1396/7/2 ۰۹:۰۵
پارهای نشانهها در زندگی روزمره مردم یک جامعه در تاریخ، میتواند بیانگر وضع کلی آن جامعه در گسترههای گوناگون باشد. بهعنوان نمونه از بررسی کتابهای نشریافته یا سرگرمیهای مردم در دوره پهلوی اول میتوان دریافت چه وضعیتی از نظر سیاسی بر جامعه ایران در آن روزگار حاکم بوده است. محمد بهمنبیگی، نویسنده ایرانی و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران در کتاب «اگر قرهقاج نبود (گوشههایی از خاطرات)» درباره این وضع ویژه در دوره پهلوی اول، خاطرهای جذاب روایت کرده است: «من و فریدون در آخرین سال دوره دبیرستان همکلاس بودیم.
ممنوعیت ورود به سیاست رونق عشق و عاشقی
پارهای نشانهها در زندگی روزمره مردم یک جامعه در تاریخ، میتواند بیانگر وضع کلی آن جامعه در گسترههای گوناگون باشد. بهعنوان نمونه از بررسی کتابهای نشریافته یا سرگرمیهای مردم در دوره پهلوی اول میتوان دریافت چه وضعیتی از نظر سیاسی بر جامعه ایران در آن روزگار حاکم بوده است. محمد بهمنبیگی، نویسنده ایرانی و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران در کتاب «اگر قرهقاج نبود (گوشههایی از خاطرات)» درباره این وضع ویژه در دوره پهلوی اول، خاطرهای جذاب روایت کرده است: «من و فریدون در آخرین سال دوره دبیرستان همکلاس بودیم. کلاس ادبی ما جمعا بیستوسه شاگرد داشت. کوچکها هجدهساله و بزرگها بیستساله بودند. دکتر حمیدی استاد شعر و ادبیات ما بود. ما مفتخر بودیم که چنان استادی داشتیم و او هم از اینکه شاگردانی مثل ما داشت بدش نمیآمد. دوران قدرت رضاشاهی بود.» دورهای که او از آن سخن میراند، زمانهای مهم در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید؛ از آنرو که سبک زندگی ایرانی در بسیاری زمینهها با دگرگونیهای مهم روبهرو شد: «ورود در سیاست اکیدا ممنوع و پرخطر بود. در عوض عشق و عاشقی در میان جوانان رونق بسیار داشت. چاپ کتابهای سیاسی و بودار به هیچوجه میسر نبود، لیکن تا بخواهی انتشار کتابهای عشقی معمول و متداول بود. مرحوم حسینعلی مستعان، اول هر ماه، بدون ساعتی تاخیر، یک کتاب سوزناک عشقی بیرون میداد. ترجمه ترانههای عاشقانه باب روز بود. گویندگان و شاعران رمانتیک مغرب و مترجمان عاشقپیشه آنان غوغایی به پا کرده بودند. لامارتین فرانسوی[،] هاینه آلمانی و بایرون انگلیسی در آسمان ادب ایران میدرخشیدند. از شاعران خودمانی هم کسانی از قبیل وحشی بافقی مشتری فراوان داشتند.» این وضع طبیعتا میتوانست در بخشهای گوناگون جامعه، خود را بنمایاند: «استاد بزرگوار ما شیفته و شیدای یکی از دوشیزگان زیبای شیراز بود. شاگردانش نیز عاشق سینهچاک دوشیزگان دیگری از شیراز بودند. در جمع همه شاگردان فقط دو، سه نفر بیعرضه و چلفتی بودند که معشوقی دست و پا نکرده و عمر عزیز را به بطالت میگذراندند. کار عشق و عاشقی ما خیلی سهل و آسان میگذشت. عشاق بردبار پاکبازی بودیم. از رسوایی و بیحیایی پرهیز داشتیم. از غم و غصه خوشمان میآمد. خودمان را به زحمت نمیانداختیم. دنبال وصال نبودیم. از رنج فراق لذت میبردیم. دلخوش بودیم که دور و بر مدارس دخترانه پرسه بزنیم، چهره معشوقه را از دور ببینیم و آه بکشیم.» دیگر دگرگونیهای اجتماعی در زمینه سبک زندگی، در این بخش نیز تاثیرهای خود را بهویژه در زمینه پوشش و لباس میگذاشت: «همه ما برخلاف عاشقهای قدیمی و باستانی اهل ژندهپوشی و درویشی نبودیم. لباسهای شیک میپوشیدیم، سر و بر را میآراستیم. کراواتهای خوشرنگ میبستیم. پاپیون میآویختیم. پوشِت در جیب مینهادیم و بیش از هر چیز به چین و شکن زلف میرسیدیم، به آرایشگاه میرفتیم. کاکلهای جنوبی و سیاه و پرپیچوخم خود را موج میدادیم. روغن بریانتین میزدیم، خودمان را در آینه مینگریستیم و حظ میکردیم.»
منبع: شهروند منبع: شهرونذ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید