1396/4/11 ۱۰:۴۱
كتاب مجموعه آثار خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران تالیف مهدی حسینی سرانجام بعد از هفت سال،چندی پیش توسط نشر آبان منتشر و مراسم رونمایی از آن هم در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد تا دستكم به بخشی از حواشی این گنجینه در سالهای اخیر پاسخ داده شود. با این حساب مسوولان وقت موزه هنرهای معاصر تهران به یكی از قولهایشان در طول یكسال اخیر عمل كرده و كتابی را منتشر كردهاند كه هفت سال پیش آماده شده بود؛ كتابی كه در این سالها و پیش از انتشارش هیچ حرفی در مورد آن زده نمیشد. بهانه اصلی این گفتوگو انتشار همین بود...
گنجینه موزه آبروی ما است
علی مطلبزاده: كتاب مجموعه آثار خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران تالیف مهدی حسینی سرانجام بعد از هفت سال،چندی پیش توسط نشر آبان منتشر و مراسم رونمایی از آن هم در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد تا دستكم به بخشی از حواشی این گنجینه در سالهای اخیر پاسخ داده شود. با این حساب مسوولان وقت موزه هنرهای معاصر تهران به یكی از قولهایشان در طول یكسال اخیر عمل كرده و كتابی را منتشر كردهاند كه هفت سال پیش آماده شده بود؛ كتابی كه در این سالها و پیش از انتشارش هیچ حرفی در مورد آن زده نمیشد. بهانه اصلی این گفتوگو انتشار همین بود، اما اینروزها كه همهچیز درباره نمایشگاهی كه قرار بود بعد از نمایشگاه «مسافران برلین و رم» در خارج از كشور برگزار شود متوقف شده بد هم نبود نگاهی دوباره داشته باشیم به روند این نمایشگاه، آن هم از زاویه دید نقاشی كه به گفته خودش مجموعه كاملی از آثار گنجینه موزه برای انتشار دارد. این شد كه در این گفتوگو بحث به گنجینه موزه هم كشیده شد و حسینی كه سابقه آشنایی چندین دههای با این مجموعه دارد درباره این بخش ماجرا هم صحبت كرد.
سالها بود كه بحث انتشار كتاب گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران بود و هر بار هم گفته میشد قرار است آثار این گنجینه برای عموم معرفی و منتشر شود اما عجیب بود كه هیچوقت در مورد چنین كتابی كه شما نوشتهاید صحبت نشد.
چند سالی بود كه كارهای این كتاب انجام شده بود و انتشارش كمی به تعویق افتاد. همینقدر كه این كار انجام شد و كتاب منتشر شد جای شكرش باقی است. به هر حال به چنین كتابی نیاز داشتیم. ما مجموعه این كارها را از سال ٥٦ در موزه هنرهای معاصر تهران داشتیم، آثاری كه هر از گاهی هم به نمایش گذاشته میشد، جالبتر اینكه هر نمایشی از آنها هم با استقبال زیادی روبهرو میشد. این درست است كه الان اینترنت مطالعه این كارها را برای ما آسانتر كرده اما خب، همه كه زبان نمیدانند تا بتوانند از این امكان استفاده كنند.
ایده چنین كتابی از چه زمانی به ذهن شما رسید؟
ایده اصلیاش به زمان تاسیس موزه مدرنآرت نیویورك برمیگردد. این موزه با آثاری كه بعد از جنگ جهانی دوم خریداری شده بود راهاندازی شد و نخستین مدیرش «آلفرد بار» بود. ایشان چنین كاری را انجام داده بود و در یك كاتالوگ كوچك آثار موزه مدرنآرت را معرفی كرد. این نخستین كاری بود كه به این شكل انجام شد. در آن كاتالوگ تعدادی از آثار موزه مدرنآرت انتخاب شد و در مورد هر كدام از آنها هم یك شرحی نوشته شده بود. كاتالوگی كه از آن صحبت میكنم در سال ١٩٥٦ میلادی منتشر شد. «موما» بعد از آن كتاب دیگری را با عنوان «دعوت به دیدن» منتشر كرد. در این كتاب ١٢٥ اثر این موزه معرفی شد و كتاب هم نسبت به چیزی كه قبلا منتشر شده بود حجیمتر است. این دو كتاب برای زمانی است كه من در امریكا دانشجو بودم. بعدتر زمانی كه آقای شالویی به عنوان مدیر موزه هنرهای معاصر تهران فعالیت میكرد با من تماس گرفت و گفت كه قرار است برای مجموعه گنجینه موزه چنین كاری بكنیم. پیشنهاد شد بر خلاف یكی دو كتابی كه پیش از این منتشر شده بود و در آنها با یك مقدمه كوتاه عكس آثار با عنوان، اسم نقاش و زمان اثر و ابعادش نوشته شده بود بخش اصلی كتاب را به آشنایی مردم و دانشجویان با این آثار و اینكه دوره هر هنرمند چطور بوده اختصاص دهیم.
نگفتند دلیلشان برای انتخاب شما به عنوان مولف این كتاب چه بود؟
من هم همین را پرسیدم؛ اینكه چطور شد كه من را انتخاب كردید؟ گفتند به هر حال تصمیم این بود كه شما این كار را بكنید (میخندد) ... قراردادی بستیم و من كار را شروع كردم. من كار را در سال ٨٩ و زمانی كه هنوز آقای شالویی مدیر موزه بود تحویل دادم. بعدتر ایشان عوض شدند و آقای آقایی آمد. آن زمان گفته میشد كه ما پول و بودجه انتشار این كتاب را نداریم. این شد كه چاپ كتاب در آن زمان هم به نتیجه نرسید. من واقعا برای این كتاب وقت گذاشته بودم و حیفم میآمد منتشر نشود. پیشنهاد دادم حالا كه بودجهای برای انتشار این كتاب ندارند با كمك بخش خصوصی آن را منتشر كنیم. موافقت كردند و گفتند ناشر معرفی كنید. سرانجام از بین چند ناشر این انتشارات آبان بود كه بعد از دیدن كتاب قبول كرد آن را منتشر كند.
چرا برای خودتان عجیب بود كه پیشنهاد تالیف چنین كتابی به شما داده شود؟
من با خودم گفتم افراد دیگری هم هستند كه با مجموعه گنجینه موزه آشنایی دارند. خیلیها هستند كه در زمینه نگارش درباره نقاشی مدرن تجربه بیشتری از من داشتند و دارند یا حتی شناختهشدهتر از من هستند...
با شخص دیگری هم در این مورد صحبت كرده بودند؟
اگر هم بوده من خبر ندارم...
آنچه در مورد این كتاب مشخص است این است كه قرار نیست كتاب گنجینه آثار خارجی موزه هنرهای معاصر تهران یك كتاب تاریخ هنری باشد. از آنطرف هم به قول خودتان قرار نبود با یك كاتالوگ از آثار گنجینه طرف باشیم. اینها مواردی بودند كه در نهایت از جذابیت كتاب كم میكردند.
همانطور كه اشاره كردید این كتاب را یك مورخ هنری ننوشته است كه به واسطه آن به تاریخ هنر بپردازد. از آن طرف هم قرار نبود به وسیله یك مدیر هنری نوشته شود. این كتاب حتی كار یك مترجم هم نیست تا به واسطه آن هر كدام از متنهایی كه در آن میبینید ترجمهای از یك متن دیگر باشد. همه این متنها توسط یك نقاش نوشته شده و این تفاوت عمده كتاب است. این كتاب حاصل دیدی است كه یك نقاش مثلا به تابلوی گوگن، روتكو یا ویلیام دكونینگ دارد. همین موضوع تفاوتها را كاملا آشكار میكند. من بهشخصه فكر میكنم یكی از استثنائات این كتاب همین مورد باشد. ممكن است من در متن خودم دچار لغزشها و اشتباهاتی هم شده باشم كه امیدوارم در نقدهایی كه به این كتاب خواهد شد آنها را به من گوشزد كنند، ولی خب، حسن این كتاب هم در همین است كه گفتم. تا به حال هیچ نقاشی حوصله نداشته كه چنین كاری را بكند.
از من میپرسید نقاشان ایرانی قاعدتا حوصله چنین كاری را ندارند...
(میخندد) بله، ندارند. آن چیزی كه رغبتم را برای انجام این كار تشدید كرد سابقه تحصیل من در امریكا در دهه شصت میلادی بود. آن زمان خیلی از این افرادی كه در كتاب به آنها پرداخته شده هنوز در قید حیات بودند. این افراد واقعا خودشان هم نمیدانستند زمانی خواهد رسید كه نامشان به عنوان سردمداران هنر مدرن برده شود. خیلی از این نقاشان در آن زمان هنوز در قید حیات بودند و آشنایی من با نوع فعالیت و كار آنها از نزدیك به نوشتن این كتاب كمك زیادی كرد. خود من بهشخصه فكر نمیكنم چنین امكانی برای هیچكس دیگری در ایران بوده باشد، اینكه در زمان و مكانی تحصیل كند كه بسیاری از این نقاشان در نیویورك حضور داشتند، كار میكردند و نمایشگاه میگذاشتند.
نگاه شخص شما به عنوان یك نقاش ایرانی در نگارش این كتاب در كجا قرار میگیرد و چه تعریفی پیدا میكند؟ این را از این بابت پرسیدم كه برسم به اینكه آیا در نوشتن این كتاب سلیقه شخصی شما هم اعمال شده است؟
بله، طبیعتا این اتفاق افتاده است. من روی متنی كه برای چیلیدا، مجسمهساز اسپانیایی نوشتم خیلی كار كردم و اگر آن را بخوانید علاوه بر اینكه شاعرانه به نظر میرسد مفصلتر هم هست. به این شكل شاید تا حدودی حرف شما تایید شود. در جای دیگری مثل طبیعت بیجان سكونزاك خیلی كوتاه نوشتم و همین برای مخاطب آشكار میكند كه زیاد نسبت به این طبیعت بیجان عِرقی نداشتم. در عوض نگاهم نسبت به طبیعت بیجان گوگن با باسمه ژاپنی همراه با عشق بیشتری بود و حتی نگاه خودم را هم در متنی كه دربارهاش نوشتم، آوردم. منظورم آن تاكیدی است كه خود گوگن بر تاثیر گرفتنش از هنر اینطرف دنیا مثل ژاپن یا هنر ایران داشت. یكی از عبارتهای مشهور گوگن در یادداشتهایش این است كه میگوید اگر میخواهید رابطه رنگ و فرم را عمیقا درك كنید به قالیهای ایرانی نگاه كنید. اینها چیزهای بودند كه سبب میشد تا من كه این كتاب را مینوشتم توجه بیشتری به نگاه گوگن داشته باشم. به هر حال این موارد در چنین كاری طبیعتا پیش میآید و شما اگر به نمونههای مشابه خارجی هم نگاه كنید همین حالت را دارند... ما سعی كردیم در این كتاب تقریبا درباره همه كارها شرحی داشته باشیم. حالا ممكن است همانطور كه اشاره كردید بعضی از كارها فضای بیشتری به خودشان اختصاص داده باشند. اینها به هر حال كارهایی هستند كه تاثیرگذارند. كارهایی از روتكو، جكسون پولاك و گوگن كه در این گنجینه داریم كارهایی استثنایی هستند. دیگر گوگن، گاتلیپ و روتكویی وجود ندارند و همین است كه كار آنها را استثنا میكند.
در نهایت برای تقسیمبندی آثار گنجینه در این كتاب چه روشی را انتخاب كردید؟
از دورههای گذشته یعنی امپرسیونیستها شروع كردم. بعد پستامپرسیونیستها و كوبیستها را داریم از جمله لژه، پیكاسو و براك. بعدتر به آثار بعد از جنگ جهانی دوم میرسیم كه این آثار بهنوعی نقطه اوج گنجینه موزه هستند. آثار درخشانی كه از مكتب اكسپرسیونیسم انتزاعی نیویورك داریم در این بخش معرفی شدند. بعد از آن به جنبشهای نوینی مثل پاپ و آپآرت پرداختم. منتها ما همه این آثار را نمیتوانستیم معرفی كنیم، چون قرار نبود در نهایت كاتالوگ گنجینه را منتشر كنیم. در این بخش فقط تعدادی از آثار را انتخاب و معرفی كردیم تا رسیدیم به فتورئالیستها و آثار غنیای كه در این بخش داشتیم. در نهایت هم كارهای متاخرتر و بعد از دهه هشتاد میلادی قرار گرفتند كه به اصطلاح شامل آثار تجربهگراهایی مثل كریستو میشد.
كار مشتركی در این بین میان شما و شخص دیگری صورت نگرفت؟
نه، اصلا. من خودم به این دلیل كه سالها تدریس میكردم كتابخانه خیلی خوبی دارم. غیر از این هر جا كه لازم بود منابع را به شیوههای مختلف تهیه میكردم و در اختیار داشتم. شما اگر به فهرست منابع این كتاب نگاه كنید متوجه میشوید كه حتی از یك منبع فارسی هم استفاده نكردهام. همه منابع من لاتین هستند و در كتابخانه خودم موجودند. به همین دلیل است كه میگویم همهاش را خودم انجام دادم. بعضی موارد را هم مثل آنچه كه راجع به چیلیدا نوشتم واقعا نظر خودم بوده و به جایی مراجعه نكردم.
در روند نوشتن كتاب با گنجینه موزه كه كاری نداشتید؟
نه، بارها گنجینه موزه را پیش از این دیده بودم. همین باعث شد تا با این گنجینه كاملا آشنایی داشته باشم و بدانم چه كارهایی را قرار است در كتاب داشته باشم و چه كارهایی را نه. تصاویر كارها هم اگر چه قبلا توسط عكاسان موزه عكسبرداری شده بود ولی دوباره خانم صحاف كه الان عكاس موزه هستند از بیشتر آنها با امكانات دیجیتال فعلی عكسبرداری كرد.
من هنوز جواب یكی از سوالهایم را نگرفتم. اینكه چرا مسوولان موزه در طول این سالها در مورد چنین كتابی صحبتی نمیكردند و به آن اشارهای نداشتند... در نهایت اینطور فكر میكنم كه با بالا گرفتن بحث گنجینه موزه در طول این یكسال فرصتی دست داد تا موزه باز هم به سراغ این كتاب بیاید. بدبینانهاش اینكه در مورد این كتاب خاص همهچیز به نفع موزه شد و آنها از این امكان نهایت استفاده را كردند...
به هر حال باید چنین كاری انجام میشد. این كاری است كه همه موزههای دنیا میكنند و كتابهایی هستند كه كارهای گنجینهشان را معرفی میكند. من هم سعی كردم همین كار را بكنم. به نظر شخص من اینها هیچ منافاتی با هم ندارند. این یك كتاب مستند است كه در اختیار عموم قرار میگیرد و كارهای گنجینه را معرفی میكند. اگر خدای نكرده هم برای یكی از كارها در دورهای اتفاقی بیفتد آنوقت بهراحتی عموم مردم و جامعه فرهنگی و هنرهای تجسمی میتوانند مدعی آن شوند. این همان اتفاقی است كه برای تابلوی «زن شماره ٣» دكونینگ در زمان خودش افتاد. در آن زمان همهچیز مشخص بود، اینكه این كار چطور از ایران رفت و در مقابلش چه كارهایی به ایران آمد. در این حالت كه خیال جامعه هنری كمی راحتتر میشود. آنها میدانند كه این كارها در گنجینه هست و نه گم شده و نه مفقود. در این سالها فقط همان یك مورد كار دكونیگ بود كه آن هم معاوضه شد و همه در جریان آن قرار گرفتند.
اما باز هم مساله اصلی عدم شفافیت است و كلیت ماجرای این حاشیهها در طول یك سال به همین عدم شفافیت مسوولان موزه در مورد نمایشگاه گنجینه در برلین و رم برمیگشت. این چیزی بود كه در طول یكسال گذشته بارها از طرف اهالی این حوزه و خبرنگاران به آن اشاره شد اما در مقابل آن نه تنها توضیحی داده نشد، بلكه در نهایت گفته شد همین موضوع باعث شد تا چنین نمایشگاهی فعلا منتفی شود...
من نمیدانم این مخفیكاری یا پاسخ ندادن به روزنامهنگارها و وسایل ارتباط جمعی چه دلیلی دارد. آنها میتوانستند خیلی راحت بگویند این كارها برای فلان نمایشگاه درخواست شده است. این چیزی است كه من خودم دلیلی برایش پیدا نمیكنم اما این را هم باید در نظر داشته باشیم كه مراودات بینالمللی در همه جای دنیا وجود دارد. مدرنتیت لندن یكی از جاهایی است كه همواره همین كار را میكند و علاوه بر بخش دایمیاش آثاری را هم از نقاط دیگر دنیا انتخاب و به نمایش میگذارد. نمایشگاه میرو یا فریدا كالو و... در تیت مدرن به همین شكل برگزار شد. این یك عرف بینالمللی است. چند سال پیش نمایشگاهی از جكسون پولاك در ژاپن برگزار شد. طبیعتا همه كارهای جكسون پولاك كه در یك موزه نیست. برای این نمایشگاه همین كاری كه ما از پولاك داشتیم هم قرض گرفته شد. روند قرض گرفتن این آثار هم كاملا حرفهای است. كارها به صورت حرفهای بستهبندی و بیمه و بعد از نمایش هم به همان صورت برگردانده میشوند. گنجینه موزه مجموعهای است كه آبروی ما است. این گنجینه در آسیا بینظیر است و حتی ژاپنیها همچنین مجموعهای ندارند. این اتفاق به نظر من میتوانست صورت مثبتی داشته باشد و نگاه همه دنیا را به ما عوض كند...
شما در مورد این نمایشگاه هیچ مشاورهای ندادید؟
چرا، مشاوره دادم. ارشاد از من در موردش پرسید و من هم نظر خودم را گفتم.
اینطور مطرح میشد كه پیشنهاد این نمایشگاه از سوی طرف خارجی ماجرا داده شده است؟ آیا واقعا اینطور بود؟
بله، پیشنهاد اولیه از آنجا بود. اما این طرف هم پیشنهاد داد كه بهتر است از آثار ایرانی هم در این نمایشگاه باشد. طرف خارجی متضمن شد كه روی سیستم موزه كار كند و آثاری كه احتیاج به مرمت داشتند را مرمت كند. واقعا هم این كارها را انجام داد، مثل همان كار ماكس ارنست. هرچند این كار یكبار دیگر هم به خارج از كشور رفته بود.
اینطور گفته میشد كه جز یكی دو كار هیچ كاری تا الان از كشور خارج نشده است؟
نه، گوگن بارها خارج شده و برگشته است. كار جكسون پولاك و كار ماكس ارنست هم خارج شده، به نمایش درآمده و برگشته است. كار پیكاسو هم رفته است. پیوسته این ارتباطها هست و هیچ اشكالی هم در آن نیست. این مراودات و رفت و برگشت آثار یك عرف بینالمللی است. به هر حال در این مورد خاص یك جنجال بیمورد اتفاق افتاد و فعلا هم كه گفتهاند كلا این اتفاق نمیافتد.
به نظر میرسد چون حاشیههای چنین نمایشگاهی بیشتر از حد معمول شد منصرف شدند...
بله، مجوزهای لازم را گرفته بودند و قرار بود بلافاصله بعد از نمایشگاه مسافران برلین و رم آنها را بستهبندی كرده، بیمه كنند. اما روز بعدش وزیر ارشاد اعلام كرد قضیه منتفی است. از این طرف همچنان این مورد مطرح است كه ممكن است با تغییر وزیر ارشاد باز تمایل به اینكه چنین نمایشگاهی برگزار شود، قوت بگیرد. باید منتظر ماند و دید كه مساله در نهایت چه صورتی به خودش میگیرد. فعلا كه كار كاملا متوقف است و باید دید در آینده چه تصمیمی در مورد این نمایشگاه گرفته میشود.
فكر نمیكنید بخشی از این ماجرا به شكل انتظاری برگردد كه بخش دولتی از موزه هنرهای معاصر تهران دارد؟ بعد از این همه سال هنوز برنامه مدونی برای اداره موزه نداریم و از آن طرف هم انتظار این میرود كه موزه درآمدزایی داشته باشد.
این انتقادها به هر حال به آنها مطرح است؛ هرچند بخشی از آن هم به این برمیگردد كه همهچیز سلیقهای است. با عوض شدن مدیران این سلیقهها هم عوض میشود. از طرفی دیگر واقعا موزه از نظر بودجه مشكل دارد و باید فكری برای آن كرد. جدا از مجموعه خارجی موزه در مجموعه ایرانی هم كارهای درخشان و قیمتداری داریم. در این مجموعه كارهایی كه از زندهرودی، سپهری، عصار و سعیدی هست. خوشبختانه آثار این مجموعه كم هم نیست و تعداد قابلملاحظهای از معاصران ما در آن كار دارند. چرا نباید جایی برای نمایش این آثار در نظر گرفته شود؟
شما مجموعه ایرانی موزه را تایید میكنید؟
كارهای خیلی خوبی دارند...
منظور من كارهای قدیمیتر نبود. از یك زمان به بعد كارهایی برای مجموعه ایرانی گنجینه خریداری شد كه ارزشی به آن شكل نداشتند...
بله، كارهایی به این شكل هم در گنجینه ایرانی هست اما واقعا كارهای خوب زیادی هم دارند. مثلا كارهای خیلی خوبی از ضیاپور، حمیدی، یكتایی، زندهرودی و سپهری دارند. اینها آدمهای كوچكی نیستند و كارهایشان در سطح بینالمللی شناخته شده است. در مورد این آثار هم اگر اعمال نفوذی نشود باید كاری كرد...
در مورد این كارها كه رابطه و ضابطه بیشتری هست...
بله، اما نمیشود این كارها را نادیده گرفت. موزه مجموعه خوبی از جوادیپور، اسفندیاری و پیشگامان جریان مدرنیستم ما دارد. از كاظمی و وزیریمقدم هم كارهای خوبی داریم. غیر از اینها یك مجموعه خیلی خوب هم فرهنگستان هنر دارد كه هیچوقت به نمایش در نیامده است. من بخش سقاخانه مجموعه فرهنگستان را كه حدود ٢٥ اثر بود با هزار مكافات در نمایشگاه سقاخانه به نمایش گذاشتم.
در دورهای فرهنگستان هنر با موزه هنرهای معاصر تهران همكاری خیلی خوبی داشت و چند نمایشگاه خوب هم در این همكاری برگزار شد اما چنین روندی در ادامه متوقف شد...
همه اینها به مدیران این دو مجموعه برمیگردد. وقتی مدیر عوض میشود برنامهها هم تغییر میكنند. جا دارد كه اگر مكانی برای نمایش این آثار در نظر گرفته شد آثار هر دو مجموعه به نمایش گذاشته شود. فرهنگستان هنر از وزیریمقدم و پیلارام كارهای خیلی خوبی دارد و میتواند آنها را به نمایش بگذارد. مساله اول نبودن مكانی برای نمایش این آثار است و مساله بعدی نبودن بودجه است. واقعا حیف است كه بودجه موزه هنرهای معاصر تنها در حدی است كه میتواند حقوق كارمندانش را بدهد. اینكه نشد موزه. چنین موزهای باید بودجه داشته باشد تا بتواند بخش آموزش و پژوهشاش را فعال كند.
شما شخصا با نمایش دایمی این آثار هستید موافق هستید یا مخالف؟
چرا نمایش دایمی نداشته باشد؟ از همین نمایشگاهی كه به مدت سه ماه برگزار شد استقبال عجیبی شد. موقع ایام عید اینقدر برای بازدید از نمایشگاه ازدحام بود كه حتی نمیشد برای آن بلیت فروخت و صف آن تا باغ مجسمه كشیده شده بود. چنین چیزی به این معناست كه همه دوست دارند این آثار را ببینند. وقتی چنین امكانی به صورت دایم فراهم باشد همین اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر این خارجیها هم دوست دارند كه بیایند و این كارها را ببینند. درست است كه آنها در بازدیدهایشان فضاهای سنتی ما را میپسندند اما در عین حال برای دیدن آثار مدرن تمایل دارند و چنین مجموعهای برایشان قابل تامل است. آنها میخواهند بدانند زمانی كه در طرف دیگر همهچیز متحول شده ما چه كار میكردیم؟ ما در هیچدورهای از تاریخ دست روی دست نگذاشتیم و همیشه به خصوص در بخش تجسمی كار كرده و فعالیت داشتیم. الان كه اوضاع خیلی بهتر از آنكه قبلا بوده شده است. اگر در حال حاضر به كتابفروشیها سری بزنید، متوجه میشوید اینقدر كه در بخش تجسمی كتاب داریم در ادبیات نداریم. در دهه چهل اینطور نبود؛ اما الان میبینیم كه بخش تجسمی حتی بخش ادبی را هم تحتالشعاع قرار داده است. این اتفاق كوچكی نیست. باید به آن توجه و آن را حفظ كرد و اشاعه داد. خب، نمایش پیوسته این آثار میتواند مكمل این جریان باشد...
اینطور گفته میشود كه این نمایش دایمی به آثار صدمه میزند. از آن طرف ما شاهد این هستیم كه در این چند سال به بهانههای مختلف این آثار بارها در موزه به نمایش درآمدهاند.
وقتی موزه بخش مرمت داشته باشد دیگر این حرفها مطرح نیست. مگر موزههای خارجی همین كار را نمیكنند؟ آنها آثارشان را به شكل دایمی نمایش میدهند. خب، در اینجا هم میتوان همین كار را كرد. ما واقعا پتانسیل چنین كاری را داریم اما مساله اینجاست كه نه بودجهاش را داریم و نه مدیریت باسلیقهای كه چنین كاری را بكند. همینها است كه به گنجینه و فعالیتهای مرتبط با آن لطمه میزند. ما در این كتاب گنجینه بخشی از آثار را معرفی كردیم. اما خب، بخش آثار چاپی ما خیلی مفصلتر است كه در موردش هنوز كاری نشده است یا مثلا راجع به آرشیو عكس موزه در این كتاب هیچ چیزی نیست. عكسهایی كه ما از دوره كلاسیك دنیا در گنجینه موزه داریم بسیار درخشان هستند، عكسهایی كه یكبار هم به نمایش درآمده است. خب، این آثار را هم باید در كتابی عیان كرد. در مورد بخش سقاخانه هم همینطور است. در نمایشگاهی كه برای سقاخانه ترتیب دادیم یك بروشور منتشر شد كه ظرف دو روز نایاب شد. من در مورد این آثار هم نوشتهام. متنهایش حاضر است و كارها عكسبرداری شده و در كنارش هر چه را كه در مورد سقاخانه، چه در نشریات داخلی و چه در نشریات بینالمللی بوده جمعآوری كردم. این كتاب قرار بود در مدتی كه كارهای سقاخانه نمایش داده میشد، منتشر شود؛ اما چنین اتفاقی نیفتاد. در طول این مدت مدیران موزه چندباری عوض شدند و در نهایت این كتاب چاپ نشده ماند.
امكانش هست كه كتاب بعدی شما در مورد گنجینه موزه همین كتاب باشد؟
من پیشنهادش را دادهام، آن هم نه یك بار بلكه چندبار اما این اتفاق نیفتاده است. در مورد بخش عكس موزه هم همین اتفاق تكرار شده است. از كارها عكاسی شده و متنهای آنها هم تهیه شده است ولی كاری برای انتشارش انجام نشده است. در مورد آثار چاپی قضیه فرق میكند. در این مورد بنیاد لاجوردی این كار را كرد، منتها كتاب كوچكی منتشر كردند كه توزیعش متوقف شد. من از آقای احسان لاجوردی در موردش پرسیدم و ایشان گفتند كه تصمیم گرفتهام كتاب را در قطع بزرگتری منتشر كنم. در مورد بخش ایرانی گنجینه هم قبلا یك كتاب منتشر شده است. میتوان آن را كاملتر كرد و دوباره منتشر كرد. تمام این كتابها همهچیز را درباره گنجینه موزه در دسترس مردم قرار میدهد و با این شكل حرف و حدیثها هم از بین میرود.
موزه روی كتاب گنجینه آثار خارجی نظری نداشت؟ تغییری بود كه به واسطه پیشنهاد موزه در این كتاب اعمال شده باشد؟
نه، همان متنی كه من نوشتم بدون تغییر منتشر شد. البته متن ویرایش شده اما هیچ صحبتی در مورد حذف یا اضافه كردن متن نداشتیم. حتی خود موزه پیشنهاد داد تا برای این كتاب گرافیست معرفی كنم و من هم چون كارهای آقای خورشیدپور را دوست داشتم او را معرفی كردم. موزه هم با این پیشنهاد مخالفتی نكرد و بعد از بستن قرارداد كار انجام شد. اما همانطور كه توضیح دادم كار روی زمین مانده بود تا نشر آبان منتشرش كرد.
و اینكه كارهای غیرقابل نمایش در این كتاب آورده نشوند تصمیم خود شما بود؟
بله، طبیعتا نمیشد كار رنوار را بگذاریم. در نهایت هم به این نتیجه رسیدیم این كارها را در كتاب نیاوریم. كاری از آندره درن هم هست كه در مجموعه گنجینه وجود دارد اما در این كتاب نیامده یا آن كار سه لتی فرانسیس بیكن را استفاده نكردیم تا چاپ كتاب به مشكل نخورد. وقتی هم كه كتاب را برای مجوز فرستادیم نه تصویری حذف شد و نه عبارتی.
در مجموع اینطور به نظر میرسد شما این كتاب را برای مخاطب خارجیزبان ننوشتهاید؟
البته، این كتاب فارسی است. آخرین صحبتی كه پیش از ماه رمضان از سوی موزه مطرح شد این بود كه كتاب با یك مقدمه انگلیسی و با حذف توضیحات فارسی منتشر شود.
فكر نمیكنید با چنین شكلی كتاب از اساس زیر سوال برود؟ وقتی توضیحات نباشد این كتاب چه فرقی با یك كاتالوگ خواهد داشت؟
بله، دقیقا شبیه كارهایی میشود كه قبلا انجام شده است. به نظر من اگر وقت بگذارند و این متنها را برای ترجمه بدهند كتاب مفیدتری خواهد بود. هرچند ممكن است بخشهایی از این كتاب زیاد به مذاق مخاطب خارجیزبانش خوش نیاید اما بد نیست كه آنها هم بدانند یك نفر در این طرف دنیا نسبت به این كارها چه نظری دارد.
خب، اگر قرار به انجام چنین كاری هم باشد باز به موافقت شما به عنوان مولف احتیاج دارد. اگر شما بگویید نه، ماجرا منتفی است؟
(میخندد) حق مولف كه در ایران معمولا رعایت نمیشود اما واقعا برای من مهم بود كه هر كس این كتاب را میخواند متوجه شود یك ایرانی به این آثار خارجی چطور نگاه میكند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید