1396/5/31 ۱۱:۲۳
سخن از سرانجام تعیینشده بشری چیزی است که علاوهبر مکاتب الهی دستمایه نظریهپردازی اکثر مکاتب بشری هم شده است. تشکیل تمدن مهدوی تصویری است که تشیع از دیرباز در معارف خود ارائه داده است. اهمیت موضوع مهدویت به اندازهای است که علوم فراوانی از معارف شیعه را درگیر خود کرده است. مرور سیر تاریخی ورود علوم به موضوع مهدویت و ارائه دستهبندی از آنها مقدمهای برای پی بردن به اهمیت آیندهپژوهی در ادیان است.
7 روزنه به موضوع مهدویت علی عسگری: سخن از سرانجام تعیینشده بشری چیزی است که علاوهبر مکاتب الهی دستمایه نظریهپردازی اکثر مکاتب بشری هم شده است. تشکیل تمدن مهدوی تصویری است که تشیع از دیرباز در معارف خود ارائه داده است. اهمیت موضوع مهدویت به اندازهای است که علوم فراوانی از معارف شیعه را درگیر خود کرده است. مرور سیر تاریخی ورود علوم به موضوع مهدویت و ارائه دستهبندی از آنها مقدمهای برای پی بردن به اهمیت آیندهپژوهی در ادیان است.
هفت رویکرد از آغاز دوران غیبت تاکنون از دریچههای مختلف به بررسی مبحث مهدویت اقدام کردهاند. به لحاظ زمانی رویکرد روایی نخستین رویکردی بود که در میان تشیع نسبت به مهدویت شکل گرفت. از سالها پیش از ولادت حضرت حجت روایات فراوانی از ناحیه معصومین در این باره صادر شده بود. با آغاز غیبت امام زمان(عج) در حالی که تعداد بسیار کمی از شیعیان ایشان را زیارت کرده بودند نوعی آشفتگی نسبت به سرنوشت جامعه بعد از ولی ایجاد شد. جمع روایات مربوط به غیبت در این برهه از سوی علما برای ایجاد حس آرامش و ترسیم آینده جامعه موجب تولد رویکرد روایی در این برهه شد. با طولانی شدن زمان غیبت حضرت، آهسته آهسته شبهاتی از قبیل پرسش از فلسفه غیبت، چگونگی استفاده جامعه از ولی غایب، راز طولانی بودن عمر امام زمان(عج) و ... در میان جامعه نفوذ کرد؛ این امر بستری شد برای ورود علم کلام به مباحث مهدویت. بنابراین روایات مهدویت از کانال کلام تبدیل به استدلالات عقلی برای مقابله با پرسشها شدند و در نتیجه دومین رویکرد به مهدویت از لحاظ زمانی متولد شد.
در کنار علوم حدیث و کلام، تفسیر سومین علمی بود که به ریشهیابی مسائل مهدویت پرداخت. در پاسخ به فلسفه غیبت جمعی دیگر از علما با مطالعه بازه زمانی حضور کوتاه معصوم در میان شیعیان و همچنین بررسی نامههای آن حضرت در زمان غیبت صغری رویکردی تاریخی را به این مساله نشان دادند. پنجمین رویکردی که به مساله مهدویت وارد شد عرفان اسلامی بود. عرفان اسلامی با مطرح کردن موضوع انسان کامل و تبلور تمام و کمال آن در امام معصوم رویکردی عرفانی را به مهدویت شکل داد. رویکرد ششم به این قضیه نشانهشناسی عصر ظهور است. این رویکرد که به دنبال شناخت و تطبیق نشانههای ظهور حضرت بر عصرهای مختلف است با ترجمه کتاب «یومالخلاص» اثر کامل سلیمان آغاز شد و با کتاب عصر ظهور علی کورانی، روحی تازه یافت. این رویکرد با تاسیس موسسه فرهنگی موعود وارد فاز سازماندهی شد. شبههای که این رویکرد با آن مواجه بود بحث تعیین زمان و کذاب خواندن تعیینکنندگان زمان برای ظهور از سوی اهل بیت بود؛ اما نکتهای که در این باره غفلت شده این است که حرمت تعیین وقت مربوط تعیین دقیق زمان خروج حضرت است نه بررسی نشانههای نزدیک بودن آن. در قدمی فراتر از آن، نزدیک خواندن عصر ظهور یکی از مواردی است که در احادیث بر آن تاکید شده است. برای مثال در دعای عهد میخوانیم که «انهم یرونها بعیدا و نراه قریبا». ثمره نزدیک دیدن عصر ظهور حفظ آمادگی جامعه تشیع در برابر دشمنان دین است. آخرین رویکردی که تحتتاثیر انقلاب اسلامی پا به عرصه مهدویت گذاشت فلسفه تاریخ است.
فلسفه تاریخ مهدویت به عنوان جبههای در مقابل دو فلسفه تاریخ ماتریالیسم دیالکتیک که جامعه را بر اساس تضاد تفسیر و غایت آن را جامعه بیطبقه معرفی میکرد و فلسفه تاریخ لیبرال دموکراسی که با نظریه پایان تاریخ معتقد بود که این مکتب والاترین اندیشهای است که بشر امکان دسترسی به آن را پیدا کرده، شکل گرفت. این فلسفه تاریخ که برآمده از جوهره تمدنی انقلاب اسلامی است، تشیع را تبدیل به قطب سومی در برابر دو قطب شرق و غرب کرد. این فلسفه که تاریخ را بر اساس درگیری دو عنصر حق و باطل تفسیر میکند، واقعه کربلا را به عنوان نقطه عطفی در تاریخ لحاظ کرده و وقایع آینده را بر اساس آن تفسیر میکند.
طبق این نظریه حتی قیام حضرت مهدی(عج) با محوریت عاشورا شکل گرفته که شعار اصلی آن خونخواهی آن حضرت است. لازمه چنین تصویری وجود چند مولفه در عصر ظهور است: 1- از آنجا که صحنه ظهور حضرت نه جنگ جهانی؛ بلکه داخل شدن مردم به صورت فوج فوج به دین الهی است و مبارزه تنها از طریق چند کشور محدود صورت میگیرد، لازم است مردم آگاهی نسبی به قیام امام حسین(ع) داشته باشند تا بتوانند به نهضت بپیوندند؛ چراکه بر فرض عدماطلاع مردم نسبت به حرکت امام حسین (ع) همراه شدن آنان با قیان امام زمان (عج) امری خلاف عقل است،2- خونخواهی وقتی معنا میدهد که عامل خونریز موجود باشد. اگر بنا را بر این بگذاریم که قاتلان امام حسین (ع) چندین قرن پیش مردهاند دیگر بحث خونخواهی از آنان سالبه به انتفای موضوع است؛ این در حالی است که از یقینیات نهضت مهدوی خونخواهی امام حسین (ع) است. راهحل این مشکل تفسیر جبهه باطل بر اساس فلسفه تاریخ است. چنانچه دو جبهه حق و باطل را در یک سیر ممتد مبارزه تاریخی با هم تفسیر کنیم- در واقع جبهه باطل امروز را ادامه همان باطل گذشته در نظر بگیریم- در این صورت هر نبردی در میان جبهه حق و باطل میتواند خونخواهی قیام امام حسین (ع) باشد؛ چراکه حق و باطل دو جبهه متضاد هستند که از ابتدای تاریخ با یکدیگر مبارزه داشته؛ یعنی روحی واحد بر هر کدام در طول اعصار حاکم بوده است. بنابراین جبهه حق امروز وارثان خون امام حسین (ع) و جبهه باطل مقابل وارثان کفر قاتلان آن حضرت بودهاند.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید