در سوگ صدا

1396/3/29 ۰۹:۱۵

در سوگ صدا

پس از کودتای ۲۸ مرداد و تحولات درونی کشور، حضور رسانه‌ای چون رادیو در بین مردم رنگی دیگر به خود گرفت. روزنامه‌ها به دلیل صرف زمان بیشتر در انتشار اخبار و سالن‌های نمایش تحت اندیشه حزب توده که در آشفتگی شهر خبر از آسیب فراوان یا تعطیلی می‌دادند، بستر مناسبی برای اطلاع‌رسانی بودند، اما در وهله دوم قرار داشتند. در این بین رادیو انتقال‌دهنده سریع اخبار و رویدادهای مختلف بود.

 طرحي از زندگي فروزنده اربابي، گوينده ،شاعر و نقاش ١٣١٤- ١٣٩٦
در سوگ صدا

حامد موسوی: پس از کودتای ۲۸ مرداد و تحولات درونی کشور، حضور رسانه‌ای چون رادیو در بین مردم رنگی دیگر به خود گرفت. روزنامه‌ها به دلیل صرف زمان بیشتر در انتشار اخبار و سالن‌های نمایش تحت اندیشه حزب توده که در آشفتگی شهر خبر از آسیب فراوان یا تعطیلی می‌دادند، بستر مناسبی برای اطلاع‌رسانی بودند، اما در وهله دوم قرار داشتند. در این بین رادیو انتقال‌دهنده سریع اخبار و رویدادهای مختلف بود. این امر در کشاکش انجام کودتا و البته ساعات آغازین پس از آن نقش چشمگیری داشت. به‌خصوص در اعلام خبر سقوط دولت محمد مصدق و نطق پیروزی فضل‌الله زاهدی که با شگفتی به‌واسطه رادیو به گوش همگان رسید. رضا سجادی، نخستین گوینده تاریخ رادیو، به پشت میکروفن می‌رود و حضور زاهدی در استودیو را اعلام می‌کند. ابتدا مهدی امیراشرفی، نماینده مجلس شورای ملی و مدیر روزنامه آتش، مطلبی را درباره کودتا و عزل مصدق می‌گوید و سپس کلام زاهدی
 

 و استقرار دولت کودتا...
گرچه تاکنون بسیار این‌چنین اخبار تلخی به‌واسطه رادیو به گوش مردم رسیده، اما حافظه تاریخی ساکنان کشور همچنان به نیکی از این رسانه یاد می‌کند. گاه شاهدی در پستوی خاطرات شیرین گذشته و گاه به‌عنوان رسانه‌ای از ابزارهای مهم اطلاع‌رسانی در ذهن شنوندگانش جای گرفته است.
همه این دلایل کافی بود که مردم در هر زمانی گوش‌هایشان را مصروف شنیدن صدای مجری و گوینده از رادیو کنند. گرچه تا سال‌ها خبری به مهمی کودتا از طریق رادیو به گوش مخاطبان نرسید، اما گوش‌سپردن مخاطب به صدای رادیو به اندازه کافی دلایل مختلفی را به‌همراه داشت، آن‌هم برای مردمی که رادیو را نه‌فقط از روی گذران وقت، بلکه دیگر به‌عنوان یک عضو مهم و پیوسته پذیرا بودند. شاید بهانه‌ای برای شنیدن یک صدای خوش در یک زمان مشخص که به گوش می‌رسید.
ساعت ٥:٠٣ است. صدای محبوب «مانی» به‌همراه پای ثابت این برنامه به گوش می‌رسد. در طول چند سال گذشته گویندگان مرد برنامه «پنج‌وسه‌دقیقه» متغیر بوده، اما خانم گوینده همچنان صاحب‌خانه است‌. گویی هیچ‌کس در این برنامه تاب رقابت با او را ندارد. انگار مردم هم نمی‌خواهند صدایی جز صدای خانم گوینده را بشنوند یا اینکه رادیو هرکس را که بخواهد به نامی برساند، صدایش را پیوست صدای خانم ‌گوینده می‌کند. آخر این صدا ۱۰ سال خوش درخشیده است؛ یعنی ۱۰ سال صدایی را با جان و دل پذیرا بودند؛ از مردم کوچه و بازار تا مسئولان بلندپایه کشور که هرروز ذوق شنیدن دوباره صدای خانم گوینده را داشتند. در دفتر وزارتخانه آقای وزیر می‌گوید جلسه بیش از حد به طول انجامیده و برای دمی تنفس صدای خانم گوینده مناسب حال است؛ یعنی صدای ایران‌بانو «فروزنده اربابی»... .
فروزنده اربابی، گوینده، نقاش و شاعر، در آبان سال ١٣١٤ در شهر قمصر کاشان طعم زندگی را تجربه کرد. حضور او برای خانواده تا پایان آخرین ساعات حیاتش نعمتی بزرگ بود. در کودکی فراتر از آنچه که انتظار می‌رفت رشد کرد. از همان سال‌های آغاز شکفتن هر کتاب و نوشتاری با صدا و کلام او در خانواده مزین می‌شد. شاید نخستین اشتعال طنین صدایش با تشویق‌های پدربزرگ افروخته شد. آفرین، احسنت، بخوان دخترم، خوب می‌خوانی... .
نخستین فراگیری و آموزش فروزنده در امر تقویت و ارتقای‌ بیان و به‌کار‌گیری آن هرچند ابتدایی همچون اکثر پیشگامان صدا در رادیو به‌واسطه پیشینه خانوادگی در دوران کودکی و نوجوانی صورت می‌گیرد. فروزنده با گذشت اندک‌زمانی به تهران می‌آید، از آنجا که قریحه خوبی در ادبیات فارسی داشت، سُرایش شعر را آغاز می‌کند و بخشی از اشعارش را در نشریه «سپیدوسیاه» به چاپ می‌رساند و در کتاب زنان شاعره ایران جای می‌گیرد، اما هیچ‌گاه کتابی از خود به چاپ نمی‌رساند. برادر وی نویسنده کانون آگهی نوین (نیک و نوین) بود. یک روز که فروزنده به‌همراه دخترخاله خود از خیابان لاله‌زار، مقابل دفتر کار برادر خود می‌گذشت، صاحب استودیو تبلیغاتی با شنیدن گفت‌وگوی فروزنده با دخترخاله‌اش اصرار به صحبت‌کردن وی در همان وسط خیابان می‌کند. گویا صدای اربابی برای انجام کاری مراد و مقصود صاحب استودیو قرار می‌گیرد. فروزنده جوان هم سرخوش و قهقهه‌زنان به‌همراه آن مرد به سوی دیگر خیابان در دفتر تبلیغاتی می‌رود. در آنجا تقی روحانی و مهین دیهیم را در حال خوانش آگهی می‌بیند. دو گوینده و بازیگری که سال‌ها کسوت حضور در رسانه را داشتند. از فروزنده درخواست می‌کنند که به‌جای خانم دیهیم بنشیند و برگه‌ای را که به دست وی دادند بخواند. بعد از اتمام آگهی، صاحب استودیو راضی از به‌ثمررسیدن زحمت شش‌ماهه که بالاخره پس از مدت‌ها صدای موردنظر خود را یافته، آگهی تبلیغاتی را به رادیو ارسال می‌کند. این آگهی همان‌طور که تصور می‌رفت از طرف کارشناسان رادیو پذیرفته و فردای آن روز ساعت یک ربع به دو بعدازظهر قبل از خبر پخش می‌شود. بیچاره صاحب استودیو که رادیو به محض شنیدن صدای فروزنده او را تحت اختیار خویش درمی‌آورد.
به‌این‌ترتیب فروزنده اربابی ناخواسته به رادیو ایران راه پیدا می‌کند. اربابی صدای استوار و محکمی داشت. این صدا با این خصوصیات به دلیل رسایی و استحکام چارچوب کلامی، گزینه مناسبی برای خوانش خبر در رادیو بود، اما دست تقدیر برای وی در بدو ورود چیز دیگری رقم می‌زند. مرحوم «داوود پیرنیا» آغازگر برنامه موسیقایی «گلها» که همواره به دنبال ارتقای سطح کیفی برنامه خود بود، صدای فروزنده را مناسب خوانش شعر و مطالب ادبی در گلها می‌بیند و وی به باغ گلهای رادیو که ورود به آن رؤیای هنرمندان بود راه پیدا می‌کند. پیرنیا از معدود افرادی بود که در رادیو ظرفیت و مشخصه‌های صدای گویندگان را براساس جنس و سونوریته موجود در لحن و ساختارشان تفکیک‌بندی می‌کرد و می‌شناخت. به همین دلیل بود که هرگاه صدایی تازه به رادیو می‌آمد، در صورت خوش‌نشینی در نظر و گوش پیرنیا وی درخواست دریافت گوینده را برای گلها اعلام می‌کرد و چون بین تهیه‌کنندگان وقت از نفوذ و قدرت بالایی برخوردار بود، از مدیرکل رادیو اعلام نیاز گوینده مدنظر در برنامه گلها را می‌کرد و با آن موافقت می‌شد. فروزنده در حین همکاری با داوود پیرنیا بعد از مدتی بر مسند اجرای برنامه پرشنونده «شما و رادیو» مي‌نشيند؛ اما به دلیل حجم درخواست تهیه‌کنندگان برای به‌کارگیری وی، با گذشت اندک زمانی به توصیه برخی کارشناسان با رضایت نصرت‌الله معینیان، مدیرکل وقت رادیو، کرسی خود را در گلها به دیگران می‌دهد.
شما و رادیو در کنار کمال‌الدین مستجاب‌الدعوه به دلیل مضمون مفرح و نمایشی و زمان پخش در صبح‌های جمعه، نسبت به گلهای پیرنیا طیف عظیم‌تری از مخاطبین رادیو را به همراه داشت؛ به‌همین‌دلیل شهرت اربابی بین مستمعین عمومیت می‌یابد و بعد از مدتی همکاری او با این برنامه حضور او آن‌چنان با اقبال همراه شد که نویسنده برنامه، عباس فروتن، عنوان بلبل رادیو را خطاب به فروزنده برای نخستین‌بار در آرم برنامه قرار می‌دهد. اما هنوز با همه این موارد اربابی اقبال اجرای برنامه‌ای را نیافته تا به مدت طولانی نزدیک به ١٠ سال جزء ستارگان رادیو محصوب شود. این اتفاق با برنامه‌ای به ابتکار و نویسندگی «هوشنگ مستوفی» روی می‌دهد. در ابتدا تحت عنوان «همه روز، همین ساعت، همین‌جا» و کمی بعد به خاطر پخش خبر در ساعت ۱۷ در مدت زمان سه دقیقه به برنامه «پنج‌وسه‌دقیقه» تغیر نام یافت. مسئولان رادیو مدتی دنبال تهیه برنامه‌ای بودند که طرحی ویژه را در تولید برنامه‌های معمول روزانه پی‌گیرد. حساسیت در عرضه این برنامه و نگرانی از اقبال‌نداشتن آن در نظر شنوندگان، مسئولان رادیو را بر آن داشت تا از همان روز نخست، تهیه برنامه به واسطه صدایی محکم در چارچوب مشخص با سابقه‌ای خوش آغاز‌گر آن باشد. انتخاب فروزنده اربابی به همراه اسدالله پیمان بهترین گزینه بود. شنونده در رویارویی با این برنامه کوچک‌ترین مقاومتی در پذیرفتن آن نمی‌کرد و از همان پخش روزهای نخست، آن را در عادت شنیداری روزانه خود قرار می‌دهد و میزبان آن می‌شود. پیمان نیز مانند فروزنده از استحکام کلامی خوبی برخوردار بود و در روایت استعداد بالایی داشت. تکلف‌نداشتن و روانی در صدای فروزنده و پیمان، برنامه را در کوتاه‌ترین زمان به نقطه خوبی رساند.
نکته درخور تأمل درباره فروزنده، ثبات وی در اکثر برنامه‌ها به‌ویژه «پنج‌و‌سه دقیقه» بود. اگر هرازگاهی به هر دلیلی مجری مرد برنامه تغییر می‌کرد، خانم گوینده در برنامه باقی می‌ماند. گویی هر گوینده‌ای را که قصد شهرت و محبوبیتی بود، مسئولان آن را پیوست صدای اربابی می‌کردند. این یعنی حرمت و نفوذ صدای فروزنده در بین مخاطبانش که صدای همراه او را نیز به این واسطه به خاطر می‌سپردند. بسیاری در این بین مانند ناصر خدایار، فریبرز امیرابراهیمی، مانی، جمشید عدیلی و... در کنار صدای فروزنده طعم دیگری را تجربه کردند. در اجرای برنامه‌ها، اربابی اکثر اوقات متن نخستی را که پیش‌رو داشت، نعل به نعل نمی‌خواند و گاهی بعد از نگاهی کلی و بازبینی، متن را هماهنگ و آهنگین می‌کرد. پیشینه ادبی او در‌این‌باره نقش مؤثری داشت. البته این موضوع همواره مورد اعتراض به‌ویژه تهیه‌کنندگان برنامه قرار می‌گرفت؛ اما با گذشت زمان این‌ اجرای فروزنده مسبب وقوع رویدادی مهم در رادیو بود. زبان محاوره آرام وارد رادیو شد. اینکه کاربرد این زبان در رادیو آسیب‌رسان بود یا خیر، جای سخن بسیار دارد؛ اما بعد از سال‌ها کلام رسمی در بین گویندگان رادیو، گویشی دیگر در حال شکل‌گیری بود و مخاطب را پله‌ای به خود نزدیک‌تر می‌کرد.
 برخلاف تعدد حضور بانو ‌اربابی در برنامه‌ها، صدای وی انعطاف فراوان نمایشی را نداشت. با اینکه در شما و رادیو همراه با هنرمندان بازیگر مثل حمید قنبری، علی تابش، تاجی احمدی، عزت‌الله مقبلی، مرتضی احمدی و... هم‌کلام بود، هیچ‌گاه اصرار به تغییر و ایجاد تیپ خاصی در صدایش نمی‌کرد و آنچه که بود و حدی که صدایش گنجایش داشت، بدون اغراق مضحک ارائه می‌کرد. مردم در این حالت صدای او را متشخص، آرام و دلنواز با رغبت می‌پذیرفتند.
به همین دلیل اگر اجرای برنامه‌های اجتماعی را به او محول می‌کردند و او به انجام توصیه و سفارش شنونده لب می‌گشود، مخاطب به سادگی می‌پذیرفت. این در حالی است که وی در آن زمان کاملا جوان بود و خود در حال تجربه؛ اما شنونده هیچ تصور بددلی و خودستایی از کلام و لحن وی دریافت نمی‌کرد. با این اوصاف اگر هم در نقش و پرسوناژی حضور می‌یافت، با صدای یک شخص شایان احترام که بیانگر شخصیت درونی خانم لاله١ باشد محضور بود. با افزایش چشمگیر فعالیت خانم گوینده و پخش هرروزه صدای او از رادیو، بانو فروزنده اربابی به ستاره درخشان رادیو بدل می‌شود؛ اما وقوع دو حادثه در ابتدای دهه ۵۰ او را کمی به حاشیه می‌راند و در اوج فروزش او را از رادیو محروم می‌کند. خانم گوینده بعد از خروج نصرت‌الله معینیان اندک‌ زمانی بعد با رئیس وقت به اختلاف برمی‌خورد و خودخواسته خروجش را اعلام می‌کند و در روزنامه اطلاعات به چاپ می‌رساند؛ اما مجددا به دلیل سیل عظیم درخواست شنوندگان برای حضور به رادیو باز می‌گردد. گویا داستان چیز دیگری است و جرقه‌ای قصد محو او از رادیو را دارد. بلبل رادیو برای تهیه گزارش و رپورتاژی درباره والنتینا ترشکووا، نخستین زن فضا‌نورد روسی، برای رادیو و خبرگزاری پارس به همراه مخبران جراید راهی مسکو می‌شود؛ اما اداره امنیت سفر وی به مسکو را جور دیگری بازگو می‌کند. پس از بازگشت وی از مسکو ادامه فعالیت او در رادیو کم‌رنگ می‌شود. به همین دلیل به منظور ادامه فعالیت‌های فرهنگی، وارد چاپخانه «تمدن بزرگ» تحت عنوان مدیر روابط‌عمومی می‌شود. این چاپخانه زیر نظر روزنامه کیهان با سرپرستی حسن قریشی و مدیریت زین‌العابدین رهنما اداره می‌شد و به نشر و بازبینی کتب آموزشی مقطع دبیرستان می‌پرداخت. دکتر زرین افسر، ریاست دانشگاه هنر، دکتر مجتهدی، ریاست دانشگاهی با نام فعلی صنعتی شریف، سیدمحمد بهشتی، محمدجواد باهنر همه از چهره‌های شاخص فعال در این مرکز بودند. فروزنده تا زمان وقوع انقلاب اسلامی با این مرکز همکاری می‌کند. برخلاف تصور بسیاری که وی بعد از انقلاب دیگر در سازمان رادیو و تلویزیون حضور نمی‌یابد، یک سال با بخش آرشیو که اوضاع و احوال مناسبی هم نداشت همکاری می‌کند. سپس به درخواست خود و اعمال حداقل حقوق از سوی مسئولان وقت سازمان بازنشسته می‌شود.
 بعد از انقلاب خانم گوینده مانند بسیاری از هنرمندان گذشته کم‌کاری را تجربه می‌کند ولی از آنجا که او سماجت در انجام‌ امور هنری را دوست می‌داشت، اقدام به برپایی کلاس آموزشی در رشته نقاشی، گویندگی و حتی خیاطی می‌کند. علاقه‌اش در هنر نقاشی منجر به برپایی نمایشگاه‌های متعددی می‌شود که در یکی از آنها پای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت را نیز به نمایشگاه می‌کشاند. سال‌های پایانی عمر بانوی رادیو بیشتر به نقاشی می‌گذشت. او عشق را مانند هنرمند دیگری «سِپَر بَلا» می‌دانست و توشه هر راه نرفته بر این اساس با مهرورزی که بانو اربابی همواره به اطرافیان خود داشت ثابت کرد هر آنچه در طول این سال‌ها می‌باید از هم‌نشینی با هنر بیابد را به‌دست آورده است. برای همین او برای اطرافیانش پیش از آنکه گوینده‌ای متبحر باشد یک انسان بود.
ما راهیان راه وفا دل شکسته‌ایم
 دل داده‌ایم و در ره عشقی نشسته‌ایم
پیک پگاه مهر فروزنده آورد
‌ای خستگان نوید که خورشید جسته‌ایم٢
١- لاله: نام نمایشی فروزنده اربابی در برخی از نمایش‌نامه‌ها به خاطر علاقه زیاد به هنرمند رادیو ایران «ژاله علو» بود.
٢- شعری از فروزنده اربابی

 

منبع: شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: