1396/3/24 ۱۴:۳۹
بسیاری از شاعران و نویسندگان ادبیات فارسی، هر یک بسته به نگاه و اندیشه خود، از شبِ بلندمرتبه قدر در اثر خویش ردّ و نشانی بر جا نهادهاند که این اثر را هم میتوان در متون تفسیری، هم در متون عارفانه و نیز حتی در متون عاشقانه ادبیات فارسی دید.
امیرحسین دولتشاهی: بسیاری از شاعران و نویسندگان ادبیات فارسی، هر یک بسته به نگاه و اندیشه خود، از شبِ بلندمرتبه قدر در اثر خویش ردّ و نشانی بر جا نهادهاند که این اثر را هم میتوان در متون تفسیری، هم در متون عارفانه و نیز حتی در متون عاشقانه ادبیات فارسی دید.
«به ماه رمضان اندر، شبی هست که آن را لیلهالقدر خوانند و آن، عید فریشتگان است که جمله از آسمان به زمین آیند و جبریل و میکایل و اسرافیل و فریشتگان بیعدد آن شب به زمین آیند و هر کجا که میروند، نور ایشان همی تابد و کسی که خدای عزّوجل از او خشنود باشد، خویشتن را بدو نمایند». این، بخشی است از آنچه برای معرفی «شب قدر»، در کتاب ارزشمند «ترجمه تفسیر طبری» آمده است.
** شب قدر در ترجمه تفسیر طبری
محمد بن جریر طبری، دانشمند بزرگ ایرانی که در سده سوم هجری میزیسته، افزون بر تاریخِ نامی خود، «تاریخ طبری»، تفسیری به زبان عربی برای آیههای قرآن کریم نوشته که «جامع البیان عن تأویل آی القرآن» نام دارد. در زمان سلطنت منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (350 تا 365 هجری قمری) جمعی از علمای فارسیدان ماوراءالنهر گرد هم میآیند تا با ترجمه تفسیری که پسرِ جریر طبری به عربی نگاشته بود، نخستین متن تفسیری کلامالله مجید را به زبان فارسی پدید آرند؛ کتابی که به «ترجمه تفسیر طبری» مشهور شده و یکی از کهنترین متنهای زبان فارسی دری بهشمار میرود.
در تفسیر سوره «قدر» از این کتاب مهم، شب قدر را «عید فرشتگان» برشمردهاند و در ارزش این شب آوردهاند: «و آن، شبی است بهتر از هزار ماه و باید که تا روز به تعبّد و طاعت مشغول باشی؛ و آن، شب نوزدهم ماه رمضان است تا شب بیست و هفتم یا بیست و نهم؛ و نگاه میباید داشت که در میان ده شب باشد که طاق [= تک، یگانه] باشد. خدای عزّوجل ما را روزی گرداناد به هر شبی که باشد به فضل و کرم خویش، انشاءالله و سلّم» (جلد هفتم از ترجمه تفسیر طبری به تصحیح استاد حبیب یغمایی).
به باور شیعه، شب قدر یکی از شبهای نوزدهم، بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان است؛ اما اغلب اهل سنت را عقیده بر آن است که شب قدر به احتمال شب بیست و هفتم ماه مبارک است. ایشان همچنین بر این باورند که ده شب، از نوزدهم تا بیست و نهم ماه مبارک را باید به شبزندهداری گذراند، زیرا شب قدر در یکی از این ده شب پنهان است.
** حکایت جامی: ای فرزند! آنچه تو آنجا میطلبی، اینجاست
نورالدین عبدالرحمن جامی، شاعر، نویسنده و عارف نامی ایران که در سده نهم هجری میزیسته، در کتاب «نفحات الاُنس» خویش در جایی که به ذکر نام یکی از بانوان عابد و پرهیزکار سده چهارم هجری، یعنی اُمّ محمد، مادر شیخ ابوعبدالله محمد بن خفیف (از مشایخ بزرگ صوفیه در قرن چهارم) پرداخته، به این باور که شب قدر یک از این ده شبِ پایانی ماه رمضان است، اشاره کرده.
جامی در این حکایت آورده است: «گویند که شیخ [منظور شیخ ابو عبدالله محمد بن خفیف است] در عُشر اخیر [= ده شب پایانی] رمضان احیای شب میکرد تا شب قدر دریابد. به بام برآمده بود و نماز میکرد؛ و والدهی وی، اُمّ محمد، در درون خانه متوجه حق، سبحانه، نشسته بود. ناگاه انوار شب قدر بر وی ظاهر شدن گرفت. آواز داد که: 'ای محمد! ای فرزند! آنچه تو آنجا میطلبی، اینجاست.' شیخ فرود آمد و آن انوار را دید و در قدم والده افتاد؛ و بعد از آن شیخ میگفت که: 'از آن وقت باز [= از آن به بعد] قدر والده خود دانستم'» (نفحات الانس من حضرات القدس، به تصحیح دکتر محمود عابدی).
در این حکایت نیز اشاره تفسیر طبری درباره فرود آمدن فرشتگان به زمین در شب قدر و اینکه در آن شب هرجا که روند آنجا نورانی شود، آشکارا بیان شده است.
** اندر مستورگی شب قدر
اما پنهان بودن شب قدر که از ویژگیهای ذاتی آن است و به حکمت الهی بازمیگردد، در شعر برخی از شاعران ادب فارسی نمود داشته است. مولانا در غزلی از «دیوان شمس» به این مسئله اشاره کرده است:
«گرچه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن / لیک والله هست از آنها اعظمالارکان صیام
لیک در هر پنج پنهان کرده قدر صوم را / چون شب قدر مبارک هست خود پنهان صیام»
این شاعر و عارف بزرگ در دفتر دوم از «مثنوی معنوی»، حمکتی از حکمتهای پنهان بودن شب قدر را عیان کرده است؛ تا دلِ دردمند آدمی هر شب به هوای شب قدر دست در حلقه خانه معشوق ازلی زند:
«حق شب قدر است در شبها نهان / تا کند جان هر شبی را امتحان
نه همه شبها بُوَد قدر ای جوان / نه همه شبها بُوَد خالی از آن»
شیخ بهایی، دانشمند و ادیب عهد صفویه نیز در بخشی از مثنوی «نان و حلوا» ی خود ضمن اشاره به فضیلت گمنامی و بر کنار بودن از قیل و قال این دنیا، از پنهان بودن شب قدر سخن گفته است:
«چون شب قدر از همه مستور شد / لاجرم از پای تا سر نور شد
اسم اعظم چون که کس نشناسدش / سروری بر کل اسما باشدش
تا تو نیز از خَلق پنهانی همی / لیلهالقدری و اسم اعظمی...»
** شب قدری تو، خویش را دریاب
برخی از شاعران حقیقت شب قدر را در گونههایی گونهگون به تصویر کشیدهاند. به مثل اوحدی مراغهیی، شاعر بزرگ اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری، در «جام جمِ» خود که از قضا تاریخ ختم سرایش آن نیز در شب قدر بوده («ختم کردم به لیلهالقدرش»)، خطاب به انسان میگوید:
«عقلت از عالم اله آمد / نفست از بارگاه شاه آمد
دو مَلَک با تو اینچنین همراه / سوی ایشان نمیکنی تو نگاه؟
ملک و روح با تو و تو بهخواب / شب قدری تو، خویش را دریاب»
در این بیتها شاعر ضمن اشاره به آیه شریفه « تَنَزَلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِهِمْ مِن کلّ امر» (سوره قدر، آیه 4) که گویای آن است که فرشتگان و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل میشوند، خطاب به انسان میگوید که خداوند روح و نیز دو مَلَک یا فرشته که همان عقل و نفس باشد را در وجود تو نازل کرده است؛ پس اگر دقت کنی میبینی که شب قدر، وجود تو است و اگر در خود به تفکر بپردازی و قدر خویش بشناسی، بیتردید قدر حق را نیز خواهی شناخت. این سخن درست ترجمهیی است از حدیث شریف «من عرف نفسه، فقد عرف ربه».
ناصرِ خسرو قبادیانی، شاعر، نویسنده و حکیم سده پنجم هجری در بیتی معروف که لحنِ آشنای انذاریِ وی را نیز با خود دارد، به کسانی که شب قدر را بیصفای باطن و حضور قلب تنها به شب بیدار ماندنِ ظاهری در مسجد میگذرانند و بهرهیی از حقیقت این شبِ بزرگ نمیبرند، هشدار داده است که:
«قندیل [= چراغدان] فروزی به شب قدر به مسجد / مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا»
«حجت خراسان» در این بیت افرادی که در ظاهرِ عبادت درماندهاند را به انتقاد گرفته است؛ آنانی را که در شب قدر به جای آنکه دلشان به نور ایمان روشن شود، با برافروختن چرغدانهای مسجد از شب تا به سحر، فقط فضای فیزیکی مسجدها را پر نور کردهاند و نصیبی از این شب نداشتهاند.
** بیت زیبای صائب: ماهرویی که شب قدر بُوَد یک خالش
صائب تبریزی، غزلسرای بزرگ سبک هندی نیز در غزلی به مطلع «برق خاشاکِ گنه، روزه تابستان است»، شب قدر را خالی بر چهره ماهرویی مستوره در سراپرده ماه رمضان، معرفی کرده است:
«ماهرویی که شب قدر بُوَد یک خالش / در سراپرده ماه رمضان پنهان است»
صائب در این غزل زیبا که آن را بهتمایی در وصف ارزش ماه رمضان سروده، ماه مبارک رمضان را سراپرده یا خیمهی بزرگی به تصویر کشیده که اسرار الهی و تجلیات رحمانی حضرت حق، همچون زیبارویی در پس این سراپرده پوشیده داشته شده است:
«هست در غنچه لب بسته این ماه نهان / گلستانی که نسیمش نفس رحمان است».
در این غزل، صائب شب قدر را خالی بر چهرهی چنین زیبارویی معرفی کرده تا بگوید شب قدر که شب آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات و رقم خوردن تقدیر و سرنوشت بندگان است، جلوهیی است از مهربانیها و صفات رحمانی خداوند در حق بندگان.
البته به گونهیی دیگر نیز میتوان این بیت را دید و خواند؛ و آن، اینکه از دیده عارفان بدان بنگریم تا زیباروی اندر پس سراپرده ماه رمضان را همانا معشوق حقیقی و محبوب ازلی بدانیم که شب قدر، که خود نیز برای بندگان پوشیده و پنهان است، خالی است اسرارآمیز بر چهره زیبای او؛ معشوقی که عقل را یارای دید و درک و وصف او نیست و نخواهد بود.
صائب در غزلی دیگر، که آن را نیز در مقام ماه رمضان سروده است، این بار شب قدر را خالی بر چهره ی ماهِ روزه نقش کرده است:
«خال روی مهجبینان گر ز مشک و عنبر است / از شب قدر است خال چهره ماه صیام»
** در شب قدر فرشتگان به چه خانههایی وارد نمیشوند؟
خواجه ابوالفضل رشیدالدین میبدی، صاحب تفسیر عرفانی و بسیار مهم «کشف الاسرار و عُدّه الابرار» (تحریر شده به سال 520 هجری قمری) که از مهمترین تفسیرها به زبان فارسی است، در بخش نوبت الثالثه سوره قدر، که به تأویل ذوقی و عرفانی آیههای این سوره اختصاص دارد، درباره حقیقت شب قدر نوشته است: «اندرین شب... از دوست خطاب میآید که: 'لیقم القانتون أین المستغفرون'؟ کجااند جوانمردانِ شبخیزانکه در آروزی مواصلت ما بیخواب و بیآرام بودهاند و در راه عشق ما شربت بلا نوشیدهاند؟ تا ما خستگی ایشان را مرهم نهیم و اندرین شبِ قدر، ایشان را با قدر و منزلت بازگردانیم؛ که امشب، شبِ نواختن بندگانست، وقت قبول توبه عاصیان است، موسم و میعاد آشتیجویان است، هنگام ناز عاشقان و راز محبّان است».
میبدی سپس در تأویل آیه «تنزل الملائکه و الرّوح...» کلام زیبای خود را اینطور پی میگیرد و مینویسد: «فریشتگان از آسمان بهزیر آیند به عدد سنگریزه جهان و جبرئیل روحالامین در پیش ایستاده. این است که ربّ العالمین گفت: 'تَنَزَلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِهِمْ'. چهار عَلَم با خود آورده، یکی بر بام کعبه بزنند، یکی بر طور سینا، یکی بر صخره بیتالمقدس، یکی بر سر روضه مصطفی (ص).
و آن فریشتگان و جبرئیل با ایشان گرد عالم میگردند و به همه جایها درآیند و به همه خانههای مؤمنان در شوند [= داخل میشوند]. خانهیی که در آنجا مِی [= شراب] بُوَد، یا مُدمِنالخمر [=دائمالخمر] بُوَد، یا فرزندی عاق بُوَد بر پدر و مادر، یا قاطع رحم بُوَد، یا در آن خانه سگی بُوَد، یا تصاویر، یا کسی که نماز نکند، یا دو مسلمان که با یکدیگر به هجرت [= جدایی، قهر] باشند و سخن نگویند، فریشتگان در این خانهها نروند و [ساکنان این خانهها] از خیرات و برکات این شب محروم باشند» (تفسیر کشف الاسرار و عُدّه الابرار، به تصحیح استاد علی اصغر حکمت).
** شب قدر و مِی عارفانه
شماری از شاعران عارف و یا دارای ذوق و نگاهِ عرفانی ادبیات فارسی، نیز غزل یا بیتهایی را سرودهاند که در آنها با زبانی عرفانی از مضمون شب قدر سخن گفتهاند. نمونه این نگاه و بیان عارفانه را می توان در سروده فیلسوفِ عارفِ شاعری چون ملّا محسن فیض کاشانی دید که داماد ملاصدرا نیز بوده است. این دید عارفانه فیض کاشانی را بدان واداشته که در غزلی پُرجوش از ساقی میکدهی عشق بخواهد تا در شب قدر شرابِ بیهوشی در کام جان وی بریزد تا او نیز وجود خود را فراموش کند و با از میان برخاستنِ حجابِ جان، بتواند جمال یار ببیند:
«بده پیمانهی سرشار امشب / مرا بستان زِ من ای یار امشب
ندارم طاقت بار جدایی / مرا از دوش من بردار امشب
نقاب من ز روی خویش برگیر / برافکن پرده از اسرار امشب
ز خورشید جمالت پرده بردار / شبم را روز کن ای یار امشب...
شب قدر و ملائک جمله حاضر / مهل [= مگذار، رها مکن] ساقی مرا هشیار امشب...»
شاعری چون شیخ اجل، سعدی شیرین سخن، نیز شب قدر را یک شب در طول عمر میداند و آن یک شب را هم شبی میداند که در وصال دوست به صبح رسد:
«آنکه گویند به عمری شب قدری باشد / مگر آن است که با دوست به پایان آرند».
در این غزل، جادوی کلام سعدی کاری کرده که این شب قدر را میتوان از زمینیترین مرتبه تا آسمانیترین مرحله در نظر گرفت و بسته به نوع نگاهِ مخاطب، وصل را نیز میتوان وصالی مجازی یا حقیقی خواند.
آدمالشعرای شعر فارسی، رودکی سمرقندی، نیز در بیتی شب قدر را به کار برده، اما کابرد لیلهالقدر در شعر رودکی، به تمامی در خدمت توصیف معشوق زمینی است:
گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب / یاسمین سپید و مورد بزیب
این همه یکسره تمام شده است / نزد تو، ای بت ملوک فریب
شب عشاق لیلهالقدر است / چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب [= چادر زنان، پیراهن فراخ زنانه]»
** تازه براتِ شب قدر
به هر روی آنچه آشکار است، اینکه شب قدر، فرصتی است ناب برای آدمی؛ آدمیزادی که یک سال را در فراز و فرود زندگی، کم و بیش، با تیرگیها و ناپاکیهای گناه و نافرمانی از قادر مطلق بهسر برده و در شب قدر این فرصتِ معجزهگر را یافته تا دل دردمندِ آلوده به دُردِ گناه خود را به آب زلال توبه و کیمیای مهر و محبت و بخشایش خدای بزرگِ مهربان بشوید و پاک کند.
و دریغ و درد که همگان قدر شب قدر ندانند، چونانکه سعدی گفته است:
تو را قدر اگر کس نداند چه غم / شب قدر را میندانند هم...»؛
اما انشاءالله خدای تعالی دانستن قدر شب قدر را روزی همه ما بندگانِ نیازمند خویش گرداناد تا به قول حضرت حافظ در «فرخنده شب قدر» براتِ تازه بندگی را به دستمان دهند.
منبع: ایرنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید