1396/2/30 ۰۸:۵۲
بسیاری از تحقیقات اندیشمندان ما فقط خوانده میشود و در تصمیمگیریها اثری ندارد
نقد كتاب «صدایی كه شنیده نشد» با سخنرانی عبدی، گودرزی، مردوخی و سعیدی بسیاری از تحقیقات اندیشمندان ما فقط خوانده میشود و در تصمیمگیریها اثری ندارد
عاطفه شمس: كتاب «صدایی كه شنیده نشد» بخشی از تحقیقاتی است كه در دهه ۵۰ شمسی به همت علی اسدی و مجید تهرانیان، تحت عنوان «طرح آیندهنگری» انجام شده است. این تحقیق از نخستین نظرسنجیهای ملی در كشور است و اطلاعات منحصر به فرد تجربی از نگرش مردم در دهه ۵۰ شمسی به دست میدهد و نشان میدهد كه چگونه در زیرپوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود و نگرشهای اجتماعی ـ فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران را تحلیل میكند. گذشت سالیان متمادی از زمان انجام این تحقیقات، ارزشهای آن را بیش از پیش آشكار كرد و برای ما كه در سالهای بعد از این تحقیق، شاهد انقلاب بودهایم، شاید جای شگفتی باشد كه چگونه چنین علامتهایی دیده و صدای جامعهای كه در این تحقیق پژواك یافته بود، شنیده نشد. با این حال، هنوز هم این تحقیق برای جامعه علمی چندان كه باید شناخته شده نیست و گزارشهای آن به سهولت در دسترس علاقهمندان قرار ندارد. حتی تا همین سالهای اخیر نیز كمتر كسی در نوشتههای خود به یافتهها یا عنوان این تحقیق اشاره میكرد. به همین دلیل نیز بوده است كه عباس عبدی و محسن گودرزی بر آن شدهاند چند عنوان از مهمترین گزارشهای پژوهشی این طرح را به صورت كتاب در اختیار جامعه پژوهشی قرار دهند. كتابی كه طی روزهای اخیر، نشستی برای نقد و بررسی آن با حضور عباس عبدی، فعال سیاسی و پژوهشگر، محسن گودرزی، پژوهشگر اجتماعی و استاد دانشگاه، بایزید مردوخی، اقتصاددان و كارشناس سازمان مدیریت و برنامهریزی و علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در مركز فرهنگی شهر كتاب برگزار شد و طی آن، ضمن پرداختن به محتوای این اثر، بر لزوم استفاده از نتایج پژوهشهای محققان در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها تاكید شد، آنچه كه به گفته صاحبنظران این عرصه تاكنون، كمتر در عرصه سیاست كشور دیده شده است. به تعبیر مردوخی، اطلاعات این اثر مشخص میكند كه مردم چه مشكلاتی از نظر فكری، اندیشگی و تصمیمگیری دارند و چه میخواهند و حسن آیندهنگری در این است كه دیگر كسی سخنانی مثل ایجاد میلیونی شغل و افزایش یارانهها را برای متقاعدسازی یا خوشحال كردن مردم به زبان نمیآورد. مردوخی معتقد است در صورتی كه تحقیقات با اتكا به منابع و امكانات موجود انجام شود و در عرصه سیاستگذاری مورد توجه قرار گیرد میتوان اطمینان داشت كه از این به بعد برنامهریزیها و تصمیمگیریهای ما منطقی خواهد بود و میتواند مشكلات كشور را حل كند. در غیر این صورت هر كسی سلیقه خود را به هدف برنامه و هدف سیاست تبدیل میكند كه غالبا نیز با ارزش و مطلوب هستند اما بدون بررسی بقیه مسائل و امكانات، غیرممكن است تغییری در سرنوشت جامعه ایجاد كند. گزارش این نشست را در ادامه میخوانید:
ناهماهنگی در توسعه اقتصادی و تغییر در ساخت اجتماعی/ محسن گودرزی پژوهشگر اجتماعی و نویسنده اثر در دهه ٥٠ و در فضایی كه این تحقیق انجام شده ما شاهد افزایش درآمدهای نفتی هستیم، تغییر شتابان و بزرگی در جامعه ایران اتفاق افتاده كه در حال انتقال جامعه از یك اقتصاد مبتنی بر كشاورزی و جمعیت گسترده روستایی به یك جامعه شهری مبتنی بر صنعت است. نوع مشاغل عوض شده و تغییرات بزرگی به دلیل جابهجاییهایی كه در جمعیت رخ داده در جامعه اتفاق افتاده است و در كنار آن، شاهد رشد روزافزون رادیو و تلویزیون هستیم كه در حال دگرگون كردن ساختار آگاهی در جامعه است. اگر بخواهیم برای توسعهای كه در آن زمان در جامعه اتفاق افتاده، سه ضلع را مشخص كنیم شاید بتوان به طور خلاصه اینگونه بیان كرد كه سازمان برنامه متولی توسعه اقتصادی یا رشد اقتصادی است، موسسه مطالعات و تحقیقات دست اندركار مطالعه ابعاد و پیامدهای اجتماعی این توسعه است و رادیو و تلویزیون كه آگاهیها و جنبههای فرهنگی را تحت تاثیر قرار میدهد، پژوهشكده علوم ارتباطی را تاسیس میكنند و در آنجا به مطالعه وجوه مرتبط با آگاهی و حیات فرهنگی میپردازند. این سه ضلع سه نوع پژوهش یا زاویه نگاه را شكل میدهد كه این پژوهشی كه ما امروز با آن در كتاب روبهرو هستیم در واقع از ضلع سوم نشات گرفته است. نگاهی كه در جامعه آن روز در بین پژوهشگران وجود داشت این بود كه رشد اقتصادی با سرعت و شتابان در حال رخ دادن است اما میزان تغییراتی كه در ساخت اجتماعی و فرهنگی اتفاق افتاده با آن توسعه اقتصادی همراه نیست. بنابراین نوعی از عدم توازن و شكاف را بین این سه فرآیند میبینیم كه هم در سطح كلان جامعه را با آشفتگی و اختلال مواجه كرده و هم در سطح روان انسان ایرانی. لذا نوع نگاه یا فلسفهای كه این پژوهش بر اساس آن شكل گرفته مبتنی بر این عدم توازنی است كه پژوهشگران آن زمان در جامعه دیده بودند و بر اساس این مفهومی را طرح میكنند كه عمده این نگاه نیز در كارهای مجید تهرانیان تحت عنوان «اكنون زدگی» وجود دارد. میگوید جامعه ایران اكنون با وضعیتی رو به رو است كه از گذشته خود بریده شده و امكان بازگشت به آن را ندارد و در عین حال، آیندهای كه پیش روی خود میبیند آینده روشنی نیست. تهرانیان، میپرسد اگر در این شرایط توسعه اتفاق بیفتد نقش نهادهای فرهنگی مثل رادیو و تلویزیون چه میتواند باشد. در نتیجه، این تحقیق با این چارچوب شكل میگیرد و به همین دلیل نیز سهم سوالات و یافتههایی كه به رسانه و مصرف فرهنگی- به اصطلاح امروز- مربوط میشود زیاد است. تحقیق چند بخش را مورد توجه قرار میدهد، یك بخش آن به رسانهها مربوط میشود، بخشی به نگرشهای اجتماعی كه در آنجا عمدتا بحث اعتماد اجتماعی مطرح میشود و بخش دیگری نیز به رضایت از زندگی مربوط میشود. شیوهای كه این تحقیق سازمان پیدا میكند و پیش میرود از حیث مدیریت پژوهش، به نظر میرسد كه جزو شیوههای مناسب و كارآمد است. زیرا این تحقیق را به چند بخش تقسیم میكنند و فقط به نگریستن یا نظرسنجی از مردم اكتفا نمیكنند بلكه نگرشسنجی و ارزیابی از نخبگان در سه سطح مدیران وقت، سرشناسان و جوانان نیز در نظر میگیرند.
مذهب؛ پناهگاهی برای پیوند توسعه/ و ارزشهای فرهنگی عمده توجهات به این است كه ما به چه آیندهای رو به رو میشویم، چگونه باید آماده مواجهه با آن شویم و چگونه میتوانیم بر این عدم توازنی كه بین سطوح مختلف توسعه ایجاد شده غلبه كنیم. این از جهت نوع نگاه است لذا تصوری یا نگرشی كه از جامعه وجود دارد به جای اینكه به بخشها، فرآیندها و موضوعات خاص بپردازد جامعه را در مقام كل میبیند و آن را به عنوان كلیت واحد و با یك نگاه از بالا و معطوف به آینده مورد مطالعه قرار میدهد. بنیان این پروژه آیندهنگری در واقع با این نگاه گذاشته میشود. سپس مجموعهای متنوع از روشها را در پیش میگیرند و آمارگیریهای خاصی را نیز انجام میدهند كه یكی از درخشانترین بخشهای آن، آمارگیری درباره فعالیتها و رفتارهای مذهبی است و در نهایت، نتایج تحقیق را نیز در بین نخبگان در سمیناری در شیراز مورد بحث قرار میدهند. از نظر نتایج اگر بخواهیم این تحقیق را كه در دهه ٥٠ انجام شده با تحقیقات دهه ٧٠ مقایسه كنم به چند نكته میرسیم؛ اول اینكه پژوهشگران در شرایطی كه فضای فرهنگی یا فضای موجود در آكادمیك آن زمان، خیلی به این موضوعات توجه نمیكرد یكی از كانونهای توجه خود را مذهب قرار داده و آن را هم در بین تودههای مردم و هم در بین نخبگان مورد مطالعه قرار میدهند و به این میپردازند كه نهادهای موجود و محیطی كه بر اثر توسعه اقتصادی شكل گرفته تا چه حد با این نهاد مذهب سازگاری دارد. در روح این تحقیق، این نكته دیده میشود كه محیط اجتماعی و فرهنگی كه بر اثر توسعه اقتصادی شكل گرفته از جهت ارزشهای فرهنگی در جامعه ایران مورد قبول واقع نمیشود و در نتیجه، جامعه ایران نسبت به آنها نوعی واكنش و مقاومت دارد. به طور مثال، اگر رادیو و تلویزیون یا سینما میآید به دلیل همین احساس گناه، نمیتوانند با آنها ارتباط برقرار كنند. در عین اینكه ارزشهایی كه ناشی از آن توسعه اقتصادی است را میخواهند. خواهان تحرك اجتماعی، ثروت و تحصیلات هستند ولی وقتی كه نیل به این خواستهها با استلزاماتی مثل كار كردن زنان مواجه میشود نمیتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. بنابراین، نوعی دوگانگی پیش میآید كه احساس میكنند با رفاهی كه به دست میآورند ممكن است چیزهای دیگری را از دست بدهند. با این تحقیق و با تحقیقات دیگری كه در آن زمان انجام شده میتوان به این نتیجه رسید كه گویی جامعه ایران در آن زمان، نهاد مذهب را پناهگاهی میبیند برای اینكه بتواند این دو عرصه مختلف را به هم پیوند بزند. نكته بعدی در این تحقیق، تفاوتهایی است كه بین نگرشهای اجتماعی و ارزشهای رسمی در جامعه وجود دارد یعنی در حالی كه ارزشهای رسمی بر مولفههایی تاكید میكند جامعه در برابر آن مقاومت میكند. وجه سوم، نشان میدهد كه آگاهی جمعی در آن شرایط آگاهی محدودی است. یعنی وقتی از پاسخگویان درباره مسائل مهم كشور سوال میشود و اینكه ما با چه وضعیتی روبهرو هستیم، پاسخ بیش از نیمی از آنها نمیدانم است یا به مشكلات روزمره خود اشاره میكنند. اما تحقیقاتی كه بعد از انقلاب انجام شده نشان میدهد كه آگاهیهای اجتماعی در جامعه هم افزایش و هم عمومیت پیدا كرده است، یعنی كمتر كسی با نمیدانم به پرسشها پاسخ میدهد و فقط هم به مسائل روزمره اشاره نمیكنند.
آینده فروشی به جای آیندهنگری/ عباس عبدی - پژوهشگر اجتماعی و نویسنده اثر قبل از انقلاب، دو نگاه تحلیلی نسبت به جامعه ایران وجود داشت؛ یكی نگاه ماركسیستی و دیگری نگاه نوسازی. هر دوی این نگاهها تقریبا قیاسی بودند یعنی چپها بر اساس نگاه ماركسیستی و دسته دوم بر اساس نگاه نوسازی كه بیشتر روسو به عنوان نماینده آن مطرح بود، جامعه را تحلیل میكردند. ایندست رویكردها تبعاتی را در پی داشت؛ نتیجه آنكه گروهی از بهترین جوانان ما در جنبشهای چریكی از بین رفتند. طرفداران نوسازی نیز تصور میكردند كه مذهب از بین رفته است در حالی كه واقعیات آماری با تصور آنها تناقض داشت. انقلاب ٥٧ نشان داد كه هر دو نگاه به بنبست رسیدهاند، چریكها از سال ٥٥ عملا نابود شدند و نگاه نوسازی نیز در سال ٥٦ منسوخ شد. نكته مهم این است كه همه قربانیان این نگاه بودیم. عنوان این كتاب «صدایی كه شنیده نشد» است زیرا گویا گوش جامعه ما برخی صداها را نمیشنیده است. ما به تحقیقات از این زوایه نیاز داریم. در حال حاضر در آستانه انتخابات هستیم، واقعیت این است كه انتخابات زمانی است كه باید به آینده فكر كنیم. گذشتگان ما برای آینده اهمیت چندانی قایل نبودند زیرا گذشته برای آنها معنا نداشته و در واقع با حال و آینده برایشان تفاوتی نداشته است اما امروز آینده و نگاه به آن مهم است. بحث این نیست كه گذشتگان این صدا را نشنیدند نكته این است كه متاسفانه ما نیز این صدا را نمیشنویم. امیدوارم در این انتخابات كه تا حدی آیندهفروشی انجام شد تا آیندهنگری، چنین جمعهایی در عرصههای عمومی به این مباحث بپردازند.
جای خالی تحقیقات اندیشمندان در سیاستگذاریها / - بایزید مردوخی این كتاب، اثری بسیار ارزشمند است كه بر مبنای تحقیقاتی در گذشته صورت یافته است، تحقیقاتی كه میتوانست در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای آن زمان راهگشا باشد اما متاسفانه بسیاری از تحقیقات اندیشمندان ما احتمالا فقط خوانده میشود و در تصمیمگیریها اثری ندارد. این كتاب را میتوان به یك مریض تشبیه كرد كه انواع و اقسام دردها را در خود دارد و خود نیز نمیداند كه چه باید بكند. یك شورای اطبا میخواهد تا مشكل او را تشخیص دهند. اطلاعات این اثر مشخص میكند كه مردم چه مشكلاتی از نظر فكری، اندیشگی و تصمیمگیری دارند و چه میخواهند. چنین سندی كه به شكل علمی انجام شده و به گمانم نخستین اثری است كه در ایران در این باب منتشر شده میتوانست و میتواند حتی برای برنامهریزیهای بلندمدت كشور نیز مفید باشد. متاسفانه خود من كه در دستگاه برنامهریزی كشور كار كردهام فقط از وجود این اثر اطلاع داشتم و بعد از جستوجو، فقط نسخهای از بخشی از این كتاب كه مربوط به آیندهنگری بود به دست من رسید. این كتاب به همت مرحوم علی اسدی، مرحوم مجید تهرانیان و خانم خوارزمی انجام گرفته كه دو نفر از این عزیزان مجال حضور در عرصه سیاستگذاری را نیافته و خیلی زود از میان ما رفتند. استفاده از این كار در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای كوتاهمدت و میان مدت فوقالعاده مهم است كه غالبا در آنها تصمیماتی به صورت قانونی اتخاذ میشود كه باید مبتنی بر این اصل باشد كه آیا جامعه آنها را میپذیرد یا خیر اما این مولفه همیشه در تصمیمگیریهای ما غایب بوده است. همیشه عدهای كارشناس در مركز نشسته و تصمیمگیری كردهاند و غالبا به صورت برنامه یا قانون منتشر شده است. ما برای آینده میتوانیم از این اطلاعات نیز استفاده كنیم منتها باید مشابه همین كار را به همراه استفاده از نظر متخصصان انجام دهیم. برای اینكه بدانیم در آینده چه وضعی پیدا خواهیم كرد یك راه مرسوم پیشبینی است كه صرفا یك كار تخصصی و مكانیكی است و بر اساس متغیرهای گذشته انجام میگیرد، ما از این پیشبینیها زیاد داشتهایم اما هیچ تضمینی برای درست بودن آنها وجود ندارد و ارتباطی با مجموعه خواستهای مردم و تشخیص متخصصان ندارد. آیندهنگری در كشور ما متاسفانه به صورت فنی انجام نشده ضمن اینكه خود آیندهنگری نیز هنوز ادعای علمی بودن ندارد. برخلاف سایر مطالعات تخصصی كه ما هرچه را كه میبینیم میتوانیم درباره آن صحبت كنیم، آینده در دسترس ما نیست؛ بنابراین، چارهای نیست جز اینكه از این نوع مطالعات برای پی بردن به مطالبات جامعه استفاده كنیم. قدم بعدی این است كه جمع متخصصان را گرد هم آوریم و از آنها بخواهیم درباره آینده هر موضوعی صحبت كنند اما هر موضوع با متخصصان خود كه متاسفانه این كار انجام نشده است. تنها آیندهنگری كه در ادبیات فارسی وجود دارد به صورت شعر و درباره یك نفر است. كار دیگری كه انجام شد در سال ١٣٨٤ توسط سازمان برنامه و بودجه وقت آغاز شد با این استدلال كه در پنج سال آینده ما باید در چارچوب یك دوره بلندمدت- به طور مثال ٢٠ ساله- حرف بزنیم و میخواستیم این خلأ را پر كنیم. كار آغاز شد و پیشرفت خوبی هم داشت تا اینكه اواسط كار، مجمع تشخیص مصلحت كار را از ما گرفت و خود آن را ادامه داد و تبدیل به مطالعاتی شد كه چشمانداز ١٤٠٤ را در پی داشت كه كار ارزشمندی است اما مشخص نكرده كه چگونه میتوان به آن رسید. در واقع، بعد از آیندهنگری به برنامهریزی نیاز است.
آیندهنگری، رفتار امروز ما را درست میكند آیندهنگری تعدادی سناریو را مطالعه میكند كه نخستین آن، ادامه وضع موجود است. این سناریو، فقط به كار متقاعدسازی سیاستمداران میخورد كه اگر این آینده ممكن و مطلوب است در جهت آن برنامهریزی صورت گیرد و اگر نامطلوب است، یك هشدار است. یكی از خاصیتهای مهم آیندهنگری این است كه رفتار امروز ما را درست میكند اما ما سالیان سال است كه بدون چنین برنامهای فعالیت میكنیم. ما هیچ سندی در اختیار نداریم كه بگوییم ایرانی كه ما خواهیم داشت یا مطلوبمان است كه در ٢٠ سال آینده داشته باشیم، چه نوع جامعهای است كه بخواهیم بر اساس آن برای پنج سال آینده برنامهریزی كنیم و در وهله اول، از آن سناریوی نامطلوب جلوگیری كنیم. سناریوی مطلوب نیز به درد نمیخورد چرا كه ما وقتی درباره آینده حرف میزنیم همیشه از یك وضعیت مطلوب سخن میگوییم. مانند آنچه امروز متداول است مثل ایجاد یك میلیون شغل و چند برابر كردن یارانه و... كه متاسفانه هیچ یك از آنها متكی و مستند بر یك مطالعه علمی نیست. آیندهنگری این حسن را دارد كه دیگر كسی چنین سخنانی را برای متقاعدسازی یا خوشحال كردن مردم به زبان نمیآورد. بعد از سناریوی ادامه وضع موجود و سناریوی مطلوب، یك سناریوی ممكن نیز وجود دارد اما ممكن است مطلوب نباشد و بر اساس امكانات و منابعی كه وجود دارد طراحی میشود. ما معمولا به سناریوی ممكن مطلوب اتكا میكنیم؛ یعنی حدی از آرمان خواهی در آن موجود باشد و ممكن نیز باشد. در صورتی كه چنین سناریویی وجود داشته باشد اقدامات و برنامهریزیهای ما نیز منطقی خواهد بود اما بدون آن، مثل رها كردن سنگی در تاریكی است كه متاسفانه در مورد برنامههای كشور ما كه تاكنون ده برنامه عمرانی و توسعه اجرا كردهایم، كم و بیش همین موضوع بوده است. تنها زمانی برنامههای ما تحقق پیدا كرده كه سرشار از برنامههای عمرانی قابل اجرا بوده و ما پول و منابع آن را نیز داشتهایم و آن نیز مربوط به ٥٠-٤٠ سال پیش است. اما بعد از انقلاب ما هر چه آرزو بوده است را بدون در نظر گرفتن امكان اجرایی شدن، وارد برنامهها كردهایم كه نمونه آن برنامه ششم توسعه است كه هنوز تصویب نشده و رییسجمهوری نیز به خاطر ملاحظاتی هنوز آن را ابلاغ نكرده است. به طور كلی، اگر چنین تحقیقاتی در كشور انجام شود میتوان اطمینان داشت كه از این به بعد برنامهریزیها و تصمیمگیریهای ما منطقی خواهد بود و میتواند مشكلات كشور را حل كند. در غیر این صورت هر كسی سلیقه خود را به هدف برنامه و هدف سیاست تبدیل میكند كه غالبا نیز با ارزش و مطلوب هستند اما بدون بررسی بقیه مسائل و امكانات، غیرممكن است تغییری در سرنوشت جامعه ایجاد كند.
حضور كمرنگ نخبگان در سیاست امروز ما/ علی اصغر سعیدی - جامعه شناس و استاد دانشگاه تصور من این است كه هر چقدر گذشته را ببینیم و بشنویم، شاید راهی به سوی آینده گشوده شود. از اینجهت من بسیار از این كتاب متاثر شدم و متاسفم از اینكه دانشگاههای ما نمیتوانند مشابه چهرههایی را كه در گذشته وجود داشتند، پرورش دهند و به سطح سیاست برسانند. البته اساتید موانع موجود را میدانند و باید به آنها پرداخته شود. بیشتر حرفهای مرا مهندس عبدی زدند. به نظر میرسد اگر رویكردهای جاری در سالهای ۴۲ و ۴۶ را نادرست بدانیم، باید این را نیز در نظر آوریم كه این تحقیق بعد از سال ٤٢ انجام شده است و اگر این دست مسائل همان زمان هم از سوی محققان مطرح میشد ممكن بود گوش شنوا نیز وجود داشته باشد. بنابراین فقدان این رویكرد را باید ناشی از گفتمان رسمی و دیدگاههای شاه دانست. اهمیت گذشته بیشتر از آینده است یعنی اگر ما بیشتر از گذشتگان بشنویم، میتوانیم بفهمیم نقدهای مفروضی كه بر برنامه ششم توسعه وارد است به این دلیل است كه در سازمان برنامه متخصص وجود ندارد. در نگاه به برنامه چهارم توسعه كه برنامهای برجسته بود و نیز گزارشهای موجود در این باره میتوان دریافت كه اتفاقا آنها سعی میكردهاند روند بازار را با مشاهده سلیقه مصرفكنندگان بررسی كنند. از آنجا كه مطالعات من درباره صنعت در دوره پهلوی است، میتوانم بر این نكته تاكید كنم كه مثلا آقای خسروشاهی محصول خود را بر اساس رفتار مردم ارایه كرده است یا ارجمند، روند تولید یخچال را بر اساس خواست جامعه تعریف كرده و بعد توسعه داده است. آنها با وجود اشتباهات بسیار سعی داشتند تولید را بر اساس خواست جامعه –بخش مصرف آن- صورتبندی كنند. البته باید این را نیز در نظر آورد كه آنها به مسائل مختلفی چون خرسندی از زندگی و مذهب چندان توجه نمیكردند كه موجب ضررشان میشد. با این همه به نظر میرسد بخش خصوصی كه ریشههایی در بازار داشته، صدای این نوع تحولات را میشنید. بنابراین، شاید برگشت ما به اسناد از این جهت در خور توجه باشد. البته باید این را در نظر داشت كه تغییراتی در جامعه امروز موجب شده است گذشته را قدری بیشتر بشنویم و من اعتقاد دارم كه اهمیت گذشته بیشتر از آینده است. در حال حاضر نیز به درستی نمیشنویم و شاید نقایص موجود در این باره ریشه در گفتمانهای رسمی و رایج دارد. به عقیده من روشنفكران و دانشگاهیان در تحقق صحیح آیندهنگری نقشی بسزا دارند. دیگر اینكه دادههای موجود در این تحقیق برای كارهای مقایسهای بسیار مطلوب است؛ از ورای ایندست مطالعات نه تنها گذشتهپژوهی و آیندهپژوهی بلكه میتوان روندپژوهی را به درستی بررسی كرد. تغییراتی كه در جامعه امروز به وجود آمده بر ارزش ایندست دادهها میافزاید. اگر این كتاب را مهم ارزیابی میكنیم بیشتر به خاطر شخص افراد موثر در این حوزه بهویژه نخبهها در حوزههای مختلف در گذشته است زیرا اگر سایر كارهای آنها را نیز مرور كنید میبینید كه همیشه این تعهد علمی را داشتهاند. به همین دلیل است كه میتوان اعتبار بیشتری روی این كار گذاشت. عموما كارهایی كه میلیاردها تومان هزینه آنها میشود كارهای ارزشمندی نیستند، نه از نظر ارزش كمی بلكه به این دلیل كه محققان در شرایطی هستند كه نمیتوانند خوب تحقیق كنند.
نقش ساخت قدرت و فضای عمومی / عباس عبدی - مولف كتاب من چند نكته را درباره بحث دكتر سعیدی یادآور میشوم؛ نخست اینكه منظور ما از «صدایی كه شنیده نشد» شامل همه صداها نمیشود. همین كسانی كه این تحقیق را انجام دادهاند خود یك صدا بودهاند. منظور ما دو صدا یكی از طرف قدرت و دیگری از طرف فضای عمومی است، یعنی اینها به عرصه عمومی كشیده نشد. نكته دیگر كه مهم است اینكه محقق برای نوشتن یك صفحه متن خوب باید حداقل ٥٠ صفحه بلد باشد، در غیر این صورت مخاطب متوجه منظور او نمیشود. مرحوم اسدی و تهرانیان كه اركان اصلی این پژوهش بودند موضوع و مساله خود را خوب میفهمیدند و هر كسی با آنها مشورت میكرد دست خالی برنمی گشت اما خب آن فضای تكنوكراسی، محدودیتهای خود را داشت. البته این كار تازه شروع شده بود و شاید اگر با انقلاب مواجه نمیشد شاید صدای آن به تدریج میتوانست بلندتر شود و به گوش برسد اما با وقوع انقلاب، نه تنها این صدا شنیده نشد بلكه فراموش هم شد تا سالها بعد كه مجددا به آن توجه شد.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید