عصر صفوی تجدد خودجوش ایرانی

1396/6/11 ۰۹:۳۹

عصر صفوی تجدد خودجوش ایرانی

بسیاری از پژوهشگران، تاریخ‌نگاران و اندیشمندان در زمینه تجدد و مدرنیزاسیون، آغاز فرآیند تجددخواهی را به سپیده‌دم روزگار حکمرانی قاجارها در ایران بازمی‌گردانند. کوشش‌های عباس میرزا، ولیعهد ناکام فتحعلی شاه، به باور آنان، آغاز حرکت به سوی تجددخواهی به شمار می‌آید. پاره‌ای دیگر از اندیشمندان روزگار صفوی به‌ویژه کوشش‌های شاه عباس یکم را نشانه و آغازگر فرآیند تجددخواهی در ایران برمی‌شمرند. عباس میلانی پیشینه کوشش‌های ایرانیان در گستره «تجدد» را به پیش از روزگار قاجار بازمی‌گرداند.

 عباس میلانی و «تجدد و تجددستیزی در ایران»
 

بسیاری از پژوهشگران، تاریخ‌نگاران و اندیشمندان در زمینه تجدد و مدرنیزاسیون، آغاز فرآیند تجددخواهی را به سپیده‌دم روزگار حکمرانی قاجارها در ایران بازمی‌گردانند. کوشش‌های عباس میرزا، ولیعهد ناکام فتحعلی شاه، به باور آنان، آغاز حرکت به سوی تجددخواهی به شمار می‌آید. پاره‌ای دیگر از اندیشمندان روزگار صفوی به‌ویژه کوشش‌های شاه عباس یکم را نشانه و آغازگر فرآیند تجددخواهی در ایران برمی‌شمرند. عباس میلانی پیشینه کوشش‌های ایرانیان در گستره «تجدد» را به پیش از روزگار قاجار بازمی‌گرداند. او در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» در این‌باره می‌نویسد: «تجدد همزاد شهرنشینی است و تجربه تجدد در ایران را به گمانم می‌توان به تمثیل، در تاریخ دو شهر [اصفهان عصر صفوی و تهران عصر قاجار] متجلی دانست. اوج تلاش خودجوش تجدد در ایران در زمان شاه عباس کبیر بود. هم او بود که می‌خواست اصفهان را نماد قدرت ایران و نمود ساخت و بافت قدرت موردنظرش کند. میدانی که او خود طراحش بود به خوبی مرادش را از قدرت نشان می‌داد. او هم به تمایز قدرت عرفی از قدرت مذهبی ایمان داشت و هم طالب نوعی درهم‌تنیدگی آنها بود. می‌خواست مذهب را به سلاحی محکم برای وحدت ملی تازه‌یاب ایران بدل کند». او بر آن است طرح شاه عباس یکم برای رونق اصفهان، نمودی از کوشش‌های ناب ایرانیان برای تجدد به شمار می‌آمده است: «رونق تجارت و فرهنگ و مدارس از دیگر وجوه طرحی بود که برای شهر اصفهان درانداخته بود. اصفهان شاه عباس رو به آینده و ریشه در گذشته است. می‌گفتند آن‌جا بود که کاوه آهنگر علیه ستم ضحاک ماردوش برخاست. در وصف عظمت این شهر در زمان شاه عباس پیترو دلاواله نوشت: در مشرق‌زمین به استثناء قسطنطنیه و حومه آن هیچ‌یک از نقاط دیگر را نمی‌توان با اصفهان مقایسه کرد و نسبت به قسطنطنیه نیز نه‌تنها از بسیاری جهات مساوی است بلکه به جرات می‌توان گفت که از آن برتر است». میلانی، پایان این تجددخواهی ایرانی را چنین به تصویر می‌کشد: «با مرگ شاه عباس به تدریج شیرازه امور ایران از هم گسیخت. درست در زمانی که غرب جهش تجدد را می‌آغازید و خردگرایی و انقلاب علمی به وجوه مختلف حیات اجتماعی آن حاکم می‌شد، یعنی همان روزهایی که کسانی چون شکسپیر، کپرنیک، و ماکیاول، آغاز عصر نوزایش را نوید می‌دادند، ایران به سیری قهقرایی افتاد. مهم‌ترین گرایشات فلسفی آن روزگار هم در «حلقه اصفهان» تجلی یافت که درنهایت روایتی تازه و بدیع از اندیشه‌های افلاطونی بود و می‌دانیم که در غرب تجدد با احیای اندیشه‌های ارسطو و حاشیه‌نشین شدن آرای افلاطون همراه بود. دیری نپایید که اصفهان، و تجدد خودجوش ایران، لگدکوب سم ستوران افاغنه شد».

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: