حلقه مفقوده

1396/4/25 ۰۹:۱۶

حلقه مفقوده

بعد از انتشار اسناد جدید آمریكا در مورد كودتای ٢٨ مرداد روزنامه «اعتماد» اقدام به انتشار یادداشتی از یرواند آبراهامیان كرد كه با نقد برخی صاحب‌نظران از جمله فریدون مجلسی مواجه شد. اینك نقد فریدون مجلسی نسبت به یادداشت مذكور از نظر می‌گذرد.

 پاسخ به تحلیلی جانبدارانه از افشای مدارك جدید امریكا درباره ٢٨ مرداد

كارشكنی حزب توده در روایت آبراهامیان نادیده گرفته شد

  بعد از انتشار اسناد جدید آمریكا  در مورد كودتای  ٢٨ مرداد روزنامه «اعتماد» اقدام به انتشار یادداشتی از یرواند آبراهامیان كرد كه با نقد برخی صاحب‌نظران از جمله فریدون مجلسی مواجه شد.  اینك نقد فریدون مجلسی نسبت به یادداشت مذكور از نظر می‌گذرد.
آنچه اهمیت دارد  این است كه به نظر می‌رسد در یادداشت آبراهامیان به نقش حزب توده در مساله كودتا به اندازه كافی توجه نشده بود و البته در یادداشت حاضر به قلم فریدون مجلسی نیز به نظر می‌رسد به نقش امریكا در این مساله توجه چندانی نشده است.
به همین جهت سیاستنامه بنا دارد پرونده‌ای را در همین راستا منتشر كند كه از زوایای مختلف به جوانب موضوع بپردازد. بخشی از این پرونده به مناسبت سالروز ٣٠تیر و بخش دیگر آن در سالروز ٢٨ مرداد ماه منتشر خواهد شد.

 

فریدون مجلسی- پژوهشگر، مترجم و دیپلمات سابق

در صفحه ١٠ روزنامه اعتماد پنجشنبه ١٥ تیر، مطلبی زیر عنوان: «یرواند آبراهامیان جزییات دیگری از اسناد جدید منتشر شده وزارت خارجه امریكا را افشا كرد» با عنوان فرعی «از نقش مستقیم سفیر امریكا تا تلاش برای كمرنگ كردن مساله نفت» به قلم آقای «فرید مرجانی» آمده است كه «به عقیده اینجانب»، در جایگاه تحلیلگر و كارشناس مسائل بین‌المللی كه اسناد جدید را دیده و ٤٠٠ صفحه مرتبط آن را خوانده و مرور كرده‌ام و بسیاری از وقایع آن ایام را هم به یاد دارم، تحلیل ایشان بیشتر تلاشی برای اثبات حقانیت و توجیه اعتقادات آقای آبراهامیان درباره برخی نكاتی است كه اسناد منتشر شده با آن اعتقادات مغایرت دارد. در واقع وارد كردن اعتقادات شخصی به تحلیل اینگونه اسناد، مانند تلاش مذهبیون ادیان مختلف در استفاده از شیوه‌ها و مقولات فلسفی برای «اثبات حقانیت اعتقادات خودشان» است. برای رعایت اختصار ایرادهای شكلی و ماهوی خود را در این مورد خلاصه می‌كنم:
آقای آبراهامیان جزییات جدیدی را افشا نكرده‌اند، وزارت خارجه امریكا اسنادش را افشا كرده است. اشاره آقای آبراهامیان به: «تلاش [امریكا] برای كمرنگ كردن مساله نفت» به دیدگاه شخصی ایشان باز می‌گردد. این اسناد انعكاس نظرات و تصمیمات داخلی یك سیستم است كه ٦٠ سال هم محرمانه بوده است. مقاله تبلیغاتی نیست كه در آن تبلیغاتی برای رسیدن به هدفی وجود داشته باشد. اگر در اسناد مثلا از قول رییس سیا آمده بود، «تلاش كنید مساله نفت را كمرنگ كنیدبرداشت ایشان درست بود. كتاب «كودتا» تحلیل‌های هدفمند آقای آبراهامیان در آن كتاب مربوط به قبل از اسناد جدید است. یك سال قبل از ٢٨ مرداد، هنگامی كه دكتر مصدق بر سر فرماندهی كل قوا استعفا كرد و قوام‌السلطنه از طرف شاه نخست وزیر شد، سه گروه شامل ملیون طرفداران او، پیروان آیت‌الله كاشانی و این‌بار برای نخستین‌بار كادرهای منضبط و منسجم كارگری و دانشجویی و كارمندی حزب توده كه تا دیروز مصدق را بورژوا و عامل استعمار و امپریالیسم معرفی می‌كردند، با استفاده از فرصت، برای گرفتن امتیاز و تقویت نفوذ خود و تشدید غرب ستیزی در میان ایرانیان، به حمایت از او برخاستند و در قیام ٣٠ تیر شركت كردند. بعد از سقوط دولت مصدق این ایراد مطرح بوده است كه پس از ٢٨ مرداد آن مدافعانِ «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا مصدق» اكنون كجا رفتند؟ چرا سكوت كردند؟ خصوصا از حزب توده این ایراد گرفته می‌شود كه انسجام سازمانی و تشكیلات نظامی مخفی هم داشتند؟ پاسخ واقعی این است كه:
گروه اول یعنی پیروان آیت‌الله كاشانی كه از توسعه نفوذ و آزادی فعالیت حزب توده نگران بودند و به همین دلیل با دكتر مصدق كه آنان را سركوب نمی‌كرد رنجیده بودند و با اختیارات قانونگذاری ایشان هم مخالف بودند، دلیلی برای حمایت از ایشان نمی‌دیدند. در اسناد منتشر شده به استناد گزارش‌های سفارت و «سیا» به مخالفت آیت‌الله و پیروانش با مصدق اشاره شده اما من به اثری از اینكه این اختلاف آفرینی از طرف سفارت القا شده باشد، برنخوردم. به اظهار نگرانی آیت‌الله در یك دیدار سیاسی درباره قدرت یافتن حزب توده اشاره شده و در اسناد و گزارش‌ها به مطرح شدن احتمال نخست وزیر شدن آیت‌الله هم اشاره و چنین ارزیابی شده است كه «با مصدق كه با فرهنگ غربی آشناتر و ناسیونالیست و مخالف كمونیسم است بهتر می‌توان كنار آمد
 ‌ در اسناد همه جا عنوان «تی. پی. آژاكس» [تی. پی. اِیجِكس] ذكر شده، كه نشان می‌دهد نگرانی اصلی امریكایی‌ها احتمال قدرت یافتن حزب توده بوده است. در اسناد مطلبی درباره «بركناری مصدق از همان آغاز» ملاحظه نشد. در زمان ترومن حتی از مصدق در مقابل انگلستان حمایت هم می‌كردند. حتی اسناد دوران اولیه آیزنهاور حكایت از ادامه این حمایت دارد. در كتاب‌های آقای آبراهامیان همه جا بخش اول این نام‌گذاری یعنی تی. پی حذف شده است. [تی. پی. مخفف حزب توده و آژاكس نام ماده شوینده معروف آن زمان بود. این نام‌گذاری نشان از هدف برنامه در قالب جنگ سرد دارد كه می‌توان با جست‌وجوی ساده اینترنتی آن را یافت.]
‌  برخلاف نظر ایشان در اسناد اهمیت نفت هرگز كمرنگ نشده است. با اینكه، بر خلاف پندار مرحوم مصدق و برخی از مشاورانش، نیاز به نفت ایران در آن زمان هرگز امری اجتناب ناپذیر نبود، اما اهمیت آن از لحاظ تنوع بخشیدن به عرضه‌كنندگان برای تثبیت بهای نفت و ابزاری برای فشار آوردن به دیگران زیاد بود. در اسناد اخیر چندین بار به خطر كودتای حزب توده اشاره شده و حتی مصدق را با ادوارد بنش، نخست‌وزیر دموكرات چكسلواكی مقایسه كرده‌اند كه با كودتای كمونیست‌ها سرنگون شد و چكسلواكی در شمار اقمار شوروی درآمد كه نشان می‌دهد در شرایط جنگ سرد و جنگ كره چگونه نگرانی اولیه امریكا حزب توده و نفوذ آن بود.
 ‌  در اسناد به عنوان پلان «بی» یا طرح اضطراری در صورت كودتای حزب توده، پیشنهاد شده است كه در صورت وقوع امریكا در كوه‌های زاگرس نیرو پیاده كند و دولتی در كرمانشاه تشكیل دهد تا شوروی‌ها به نفت خوزستان و پالایشگاه آبادان دست نیابند. طبق اسناد حتی در این باب تماس‌هایی با برخی خوانین قشقایی و بختیاری گرفته می‌شود. خوانین طرفدار مصدق قشقایی هم قول می‌دهند كه در صورت كودتای كمونیستی با این طرح همكاری خواهند كرد. این پیشنهاد نشان‌دهنده این است كه نقش نفت را هم حتی به بهای تجزیه ایران به شمالی و جنوبی، كمرنگ نكرده‌اند.
آقای آبراهامیان ظاهرا نوشته‌اند: «برخلاف انتظار، این مجموعه مدارك، اطلاعات جدیدی در مورد خود «عملیات» كودتا، جاسوسان، خبرچین‌ها، انتقال پول و عملیات سیاه كاری ارایه نمی‌كند.» و می‌افزایند «از گزارش ویلبر، یك ضمیمه به خصوص منتشر نشد: ضمیمه‌ای حاوی اسامی روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، سناتورها، روحانیون و نمایندگان مجلسی كه از سازمان سیا مواجب می‌گرفتند. آن ضمیمه در این مجموع اسناد اخیر وزارت خارجه نیز منتشر نشده است. » در واقع انتشار چنین مدركی می‌توانست بن‌بست آقای آبراهامیان را در ارایه یك نظریه قابل قبول رفع كند. منظور آقای آبراهامیان فقط این نیست كه ثابت كند كودتای امریكا موجب سقوط مصدق شد. آیزنهاور، رییس‌جمهور وقت در گزارش سالانه‌اش به كنگره، سقوط مصدق را دستاورد مهم امریكا در سال گذشته می‌نامد. خواه كودتا باشد یا رخداد، خواه امریكایی باشد یا ایرانی! آقای آبراهامیان با كاستن از نقش منفی و تحریك‌آمیز حزب توده در سرنگونی مصدق، می‌خواهد ارتباط میان حمایت امریكا از سقوط دولت مصدق و حمایت آن كشور از دولت سپهبد زاهدی را با حزب توده انكار و عدم واكنش «صفوف فشرده» حزب توده را در مقابل آنان، بر خلاف دخالت‌شان در قیام ملی ٣٠ تیر، به گردن دكتر مصدق بگذارد كه در بعد از ظهر ٢٧ مرداد و پس از دیداری طولانی با هندرسون، سفیر امریكا، اعلامیه‌ای صادر كرد و از طرفدارانش درخواست كرد خیابان‌ها را ترك كنند. این اسناد حكایت از درگیری‌های طرفداران مصدق و افراد حزب توده در فاصله ٢٥ تا ٢٨ مرداد دارد كه منجر به صدور آن دستور شد و در همین اسناد جدید با اشاره مكرر به خطر حزب توده به گزارشی از تظاهرات سالگرد قیام ٣٠ تیر یعنی چهار هفته قبل از ٢٨ مرداد اشاره می‌كند كه چگونه صفوف كادرهای حزب توده منظم و منسجم با شمار چندین هزار نفر و صفوف جبهه ملی و طرفداران‌شان آشفته و در هم ریخته و با شمار اندك بوده است. [البته دلیلش روشن است، طرفداران جبهه ملی شامل روشنفكران، قضات، فرهنگیان، دانشگاهیان، پزشكان، وكلا، كارمندان و دانشجویان غیر توده‌ای بود كه اغلب از طبقات و از كسانی بودند كه اهل تظاهرات خیابانی نبودند. اما بخش عمده قیام‌كنندگان ٣٠ تیر سال گذشته از پیروان آیت‌الله كاشانی بودند كه در سالگرد ٣٠ تیر با توجه به اختلاف اصولی با مصدق دیگر تمایلی به شركت در تظاهرات نداشتند! بسیاری از اینان همان‌هایی هستند كه به موجب همین اسناد در ٢٨ مرداد به خیابان آمدند به سوی شمال شهر حركت كردند، به شمارشان افزوده می‌شد، به طرف ایستگاه رادیو [میدان ارك] و تلگراف خانه [میدان سپه] و خانه مصدق آمدند، و در حدود ظهر تانك‌های ارتشی به آنها پیوستند وبه خانه مصدق حمله كردند و...؛ كه گزارش آن در اسناد منتشره از صفحات ٣٩٠ تا ٧٢٠ به‌طورمشروح آمده است. نمی‌دانم دنبال یافتن اسناد كدام عملیات محیر العقول دیگری هستند؟[شكایت ملیون و برخی از كادرهای قربانی شده حزب توده این بوده است كه چرا حزب توده مداخله و مقاومت نكرد؟ در واقع به دو نكته باید توجه داشت، نخست اینكه اگر حزب توده دخالت می‌كرد و پیروز هم می‌شد، آیا سرنوشت مصدق همان سرنوشت ادوارد بنش نمی‌بود؟ و دوم اینكه هفت سال پیش از آن نیز قوای شوروی ناچار از حمایت پیشه‌وری دست كشیدند و بساط او فرو پاشید. به عبارت دیگر توافق یالتا را در جنگ جهانی دوم میان شوروی و امریكا نباید فراموش كرد، كه ایران و یونان سهم دایره نفوذ شوروی نبودند، خصوصا در آن روز كه استالین هم دیگر زنده نبود. البته من نیز اشاره‌ای به این نكته اخیر در میان اسناد افشا شده جدید ندیدم!]در اسناد اشاره‌ای به لیست نامزدهای ١٨ نفره سفارت امریكا برای نخست‌وزیری در زمان نخست‌وزیر شدن قوام‌السلطنه، یعنی در فاصله چندروزه بازگشت مصدق از لاهه و اختلاف مصدق و شاه بر سر فرماندهی كل قوا و استعفای مصدق و صدور فرمان نخست‌وزیری قوام و دولت سه روزه او ندیدم. این اتهام را می‌توان ناشی از نفرت حزب توده از قوام دانست كه در ماجرای آذربایجان نقش مهمی علیه رفقای دموكرات بازی كرده بود. گزارش سفارت امریكا به واشنگتن درباره پیش‌بینی و حدس اینكه به نظر آنان چه كسی نخست وزیر خواهد شد، با تهیه لیست ١٨‌نفره برای نخست‌وزیری فرق می‌كند. كمك به روی كار آمدن قوام ٨١ ساله از سوی امریكا و سقوط سه روزه او بیش از آنكه نشانه نفوذ و سلطه امریكا باشد نشانه ناتوانی و حماقت آنان می‌بود!درباره حمایت امریكا از پرداخت غرامت بابت دارایی‌های ملی شده انگلیس تردیدی نیست. این مقوله از دید آنان حقوق و اصولی و تضمین‌كننده اصول سرمایه‌داری و احترام به مالكیت بوده است وگرنه همه اقدامات مالی و تجاری خودشان در جهان در معرض مصادره كردن بدون غرامت قرار می‌گرفت. این اسناد [و نه تحلیل‌های آقای آبراهامیان]، حكایت از آن دارد كه نظامیان پاكسازی شده توسط مصدق دور هم جمع شدند تا با كمك همقطاران مشغول به خدمت علیه مصدق «كودتا» كنند. این اسناد نشان می‌دهد كه امریكایی‌ها از آغاز حامی دولت ملی‌گرای مصدق بودند، اما ملی كردن نفت را مستلزم پرداخت غرامت می‌دانستند، اسناد نشان می‌دهد كه پس از روی كار آمدن دولت آیزنهاور، مخالفت مصدق با پیشنهادهای مختلف از جمله بانك جهانی، افزایش روز افزون اقتدار حزب توده، پیدا شدن نیروهای مخالف مصدق در داخل، امریكایی‌ها از آغاز سال ١٣٣٢ تدریجا و بسیار محتاطانه به نظامیان كودتاچی روی آوردند، اسناد از سرتیپ فرزانگان و سپهبد گیلانشاه به‌عنوان كسانی كه از سوی نظامیان با آنها در تماس بوده‌اند، نام می‌برد. اسناد نشان می‌دهد كه حمایت‌شان از نظامیان در قالب همان یارگیری‌های جنگ سرد قرار داشته است. اسناد نشان می‌دهد كه وقتی مصدق شاه را متقاعد به خروج از كشور كرده بود، آقایان كاشانی و بهبهانی با آن مخالفت و دسته‌های پیرو خود را برای جلوگیری از خروج در ٩ اسفند (و نه بحران ٨ اسفند!) به خانه‌اش اعزام كردند (من آن روز شاهد حركت چماق به دست گروه شعبان جعفری بودم.) اسناد به قتل افشارطوس و دستگیری شركت‌كنندگان در آن توطئه اشاره می‌كند، اما گویی متوجه اهمیت عملیاتی آن نبودند. اسناد نشان می‌دهد كه زاهدی در تماس‌های خود خواهان حمایت مالی امریكا از دولتش پس از پیروزی كودتا می‌شود و سفیر امریكا پس از مشورت با واشنگتن آن كمك را موكول به پیروزی آنها می‌كند. اسناد نشان می‌دهد كه پس از رفراندوم و حذف مجلس دلیل مخالفت شاه با نخست وزیر كردن كودتایی و غیرمتعارف زاهدی رفع می‌شود و در شرایط حذف مجلس فرمان عزل مصدق و نخست‌وزیر زاهدی را صادر می‌كند. اسناد نشان می‌دهد كه هندرسون كه عكس آن فرامین را توسط اردشیر زاهدی دیده و صحت امضای آن را نیز به تایید مترجم رسمی سفارت [فكر می‌كنم علی پاشا صالح كه در اسناد نام او نیامده] رسانده است، در آخرین دیدار خود در عصر ٢٧ مرداد زیركانه از مصدق می‌پرسد: «آیا شاه فرمانی درباره عزل شما و نخست وزیری زاهدی صادر كرده است؟» و مصدق انكار می‌كند و سپس می‌گوید «حتی اگر چنان فرامینی صادر كند او نخواهد پذیرفت.»  اسناد نشان می‌دهد كه بعد از شكست اقدام اولیه ٢٥ مرداد كه تصور می‌كردند با ابلاغ فرمان، یعنی كودتای كاغذی، مصدق كنار خواهد رفت و كار پایان خواهد یافت، اما منجر به مقاومت او و دستگیری حامل فرمان سرهنگ نصیری و خروج شاه از كشور شد، امریكایی‌ها اقدام برای بركناری مصدق را شكست خورده می‌دانستند و در اسناد نیز منعكس است. اسناد بعدی حكایت از گزارش آغاز تظاهرات و مراحل دخالت ارتشیان و سقوط دولت مصدق دارد و نیز حكایت از آن دارد كه دو روز بعد آقای سفیر در و فای  به عهد چكی به مبلغ ٥ میلیون دلار وام برای واریز به خزانه خالی ایران به «سپهبد زاهدی» كه اكنون نخست وزیر شده بود، تقدیم می‌كند! اسناد نشان می‌دهد كه هم انگلیس زخم خورده و فقیر بعد از جنگ از سقوط مصدق خشنود می‌شود و اقداماتی هم برای كمك به بركناری او كرده بود و هم امریكا كه نگران توسعه كمونیسم بود، خشنود می‌شود. از روز بعد از استقرار دولت زاهدی دستگیری و سركوب اعضای حزب توده آغاز ‌و سال بعد منجر به كشف سازمان افسری حزب توده و سركوب آن می‌شود، بی‌آنكه قربانیان آن فرصتی برای عرض‌اندام در راه آرمان از دست رفته خود یافته باشند.

 

منبع: اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: