1396/5/30 ۰۸:۵۳
پس از قیام 15 خرداد تعداد زیادی از روحانیون و وعاظ مطرح حوزههای علمیه توسط ساواک و شهربانی رژیم پهلوی دستگیر شدند. همزمان اسدا... علم نخستوزیر وقت برای جلوگیری از ادامه روند نهضت، وعدههای اقتصادی مثل ارزان شدن نان و وعدههای سیاسی مثل باز کردن مجدد مجلس را به مردم داد. اوضاع بد اقتصادی در دوران علم و بروز حوادث سیاسی با واکنشهای متفاوتی همراه بود. روحانیون در بند رژیم پهلوی هم در کنار فعالیتهای علمی و آموزشی مختلف در زندان اعتراض خود را در برنامههای روزانه خود در زندان به حوادث کشور نشان میدادند.
آیتا... فلسفی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است حال و هوای آن روزهای زندان را این چنین روایت میکند: «بعد از دو سه روز، مشورت کردیم که برای خودمان برنامهای بریزیم. بعضی از آقایان مخصوصا آقای مطهری که به بحثهای علمی علاقهمند بودند، پیشنهاد کردند که برنامهای برای تدریس فن سخنوری داشته باشیم و آن را به عهده من گذاردند. در این زمینه قرار شد که هر روز موضوعی را که روز بعد میخواستیم درباره آن سخن بگوییم، مورد بحث قرار دهیم و درباره آن به توافق برسیم.
قبل از شروع برنامه، عدهای هم طرحی ریخته بودند که من خبر نداشتم، ولی بعد مطلع شدم. آقا سیدابراهیم ابطحینژاد نقل کرد که روزنامه فکاهی «توفیق» کاریکاتوری از اسدا... علم کشیده بود. موضوع آن وعدههای پوچ و دروغین علم بود؛ چراکه او بهمنظور انصراف مردم از انقلاب، به آنها دو وعده داده بود که در جراید هم منعکس شد، ولی هرگز به آن عمل نکرد.
یکی آنکه نان را به نفع مردم ارزان خواهد کرد و گشایشی در زندگی آنها فراهم خواهد ساخت و دیگر اینکه مجلس شورای ملی را که تعطیل بود، بهزودی باز خواهد کرد.
در ایام محرم روزنامه توفیق این دو وعده عمل نشده را موضوع کاریکاتوری ساخته بود که در آن یک علم - بیرق - در جلو دسته سینهزنها قرار داشت و در وسط آن نوشته بود «علم» - کلمه «علم» ابهام داشت، زیرا از طرفی به معنی پرچم و بیرق بود و از طرف دیگر، نام نخستوزیر وقت بود. نوحهخوان سینهزنها هم با دست به علم اشاره میکرد و این نوحه را سر داد: «گفتی که نان ارزان میشه کو نان ارزانت؟ عمهات به قربانت، گفتی که مجلس وا میشه کو باغ و بستانت؟ عمهات به قربانت. آقای ابطحی که مردی شوخطبع و بامزه بود با استفاده از این کاریکاتور و شعر میگفت باید هر روز قبل از ظهر یک ساعت سینهزنی راه بیندازیم! آقایان جوان زندانی هم به صورت سینهزن، علم را مخاطب کنند و آن دو بیت را بخوانند تا بقیه دم بگیرند!
او دسته را تشکیل داد و خودش نوحهخوان شد و 15،10 نفر از منبریهای جوان را نیز دور خود جمع کرد و بعد با آهنگ خوش این نوحه را سر داد: گفتی که نان ارزان میشه کو نان ارزانت؟ عمهات به قربانت و بقیه دو دستی سینه میزدند و بیت بعد را دم میگرفتند! آقا سیدابراهیم بعدها ابتکارات عجیب دیگری به خرج داد. او یک نفر منبری را که عربی شکسته غیر ادبی را خوب میدانست، پیدا کرد و از او خواست که دو بیت مذکور را به عربی شکسته تبدیل کند، تا ما دو نوحه داشته باشیم. او هم قبول کرد و بعد یکی دو روز آن ابیات را به عربی شکسته جفت و جور کرد که اینطور بود: گتلته رخصت الخبز و بن الرخیصه فذتک عَمَتک یابنَ الخبیثه بعد، از یکی از آقایان روحانی اهل زنجان[سیدعزالدین زنجانی] که ترکی را بهعنوان زبان مادری خوب میدانست درخواست کرد که این نوحه را به ترکی ترجمه کند! او هم آن را به ترکی تبدیل کرد: «ددین چرک ارزان اولور، هانی اونان ارزان، ددین که مجلس آچولور، هانی او باغ و بستانون! عمن سنه قربان!» برای افسران نگهبان زندان هم تحمل این وضع بسیار سنگین بود، زیرا هر روز شاهد بودند که در آن جا به علم اهانت میشود، ولی نمیدانستند چه باید بکنند.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید