1396/5/2 ۰۹:۱۲
پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، دومين مدرسه تابستاني خود با موضوع «تحكيم صلح و نفي افراطيگري و خشونتورزي» را به همت معاونت فرهنگي- اجتماعي و با همكاري كميسيون حقوق بشر اسلامي برگزار كرد. در نخستين جلسه از اين درسگفتارها، محمد حسن ضيايي فر، دبير كميسيون حقوق بشر اسلامي به موضوع «صلح و نفي خشونت از منظر موازين حقوق بشر» پرداخت.
صلح و نفی خشونت از منظر موازین حقوق بشر در گفتاری از محمدحسن ضیاییفر
قانونی كه برخلاف خواستههای جامعه باشد تجلی وجدان عمومی نیست
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دومین مدرسه تابستانی خود با موضوع «تحكیم صلح و نفی افراطیگری و خشونتورزی» را به همت معاونت فرهنگی- اجتماعی و با همكاری كمیسیون حقوق بشر اسلامی برگزار كرد. در نخستین جلسه از این درسگفتارها، محمد حسن ضیایی فر، دبیر كمیسیون حقوق بشر اسلامی به موضوع «صلح و نفی خشونت از منظر موازین حقوق بشر» پرداخت. متن كامل سخنرانی وی را میتوانید در ذیل بخوانید:
جایگاه حقوق در مطالعات صلح/ محمدحسن ضیاییفر
در این جلسه قرار است بررسی كنیم كه صلح و نفی خشونت در موازین حقوق بشر به چه كیفیتی است. قبل از هرچیز ابتدا سوالی مقدماتی را به بحث میگذارم تا فلسفه دلیل ورود به این بحث روشن شود؛ اینكه چرا بررسی صلح و نفی خشونت در دنیای امروز یا در كشور ما اهمیت و اولویت دارد. در كشور ما هم دغدغه منطقهای و هم دغدغه جهانی وجود دارد و هم برای كسانی كه نسبت به دین و اسلام حساسیت دارند از منظر تصویری كه از دین ما در سطح جهانی و حتی ملی برای جوانان خود ما ارایه میشود، اهمیت پیدا میكند. آمار پروندههای مختلف قضایی در كشور، نزاعها، پرخاشگریها و پیامدهای قضایی نیز به نسبت جمعیت كشور قابل توجه است و نشان میدهد كه مشكلات و دردهای جدیای در كشور وجود دارد كه نباید از آنها غافل بود. حتی گاه نوع سخن گفتن مقامات رسمی كشور از تریبونهای عمومی از لحاظ تحلیلهای روانشناسی گفتاری خشونت آمیز است. این نوع ادبیات را در بین احزاب و گروههای سیاسی نیز میتوان دید. بنابراین، درباره دلیل ضرورت طرح این بحث نیازی به استدلال نیست. بخش دوم سوال اول در این مقدمه این است كه چرا از منظر حقوق بشر باید به این بحث پرداخت. از لحاظ روانشناسی پرداختن به این موضوعات از این جهت مهم است كه روانشناسی به شما تكنیك رفتاری میدهد یا به طور مثال، جامعهشناسی وقتی به شما راجع به اینكه چه فرآیندهایی در جامعه باعث میشود كه ما مردمان عصبانی و خشونت طلبی شویم، تحلیل ارایه میكند شناختی از وضعیت اجتماع و تحلیل آن به دست میدهد. اما حقوق در این میان چه جایگاهی دارد و چرا ما نیاز داریم كه مطالعات صلح را در حوزه حقوق بخوانیم؟ پاسخ اول این است كه یك جامعه مطلوب باید با حاكمیت قانون به ارزشهای خود برسد. البته حاكمیت قانون فقط حاكمیت شكلی قانون نیست بلكه محتوای آن نیز باید عادلانه باشد. قانونی كه برخلاف خواستههای جامعه باشد تجلی وجدان عمومی نیست. تمام تحرك یك جامعه استاندارد برای رسیدن به خوبیها با حاكمیت قانون است. اگر میخواهد تكثرگرایی را رشد دهد با قانون ممكن میشود، اگر میخواهد آزادی اجتماعات میسر شود یا آزادی بیان در جامعه نهادینه شود باز حاكمیت قانون باید وجود داشته باشد. در سایر حوزههای زیست فردی و اجتماعی نیز وضع به همین شكل است. دانش حقوق به شما این دید را میدهد كه مطالبهگری نسبت به حاكمیت قانون صحیح و بسترساز صلح و آرامش در جامعه را مطرح كنید و گسترش دهید. پاسخ دوم این است كه در رشته تخصصی حقوق بشر، دانشجویان معیارها و ارزشهایی را میخوانند و بحث میكنند كه فرض بر جهانشمول بودن آنهاست. تلاش دانش حقوق در رشتههای مختلف این است كه خود را با این موازین انسانی و جهانشمول هماهنگ كند.
قواعد، ظرفیتها و اصول مطالعات/ و فعالیتهای صلحطلبانه از حقوق بشر تفسیرهای گوناگونی وجود دارد؛ گرچه استانداردهای فنی و تخصصی حقوق بشر بسیار تفصیلی است و اگر در جوامعی اجرا نمیشود یا دوگانه اجرا میشود، دلیل آن خود دولتها هستند كه تن به این قواعد نمیدهند. به طور مثال، حریم خصوصی یكی از این ارزشهای جهانشمول است كه راجع به برخی مصادیق آن بحث وجود دارد مثل آنچه این روزها در كشور ما نیز درباره آن بحث میشود اما كلیت آن در جهان پذیرفته شده است. بنابراین، وقتی درباره صلح از منظر موازین حقوق بشر صحبت میكنیم یعنی موازینی كه برآیند همه فرهنگهاست، به ویژه از منظر استانداردهای حقوقی تثبیت شده جهانی. بنابراین، ما به بخشی از آن استانداردهایی كه ذیل مباحث حقوق بشر مطرح میشود اما بهشدت اختلافی است، كاری نداریم. از این منظر خیلی مهم است كه ببینیم در حوزه نظر و عمل، چه قواعد، ظرفیتها و اصولی وجود دارد كه میتوانند در خدمت مطالعات صلح و بعد فعالیتهای عملی صلح طلبانه قرار بگیرند. نكته دیگر اینكه مطالعات تخصصی صلح و نفی خشونت در دنیای امروز بهشدت گسترده است و در حوزههای مختلفی مثل روانشناسی، جامعهشناسی، ادبیات، اقتصاد و. . . انجام میشود. در رشته فلسفه، فیلسوفان تلاش میكنند تا به صورت مبنایی اثبات كنند كه جهان تا چه اندازه از زیست منطقی، درست و آرمانی فاصله گرفته و به طور مداوم نظریهپردازی میكنند تا بتوانند فلسفه صلح و بنیادهای نظری اینكه صلح برای بشر بهترین انتخاب است را ترویج دهند. در دانشكدههایی كه اندیشه سیاسی میخوانند دكترای مطالعات صلح نیز بهشدت جریان دارد و متفكران متعدد نظریههای مختلفی را ارایه دادهاند و درباره آنها مثل صلح در اندیشه كانت، مطالعات زیادی صورت گرفته است. حتی درباره متفكرانی مثل هابز كه به انسان نگاه منفی دارند، مطالعه شده است. در آرای اندیشمندان سیاسی ما نیز كار شده اما كسی نیامده از منظر صلحطلبی در آرای اندیشمندان كنكاش كند. بیشتر در آرای متفكران ادبی ما مثل مولانا، حافظ، سعدی خوب كار شده و انگشت شمار بین حكمای ما مثل فارابی آمده كه بعضی از اساتید اندیشه سیاسی این كار را انجام دادهاند یا درباره برخی متفكران نزدیك به ما به طور مثال، از مشروطه به بعد مثل مرحوم نایینی یا آخوند خراسانی كارهای خوبی انجام شده است. در حوزه انسانشناسی كارهای زیادی در سطح جهانی انجام میشود اما نمیدانم كه در دانشكدههای جامعهشناسی و مردمشناسی ما انسانشناسی با گرایش صلح مورد توجه است یا خیر كه البته فكر نمیكنم زیرا ندیدهام كسانی كه حتی در زمینه انسانشناسی كار كردهاند زیاد سراغ این حوزه بیایند. در سطح دنیا و در حوزه انسانشناسی كارهای زیادی انجام شده است و در انسانشناسی جدید در حوزه مطالعات صلح، بین انسانشناسی فلسفی و انسانشناسی زیستشناسی تركیب ایجاد كرده و هر دو را در خدمت صلح قرار میدهد. در سطح جهانی در حوزه مدیریت و حتی علوم نظامی نیز مطالعات صلح گسترش یافته است. در مطالعات ادیان مختلف نیز بحث مطالعات صلح جدی است. برخی سندها در سطح جهانی تهیه شده كه در جهت گسترش صلح است. به طور مثال، سند معروفی با عنوان «سند اخلاق جهانی» تدوین شده كه برخی متفكران ایرانی مثل استاد ملكیان آن را ترجمه كردهاند. در این سند چند اصل را آوردهاند كه این اخلاق جهانی است و همه فرهنگها و تمدنها میگویند كه انسان برای داشتن یك زندگی اخلاقی باید آنها را رعایت كند. در مقدمه این سند تاكید میشود بر اینكه این سند برای این است كه زندگی صلح آمیزتری داشته باشیم و از خشونتها دوری بورزیم. بنابراین، در مطالعات ادیان نیز بحث صلح وجود دارد. موضوع دیگر بحث رشتههای هنری است. این رشتهها نیز در غرب بهشدت در حال آمدن به سمت مطالعات صلح هستند. در كشور ما هنوز این امر رواج پیدا نكرده اما در غرب، یك نفر دهها فیلم پایان دورهای مطالعات خود درباره صلح را ساخته است. تئاتر، گرافیك و نقاشی با تم صلح، جشنوارههای مختلف و جایزههای جهانی برای آن تعریف شده، بعضی سازمانهای برجسته حقوق بشری دنیا مثل عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، جشنوارههای مختلفی را برگزار میكنند كه البته بعضی هنرمندان كشور ما نیز در بعضی از این جشنوارهها حضور یافته و جایزه گرفتهاند.
كاربرد صلح و نفی خشونت در اسناد حقوق بشری كاربردهای مختلف صلح و نفی خشونت در اسناد حقوق بشری موضوع دیگری است كه باید به آن پرداخت. اسناد حقوق بشری در سطح دنیا وجود دارد كه برای مطالعات صلح از منظر موازین حقوق بشر مبنا هستند. بیش از ٥٠ درصد از اسناد بینالمللیای كه طی هفتاد سال گذشته و از زمان تاسیس سازمان ملل تاكنون در زمینه حقوق بشر نوشته شده، از دهه ٩٠ به بعد تدوین شدهاند یعنی از این دهه به بعد بحث حقوق بشر فنیتر شده و جزییات بیشتری پیدا كرده است. در سازمان ملل، موازین مربوط به صلح سالها از منظر روابط دولت با دولت مطرح بود و در منشور سازمان ملل نیز همین نگاه منعكس شد. البته دو جا در منشور كلمه صلح و حقوق بشر مطرح شده اما فضای غالبی كه در بدو شكلگیری سازمان ملل وجود داشت این بود كه دولتها با یكدیگر نجنگند و روابط در سطح دنیا صلح آمیز باشد. پیرو همین، بحثهای خلع سلاح نیز مطرح میشد یا كسانی كه در دوره بلوك شرق و غرب بحث توازن وحشت و توازن دو بلوك را مطرح میكردند باز به طور عمده به تعاملات دولتها با یكدیگر كار داشتند و در این میان، به افراد توجهی نداشتند. به این دلیل كه در آن زمان در جامعه بینالمللی، فرد چندان نقشی نداشت و در حقوق بینالملل، دولتها تابع این حقوق محسوب میشدند، حتی سازمانهای بینالمللی را تابع فرعی به شمار میآوردند. اما به تدریج از دهه ٩٠-٨٠ به بعد، فرد در حقوق بینالملل برجستگی پیدا كرد و در اسناد بینالمللی نیز هر جا كلمه صلح به میان آمد به سمت صلح میان افراد سوق یافت و شقوق مختلف صلح فرد با خویش، با دیگران، با جامعه و با جهان وارد اسناد بینالمللی شد. بنابراین، در سندهایی كه با عنوان سندهای صلح در سازمان ملل مطرح است تا قبل از دهه ٧٠، دولتمحوری حاكم است. درست است كه كلماتی نیز آورده شده و امروز میتوانیم آنها را تفسیر و انسان را از آن استخراج كنیم اما عمدتا برای جلوگیری از جنگ و درگیری و مخاصمات مسلحانه تدوین شدهاند. مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را در یك دوره تصویب كرد كه شورای امنیت بین امریكا و شوروی قفل شده بود و آنها با فعالیتهای نظامی خود دنیا را به لبه پرتگاهی میبردند كه به جنگ این دو منجر شده و جامعه بشری را با مشكل مواجه كند. مجمع عمومی ملل متحد در سال ١٩٥٠م، قطعنامهای را تحت عنوان «اتحاد برای صلح» تصویب كرد. این قطعنامه راهكارهایی را مطرح كرد كه اگر شورای امنیت به بنبست رسید ما چه كنیم كه جنگ نشود. شما وقتی این قطعنامه را مرور میكنید، میبینید كه عمده بحثهای آن حول این محور است كه كشورها از توسل به زور و مداخله در امور یكدیگر خودداری كنند، حل اختلافات بین دولتها از روشهای مسالمتآمیز باشد و برای آن در سطح بینالمللی سازوكاری نیز در نظر گرفته است.
ضرورتهای صلح سند كوتاه دیگری با عنوان «ضرورتهای صلح» وجود دارد كه سال قبل از «اتحاد برای صلح» مطرح شده اما به گستردگی آن نبوده و در سطح بینالمللی نیز خیلی معروف نیست. این قطعنامه، یك اعلامیه ١٣بندی است كه در آن نیز همان نگاه دولت محوری وجود دارد اما جملاتی در آن آمده كه نشان میدهد كه در فضای سال بعد از تصویب اعلامیه حقوق بشر (١٩٤٨)، فضای حقوق بشری بر آنها حاكم بوده است. به طور مثال، همه دولتها تلاش كنند كه آزادی كامل همه شهروندان را فراهم كنند یا همه افراد بتوانند آزادی مذهب خود را بروز دهند. سند بعدی در ١٩٧٨ تحت عنوان «اعلامیه تدارك جوامع با زیست صلحآمیز» تدوین شد. از سال ١٩٧٠ به بعد كه تعداد كشورهای مستقل زیاد شد و كشورها مطالبات مختلف داشتند كه البته بیشتر مطالبات جهان سومی بود تعداد اسناد نیز بیشتر شد. این اعلامیه هشت اصل را برشمرده و از كشورها خواسته كه آنها را رعایت كنند؛ به طور مثال، اصل اول این است كه هر ملتی فارغ از رنگ، ملیت، نژاد، اعتقاد، مذهب و شرایط اقتصادی باید از حقوق خود برای تعیین سرنوشت برخوردار باشد. دوم میگوید هرگونه برنامهریزی، اجرا و حمایت از اقدام تجاوز باید ممنوع باشد. اصل سوم میگوید هر كشور باید روح دوستی و حسن همجواری و همكاری فرهنگی، اقتصادی اجتماعی عادلانه در سطح جهان را مورد پیجویی قرار دهد. چهارم، هر كشور وظیفه دارد حق همه مردم را در سرزمین خود رعایت كند. اصل دیگر میگوید همه باید به رفع خلع سلاح كامل در سطح جهان كمك كنند. دیگر اینكه همه باید كمك كنند هیچ كشوری مستعمره نباشد. اصل هشتم كه اصل مهمی است و به كار امروز ما نیز میآید این است كه هر كشوری وظیفه دارد كه با هرگونه تلاش برای گسترش نفرت و تعصب كوركورانه مروج خشونت مقابله كند. سند مهم دیگری در سال ١٩٨٤ تحت عنوان «اعلامیه حق مردم به صلح» تدوین شد كه شامل چهار بند است و در آن، تاكید بر چهار موضوع كلی است؛ اول، همه دولتها و ملتها باید توجه داشته باشند كه حق به صلح، حق مقدسی برای همه موجودات است. دوم، همه وظیفه داریم كه نسبت به تحقق حقوق بنیادین همه اشخاص تلاش كنیم تا از این طریق صلح در همه جهان نهادینه شود. بند سوم، راجع به حل و فصل اختلافات است، باید سازوكارهای مختلفی در سطح ملی و بینالمللی تعبیه شود تا در زمان اختلاف راحتتر بتوان به صلح و سازش رسید. این اسناد متعلق به مجمع عمومی سازمان ملل بود.
باید فكر و اندیشه افراد را تغییر داد یونسكو، سند معروف دیگری دارد كه البته در مجمع عمومی نیز تصویب شده است. این سند خیلی مهم و عنوان آن «اعلامیه فرهنگ صلح» است. بعد از تصویب این اسناد در سطح بینالمللی، به این نتیجه رسیدند كه فقط با تصویب اعلامیه و تعیین بایدها و نبایدها نمیتوان در زمینه صلح كار زیادی از پیش برد و باید فكر و اندیشه افراد را تغییر داد. به همین دلیل، برای حوزه فكری و فرهنگی اهمیت قایل شدند و یونسكو بعد از چندین سال كار تحقیقاتی، در ١٩٧٩ قطعنامه مفصلی را تدوین كرد كه شامل دو بخش است و بخش دوم برنامه عملی دارد. در این اعلامیه، حدود ١٥ مساله را مطرح كرده و گفته دولتها باید رعایت كنند تا فرهنگ صلح در جامعهشان تحقق پیدا كند. از اوایل هزاره سوم، در سازمان ملل یك اتفاق افتاد؛ اینكه انجیاوهای مهم صلح طلب دنیا گفتند كه این سندهای كلی كه شما راجع به فرهنگ صلح و... مینویسید كافی نیست. شما باید این را به عنوان یك حق بشری به رسمیت بشناسید تا ما -یعنی یكایك افراد- بتوانیم از شما و دولتها مطالبه داشته باشیم و این حق ما است. فعالیت انجیاوها منجر به تهیه یك سند صلح با عنوان «Luarca Declaration» در ٢٠٠٦ توسط آنها شد. در این سال، غیردولتیها توانستند یك اعلامیه حق به صلح تهیه كنند. تلاششان را ادامه دادند، یونسكو را نیز درگیر كردند تا اینكه در ٢٠١٠ اعلامیه مفصل دیگری مجددا توسط غیردولتیها تحت عنوان «اعلامیه سانتیاگو» تهیه شد. در این اعلامیه در مواد مختلف مفصل اجزا و عناصر حق به صلح را تشریح كرده و درباره تعهد دولتها، سازمان ملل، خانواده و. . . توضیح داده است. این سند را به سازمان ملل دادند و دولتها با دیدن آن، جا زدند و آن را نپذیرفتند زیرا آنها را محدود میكرد. دولتها به مجمع مشورتی شورای حقوق بشر سازمان ملل ماموریت دادند كه راجع به صلح مطالعه كند. این مجمع، چند سال جلسه برگزار و پرسشنامههایی را در دنیا توزیع كرد و در نهایت، متنی را تحت عنوان «اعلامیه حق بشر به صلح» تهیه كرده و آن را به شورای حقوق بشر داد و این شورا در سال ٢٠١٦ آن را تصویب كرد. پس از آن نیز مجمع عمومی سازمان ملل آن را تصویب كرد. بعد از تصویب این سند، ٤٧٤ انجیاوی فعال دنیا بیانیه مشتركی را تهیه و با این سند كه دست دولتها را باز میگذاشت، مخالفت كردند و هنوز این بحث جریان دارد. در سازمان ملل دیپلماتها انعطاف نشان دادند و قرار شد در سال ٢٠١٨ دوباره «اعلامیه حق به صلح» در اجلاس مجمع عمومی مورد بازبینی قرار گیرد. این پایان تلاشهای سازمان ملل در بحث هنجاری مربوط به صلح است. نكته اینكه نظام حقوق بشری سازمان ملل در حقهای مختلف توسعه زیادی پیدا كرده است و مجموعه این دستاوردها طبیعتا به جهان صلحآمیزتر كمك میكند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید