تاریخ‌نویسی بدون سند

1396/5/21 ۱۰:۲۸

تاریخ‌نویسی بدون سند

ناب آقای فریدون مجلسی مطلبی به عنوان نقد مقاله پرفسور یرواند آبراهامیان و بنده در روزنامه اعتماد روز ٢٥ تیر ماه، با تیتر «حلقه مفقوده»، منتشر كردند كه از توجه ایشان به مقاله و طرح مباحث سپاسگزاریم. سعی می‌شود كه به بعضی از نكات ایشان پاسخ دهم.

 روایت تاریخی كودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ در اسناد جدید وزارت خارجه امریكا

پاسخی به آقای فریدون مجلسی

فرید مرجایی: جناب آقای فریدون مجلسی مطلبی به عنوان نقد مقاله پرفسور یرواند آبراهامیان و بنده در روزنامه اعتماد روز ٢٥ تیر ماه، با تیتر «حلقه مفقوده»، منتشر كردند كه از توجه ایشان به مقاله و طرح مباحث سپاسگزاریم. سعی می‌شود كه به بعضی از نكات ایشان پاسخ دهم.
در مورد ادعای آبراهامیان مبنی بر تلاش امریكا برای كمرنگ كردن مساله نفت، آقای مجلسی می‌نویسد، «اگر در اسناد مثلا از قول رییس سیا آمده بود، «تلاش كنید مساله نفت را كمرنگ كنیدبرداشت ایشان درست بود.» در این مورد آقای مجلسی اشتباه می‌كنند، چرا كه دقیقا یكی از مقامات عالیرتبه سرویس سیا به كرمیت روزولت نوشته بود كه «تلاش شود كه مساله نفت كمرنگ جلوه داده شود...» (مجموعه اسناد، صفحه ٣٥٣.) این جای تعجب نیست چرا كه سرویس‌های اطلاعاتی در بخش عملیات روانی یك ماموریت، سعی می‌كنند كه روایت را وارونه جلوه دهند.
در رابطه با ١٨ كاندیدای پیشنهادی (مقامات امریكا در واشنگتن) كه قرار بود جایگزین دكتر مصدق شوند، آقای مجلسی در مقاله شان می‌نویسند كه در اسناد اشاره‌ای به لیست نامزدهای ١٨ نفره سفارت امریكا برای نخست‌وزیری ندیدم. یادآور می‌شود كه این نكته چندین بار در اسناد به طور مشخص ذكر شده است، به عنوان مثال در نامه واشنگتن به سفارت در روز ١٦ ماه مه ‌١٩٥٢. در ضمن باز در اسناد، در صفحه ٢٣٢ این نكته موجود است. اضافه می‌شود كه در اسناد می‌خوانیم كه سفیر هندرسون با نخست‌وزیر شدن بعضی از آن افراد در لیست ١٨ نفر مخالفت كرده بود (مثل الهیار صالح.)
در مورد بروز اختلاف بین آیت‌الله كاشانی و دكتر مصدق، آقای مجلسی می‌نویسد، «من اثری از اینكه این اختلاف‌آفرینی از طرف سفارت القا شده باشد، برنخوردم.» مجددا یادآور می‌شود در این اسناد به نقش سفارت امریكا و سفیر هندرسون برای اختلاف اندازی بین آیت‌الله كاشانی و دكتر مصدق مستقیما اشاره شده است.
در این مورد، در عین حال باید كه به یك پیش‌زمینه اشاره كرد. بنا به قانون شفافیت در امریكا، بعد از ٣٠ سال، وزارت خارجه باید كه اسناد مربوط به اتفاقات آن ٣٠ سال گذشته را در اختیار عموم قرار دهد. این اسناد معروف است به Foreign Relations of the United States) FRUS). وزارت خارجه با یك تاخیر طولانی، مجموعه اسنادی در سال ١٩٨٩ را منتشر كرد، ولی آن مجموعه FRUS در حد چشمگیری ناكامل بود كه صنف آكادمیسین‌ها و تاریخدانان اعتراض كردند. در نسخه اسناد FRUS منتشر شده ١٩٨٩، هر گاه به دخالت نهادهای امریكا در امور داخلی ایران اشاره می‌شد، با قرار دادن چند نقطه... آن مطالب حیاتی را سانسور می‌كرد.
ولی مهم آنكه در مجموعه اسناد FRUS كنونی كه در همین ماه ژوئن ٢٠١٧ منتشر شده، سانسور برداشته شده و اشارات مستقیم به دخالت‌های دولت امریكا (سرویس سیا، وزارت خارجه، سفارت در تهران) در امور داخلی ایران هویداست. به همین جهت بسیاری از اقدامات سفیر هندرسون در تهران پرده برداشته شده است. این ماخذ در حقیقت به نقش هندرسون در وقایع ٩ اسفند نیز اشاره دارد.
این مجموعه اسناد وزارت خارجه (FRUS)، دقیقا ١٠٠٧ صفحه است. آقای مجلسی بنا به اذعان خودشان در مقاله، فقط ٤٠٠ صفحه از آن را مرور كردند. بنابراین، برای خواننده این سوال پیش می‌آید كه چگونه كسی كه فقط نصف مدارك را مرور كرده، در مورد نوشته یك پژوهشگر قضاوت و ارزیابی قاطعانه دارد؟
آقای مجلسی می‌گویند كه تحلیل پروفسور آبراهامیان از اسناد جدید وزارت خارجه امریكا، فقط «اعتقادات شخصی»اش است. می‌دانیم كه هر آكادمیسین یا تاریخدانی ممكن است كه در مسائل اجتماعی/ سیاسی آرایی داشته باشد. ولی آبراهامیان نوشته‌ها و تحلیلش استناد دارد به مدارك و اسناد مختلف در آرشیوها. تا آن جایی كه من اطلاع دارم، افرادی كه سفر كرده و بعضی از اسناد كودتای آژاكس را در بعضی از آرشیوها به طور دست اول بررسی كرده‌اند شامل آقای انور خامه‌ای، دكتر رضا رییس طوسی، دكتر فخرالدین عظیمی و دكتر یرواند آبراهامیان می‌شوند (در مورد دكتر علی رهنما اطلاعی ندارم.)
 ولی در بین همه تاریخدانان و پژوهشگران، یرواند آبراهامیان تنها كسی است كه اسناد آرشیو تاریخی شركت نفت انگلیس- ایران (شركت نفت  B.P كنونی) را بررسی كرده، كه در كتاب «كودتا» نیز منعكس شده است. در بین همه پژوهشگران، فقط دكتر احمد اشرف و دكتر آبراهامیان فرصت داشته كه در زمان دانشجویی با دونالد ویلبر، مشاور اطلاعاتی سیا و یكی از طراحان سناریو آژاكس، در دانشگاه پرینستون مصاحبه كنند.
در حالی كه آقای مجلسی در مقاله خود به منابع تاریخی استناد نكرده و به خاطرات شخصی خودشان از وقایع آن ایام ارجاع می‌دهند- مثل روز ٩ اسفند كه از نزدیكی منزل دكتر مصدق عبور كرده بودند. در عین حال، ایشان عقاید شخصی خودشان را بارها در مقاله منعكس كرده‌اند.
 به عنوان مثال می‌نویسند كه «حزب توده كه تا دیروز مصدق را بورژوا و عامل استعمار و امپریالیسم معرفی می‌كردند، با استفاده از فرصت، برای گرفتن امتیاز و تقویت نفوذ خود و تشدید غرب‌ستیزی در میان ایرانیان، به حمایت از او برخاستند و در قیام ٣٠ تیر شركت كردند.» آقای مجلسی از كجا می‌دانند كه حزب توده به خاطر سوءاستفاده از فرصت و غرب‌ستیزی در ٣٠ تیر به حمایت از دكتر مصدق برخاستند؟ آیا این برداشت رهبران جبه ملی  یا نظر هواداران آیت‌الله كاشانی بود؟ یا رهبران خود حزب توده این را گفته‌اند؟ آیا این برداشت استناد به ماخذی است یا اینكه نظر شخصی خود آقای مجلسی است؟
در نوشته‌شان، آقای مجلسی می‌نویسند كه اگر دولت دكتر مصدق به وسیله كودتای امریكایی/ انگلیسی آژاكس بركنار نمی‌شد، به هر حال امكان داشت كه سرنوشت ادوارد بنش، چكسلواكی را پیدا می‌كرد. این یك حدس و گمان است، یك پیش‌بینی (سیاسی) و اعتقاد شخصی از طرف خود جناب مجلسی است، كه بازگو‌كننده اتفاقات واقعی و مستند تاریخی كودتا نیست. آیا با گنجاندن چنین گمانی در تحلیل‌شان، آقای مجلسی شأن و صدمه تاریخی كودتا علیه یك دولت منتخب مردم- و سرنگونی دموكراسی- را خفیف نمی‌كند؟
آقای مجلسی می‌نویسند كه «پیروان آیت‌الله كاشانی كه از توسعه نفوذ و آزادی فعالیت حزب توده نگران بودند و به همین دلیل از دكتر مصدق كه آنان را سركوب نمی‌كرد رنجیده بودند» و حمایت‌شان را از وی قطع كردند. بر همه روشن است كه به خاطر تعهد راسخش به آزادی احزاب و مطبوعات، دكتر مصدق هیچ حزبی را سركوب نمی‌كرد و‌گرنه او «مصدق» نمی‌شد.
در جایگاه نخست‌وزیری، دكتر مصدق اظهار داشته بود كه قانون اساسی به وی اجازه نمی‌داد كه حزب توده یا هر حزب مخالف را تعطیل كند. در این رابطه، یادآور می‌شود كه پس از كسب سمت نخست‌وزیری، نخستین بخشنامه صادر‌شده از دكتر مصدق به شهربانی (با رونوشت به دادگستری)، تاكید به آزادی بیان داشت و اینكه مطبوعات به خاطر انتقاد یا دشنام به مقام رییس دولت به هیچ‌وجه تحت‌تعقیب قرار نگیرند. در آن دوره سانسور مطبوعات در قلمروی كار شهربانی بود و مسوولیت آن با شخصی به نام «محرم علی‌خان» بود كه به وسیله دكتر مصدق بركنار شد. باید متذكر شد كه درراستای تمركز بر مبارزات ضداستعماری، آیت‌الله كاشانی از درخواست فداییان اسلام مبنی بر اجرای مو به موی احكام شریعت به وسیله دولت، حمایت نكرده بود.
تلاش امریكا برای اختلاف‌اندازی بین دكتر مصدق و روحانیون از مانور‌های اصلی پروژه آژاكس بود كه در گزارش دونالد ویلبر هم از آن پرده‌برداری شده بود (رجوع كنید به مقاله نگارنده در دو ماهنامه چشم‌انداز ایران، شماره ١٨، بهمن ١٣٨١.) بعد از انتشار اسناد جدید وزارت خارجه امریكا در ژوئن، مارك گازیوروفسكی مقاله‌ای در مورد شبكه محرمانه TPBEDAMN  در سایت مركز ویلسون منتشر كرد. آن واژه مخفف «Toudeh Party BeDamn  به معنی «حزب توده لعنت شود.»(١) این شبكه مذكور به وسیله سرویس سیا در ایران پایه‌گذاری شده بود. در این مقاله، گازیورفسكی با استناد به اسناد وزارت خارجه توضیح می‌دهد كه چگونه این شبكه محرمانه جاسوسی به اسم حزب توده به آیت‌الله بروجردی حملاتی می‌كرد.
آقای مجلسی القا می‌كنند كه در دوره ملی كردن صنعت نفت، نخست وزیر مصدق موافقت نكرده بود كه برای تاسیسات نفتی انگلیس در كشور، غرامت پرداخته شود. ولی این‌طور نیست، بنا به اسناد وزارت خارجه و همان اسناد آرشیو شركت نفت انگلیس- ایران، دكتر مصدق در مذاكرات اعلان كرده بود كه دولت ایران حاضر به پرداخت غرامت به قیمت منصفانه بازار روز است، ولی برای تخمین غرامت، شركت نفت انگلیس ارقام نجومی در خواست كرده بود، با این نیت كه جلسات مذاكرات به نتیجه نرسد.
آقای مجلسی می‌نویسند كه، برخلاف حمایت‌شان در قیام ٣٠ تیر، «صفوف فشرده» حزب توده در روز ٢٨ مرداد برای دفاع از دولت دكتر مصدق به صحنه نیامد. به عبارتی ایشان القا می‌كند كه در روز كودتا حزب توده نقش تخریبی داشت.
 ولی این صحیح نیست. در حقیقت، نیروهای ملی و حامی دكتر مصدق هم به صحنه نیامده بودند چرا كه برای جلوگیری از ادامه بحران و آشوب در شهر در آن مقطع، دولت دستور داده بود كه حامیان دولت در خیابان‌ها به تظاهرات دست نزنند. موضع حزب توده نسبت به دولت دكتر مصدق قبل از ٣٠ تیر كاملا قابل انتقاد و محكوم است، ولی حزب توده از اجزا و عوامل توطئه كوتای ٢٨ مرداد نبود و القای چنین نكته‌ای از نظر تاریخی صحیح نیست. در این رابطه خاطرنشان می‌شود كه پروفسور آبراهامیان در مقاله مذكور به اجزا و عواملی كه در پروژه آژاكس به طور مستقیم دست داشتند، پرداخته است. ولی وی در كتاب «كودتا» (ترجمه دكتر علی بهفروز، انتشارات صمدیه) به طور مفصل در مورد حزب توده و ارزیابی سرویس سیا از توانایی حزب توده نوشته است. به عنوان انگیزه كودتا، مساله نفت كم اهمیت نبوده. در اسناد به این نكته بر می‌خوریم كه نخستین طرح كودتا برای سرنگونی دولت دكتر مصدق، به وسیله آقای Max Thornburg  در ماه آگوست ١٩٥٢ تهیه شده بود (رجوع به اسناد جدید وزارت خارجه FRUS.) (٢در حقیقت، این شخص، آقای ماكس ثورنبرگ، یكی از مقامات شركت‌های نفتی امریكا بود كه به وزارت خارجه و سیا مشاوره می‌داد. ثونبرگ تا حدی منتقد شركت نفت انگلیس بود، ولی ملی شدن صنعت نفت ایران را مخالف منافع نفتی امریكا می‌دید و به همین جهت پیشنهاد كودتا داده بود. در زمان دولت رزم‌آرا، وی به عنوان یك مشاور نفتی به وسیله دولت رزم‌آرا استخدام شده بود، غافل از اینكه وی به وزارت خارجه امریكا گزارش می‌داد.
منابع:
١- مقاله مارك گازیوروفسكی در سایت مركز ویلسون در مورد شبكه محرمانه TPBEDAMN
https: //www. wilsoncenter. org/blog-post/the-cias-tpbedamn-and-stay-behind-operations-iran
٢- طرح پیشنهادی كودتا از طرف یك مقام نفتی، به نام Max Thornburg - در اسناد جدید:
https: //history. state. gov/historicaldocuments/frus١٩٥١-٥٤Iran/d١١٨

 

 

 

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: