1396/6/12 ۰۸:۴۵
ازدواج خویشاوندی و فامیلی چه نشانههایی از تاریخ دیرینه تشکیل خانواده در ایران دارد؟ (بخش دوم و پایانی؛ بسترها، کارکردها، پیامدها)*
مژگان جعفری: خانواده در طول عمر بشر شكلهاي مختلفي به خود گرفته كه با شكل امروزي آن كاملا مخالف است... روزگاري بوده كه تعدد زوجات و تعدد ازدواج يكديگر را تكميل ميكرده است و از اين جهت فرزندان مشترك آنها بهطور دستهجمع متعلق به همه آنها بودهاند. توماس هانت مورگان، دانشمند و زیستشناس آمریکایی؛ روایت به نقل از کتاب «تاریخ اجتماعی ایران»
ساختار خانواده در گذر تاریخ، دگرگونیهایی بسیار از سر گذرانده است. ازدواج، در جایگاهی روش و ابزاری برای تشکیل خانواده، همزیستی جنسیتها و پیوستگی و ماندگاری نسل انسان، در گذار از دگرگونیهای زیست فردی و اجتماعی جامعههای بشری، از آغاز -که البته زمان آن مشخص نیست- تا امروز، به یک گونه نبوده و دگرگونیهایی بسیار یافته تا به شکلهای کنونی رسیده است. پارهای از شیوههای ازدواج همانگونه که براساس نیازهای زمانه تمدن بشری در دورهای از زیست اجتماعی وی شکل گرفته بودند، با برطرفشدن بستر آن از میان رفته، جای خود را به دیگر گونهها میدادند؛ ازدواج برمبنای آزادی روابط جنسی میان افراد یک قبیله یا تیره، ازدواج با محارم و خویشاوندان درجه یک و درجه دو و چندهمسری زنان، نمونههایی از ایندست به شمار میآیند که بر پایه پژوهشهای دیرینهشناسان و نسلشناسان، در دورههایی از زیست اجتماعی بشر بر کرهخاکی رواج داشتهاند. آنچه امروزه بهعنوان مونوگامی -ازدواج یک زن با یک مرد- بهعنوان شیوه رایج جهانی ازدواج شناخته میشود، درواقع از دگرگونیهای یادشده برآمده است. ازدواج خویشاوندی در این میانه یکی از شیوههای دیرینه تشکیل خانواده در تمدن بشری بهشمار میآید که برخلاف بسیاری از دیگر شیوهها و گونهها -که در دورهای از تاریخ مانده و از میان رفتهاند- توانسته است در مسیر تکامل خانواده در دورهای از تاریخ تمدن بشری، با گریز از نابودی، تا امروز پیوستگی یابد؛ هرچند در پارهای سرزمینها امروزه ممنوعیتهای استوار قانونی برای انجام اینگونه ازدواجها وجود دارد. وجود این پدیده در سراسر جهان در تاریخ بشر و پیوستگی، ماندگاری و پایستگی آن در سرزمینها و جامعههای گوناگون همچون ایران تا روزگار کنونی، در عاملها و وضعیتهایی ریشه میتواند داشته باشد.
آرياييها مانند همه اقوام ديگر، مقرراتي براي ازدواج داشتند؛ آنها نميتوانستند با خويشان خيلي نزديك و افرادي خارج از نژاد خود ازدواج كنند. مرتضی راوندی در «تاریخ اجتماعی ایران»
نشانههایی در ساختار فرهنگی- اجتماعی جامعه و خانواده در ایران از روزگاران دور میتوان به تماشا نشست که زمینه و بستر شکلگیری و پیوستگی ازدواجهای خویشاوندی را فراهم میآورده است. مرتضی راوندی، نگارنده کتاب پربرگ و ارزشمند «تاریخ اجتماعی ایران» با اشاره به اهمیت «تخمه و نژاد» در ایران باستان، جامعه ایرانی را به روایت آرتور کریستنسن، تاریخنگار پرآوازه دانمارکی، بر دو رکن «مالكيت و خون» استوار میداند. او درباره پیوند این مسأله با ساختار خانواده و ازدواج مینویسد «اهتمام در پاكي نسب و خون خانواده، يكي از صفات بارز جامعه ايراني به شمار ميرفت». این باور بدینترتیب توانست بهعنوان یکی از مهمترین مولفههای ازدواج و تشکیل خانواده در تاریخ ایران، گسترش و پیوستگی یابد. حسین طیباتی نیز در نوشتار «سیری در قبالههای ازدواج» با تاکید بر توجه نیاکان ایرانیان به این باور یادآور میشود «اکثرا کوشش میکردند که خون آنها محفوظ بماند و بیگانهای بین آنها وارد نگردد و باصطلاح خون آنها پاک بماند و نژادشان سالم از ازدواج با بیگانه پرهیز میکردند». مسأله پاکی نژاد و خون، نهتنها در دورههای باستانی تاریخ ایران بلکه در میان دودمانهای بزرگ خویشاوند و همخون بر ایران حکم میراند، که در دورههای بعد نیز به گونههایی دیگر پابرجا ماند؛ حتی توانست به دیگر بخشهای جامعه نیز راه یابد. قهرمان میرزا سالور (عینالسلطنه) در کتاب «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» هنگام روایت علتهای ازدواج پسرش عبدالله میرزا با دخترعمویش تاجلی، در کنار برشمردن ویژگیهایی چون «محجوب» و «معقول» برای عروس، به «پاكنژادی» وی نیز اشاره میکند. جهانگردان دورههای متاخر نیز وجود چنین بسترهای باورمندانه و فرهنگی را در ساختار خانواده در ایران دریافتهاند. هانري رونه دالماني، جهانگرد و عتیقهشناس فرانسوی در میانههای دوره قاجار بر این باور است در جامعه ایران «ازدواج در ميان كساني بايد صورت گيرد كه از حيث مقام يكسان باشند و در ميان كساني كه همشأن نباشند بندرت صورت ميگيرد». او در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختياري» از قبیلههای بختیاری یاد میکند که در آن روزگار دختران خود را به قبیلههای دیگر نمیدادهاند. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدینشاه قاجار نیز با اشاره به اینکه «ازدواج افراد خانواده با یکدیگر خود رسم و قاعده شمرده میشود»، چنین سنتی را بیشتر به عشیرههای ایران نسبت داده و در کتاب «سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» با تاکید بر رواج گسترده ازدواج درونعشیرهای و خویشاوندی در میان اعضای یک عشیره، از ممنوعیتهایی جدی در شکستن چنان سنتهایی سخن میراند «زنان آنها ... هیچگاه حتی اگر درخشانترین شرایط هم به آنها پیشنهاد شود، به ازدواج با شهرنشینان تن درنمیدهند». باور «اصالت خون» که در روزگاران دیرین جامعه ایران، در گستره خاندانهای شاهی و اشراف نزدیک به آنها اهمیت مییافت و ازدواجهای خویشاوندی و درونخانوادگی را در پی میآورد، آرامآرام در گذر تاریخ به بخشهای گوناگون جامعه راه یافت، بهگونهای که هویت قومی در میان قشرهای گوناگون جامعه در ایل، روستا و شهر به یکی از مولفههای مهم در زیست اجتماعی بدل شد و پدیده ازدواج نیز از تاثیر و پیامد آن برکنار نبود. محمدجلال عباسی شوازی و رسول صادقی در نوشتار «قومیت و الگوهای ازدواج در ایران» با اشاره به ریشهداربودن «ازدواج درونگروهی از نوع خویشاوندی» در تاریخ ایران، آن را «یکی از اشکال و الگوهای متداول ازدواج در ایران» برشمرده و آن را از «هویت قومی» برآمده دانستهاند که «یک عامل تعیینکننده در الگوهای ازدواج در ایران» بوده است.
در ايران پيوندها مطابق ميل پسر و دختر صورت نميگيرند، بعلاوه عادت بر اين جاري شده است كه هرطبقه از اجتماع با همسلك خود ازدواج نمايد، مثلا تاجر با تاجر و اعيان با اعيان و علما با علما بايد پيوند نمايند. هانری رونه دالمانی در «سفرنامه از خراسان تا بختياری»
با بررسی منابع گوناگون تاریخی و پژوهشهای انجامشده درباره آیین ازدواج و ساختار خانواده در تاریخ ایران به نشانههایی میتوان دست یافت که کارکردپذیری ازدواج خویشاوندی و درونخانوادهای را نمایانده و تاثیر این مسأله در پیوستگی و ماندگاری آن در جامعه ایران را بیانگرند. هانري رونه دالماني، به برتریهای ازدواج فامیلی نسبت به دیگر ازدواجها اشاره کرده، علت علاقه خانوادهها به اینگونه پیوند را بیشتر اقتصادی و با هدف حفظ ثروت خانوادگی برمیشمرد «پيوندكردن با نزديكان براي اين است كه ثروت خانواده بخارج نرود و براي افراد آن در آتيه محفوظ بماند». آنگونه که تاریخنگاران بهویژه جهانگردان در بررسی آیین ازدواج در ایران دریافتهاند، ازدواج خویشاوندی از جنبههای فرهنگی و اجتماعی نیز مزیتها و کارکردهایی برای همه رکنهای جامعه و خانواده داشته است. ادوارد پولاک، روایتی جذاب و فراگیر در اینباره دارد «خانمی که با یکی از خویشان خود ازدواج کرده باشد در حرمسرا از بهترین احترامات برخوردار است؛ شوهر معمولا به وی دخترعمو خطاب میکند و این عنوان خود به دارندهاش حق میدهد که توقع ملاحظه و احترام داشته باشد. حال اگر ازدواج در داخل خانواده انجام نشده باشد، ازدواج بین قوم و قبیله، خود قاعده و ملاک محسوب میشود. یک نفر از ایل افشار از افشارها زن میگیرد؛ قشقائی از قشقائیها و... قس علیهذا. یک دختر ایلی بهترین خواستگار شهری را تحقیر میکند. وی فقط به افراد قبیله خود شوهر میکند». این پزشک اروپایی سپس به دستاوردهایی اجتماعی اشاره میکند که اینگونه ازدواجها برای خانواده و جامعه داشته است «بدین ترتیب خانوادهها و عشیرهها دستنخورده و مخلوطنشده میمانند. آداب و رسوم، خلقیات و بهخصوص چهره و ظاهر آنها بیشتر از سایر اقوام و ملل به حال اصلی باقی مانده است. کافی است که آدمی یک نفر از افراد خانواده را بشناسد و بعد اگر کسی دیگر از افراد آن خانواده را در جائی دید او را بازمیشناسد». پژوهشگران تاریخ و دیگر علوم اجتماعی نیز در بررسیهای خود درباره خانواده و ازدواج در تاریخ ایران، نمایی از کارکردها و برتریهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیوندهای خویشاوندی ازدواج ارایه دادهاند. سیدمحمد اکرمی در نوشتار «ازدواج فامیلی از دیدگاه مشاوره ژنتیک و عقاید» به پارهای از این مزیتها اشاره کرده است؛ «تقویت ارتباطات فامیلی، شناخت بیشتر طرفین و انتظارات کمتر» از آن جمله بوده است. به باور این پژوهشگر ازدواج خویشاوندی، بهگونهای خودکار از پیدایش «اختلافات اقتصادی، اجتماعی که در صورت ازدواج غیرفامیلی احتمال ایجاد آن است» جلوگیری میکرده است. همچنین «ترتیبات ازدواج در ازدواجهای همخونی سادهتر برگزار میشود و ارتباط عروس با خانواده شوهر عادیتر بهنظر میرسد». نویسندگان نوشتار «قومیت و الگوهای ازدواج در ایران» نیز فهرستی از ارزشها و هنجارهای قومی چنین ازدواجهایی برشمردهاند که کارکردهای آن را در جامعه ایران یادآور میشود «حفظ اصالتهای خونی، حفظ مال و اموال موروثی، تحکیم شبکه خویشاوندی، تشابه و همسانی، داشتن شناخت و آشنایی بیشتر (در جامعهای که روابط پسر و دختر خارج از شبکه خویشاوندی، نوعی نابهنجاری محسوب میشود)، دوام و پایداری نسبی این ازدواجها، اعتقادات خاص مذهبی (نظیر بستهشدن عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمانها)».
هرگاه بعدها به عللی دختر را به پسرعمویش ندهند، این امتناع باعث ایجاد خصومتها و رنجشهای متمادی خواهد شد. ادوارد پولاک در «سفرنامه پولاک؛ ایرانیان و ایرانیان»
برخلاف همسویی و همراهی روایتهای تاریخی درباره بسترها و علتهای شکلگیری ازدواجهای خویشاوندی و درونخانوادگی در تاریخ ایران، اما منابع تاریخی تصویر یکسان از پیامدهای چنین پیوندهایی ارایه نمیدهند. مخالفتها با این پدیده در تاریخ ایران بهویژه در زمینه آسیبهای فرهنگی و اجتماعی آن نیز حتی در روزگار متاخر چندان گسترده نبوده، تنها بر پایه پارهای دستاوردهای پزشکی نوین انجام پذیرفته است. تاریخنگاران بهویژه جهانگردان در دورههای گذشته، بیآن که به دستاوردهای پزشکی نوین متکی بوده باشند، با بهرهگیری از دانشهای سنتی دریافته بودند ازدواجهای خویشاوندی، درونخانوادگی و درونگروهی، پیامدهایی بر نسلهای مردمان داشته است. ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی در دوره صفوی با اشاره اینکه زرتشتیان ایران در آن روزگار «جز با خويشاوندان خود ازدواج نميكنند»، یادآور میشود به دلیل همین ویژگی بیشتر آنان «مردماني زشت و بدهيكل ميباشند» و «پوست بدنشان نيز سخت سبزه است». او مردم دیگر مناطق ایران- درواقع مسلمانان- را در برابر آنان میگذارد که «چون مردم با نژادهاي مختلف امتزاج يافتهاند از نظر خلقت و خلق بسي بهتر شدهاند». این نگرش هرچند در میان پارهای دیگر از تاریخنگاران و جهانگردان وجود داشته، اما در میانههای دوره قاجار مخالفی استوار در برابر میبیند که البته پزشک نیز بوده است؛ ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار، نخست با اشاره به رواج فراوان ازدواج خویشاوندی و درونگروهی در ایران، از کنکاشهای خود برای اثبات سخنانی پرده برمیدارد که بر آن بودهاند اینگونه ازدواجها پیامدهایی ناگوار برای نسلهای بعد داشته است «هیچ نتوانستم پی ببرم که این نوع ازدواج بین افراد فامیل اثر سوئی در اولاد آنها به جای گذارده باشد! بچههایی که از این ازدواجها بوجود میآیند همه از نظر بدنی سالم و خوش رشد و از نظر عقلی نیز تند و هوشیار هستند. رویهمرفته نقصهای عضوی، اعوجاج و بیماریهای خنازیری بنحوی چشمگیر بین آنها کم است. حتی نتیجه مشاهدات اطبا در این اواخر مبنی بر اینکه وجود بسیاری از کودکان کر و لال در اثر ازدواج بین خویشاوندان نزدیک است به گمان من، و تا آنجا که من فهمیدهام در ایران مصداق ندارد؛ من بین طبقات مرفه هیچ کر و لالی ندیدم به استثنای یک نفر نقاش لال که بچههای او هم به همین ترتیب کر و لال بودند». مخالفت این پزشک اروپایی اما مخالفانی بسیار دارد؛ تاریخنگاران و پژوهشگرانی که بر پایه یافتههای نوین پزشکی بهویژه علم ژنتیک در یک سده اخیر، احتمال پیدایش اختلالهای ژنتیک و نسلی را در ازدواجهایی اینچنین بالا دانستهاند. مرتضی راوندی در «تاریخ اجتماعی ایران» دراینباره مینویسد «تجربه و علم ثابت كرده است كه مواصلت ممتد افراد خانداني با يكديگر، سبب انحطاط نسل و ضعف فكر و ناتواني فرزندان و گاهي موجب انقراض دودمان ميشود؛ برخلاف، پيوند با بيگانگان مايه قوت و سلامت اخلاف گردد». نگرش این تاریخنگار، با همراهی جعفر شهری البته از جنبه اجتماعی و فرهنگی روبهرو میشود. این تاریخنگار فرهنگ و زندگی مردم تهران با اشاره به اینکه «گفتهاند لقمه همسایه روغن غاز دارد و با پیوند با خلاف خلقت خود است که وجود خویش را به کمال میبیند» یادآور میشود «زناشویی و همسری خویشاوند با همقرین کامیابی نبوده حلاوت دو بیگانه در آن نمیباشد، از آنجا که ملاقات و معاشرت پیوسته آنها از تازگی ازدواج برایشان نیاورده نمیآورد». نویسندگان و پژوهشگران متاخر نیز به استناد دستاوردهای پزشکی نوین، به پیامدهای چنین ازدواجهایی اشاره کردهاند. حسین طیباتی در نوشتار «سیری در قبالههای ازدواج» با اشاره به اینکه پارهای خانوادههای ایرانی به پشتوانه باورهای باستانی میکوشند «زن از بیگانه یعنی غیرخویشاوند نگیرند»، از یافتههای نوین در این زمینه سخن میراند «در حالیکه از لحاظ سلامت مزاج و بقای نسل، امروز خلاف آن ثابت شده و پیوند با بیگانه تأثیر بیشتری در سلامتی جسمانی و روحی زوجین و فرزندان دارد». بخش نخست این نوشتار، با موضوع روایتهایی تاریخی درباره ازدواجهای خویشاوندی و فامیلی، در روز سهشنبه ٧شهریور ١٣٩٦ خورشیدی در همین صفحه منتشر شد.
یکی از پدیدههای جذاب برآمده از ازدواجهای خویشاوندی در تاریخ ایران، پیوند آن با باورهای عامه بوده است. در کنار رواج این باور که «عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمانها بسته شده است»، پارهای منابع تاریخی روایتهایی درباره وجود برخی باورهای موهوم و خرافی در این زمینه در میان بخشهایی از جامعه گزارش دادهاند. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» دو نمونه از اینگونه باورها را در تهران سدههای سیزدهم و چهاردهم خورشیدی روایت کرده که با گستره جادوگری نیز پیوند داشته است. او هنگام توصیف کاربرد «سحر و جادو در حمام» در میان زنان، از کسانی یاد میکند که برای «سفیدبخت شدن و عزیز گشتن به نزد شوهر و مردمان، موم آب کرده سر خوانچه عقد پسرعمو دخترعمو و نبات آنها» را با «روغن لادن حل کرده موقع خیسدادن چرک به تن میمالیدند». روش دیگر آن دسته از زنان که به چنین باورهایی اعتقاد داشتند آن بود که برای دستیابی به «محبت و سفیدبختی» در زندگی «گلاب سر عقد پسرعمو دخترعمو را بصورت میزدند». نکته مهم در این میانه، تاثیری است که چنین باورهای عامیانه و خرافی بر تداوم و پیوستگی ازدواج فامیلی در جامعه میگذاردهاند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید