1396/6/11 ۰۷:۳۵
مأموریت انبیای الهی یکی هدایت فردی و دیگری زمینهسازی برای ایجاد ملک جهانی دین الهی است و در نقطه مقابل، ماموریت شیطان هم ضلالت فردی و ایجاد ملک جهانی عصیان از پروردگار است. با دقت در فلسفه وجودی شیطان به نظر میرسد که ماموریت دوم غایت و اصل هدف شیطان و ماموریت اول تبعی آن باشد، چراکه در محاجه شیطان با پروردگار، از خداوند طلب میکند که تا روز قیامت به او وعده داده شود، اما به گفته قرآن وعده او تا روز معلوم است که در روایات ذیل آیه، روز معلوم روز ظهور امام زمان و برپایی ملک جهانی اسلام است. اگر ماموریت اصلی شیطان را ضلالت فردی بدانیم، فرض از بین رفتن او بعد از ایجاد تمدن حق بدون دلیل خواهد بود، چراکه در همین تمدن است که باز حضرت مهدی شهید میشوند و امکان ضلالت فردی در این تمدن هم وجود دارد. نقطه قابل برداشت از این موضوع این است که عکس این جریان ماموریت اصلی انبیای الهی هم نه هدایت فردی بلکه ایجاد ملک ج
جهانوطنی در نگاه انبیا علی عسگری: مأموریت انبیای الهی یکی هدایت فردی و دیگری زمینهسازی برای ایجاد ملک جهانی دین الهی است و در نقطه مقابل، ماموریت شیطان هم ضلالت فردی و ایجاد ملک جهانی عصیان از پروردگار است. با دقت در فلسفه وجودی شیطان به نظر میرسد که ماموریت دوم غایت و اصل هدف شیطان و ماموریت اول تبعی آن باشد، چراکه در محاجه شیطان با پروردگار، از خداوند طلب میکند که تا روز قیامت به او وعده داده شود، اما به گفته قرآن وعده او تا روز معلوم است که در روایات ذیل آیه، روز معلوم روز ظهور امام زمان و برپایی ملک جهانی اسلام است. اگر ماموریت اصلی شیطان را ضلالت فردی بدانیم، فرض از بین رفتن او بعد از ایجاد تمدن حق بدون دلیل خواهد بود، چراکه در همین تمدن است که باز حضرت مهدی شهید میشوند و امکان ضلالت فردی در این تمدن هم وجود دارد.
نقطه قابل برداشت از این موضوع این است که عکس این جریان ماموریت اصلی انبیای الهی هم نه هدایت فردی بلکه ایجاد ملک جهانی دین الهی است که هدایت فردی مقدمه و تبعی آن است. البته مراد از اسلام در اینجا نه آخرین شریعت الهی، بلکه اسلام به معنای عام یعنی تسلیم شدن در برابر پروردگار است. این موضوع که انبیای الهی به دنبال ساخت این ملک جهانی اسلام بودهاند، مسالهای است که میتوان در سرگذشت بسیاری از انبیای الهی یافت و نقاط ابهام زیادی را به وسیله این طرح برطرف کرد. برای مثال اولین اخباری که قرآن از انبیای الهی به ما میدهد، شرح حال حضرت آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت برزخی خود است. نکته قابلتوجه در این داستان این است که علت هبوط این پیامبر الهی خوردن از شجره ممنوعه و عامل خوردن هم فریبی است که شیطان با دادن وعده ملک بینهایت و عمر بیپایان به آنها میدهد. دقت در دیگر کاربردهای لفظ شجره در قرآن مانند شجره طیبه، شجره خبیثه، شجره زقوم و... این نکته را آشکار میکند که منظور از شجره حتما درخت نیست، از طرف دیگر باطن شجره خاندانها هستند و لفظ شجرهنامه از این مساله گرفته شده است. همچنین سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چه نسبتی بین استفاده از شجره و رسیدن به فرمانروایی بیپایان وجود دارد؟ از طرف دیگر در روایات ذیل این آیه، این موضوع را داریم که باطن درخت مقامات اهل بیت بوده است. با توجه به نکات مذکور میتوان این نکته را برداشت کرد که مقصود از شجره در اینجا ملک عظیم اسلام است که با ظهور آخرین منجی ایجاد میشود.
نکته موید دیگری که در این موضوع وجود دارد آن است که در روایات متعددی بیان شده که حضرت آدم به این دلیل جزء پیامبران اولوالعزم قرار نگرفت که عزم جدی در مقدمهسازی فرمانروایی جهانی اسلام نداشت. پیامبر بعدی که قرآن مارا از احوال آن بهطور مفصل آگاه میکند، حضرت نوح است. نوح نخستین پیامبر اولوالعزم الهی است که در کوفه امروزی متولد شد. دینداری تا قبل از ایشان از آنچنان گستردگی برخوردار بود که نیاز به شریعت نداشت، اما در زمان این پیامبر الهی با شدت یافتن اختلافات، اولین شریعت بر ایشان نازل میشود. توفان نوح از برجستهترین دوران عمر ایشان است که قرآن از آن اخبار داده است. درباره این توفان نکات فراوانی قابلتوجه است؛ نخست اینکه ابتدا شروع توفان و پایان آن و به گل نشستن کشتی در شهر کوفه است که از لحاظ تاریخی اهمیت فراوانی برای مرکزیت فرمانروایی حضرت مهدی دارد. نکته دیگر در مورد تعلیم ساخت کشتی است که مورد تمسخر مشرکین قرار گرفت.
از قرائن برمیآید که علت تمسخر مشرکین نه ساخت کشتی در بیابان، که محل ساخت کشتی در بینالنهرین بوده که سرشار از رودخانههای فراوان است و ساخت کشتی امری غیرعقلانی نیست، بلکه سبک خاصی از کشتی است که برای مشرکین تصورناپذیر بوده است. این موضوع نشان از تعالیم وحی برای ساخت تمدن دارد. نکته دیگر اینکه محدوده توفان جهانی بوده و تمام دستاوردهای شیطان از فاصله رحلت آدم تا حضرت نوح را نابود میکند. آخرین نکته که میتوان از این موضوع برداشت کرد، نحوه تقسیم بازماندگان در سراسر دنیا با آرایش خاص برای برقرار کردن حیات و مملکت است که نشان میدهد هر تمدنی بعد از آن به نوعی وامدار این توفان بوده است. حضرت ابراهیم دومین پیامبر اولوالعزمی است که نقش ویژهای در پیشبرد رسالت مجموع انبیا داشته، بهگونهای که اولین پیامبری است که به مقام امامت میرسد. ولادت ایشان در کوفه اتفاق میافتد و در منطقهای به نام بابل دعوت خود را آغاز میکند. دو اتفاق مهم این دوره نخست ظهور طاغوت بزرگی همچون نمرود و آغاز برنامهریزی بلندمدت برای جهانیسازی دین حق است.
با گذشتن از اتفاقات مهمی چون شکستن بتها و ماجرای در آتش انداختن حضرت ابراهیم، یکی از حرکتهای جریانساز ایشان موضوع مهاجرت از بینالنهرین به فلسطین است. ماموریت اصلی این پیامبر الهی ایجاد دو جریان اصیل و پاک در حجاز و فلسطین برای رهبری جریان حق است. داستان دو فرزند ایشان یعنی حضرت صالح و اسماعیل در قرآن سوای معجزه بودن دارای نکات فراوانی است. بنایی که ابراهیم به وسیله اسماعیل در حجاز میگذارند، حرکتی است که منجر به ایجاد یکتاپرستی در مکه و بعدها منجر به ولادت رسول گرامی اسلام از همان نسل در این منطقه میشود. از طرف دیگر حرکت حضرت ابراهیم توسط پسر دیگر خود اسحاق در فلسطین، حرکتی است که بعدها منجر به ایجاد قوم بنی اسرائیل و پیامبران بزرگ آن همچون موسی و سلیمان میشود. بنابراین کارویژه بزرگ ابراهیم نبی برای جهانیسازی دین حق و ایجاد حکومت تامه اسلام، ایجاد دو نسل ویژه در دو منطقه مهم حجاز و فلسطین است. در سوره حمد با دو دسته مواجه هستیم؛ نخست کسانی که به راه راست هدایت شدند، نعمت به آنها داده شده و شکر کردهاند و دسته دوم کسانی که شکر نعمت را به جا نیاورده مورد غضب پروردگار قرار گرفتند.
روایات فراوانی در ذیل این آیات وجود دارد که گروه نخست را اهل بیت پیامبر اسلام معرفی میکند و گروه دوم را بنیاسرائیل و نعمت مورد بحث را ماموریت جهانیسازی دین حق. بنابراین بنیاسرائیل نخستین قومی است که از سوی پروردگار ماموریت جهانیسازی دین الهی را برعهده داشت، اما به علت انحرافات فراوان مورد غضب واقع شد. در میان انبیای بنیاسرائیل شخصیت حضرت موسی، شخصیت بسیار ویژهای است. ظهور موسی در شرایطی بود که بنیاسرائیل از وفات حضرت یوسف منتظر ظهور منجی به سر میبرد. طبق روایات بنا بر این بود که این انتظار قریب به 400 سال به طول بینجامد، اما به دلیل صبر جمیل بنیاسرائیل 170 سال زودتر اتفاق افتاد. نکته مهم در این باره این است که برخلاف تصور رایج ماموریت اصلی حضرت موسی دستگیری و هدایت فرعونیان نیست، بلکه ماموریت اصلی ایشان خارج کردن بنیاسرائیل از مصر و استقرار آنان در فلسطین برای تکمیل نقشه راهبردی جهانیسازی دین خداست. بعد از 40 سال کار تربیتی حضرت موسی بر بنیاسرائیل، انسجام این قوم به حدی رسیده بود که شبانه جمعیتی 600 هزار نفری، بزرگترین مهاجرت تاریخ را بهگونهای رقم زدند که تا صبح آن روز کسی از فرعونیان متوجه آن نشد.
نکته مهم در این باره آن است که قرآن از زبان فرعون جمعیت بنیاسرائیل را گروهی اندک خطاب میکند. اگر این جمعیت 600 هزار نفری را گروهی اندک بدانیم، پس در محاسبه لشکر فرعون با عدد بیشتری مواجه هستیم. آنطور که تاریخ نقل میکند، لشکر پیشتاز که به رهبری هامان اداره میشد، نزدیک به 700 هزار نفر و لشکر پشت سر آنان که خود فرعون مدیریت میکرد نزدیک به یک میلیون نفر بودند. اگر ماموریت الهی بنیاسرائیل و ماموریت شیطانی فرعون که طبق روایات با خود شیطان مراوده مستقیم داشت را کنار بگذاریم، هیچ توجیهی برای چنین لشکرکشی عظیمی، آن هم به سوی قومی که قصد طغیان و بازگشت ندارد، وجود نخواهد داشت. سوال مهم که فرضیه ابتدایی ما را برای نوع ماموریت ویژه حضرت موسی تایید میکند، این است که با وجود از بین رفتن تمام سپاه فرعون در آب، چرا حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل سرزمین آماده و تمدن بزرگ مصر را رها کرده و به سوی سرزمین فلسطین میروند؟ این حرکت دلیل مهمی بر کارویژه حضرت موسی در این جریان است. در پایان درباره حضرت عیسی آخرین پیامبر اولوالعزم الهی قبل از رسول اسلام هم باید بیان کرد که داستان عروج ایشان و بازگشت در هنگام ظهور حضرت مهدی از مسلمات تشیع است و نشان از اهمیت این نبی الهی در ماجرای جهانیسازی دین حق دارد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید