1396/5/23 ۰۷:۳۹
کتاب «ولایت فقیه» مجموعه 13 جلسه سخنرانى است که حضرت امام خمینى(ره)، در فاصله سیزده ذیقعده 1389 تا دوم ذیحجه همان سال، مطابق با یکم تا 20 بهمن 1348 در حوزه علمیه نجف ایراد کردند. این کتاب، ابتدا در پاییز ۱۳۴۹ در بیروت به چاپ رسید و مخفیانه به ایران ارسال شد و سپس در سال 1356 تحت عنوان «نامهاى از امام موسوى کاشف الغطاء» به ضمیمه «جهاد اکبر» چاپ شد اما بلافاصله از سوی رژیم پهلوی در لیست «کتب ممنوعه و مضره» قرار گرفت.
هرچند امام خمینی(ره) پیش از این در کتاب «کشفالاسرار» نیز درباره ولایت فقیه صحبت کرده بودند، اما در کتاب «ولایت فقیه» بهطور اختصاصی درباره ایده تشکیل حکومت اسلامى براساس اصل ولایتفقیه صحبت کرد.
امام در این کتاب با تاکید بسیار، اصل ولایت، بهخصوص ولایت در امر حکومت و جنبههاى سیاسى آن را مورد بررسى قرار داده و به برنامهریزى عملى براى تحقق ولایت فقیه در امر حکومت نیز توجه داشته اند.
ایشان در این کتاب مواردى را بهعنوان دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامى ذکر مىکنند که از آن جمله میتوان به مواردی چون: لزوم موسسات اجرایى؛ سنت و رویه رسول اکرم(ص)؛ ضرورت استمرار اجراى احکام؛ رویه امیرالمومنین علىبنابیطالب(ع) و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام اشاره کرد.
ایشان میفرمایند: «ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم(ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است. آیا تعیین خلیفه براى بیان احکام است؟ بیان احکام خلیفه نمىخواهد. خود آن حضرت بیان احکام مىکرد. همه احکام را در کتابى مىنوشتند و به دست مردم مىدادند تا عمل کنند. اینکه عقلا لازم است خلیفه تعیین کند، براى حکومت است.»
امام پس از بیان ضرورت تشکیل حکومت اسلامى، به سابقه تاریخى انحراف از این اصل که به دوران بنىامیه بازمىگردد و در دوران بنىعباس ادامه مىیابد، اشاره مىکنند و میفرمایند: «پس از رحلت رسول اکرم(ص)، معاندین و بنىامیه نگذاشتند حکومت اسلام با ولایت علىبنابیطالب(ع) مستقر شود. نگذاشتند حکومتى که مرضى خداى تبارک و تعالى و رسول اکرم(ص) بود در خارج وجود پیدا کند. در نتیجه، اساس حکومت را دگرگون کردند. برنامه حکومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت. رژیم حکومت و طرز اداره و سیاست بنىامیه و بنىعباس ضد اسلامى بود.» ولایت فقیه در عصر غیبت، یکی از مباحث مهم کتاب است. امام در این بخش مىفرمایند: «اکنون که دوران غیبت امام(عج) پیش آمده و بناست احکام حکومتى اسلام باقى بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم مىآید... اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارکوتعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟... اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(عج) موجود بود براى بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بیشمارى از فقهاى عصر ما موجود است.»
حضرت امام (ره) در بخش دیگری از کتاب «ولایت فقیه»، «تبلیغ» و «تعلیم» را دو امر مهم در رسیدن به حکومت اسلامی در آن شرایط دانسته و میفرمایند: «ما موظفیم براى تشکیل حکومت اسلامى جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل مىدهد. باید از راه تبلیغات پیش بیاییم. در همه عالم و همیشه همینطور بوده است. چند نفر با هم مىنشستند، فکر مىکردند، تصمیم مىگرفتند، و به دنبال آن تبلیغات مىکردند؛ کمکم بر نفرات همفکر اضافه مىشد؛ سرانجام به صورت نیرویى در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط مىکردند. شما الان نه کشورى دارید و نه لشکرى؛ ولى تبلیغات براى شما امکان دارد و دشمن نتوانسته همه وسایل تبلیغاتى را از دست شما بگیرد.» امام خمینی(ره) با بیان اینکه «مسائل عبادى را هم باید یاد بدهید، اما مهم مسائل سیاسى، اقتصادى و حقوقى اسلام است» تاکید میکنند: «اینها محور کار بوده و باید باشد. وظیفه ما این است که از حالا براى پایهریزى یک دولت حقه اسلامى کوشش کنیم؛ تبلیغ کنیم؛ تعلیمات بدهیم؛ همفکر بسازیم؛ یک موج تبلیغاتى و فکرى به وجود بیاوریم؛ تا یک جریان اجتماعى پدید آید، و کمکم تودههاى آگاه وظیفهشناس و دیندار در نهضت اسلامى متشکل شده، قیام کنند و حکومت اسلامى تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسى ماست. وظیفه فقهاست که عقاید و احکام و نظامات اسلام را تبلیغ کنند و به مردم تعلیم دهند تا زمینه براى اجراى احکام و برقرارى نظامات اسلام در جامعه فراهم شود.»
امام خمینی(ره) سپس خطاب به طلاب و روحانیون میفرمایند: «شما نسل جوان حوزههاى روحانیت باید زنده باشید، و امر خدا را زنده نگهدارید... اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید. چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشتهایم از دست برود؛ چگونه هنوز مردم براى عاشورا سینه مىزنند و اجتماع مىکنند؛ شما هم امروز کارى کنید که راجع به حکومت موجى به وجود آید؛ اجتماعات برپا گردد؛ روضهخوان و منبرى پیدا کند و در ذهن مردم مطرح بماند... مردم همگى از این وضع ناراحت و ناراضى هستند. زیر سرنیزه و خفقان نمىتوانند حرفى بزنند. کسى را مىخواهند که بایستد و با شجاعت صحبت کند. اینک شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و براى مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده براى تودههاى مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار، مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آمادهاند که براى آزادى و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه براى آزادى و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روى آن تصحیح کنند و به صورت یک نیروى مجاهد، دستگاه سیاسى جائر و استعمارى را سرنگون کرده، حکومت اسلامى را برقرار سازند.» ایشان در بخشهای پایانی کتاب، ساقط کردن رژیمهای دیکتاتوری را «وظیفه» خوانده و میفرمایند: «برانداختن طاغوت، یعنى قدرتهاى سیاسى ناروایى که در سراسر وطن اسلامى برقرار است، وظیفه همه ماست. دستگاههاى دولتى جائر و ضد مردم باید جاى خود را به موسسات خدمات عمومى بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و بهتدریج حکومت اسلامى مستقر شود... خداوند متعال در قرآن اطاعت از طاغوت و قدرتهاى نارواى سیاسى را نهى فرموده است و مردم را به قیام بر ضد سلاطین تشویق کرد... اکنون وظیفه ماست که طرح حکومتى اسلام را به اجرا درآوریم و پیاده کنیم.»
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید