیشینه پیدایش دسته چاقوکشان در ایران

نخستین چاقوکشی در تاریخ معاصر ایران، چگونه پدید آمد و چه پیامدهایی داشت

مهدی یساولی: «داش آکل حرفش را برید: «خدا ترا شناخت که نصف زبانت داد، آن نصف دیگرش را هم من امشب می‌گیرم.» دست برد قمه خود را بیرون کشید. کاکا رستم هم مثل رستم در حمام قمه‌اش را بدست گرفت. داش آکل سر قمه‌اش را بزمین کوبید، دست بسینه ایستاد و گفت: «حالا یک لوطی می‌خواهم که این قمه را از زمین بیرون بیاورد!» کاک رستم ناگهان باو حمله کرد، ولی داش آکل چنان به مچ دست او زد که قمه از دستش پرید».
 

 صادق هدایت در کتاب «داش آکل»

تشخیص میان چاقو و قمه به‌عنوان وصله همراه لوطیان، در پاره‌ای از روایت‌ها به‌ویژه نوشته‌های جهانگردان، گاه سخت می‌نماید؛ و در این مسیر شاید سخت‌تر باشد تاریخی مشخص برای جایگزینی چاقو به جای قمه در درگیری‌های این جماعت با خود و دیگران بتوان در نظر آورد. دقیقا مشخص نیست فرآیند دگرگونی این وسیله در میان آن دسته اجتماعی، از «چاقوی اصفهانی» نخستین لوطیان به «قمه» و سپس تبدیل آن به «چاقوی ضامن‌دار» بوده، یا اساسا میان آن چاقوی نخستین با قمه و چاقوی متاخر ضامن‌دار اساسا تفاوتی بوده یا نبوده است. روایت نزدیک به واقعیت آن است که چاقوی اصفهانی، دست‌کم در روزگار قاجار جای خود را به یک چاقوی تیغه‌بلند به نام قمه داده و این یکی در گذاری تاریخی- اجتماعی، از آغاز دوره پهلوی اول، چاقویی با نام ضامن‌دار را همنشین و همراه خود دیده و البته خود نیز کنار نرفته است. این دگرگونی و گذار تاریخی البته با دگردیسی‌های مهم در گستره فرهنگی- اجتماعی دسته لوطیان همراه شده است. البته باز در پاره‌ای منابع و روایت‌های تاریخی، مثال‌هایی نقض بر این روایت گذار چاقو و قمه می‌توان یافت. نویسنده «لوطی‌گری در عصر قاجار» میان چاقوی تیغه‌بزرگ لوطی- احتمالا همان چاقوی اصفهانی که در دیگر منابع هم آمده- با قمه تفاوت گذارده است: «چاقوی لوطی یک تیغه بزرگ داشت که متفاوت از چاقوهای دیگر بود. آنان به جز چاقو، از قمه هم استفاده می‌کردند. پولاک از گذاشتن «دشنه چرکسی» در کمرگاه خود توسط لوطیان سخن گفته است». کنت آرتور دوگوبینو، فیلسوف و خاورشناس پرآوازه فرانسوی نیز پس از یادآوری ویژگی‌های ناپسند لوطیان ایرانی همچون طفیلی‌گری، گردن‌کلفتی، مشروب‌خواری و لاابالی‌گری و برابردانستن آنان با «اوباش فرانسه»، از «شمشیر کوتاه»شان سخن می‌راند که خود ایرانی قمه می‌نامیده‌اند. این لوطیان و جاهلان به تعبیر گوبینو همواره هنگام راه‌رفتن «دست را روی قبضه شمشیر کوتاه» خود می‌گذاشته‌اند.   قمه‌کشی البته همواره با هدف «کشتن» نبوده است؛ به روایت گوبینو، گاه آن را برای «نفس‌کشیدن»، «طلبیدن» و «باج سبیل گرفتن» از کاسبان به کار می‌گرفتند «گاهی نیز درحال مستی آن را در «وسط گذر و زیر بازارچه» بر زمین کوبیده و برای بیرون کشیدن آن حریف مرد می‌طلبیدند».
منابع و گواه‌های تاریخی گزارش‌هایی چندان درباره برخوردهای حکومتی با قمه‌کشی و جلوگیری از حمل و کاربرد آن در زندگی روزمره ثبت نکرده‌اند. جز نمونه‌هایی از لشکرکشی یکی دو پادشاه قاجار برای برخورد با آشوب‌های لوطیان سرکش در برابر حکومت، تا روزگار پهلوی، نشانه‌هایی مهم در این زمینه نمی‌توان یافت. آن برخوردها نیز زمانی انجام می‌گرفته که شرارت لوطیان، به گونه آشوب و سرکشی در برابر حکومت مرکزی درمی‌آمده است، نه زمانی که زخم قمه‌ای بر تن فردی می‌نشسته و جان او را می‌ستانده است؛ چنین کاری هرچند گاه اعدام قاتل قمه‌کش را می‌توانست در پی آورد اما کنش و کوششی برای بازدارندگی و جلوگیری قانونی و رسمی با چنان پدیده‌ای را در پی نمی‌آورد. علی بلوکباشی در مدخل «تهران، گروههای اجتماعی و دینی» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی به نقل از اعتمادالسلطنه می‌نویسد: «امیرکبیر بستن قمه را آزاد گذاشت، اما گفت «آن‌کس که تیغ از غلاف بیرون آرد، کی خواهد بود؟!» از آن پس، در نزاع‌ها از ترس امیر کسی جرئت تیغ کشیدن از نیام را نداشت و کم‌کم قمه‌بستن را لوطیان و الوات ترک کردند». روایت نخست اعتمادالسلطنه را شاید بتوان پذیرفت اما درباره نتیجه‌ای که او درباره برچیده‌شدن قمه‌بندی لوطیان و الوات گرفته است، تردیدهایی جدی وجود دارد زیرا در همه دوره‌های تاریخی پس از دوره یادشده، گزارش‌هایی بسیار درباره قمه‌کشی‌های جاهلان و لوطیان ثبت شده است؛ منابع تاریخی، نمونه‌هایی فراوان از قمه‌کشی‌ها و شرارت‌های این دسته در میدان توپخانه تهران و کشتن و زخمی‌کردن مشروطه‌خواهان، در روزهای پایان‌یافته به کودتای محمدعلی شاهی و تعطیلی نخستین دوره مجلس شورای ملی روایت کرده‌اند. فراوانی و گستردگی این دسته اجتماعی در شهرها به‌گونه‌ای بود که گاه محله‌ای از یک شهر بزرگ همچون پایتخت، به حضور متمرکز آنان آوازه می‌یافت. علی بلوکباشی در مدخل «تهران، نظام شهرداری و شهربانی» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، محله «چال‌میدان» پایتخت را دارای چنین ویژگی دانسته است: «چال‎میدان آب‌وهوای بدی داشت و مردم آن بیشتر به خشونت رفتار و تندخویی معروف بودند و گروهی سرباز، توپچی و غلام در آن‌جا می‌زیستند. لوطی غلامحسین و لوطی عبدالله از لوطیان سرشناس آن زمان تهران در این محله زندگی می‌کردند. اکبر جگرکی، پهلوان بزرگ آن محله بود. معرکه‌گیران، حجامتگران، ماماهای قدیمی، سرطاس‌نشینان، مطرب‌ها و دلقک‌ها در چاله‌میدان و چاله سیلابی و نقاط دیگر ناحیۀ محمدیه خانه داشتند. تبهکاران قداره‎بند و قمه‌کش در قهوه‌خانه‌های چاله‎میدان پاتوق می‌کردند». این پژوهشگر، باز در روایتی دیگر با نام «پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران»، از حضور دیرپای جماعت یادشده در گذار تاریخی دو سده اخیر ایران سخن رانده است: «این لوطی‌ها خوی و رفتاری ناشایست و ماجراجویانه داشتند و گاه‌وبی‌گاه در شهر فتنه و آشوب راه می‌انداختند و با قمه و چاقو به جان مردم می‌افتادند. اینان ستبری گردن و قدرت بازوی خود را در راه باج‌گیری از مردم و کسبه محل به کار می‌بستند و با قداره‌بندی و چاقوکشی و قماربازی نان و روزی خود را کسب می‌کردند... اعضای این دسته معمولا از لوطیان بودند که از اصل خود دور شده بودند و به فساد و اوباشی‌گری و قلدری و قداره‌بندی و چاقوکشی روی آورده بودند».

«واقعا وحشتی از چاقو در اذهان مردم ایجاد شد ... این قصه مربوط به اوایل سلطنت رضا شاه است سال‌های بسیار پس از این وقایع و با وجود مبارزه نسبتا شدید با چاقوکشی و چاقوکش این کار کم‌کم صورت قانونمند! به خود گرفت و چاقوکش‌ها حتی دارای اسلحه کمری هم شدند، آن را به کار بردند و دیگر کسی کاری هم به کارشان نداشت و احیانا تشویق هم شدند!».
 

 

 عباس منظرپور در کتاب «در کوچه و خیابان»  

آن‌گونه که گواه‌های تاریخی می‌نمایانند کاربرد چاقو در دعوا و درگیری و چاقوکشی از واپسین سال‌های سده سیزدهم خورشیدی به‌ویژه از دوره پهلوی اول در جامعه ایران رواج یافت؛ هرچند پاره‌ای روایت‌ها و منابع تاریخی نمونه‌هایی پراکنده نه فراگیر، از کاربرد آن برای آسیب‌رساندن یا کشتن رقیب و حریف در دعوا و درگیری ثبت کرده‌اند. به‌عنوان نمونه در رخداد قتل گریبایدوف، وزیرمختار روسیه در ایران در نیمه نخست دوره قاجار، به روایت نادره جلالی در نوشتار «لوطی‌گری در عصر قاجار»، وزیر مختار با چاقوی یک لوطی کشته شد «جماعت لوطی با سرکردگی الله‌یار خان آصف‌الدوله هجوم آوردند و سنگسار افراد سفارت آغاز شد و یکی از لوطیان به ضرب چاقو سینه گریبایدوف را درید». اگوست بن‌تان، افسر فرانسوی و فرستاده دربار ناپلئون به دربار فتحعلی شاه قاجار، در کتاب «سفرنامه اگوست بن‌تان» هنگام روایت «اعدام وحشتناک» یک دزد در اردوی نظامی ایران و تاکید بر سختی و خشونت مجازات‌ها در میان ایرانیان، به یک پدیده جالب نیز اشاره می‌کند که در این زمینه می‌تواند مورد توجه باشد: «همه آنها یک خنجر در کمر دارند تا در موقع نزاع از آن استفاده کنند». او هرچند تاکید دارد ایرانیانی که دیده است «کمتر دعوا می‌کنند و به‌طورکلی مردمانی متین و باحوصله‌اند» اما همان‌جا به رخدادی در پیوند با آن ویژگی پیش‌گفته اشاره می‌کند: «روزی سربازی رفیقش را چاقو زد و به طویله شاهزاده که محل بست است پناه برد»؛ هرچند با توجه به دیگر نشانه‌های تاریخی، چاقوهای یادشده، هم در قتل گریبایدوف هم آن سرباز، می‌توانسته است همان قمه‌ای بوده باشد که لوطیان در آن دوره‌های تاریخی با خود همراه داشته و به کار می‌برده‌اند. چاقو اما به‌زودی توانست جایگزین قمه در این‌گونه زدوخوردها شود؛ این دگرگونی البته همتراز با جابه‌جایی پاره‌ای مفهوم‌ها و آداب در گستره کنش‌های پهلوانان، لوطیان و جاهل‌ها در روزگار پهلوی پدید آمد. گستردگی این پدیده چنان بود که جامعه و مردم، حتی حکومت را با گرفتاری‌های فراوان روبه‌رو می‌کرد؛ هرچند حکومت، با بهره‌برداری‌های نابجا از این دسته جاهل‌ها و لوطیان چاقوکش، خود در پیدایش این گرفتاری نقش داشت و بدین‌ترتیب، همان چاقویی که در زمان نیاز حکومت، برای برخورد با مخالفان، به تعبیر فلور در «سازماندهی تظاهرات‌ها» به کار می‌آمد، گاه مسیری واژگونه پیش می‌گرفت و زخم‌هایی بر تن ساختار حکومتی می‌زد.
عباس منظرپور، خاطره‌نگار و نویسنده، در جلد سوم کتاب «در کوچه و خیابان» نخستین کاربرد چاقو را در دعوا و درگیری، به روزگار نخستین حکومت پهلوی اول دانسته و روایتی جذاب دراین‌باره ارایه می‌دهد: «مدعیان لوطی‌گری تا اوایل سلطنت پهلوی فقط با قمه، قداره و احیانا «شش پر» به زدوخورد می‌پرداختند و کسی از چاقو استفاده نمی‌کرد. اولین کسی که از این سلاح بُرنده در زدوخوردها استفاده کرد یکی از گردن‌کلفت‌های «پاماشین» بود. با پدر آشنایی و همیشه هم یک چاقوی ضامن‌دار در جیب داشت ... و هم چاقوی ضامن‌دار خود را با «مصقل» دکان پدر تیز می‌کرد». این نویسنده با اشاره به فراموشی نام آن «گردن‌کلفت»، خاطره درگیری وی با «دو جوان نوخاسته» پاماشین را روایت می‌کند که «به‌تازگی سری بین سرها بلند کرده بودند، کم‌کم در زورخانه‌ها صاحب زنگ شده بودند و آینده روشنی، از لحاظ گردن‌کلفتی و بزن‌بهادری، برایشان پیش‌بینی می‌شد و این نالوطی، بالیدن آنها را برای خود خطری حس می‌کرد». نخستین درگیری با چاقو به روایت منظرپور، با قتل دو جوان پایان یافت: «روزی... پدر مشاهده کرد مردم به طرف پاماشین می‌دوند، با آنها همراه و آن‌جا متوجه شد که همان صاحب چاقوی ضامن‌دار هر دو جوان را چاقو زده و فرار کرده است ... آن دو جوان پیش از این‌که کسی بتواند آنها را به درمانگاه برساند، جابه‌جا جان سپردند». هرچند به تعبیر این خاطره‌نگار «با توجه به سخت‌گیری‌های امنیتی در آن روزگار، قاتل به سرعت دستگیر، محاکمه، محکوم و اعدام شد» اما او بر آن می‌شود «با وجود چنین واکنش سریع و قاطعی، چاقو جای خود را نزد مردان (و نامردان) باز کرد و در جیب اغلب الوات پیدا می‌شد و در دعواهای مختلف به کار می‌رفت و معلوم است آدم هم می‌کشت». او البته هدف از یادآوری و روایت این خاطره را پاسخ به تاریخ‌نگاری دانسته که فردی به نام «نجف حمال» را نخستین کسی در تاریخ ایران شناسانده که چاقو را در دعوا به کار برده است؛ هرچند در ادامه خاطره خود تصریح کرده است: «نجف حمال هم یکی از باج‌گیرهایی بود که نه‌تنها همیشه چاقو داشت، که از به کار بردن آن هم دریغ نمی‌کرد! می‌شود گفت تقریبا او بود که «نیش چاقو» را مُد کرد ... ولی واقعیت آن است که او نه مبتکر این عمل وحشیانه و نامردانه بود و نه کسی را کشت. البته بابت چاقوکشی و وارد آوردن ضربات، بارها زندانی و تبعید شد».
* بخش یکم این نوشتار، دیروز سه‌شنبه ١٧ مهر ١٣٩٦ خورشیدی در همین صفحه منتشر شد. آن بخش را  در   بایگانی وب‌سایت روزنامه به همان تاریخ می‌توانید ببینید.

 

دالان خون‌آلود و داروغه‌ای که با قمه کشته شد

پاره‌ای از نویسندگان و تاریخ‌نگاران درباره چگونگی جایگزینی قمه با چاقو در سیر دگرگونی زیست و کنش اجتماعی دسته‌ای از لوطیان در تاریخ معاصر ایران، میزان آسیب‌رسانی چاقو و قمه را به مقایسه گذارده، برآن بوده‌اند چاقو از این نظر بر قمه برتری داشته و قتل‌هایی بیشتر را موجب می‌شده است. عباس منظرپور در کتاب «در کوچه و خیابان» دراین‌باره می‌نویسد: «اصابت اسلحه‌های پیشین با وجود بزرگ‌بودن معمولا کسی را نمی‌کشت بلکه زخمی می‌کرد و خیلی از لوطی‌ها بودند که در سر و صورت و بدن خود جای زخم آنها را داشتند و صحیح و سالم رفت‌وآمد می‌کردند». او در بیان علت چنین گزاره‌ای یادآور می‌شود: «اولا، بزرگی قمه و قداره اشخاص را هشیار و برای دفاع (یا فرار) آماده می‌کرد، چون صاحبان آنها نمی‌توانستند آن را پنهان کنند، ثانیا، ضربات آنها با لبه بود که زیاد فرونمی‌رفت و زخمی سطحی ایجاد می‌کرد، ولی چاقو را با نوک آن در بدن فرو می‌کردند و به سمتی که می‌خواستند می‌کشیدند، به‌هرحال ضارب فرار کرده بود». این گزاره هرچند درست به نظر می‌آید، اما منابع، گزارش‌هایی گوناگون درباره قتل با قمه، پیش از رواج چاقوکشی ثبت کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، قتل رجبعلی، داروغه فرستاده‌شده از تهران به تبریز به دست حاجی اللهیارخان، لوطی پرآوازه شهر؛ این رخداد به اندازه‌ای آوازه یافت که به روایت نویسنده نوشتار «لوطی‌گری در عصر قاجار» تبریزی‌ها مکان قتل آن داروغه بیدادگر و بدزبان را که یکی از دالان‌های تبریز بود، «قانلی دالان یا دالان خون‌آلود» نامیدند. این دگرگونی بیش از آن‌که به درجه و میزان کشنده‌بودن قمه و چاقو بازگردد، به دگرگونی در زیست اجتماعی ایران در یک سده اخیر به‌ویژه در میان دسته‌ها و قشرهایی چون لوطیان و جاهل‌ها می‌تواند پیوند داشته باشد. پایان حکمرانی دودمان قاجار در ایران و برآمدن پهلوی اول، جدا و فرای گستره سیاست، نشانه‌ای از باردهی دگرگونی‌هایی مهم در زیست فرهنگی و اجتماعی ایران به شمار می‌آید که از دهه‌های پیش پدیدار شده بود. این دگرگونی‌ها که هم گستره فردی همچون شیوه پوشش، غذا خوردن، سخن‌گفتن، حتی مدل‌های مو، هم گستره اجتماعی همچون ساختار خانواده، آموزش، روزنامه‌ها، پیوند با کشورهای اروپایی و آمریکا را در زندگی ایرانیان دربرمی‌گرفت، تکان‌هایی جدی بر ساختار جامعه ایران وارد آورد. این لرزه‌ها و تکان‌ها همزمان با دگرگونی‌های رویی و ظاهری، متن جامعه را نیز زیرورو کرد. بسیاری از مفهوم‌های جامعه سنتی ایران در هنگامه این دگرگونی‌ها، کارکردهای فردی و اجتماعی خویش را از دست دادند و مفهوم‌ها و دریافت‌هایی نو بر جای آنها نشست. شکل‌گیری دولت به شیوه مدرن، به‌ویژه اجرای برنامه تجدد از سوی حکومت، نهادها و سازمان‌هایی نو پدید آورد که جا را رفته‌رفته برای کارکردها و شیوه‌های سنتی جامعه تنگ می‌کرد. مفهوم فتوت و جوانمردی نیز که در جامعه سنتی ایران، هزاره‌ها و سده‌هایی پی‌درپی پیشینه و کارکرد داشت، جایگاه خود را در ساختار نوین جامعه، از دست‌رفته می‌دید. قشر و دسته تاریخی پهلوانان و لوطیان که بر پایه آداب و فرهنگی دیرینه پدید آمده بود، در مسیر تازه زیست فرهنگی و اجتماعی ایران، دگردیسی جدی یافت؛ به‌ویژه با رویکردی که حکومت برای بهره‌برداری‌های سیاسی از اینان در پیش گرفته بود. سستی مفهوم‌های یادشده، اما زوال و نابودی آن دسته اجتماعی را در پی نیاورد؛ انحراف از مسیرهای دیرینه و آداب کهن را در پی داشت.

 

 

سده‌های حکمفرمایی چاقوکشان در ایران

پاره‌ای پژوهشگران و تاریخ‌نگاران برآن‌اند چاقوکش‌ها در تاریخ معاصر ایران، نه دسته‌ای تازه در میان دیگر دسته‌ها و قشرهای اجتماعی ایران که از میان لوطیانی برآمده بودند که به تعبیر نویسنده نوشتار «لوطی‌گری در عصر قاجار» به نقل از یک پژوهشگر اروپایی «از سنت و مسلک لوطی‌گری منحرف شدند... و آن‌جا که عناصر نامطلوب حکومت لوطیان را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود قرار دادند و گروه تازه‌ای از میان آنان به‌عنوان «چاقوکش» پدید آمد». ویلم فلور، پژوهشگر و تاریخ‌نگار، در نوشتار «گذری بر تاریخ لوطی» لوطیان را در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی -از نیمه روزگار تا دوره پهلوی دوم- «اوباش، چاقوکشان یا گردن‌کلفت‌ها»یی می‌داند   در مخالفت با  تظاهرات حضوری فعال داشتند». این پژوهشگر و شماری دیگر از تاریخ‌نگاران و پژوهشگران هرچند در بسیاری از تحلیل‌های خود دراین‌باره کوشیده‌اند میان پیدایش لوطیان و گسترش کنش‌های آنان با گستره سیاست‌ورزی ایران در روزگاران یادشده، پیوندی مستقیم برپا دارند که البته از یک جنبه بر واقعیت‌های تاریخی استوار است، اما دیگر جنبه‌های این پدیده همچون پذیرش اجتماعی آنان در جامعه ایران و پیامدهای فرهنگی- اجتماعی کنش‌های آنان به‌ویژه در زمینه شرارت‌ها، قمه‌کشی‌ها و بعدها چاقوکشی‌های‌شان چندان بررسی نشده است.

 

 

شاهزاده لوطی و قمه‌کش

افضل‌الملک در کتاب «افضل‌التواریخ» از شاهزاده‌ای جوان به نام «آقا عزیز» در دوره ناصرالدین شاه قاجار نام برده که «میل کرد که جزء لوطیان و سرکرده‌ی شروران محله شود تا امر گذران او منظم گردد و رتبه نسب شاهزادگی از بس عقب بود به مواجب جزیی گذران او نمی‌شد؛ لهذا به در لوطیگری زد تا او از زنان و بچه‌ها حظی یابد و مالی برد و گذرانی کند». روایت زندگی این شاهزاده از قلم افضل‌الملک، چگونگی کاربرد قمه را در درگیری‌ها و مناسبات لوطیان و جاهل‌ها در دوره یادشده را به روشنی می‌نمایاند: «این جوان در دوره‌ی ناصری، در ماه رمضان، در مسجد شاه تهران با نایبان قاطرخانه دیوانی که جمعا دعوی لوطیگری دارند، در سر مسئله‌یی نزاعی کرد. لوطیان «پامنار» هواخواه و پشت‌بند آقا عزیز بودند؛ ولی از ترس دویست نفر اجزاء قاطرخانه‌ی دیوانی، کناره یافتند. خود آقا عزیز به تنهایی تاب مقاومت آورده با آن جثه‌ی نحیف و اندک ضعیف، خود را در آن ازدحام خلایق بر قلب قاطرچیان زده؛ به ضرب «شش پر» و «قمه»، دوازده نفر را از پا انداخت و مجروح ساخت.»
 

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: