خالکوبی؛ نشانه‌ای از یک جماعت ویژه در تاریخ

1396/7/10 ۱۰:۳۰

خالکوبی؛ نشانه‌ای از یک جماعت ویژه در تاریخ

طبقه‌ها و قشرهای گوناگون اجتماعی در گذر تاریخ، رفته‌رفته نشانه‌هایی می‌یابند که با بهره‌گیری از آنها می‌توان به جایگاه و پایگاه طبقاتی و اجتماعی مردم در یک جامعه آگاهی یافت. پوشاک، از مهمترین نشانه‌های تاریخی در این زمینه به شمار می‌آیند.

 جایگاه و پایگاه اجتماعی مردم چگونه شناخته می‌شد
 

طبقه‌ها و قشرهای گوناگون اجتماعی در گذر تاریخ، رفته‌رفته نشانه‌هایی می‌یابند که با بهره‌گیری از آنها می‌توان به جایگاه و پایگاه طبقاتی و اجتماعی مردم در یک جامعه آگاهی یافت. پوشاک، از مهمترین نشانه‌های تاریخی در این زمینه به شمار می‌آیند. کلاه به‌عنوان نمونه در پاره‌ای از دوره‌های تاریخ ایران، یکی از ابزارهای شناخت جایگاه طبقاتی و اجتماعی بوده است. هر صنف و طبقه، کلاهی بر سر می‌گذاشتند که بدان‌وسیله شناخته می‌شدند. پاره‌ای طبقه‌ها و قشرها در این میانه، نشانه‌هایی ویژه داشتند که تنها به محدوده اجتماعی خودشان منحصر و محدود می‌شد. خالکوبی در تاریخ معاصر ایران به‌عنوان یک سرگرمی، تنها میان قشری رایج بود که به «کلاه‌مخملی‌ها» و «داش‌مشدی‌ها» آوازه یافته‌اند. هما سرشار در کتاب «خاطرات شعبان جعفری» که دستاورد گفت‌وگوی تاریخ شفاهی با این پدیده تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید، روایتی خاطره‌وار به گونه پرسش و پاسخ از زبان شعبان جعفری آورده است که به این «نشانه» در میان آن قشر ویژه اشاره دارد «س- توی زندان چه کارهای دیگری می‌کردید. ج- خالکوبی! بیشتر این خالایی که رو دست و بالم می‌بینید از دوران زندانه! س- کمی از خالکوبی برایمان تعریف کنید. ج- اونوقتا آب تره و دوده رو با شیکر قاطی می‌کردن. اونوقت یه خطی، یه نقشه‌ای که مثلا مثل این صورت دربیاد می‌کشیدن [یکی از نقوش پشت دستش را نشان می‌دهد]. بعد این نقشه رو با سوزن یواش‌یواش و دونه‌دونه همین‌جوری انقد میزدن تا این خون و این مواد بره زیر این پوست و رنگ بگیره. این تقریبا می‌شد یه خال. گاهی تب‌ولرز هم می‌آورد. س- چرا؟ جای خالکوبی چرک می‌کرد؟ ج- بله. اصلا یه لرزی می‌کردیم که نگو، حسابی ناراحت می‌شدیم. همینجور یواش‌یواش هی می‌کوبیدیم. رو بازومم هست. س- روی سینه و پشتتان هم هست؟ ج- نه دیگه پشتم نیست. س- نخستین خالکوبی را در چه سنی کردید؟ ج- سنم؟ تقریبا شونزه هیفده ساله بودم». هما سرشار سپس کوشیده است ریشه چنین پدیده‌ای را میان او و همترازانش بیابد «س- چرا خالکوبی می‌کردند؟ نشانه چه بود؟ ج- والا نشونی نبود. اونوقتا اینایی که ورزشای باستانی می‌کردند بیشتر تو زورخونه لخت میشدن و دلشون می‌خواست یه دو تا خال تو تنشون باشه و از این حرفا. بیشتر خالا رَم تو زندان می‌کوبیدن. س- یعنی تو زندان خالکوب بود؟ کسی که این کار را بلد باشد؟ ج- خودِ زندانیا که تو زندان بودن می‌کوبیدن دیگه. بالاخره اونجا آدمایی بودن که تو زندان مثلا خال می‌کوبیدن. بیشتر تو زندان این کارو می‌کردن. ... اونوقتا این خالکوبی رو اسلوبی نبود، اسلوب صحیحی که بخوان خال بکوبن. این‌جا مثلا خال قهوه‌ای و سبز و اینا رو با ماشین راحت و قشنگ می‌کوبن، خالشم قشنگه. اونجا یه هچلفی [هشلهفی] مثل مال ما بود. مثلا یه شاغلام بود بهش می‌گفتن غلام خرکی. چراش بمونه. این کچل بود، ولی دور سرشو خال کوبیده بود. خانوم، تو سر سوزن زدن خیلی سخته! این دور سرش خط‌آهن کوبیده بود با یه دونه ترن، از اونجا کشیده بود تا پشتش- معذرت می‌خوام- تا باسنش راه‌آهن گذاشته بود. اصلا می‌تونین باور کنین؟ یه کارایی می‌کردند. بیکار بودن دیگه! می‌نشستن از این کارا می‌کردند دیگه. چشم‌همچشمی‌ام بود. مثلا این می‌خواست تو زورخونه خالش از اون یکی قشنگتر باشه و از این بساطا».

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: