1396/6/20 ۰۸:۰۶
این نوشتار با رویکردی تاریخی اما به یادبود و گرامیداشت دختران نخبه هرمزگانی و همه دیگر عزیزانی نگاشته شده است که در سدهها و دهههای اخیر تاریخ ایران به دلیل نبود و کمبود راهها و جادههای مناسب جان از دست دادهاند؛ همچنین در سوگ توسعهای است که جاده و راه در تاریخ برای ایران به ارمغان میتوانست آورد و نیاورد، از آنرو که ایرانیان هیچگاه نخواستهاند باور کنند، بخشی مهم از راه توسعه بهویژه در زمینه اقتصادی و اجتماعی، از همین راه میگذرد.
جاده و راه؛ نیازی برای همه تاریخ ایران، از گذشته دیرینه تا امروز چرا ایرانیان در تاریخ سدههای متاخر «راه» را گم کردهاند
مهدی یساولی: این نوشتار با رویکردی تاریخی اما به یادبود و گرامیداشت دختران نخبه هرمزگانی و همه دیگر عزیزانی نگاشته شده است که در سدهها و دهههای اخیر تاریخ ایران به دلیل نبود و کمبود راهها و جادههای مناسب جان از دست دادهاند؛ همچنین در سوگ توسعهای است که جاده و راه در تاریخ برای ایران به ارمغان میتوانست آورد و نیاورد، از آنرو که ایرانیان هیچگاه نخواستهاند باور کنند، بخشی مهم از راه توسعه بهویژه در زمینه اقتصادی و اجتماعی، از همین راه میگذرد. نمیدانم چرا نمیدانیم و نمیخواهیم بدانیم که این سرزمین پهناور، نهتنها در تاریخ که همین امروز نیز بیش از نان شب به «جاده» و «راه» خوب نیاز دارد تا توسعه یابد، سرمایههای انسانیاش تلف نشوند، اقتصادش رونق گیرد و مردمان ایلی، روستایی و شهریاش، از قومیتهای گوناگون، بیشتر و آسانتر با هم پیوند یابند تا راه وحدت ملی نیز از این راه بیشتر فراهم آید. «روایت نو» پیش از این چند بار به مسأله راه و جاده پرداخته و در آینده نیز از دریچههایی نو بدان توجه خواهد کرد.
راهی که حتی روح شیطان هماز آن میهراسد از جاده و راه در تاریخ ایران هر چه بنویسیم و روایت کنیم، کم نوشته و گفتهایم؛ از آن رو که بخشی مهم از وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این سرزمین در تاریخ پرفراز و پرنشیب خود به آن وابسته است. اغراقآمیز نخواهد بود اگر توصیف پیترو دلاواله، جهانگرد ونیزی در دوره صفوی را درباره یک جاده در منطقهای از ایران، به وضع کلی راهها و جادهها در تاریخ ایران نسبت دهیم؛ بازرگان ونیزی در سفرنامه خود آن جاده را اینگونه وصف میکند «حتی شیطان هم برای جستوجوی روح گمشده خود از آن عبور نمیکند». اگر روزگار میانه برافتادن حکومت صفوی تا برآمدن حکومت پهلوی اول را معیار بررسی وضع جادهها و راهها بگذاریم، با تصویری تلخ و دردناک روبهرو میشویم؛ دو سدهای که در گذر آن سه دودمان افشار، زند و قاجار بر ایران حکم راندند و آشفتگیهای شگفتانگیز در این سرزمین پدیدار شد؛ راهها و جادهها نیز در کنار دیگر گسترههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی در این دو سده از وضعیتی نابسامان و ناخوشایند برخوردار بودند. جادهها و راهها بهویژه در روزگار دراز حکمرانی، زیر چیرگی پارهای باورها و کنشهای شگفتانگیز، دورهای انحطاطی را آزمودند. شاید بیشترین کوشش حکومت و کارگزاران آن را در این زمینه، در روایت ژوانس فووریه، پزشك ویژه ناصرالدین شاه قاجار بتوان به تماشا نشست؛ آنجا که در کتاب «سه سال در دربار ایران» به اصلاح پیچوخمهای گردنه قراداغ اشاره کرده و مینویسد «اگر پیچوخمهای آن را درست نكرده بودند چندان آسان و بیاشكال ممكن نمیشد. این پیچوخمها را چنان كه گفتیم بهتازگی برای عبور اعلیحضرت اصلاح كرده بودند تا هم به راحت از آنها بگذرد و هم به او چنین وانمود كنند كه تمام راههای مملكت تحتمواظبت و رعایت است».
تا جاده مناسب و خطآهن نیاید توسعه نخواهیم یافت اگر تاثیر نبود و کمبود راه و جاده را در واپسماندگی بازرگانی خارجی، گسترشنیافتن صنعت و بهرهبردارینکردن از معدنها تا یک سده اخیر تاریخ ایران در نظر آوریم، رگههایی باریک از رونق و کامیابی در گسترههای یادشده در آن دورهها میبینیم که از توسعه یک راه و جاده ویژه تاثیر پذیرفته بودند. هانري رونه دالماني، جهانگرد و عتیقهشناس فرانسوی در میانههای دوره قاجار در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» آنجا که در پی یافتن ریشههای فزونی صادرات ایران به روسیه برمیآید، در کنار همسایگی مرزی روسیه با منطقههای حاصلخیز ایران مانند خراسان و مازندران و گيلان و آذربايجان، از یک علت مهم دیگر سخن میراند «علت ديگر وجود راههاي شوسهايست كه بدست كمپانيهاي روسي ساخته شده و حملونقل مالالتجاره در آنها بسهولت انجام مييابد. يكي از اين راهها راه شوسه انزلي به تهران و ديگري راه جلفا به تبريز است». یادآوری این نکته دیگر چندان ضرورت ندارد که همان راههای شوسه را نه ایرانیان که کمپانیهای روس ساخته بودند. سیدمحمدعلی جمالزاده بخشی مهم از رونق اقتصادی ایران را در دوره قاجار در ایجاد راهآهن میدانست و بر آن بود تا زمانی که ایرانیان به خطآهن دست نیابند، اقتصاد در همان وضع فجیع خود برجای میماند؛ زیرا نبود و کمبود راهها و جادهها اساس زمینهای برای توسعه اقتصادی کشور فراهم نمیآورد. این نویسنده در کتاب «گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران» در اینباره نوشت «یکی دیگر از اصلاحات لازمه پس از ترقی محصولات و مصنوعات مملکتی تسهیل حملونقل است والا محصولات چنانکه گاهی دیده میشود، ضایع گردیده و پوسیده و از میان میرود در صورتیکه اگر وسایل حملونقل مهیا بود، بسهولت بنقاط دیگر خواه در داخل و خواه در خارج مملکت حمل شده و بقیمتهای خوب بفروش میرسید». او سپس تصویری از وضع راههای شوسه ایران در دوره قاجار بازمیتاباند تا روشن کند این سرزمین پهناور تا چه اندازه از راههای مناسب برای جابهجایی بهویژه در زمینه اقتصاد بیبهره بوده است «تسهیل حملونقل بیشتر بسته بایجاد راه است خواه معمولی باشد یا راهآهن... در ایران چند رشته خط شوسه بیشتر نیست». به روایت وی، مسیر رشت تا طهران، قزوین تا همدان و جلفا تا تبریز، سه راه مهم شوسه بوده البته نه ایرانیان، که «شرکتهای روسی شوسه نمودهاند و در امتیاز روسهاست». جاده بعد از طهران تا قم و از قم تا سلطانآباد عراق» بوده که «در امتیاز برادران لنچ انگلیسی است». جمالزاده دو مسیر شوسه دیگر را «راه بختیاری محمره و شوشتر و اصفهان» و «باجگیران ب[ه]مشهد» میشناساند که البته واپسین راه «در امتیاز یک شرکت ایرانی» بوده است.
جاده و راه هیچگاه اولویت ایرانیان نبوده است ایرانیان در تاریخ سدههای متاخر این سرزمین، گویی اساسا نبود و کمبود راه و جاده مناسب را «مسأله» نمیپنداشته، آن وضع را «طبیعی» برمیشمردهاند؛ حتی آنجا که مسافرت و جابهجایی، به دلیل ضرورتهایی ویژه، یک پدیده همیشگی به شمار میآمده، نبود راه و جاده اساسا مانعی برای پیوستگی آن جابهجاییها و مسافرتها نبوده است. نمونهای از این وضع را در شیفتگی ایرانیان برای رفتن به زیارتگاهها و مکانهای مقدس دینی و مذهبیشان میتوان دید؛ شگفتی، تنها حسی است که آدمی در برابر این وضع بدان دچار میشود. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار به زیبایی و درستی، این شگفتی را در کتاب «سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» وصف کرده است. او شگفتزده میشود از اینکه میبیند «با وجود نبودن مسافرخانه و راههای شوسه اینها با چه سهولتی برای رفتن به ولایات یا زیارتگاههایی که سیوچهل روز از آنها فاصله دارد، پا در رکاب میکنند غرق در شگفتی میشود». پارهای اندیشمندان غیرایرانی، سبک زندگی مردمان این سرزمین و نگرش ویژه آنان به زندگی و روزگار را در وضع ویژه راهها و جادهها بیتاثیر نمیدانستهاند. ژان شاردن، جهانگرد و نویسنده فرانسوی در دوره صفوی که البته جادههای ایران به گواه تاریخ، پررونق و روبهراه بودهاند، همان راهها را نیز پررفتوآمد نمیداند و درباره علت آن مینویسد «زندگي مردم مشرق زمين سادهتر و طبيعيتر است و چون اروپاييان خود را در فشار و در اختيار تجملات و لوازم غير ضروري نگذاشتهاند، از اين جهت كمتر نگران و مضطربند، كمتر تلاش و كوشش ميكنند، از اينرو به بازرگاني و سوداگري و رفتوآمد از شهري به شهر ديگر زياد توجه ندارند»؛ اگر چنین توصیفی را درباره ساکنان این سرزمین در تاریخ بپذیریم، طبیعتا به این نتیجه میرسیم که ساخت راه و جاده، در اولویت نیازهای آنان نبوده است.
شرقیان نفهمیدهاند راه چه سودمندیهایی دارد اندیشمندان ایرانی در میانههای عصر قاجار به تاثیر راه و جاده در توسعه کشور آگاهی یافته، در اینباره سخن راندند. نداشتن راه، به باور آنان، یکی از مانعهای مهم توسعه ایران در آن روزگار به شمار میآمد. ناظمالدوله، روشنفکر و روزنامهنگار عصر ناصرالدین شاه، از آن دسته اندیشمندان بود که به این مسأله توجه نشان داد. او در اینباره نوشت «در میان اصول بزرگی که دول فرنگستان برای امتعه خود مقرر و مجری داشتهاند از همه بزرگتر، از همه مفیدتر، از همه سادهتر، از همه عجیبتر و از همه جامعتر ساختن راه است». او ساکنان سرزمینهای شرقی جهان را کسانی توصیف میکرد که به اهمیت راه و جاده در پیشرفت و توسعه کشورهایشان پی نبردهاند «اهل آسیا تا امروز نفهمیدهاند که ساختن راه بجهه آبادی و قدرت یک دولت متضمن چه کرامتهای عظیم است» و «هرگز بعقل ایشان نرسیده که در ساختن راه چه خزاین، چه آسایش، چه سعادت و چه قدرتهاست». این روشنفکر دوره قاجار ثروتمندی مردم و کشور را در توسعه راهها میجست «بدون راه نعمات طبیعت همه بیفایده است. بدون راه زراعت مفلوک است. بدون راه خلق یک ملک همه گدا و زندگی همه سختترین بار ذلت است». ملکم خان برآن بود بیشتر عیبهای ایران در نبود و کمبود راهها ریشه داشته است «فقر ایران، خرابی ایران، مغلوبیت ایران، بدبختی بزرگ ایران و صد نوع معایب دیگر از نداشتن راه است. ایران میتواند صدمرتبه از امروز زیادتر امتعه بعمل بیاورد. چرا نمیآورد؟ بعلت اینکه نمیخرند. چرا؟ زیرا گران است. چرا گران است؟ بعلت اینکه حملونقل امتعه بواسطه نبودن راه زیادتر از خرج عملآوردن خود امتعه است» و «ایران میتواند اقلا سالی سی کرور تومان فقط پشم بخارج بفروشد چون راه ندارد این سی کرور تومان متاع هم از برای ایران و هم از برای دنیا مفقود میماند... خاک ایران میتواند گندم نصف انگلیس را بدهد و در عوض آن ماهوت و قند و طلا بگیرد ولی چون راه ندارد نمیتواند گندم خود را مناسب بانگلیس برساند و آنهمه گندم ایران بیمشتری میماند. چون بیمشتری میماند اهل ایران گندم کمتر میکارند گاهی نصف ایران از قحطی میمیرند و گاهی نصف دیگرش از بیکاری و گرسنگی بممالک خارجه پناه برده، نیست و نابود میگردد. اگر در ایران راه میداشتیم فقط گمرک پنبه ما از کل مالیات زیادتر بود».
حکمرانانی، آوازهیافته از «راه»
بررسی تاریخ زندگی حکمرانان نامدار در تاریخ ایران، دریافتی جالب درباره بسترها و علتهای نامآوری آنان میرساند؛ آنجا که درمییابیم بخشی مهم از این مسأله، در کوششهای آنان برای ساخت راهها و جادهها در بخشهای گوناگون این سرزمین پهناور اما بیراه ریشه داشته است. شاه عباس یکم صفوی، میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر) صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار و غازان خان، حکمران ایلخانی، در سدههای متاخر تاریخ ایران، حکمرانان و کارگزاران حکومتی بهشمار میآیند که بخشی از نامداری و آوازه نیک خود را در راه و جاده یافتند. توصیف شاردن درباره وضع راهها و جادهها در دوره صفوی بهویژه روزگار حکمرانی شاه عباس یکم میتواند این مسأله را نشانگر باشد «راهها امن است و بناهاي مخصوص اقامت موقت مسافران در نقاط مختلف همه راهها ساخته شده و براي سكونت سفركنندگان و تعليف چهارپايان كاملا آماده است. اقامت در اين ساختمانهاي مجهّز رايگان است. جز اينها در سراسر كليّه راههاي هموار و صاف هرجا لازم بوده پلهاي عريض و استوار ساخته شده تا مسافران براي گذشتن از رودها و مسيلهاي ژرفناك و عوارض مشابه در زحمت نباشند و آسودهخاطر بگذرند». او بخشی از نامداری شاه عباس را به همین نگرش ویژه وی برای رونق راهها و جادهها بازمیگرداند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید