نبض آرام زندگی در محدوده ممنوعه

1396/2/24 ۰۹:۱۲

نبض آرام زندگی در محدوده ممنوعه

«زندگی زنان رجال معمولا به بطالت و تجمل‌پرستی و با حالتی یکنواخت و بدون تنوع سپری می‌شود. در زندگی آنها هیچیک از سرگرمیهایی که برای ما فراهم است، مثل: مجالس رقص، تئاتر، اپرا، مهمانیهای مجلل، کنار دریا، مطالعه کتاب و سفر به پاریس و رم وجود ندارد، تا سیر زندگی آنها از یکنواختی بیرون بیاید.


روایتی از سفر به اندرونی زنانه، حضور آنان در جامعه و نخستین تصویرها و انگاره‌ها
 

مژگان جعفری: «زندگی زنان رجال معمولا به بطالت و تجمل‌پرستی و با حالتی یکنواخت و بدون تنوع سپری می‌شود. در زندگی آنها هیچیک از سرگرمیهایی که برای ما فراهم است، مثل: مجالس رقص، تئاتر، اپرا، مهمانیهای مجلل، کنار دریا، مطالعه کتاب و سفر به پاریس و رم وجود ندارد، تا سیر زندگی آنها از یکنواختی بیرون بیاید. سرگرمی‌های آنان، درست مثل مردهایشان در پرچانگی، شایعه‌سازی، بدگویی و تهمت به این و آن خلاصه می‌شود». این توصیف لدی مری شیل، همسر وزیرمختار انگلیس در میانه‌های دوره قاجار، در کتاب «خاطرات لیدی شیل» درباره روزمرگی‌های طبقه‌ای از زنان جامعه ایرانی در روزگار پیش از مشروطه، ما را به این پرسش می‌رساند که این دسته از زنان ایرانی و نیز دیگر زنان در بخش‌های گوناگون جامعه، روز و روزگار خود را چگونه می‌گذرانده‌اند؟ آیا به نشانه‌هایی در میان منابع تاریخی به ویژه گزارش‌های جهانگردان می‌توان دست یافت که نشان دهد زنان جامعه ایران تا پیش از روزگار مشروطیت، یک بامداد تا شام، یک هفته، یک ماه و یک سال خود چگونه به سرمی‌بردند؟ پاسخ به این پرسش‌ها با وجود منابع اندک اما می‌تواند سیر دگرگونی زندگی زنان را در تاریخ ایران بیانگر باشد. جهانگردان در سفرنامه‌هایشان، درباره زنان ایرانی و روزگارشان بسیار نگاشته‌اند. آنچه در این میانه اما بیش‌تر توجه آن‌ها را به خود می‌کشانده، ویژگی‌های فرهنگ- اجتماعی جامعه سنتی ایران در زمینه رفتار با زنان و جایگاه آنان در مدار مردسالارانه جامعه ایران بوده است؛ آن جهانگردان، بیش‌تر، پدیده‌هایی را دیده‌اند که برایشان تازگی داشته و در این میانه، محدودیت‌های زنان بیش‌تر در قاب دیدگان‌شان نشسته است. از این دریچه اما اگر بخواهیم زندگی زن ایرانی را در روزگار یادشده توصیف کنیم، تصویری تیره به دست می‌آید که طبیعتا همه واقعیت را نمی‌تواند بنمایاند. زنان در روزگار گذشته، هرچه هم زندگی سخت و دایره سنت‌های برایشان تنگ بوده باشد، باز اعضایی از جامعه به شمار می‌آمده‌اند که در سیر گذر روزگار نقش داشته‌اند. توجه به این مساله، ما را در دست‌یابی به گذران روزگار و زندگی روزمره آنان یاری خواهد داد.
 

میل مفرط به هم‌نشینی
نخستین تصویر از زن ایرانی، در خانه به نمایش درمی‌آید. روزگار او در خانه، از نگاه جهانگردان چگونه بوده است؟ آكي‌ئو كازاما، نخستين وزير مختار ژاپن در ايران، که در دوره پهلوی اول به ایران سفر کرده است، در کتاب سفرنامه خود، با اشاره به دگرگونی‌های پدید آمده در حوزه زنان پس از مشروطه به ویژه در دوره پهلوی اول، به وضعیت آنان در گذشته نیز می‌نگرد. به نوشته او «عادت بر اين است كه خانم‌ها از خانه بيرون نروند، و تركيب خانه‌ها و وضع اتاقها مناسب اين رسم است. رفت‌وآمد ميان اندروني يا حرمخانه و بيروني يا اتاق مرد و مهمانان آزاد نيست، و مهمان‌ها جز خويشاوندان نزديك و آشنايان خاص اجازه ندارند كه قدم به اندروني خانه بگذارند». این سفیر آسیایی یادآور می‌شود «به زن ايراني رخصت و فرصت كار و معاشرت در بيرون را نمي‌دهند، و زندگي او در خانه خلاصه مي‌شود». آنگونه که هانري رونه دالماني، جهانگرد فرانسوی در دوره قاجار تصریح می‌کند، حضور برخی زنان در خانه، با کارهایی ناخوشایند، از نگاه وی، همراه بوده است. او در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختياري» از زبان یک زن ایرانی «وضع زندگاني زن در خانه‌» را چنین توصیف می‌کند «وقتيكه صاحب اختيار ما يعني شوهرمان شب بخانه ميآيد ... ما را صدا ميكند و ميگويد من امشب مهمان دارم، خوراك و آجيل خوبي تهيه كنيد ... و خود بطرف عمارت بيروني ميرود. زن بيچاره با جديت بكار مشغول ميشود تا بساط پذيرائي مهمانان را با سليقه فراهم سازد. طولي نميكشد كه صداي ساز و آواز و قهقهه رقاصه‌ها از حياط بيروني بگوشش ميرسد و ميفهمد كه شوهرش بتفريح پرداخته و مشغول عيش‌ونوش است و چون چند ساعتي گذشت ... شوهر در حاليكه مست لايعقل است و سر از پا نميشناسد باندرون بازميگردد و اگر احيانا زن كراهتي بروز دهد و پرسشي از او بكند با كمال خشونت باو ميگويد: «بتو مربوط نيست كه در كارهاي من چون و چرا بكني، زن حق ندارد كه در كارهاي مرد دخالت كند. وظيفه زن اين است كه كاملا مطيع اراده شوهر باشد»». زندگی در خانه اما همه به این تلخی و سیاهی نبوده است. دالمانی در جایی دیگر از سفرنامه، به هم‌نشینی‌های زنان با یکدیگر اشاره می‌کند که از لطف سرشار بوده است «زنان ميل مفرطي دارند كه بدور هم جمع شوند و از هردر صحبتي بكنند و در ضمن صحبت از اشخاص غائب عيب‌جوئي و بدگوئي نمايند». در میانه این هم‌نشینی‌ها، گاه توجه به شعر و ادب نیز وجود داشته است؛ بدان‌ترتیب که به روایت لیدی شیل «زنان طبقه مرفه معمولا باسوادند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند و اغلب آنان قرائت قرآن- نه معنی آن را- می‌دانند».
زنان خانه‌نشین به روایت برخی سفرنامه‌نویسان چندان مشغولیاتی نداشته‌اند که خود را در خانه سرگرم سازند. ژان باتیست تاورنیه که سده‌ها پیش‌تر، در دوره صفوی به ایران آمده، برآن است که زنان ایرانی «در منزل تنبل و بیکارند، دست به هیچ کاری حتی خانه‌داری نمی‌زنند». آنان به نوشته وی «غالب اوقات خود را به قلیان کشیدن می‌گذرانند». شیل، افزون بر این تاکید می‌کند این زنان حتی به نگهداری از فرزندان خویش نیز تمایلی نداشته‌اند «زنهای ایرانی- حتی اگر از خانواده‌های متوسط هم باشند- هیچگاه از کودکان خود پرستاری نمی‌کنند و علاقه‌ای به مراقبت و. توجه از آنها در سنین طفولیت ندارند و معمولا این کار را به دایه‌ها می‌سپارند». هرچند خود این بانوی انگلیسی جایی دیگر به علاقه فراوان زنان طبقه مرفه به آشپزی اشاره می‌کند «یکی از سرگرمیهای رایج برای وقت‌گذرانی زنهای وابسته به خاندان قاجار، کارهای آشپزی و یا حداقل، نظارت بر آن است. یکی از شاهزاده خانمهای قاجار، که شوهرش نیز از همان طبقه و از دوستان شوهر من محسوب می‌شد، غالبا از دست‌پخت خود برای شام ما می‌فرستاد ... تهیه شیرینیهای بسیار خوشمزه که نمودار مهارت و هنر زنان کدبانوست، نیز گاهی بوسیله آنها انجام می‌شود». دالمانی نیز در توصیف «مشغله زنان متمول شهرنشين» تصریح می‌کند «گاهي براي گذراندن وقت اقسام شيريني براي منزل تهيه ميكنند و ساير اوقات خود را صرف كشيدن قليان مينمايند و معده خود را از دود سرد و معطر تنباكو پر ميكنند. زنان طبقه متوسط به تهيه ناهار و شام ميپردازند و بعضي هم بگلدوزيهاي جالب توجهي مشغول ميشوند و در فراهم كردن انواع مربا و ترشي مهارتي دارند ولي در هرحال عده زنان هنرمند بسيار قليل است». این روایت‌ها شاید پرسشی پیش روی آورند که ساعت‌های دراز خانه‌نشینی پس چگونه گذرانده می‌شده است. در پاسخ به این پرسش، از زبان تاورنیه می‌خوانیم زنانی که برای خدمات خود استطاعت نگهداری کنیز داشته باشند از این کنیزان می‌خواهند که بازوها یا پاهای آنها را آن‌قدر بمالند تا به خواب روند و بدین طریق زندگی خود را در تن‌آسانی می‌گذرانند و سرگرمی دیگری ... ندارند». زنانی اما در سویه دیگر این روایت‌های سخت‌گیرانه وجود دارند که زندگی در خانه را به چنین بطالت‌هایی نمی‌گذرانده‌اند. دالمانی، جهانگرد فرانسوی که خود نیز گاه بی‌رحمانه به زندگی اندرونی زن‌ها می‌پردازد، یک‌سویه‌نگری و چنین قضاوت‌هایی را «دور از عدل و انصاف» می‌داند و یاد‌آور می‌شود «در ايران زنان دانشمندي هم ديده ميشود كه عاشق مطالعه و تحرير هستند و اشعار خوبي هم ميسرايند. هنرهاي نشاطآور هم مانند آواز و موسيقي در تمام اندرونهاي بزرگان رايج است». او البته در این زمینه به مهارت‌های فراوان زنان قبایل و روستاها در اداره كردن امور خانه و پرورش اطفال، فرشبافي و پارچه‌بافي، طباخي و نانوایی، بافت لباس شوهر و فرزندان، مراقبت از اسبان و دیگر حیوانات اهلی، دوشیدن گاوها و گوسفندها و تهیه فرآورده‌هایی گوناگون از شیر دام‌ها اشاره دارد؛ به گونه‌ای که می‌توان دریافت از نگاه او و برخی دیگر از سفرنامه‌نویسان، زندگی روزانه زنان در روستاها و قبیله‌ها، در خانه سودمندتر بوده است.
 

سرخوشی در یک محیط بسته!
«زنان ايراني كه در شهر مي‌روند مانند پرنده‌اي به چشم مي‌آيند. ... گاه مي‌بينيم كه گروهي از زنها كه در كوي و بازار مي‌روند همه چادر سياه پوشيده و روبنده و پيچه يا نقاب سياهي، كه مانند لبه كلاه آفتاب‌گردان تنيس است؛ به صورت زده‌اند و فقط چشمهايشان پيداست». این روایت كازاما نخستين وزير مختار ژاپن در ايران، تنها یک گوشه از حضور زنان را بیرون از خانه و در جامعه نشان می‌دهد. این حضور، گوشه‌ها و جلوه‌هایی دیگر نیز دارد که از گونه‌ای آزادی بیش‌تر نسبت به درون خانه حکایت می‌کند. مری شیل، پیش از آن که یک اعتراف بزرگ کند، باز به همین حضور بارز اشاره دارد «هفته به هفته حمام رفتن و دیدار گاه‌به‌گاه دوستان و خویشاوندان، یکی از راههای وقت‌گذرانی زنهای ایرانی است و اغلب اوقات بیکاری آنها در حمامها و یا در منزل دوستان و اقوام سپری می‌شود. آنها عصرهای پنجشنبه را غالبا به زیارت بقاع خارج از شهر و یا سرزدن به قبور خویشاوندان اختصاص می‌دهند». او پس از آن که روزگاری را در میان ایرانیان می‌گذراند، آن اعتراف بزرگ‌اش را درباره زنان مطرح می‌کند «پس از مدتی اقامت در تهران، اخیرا دریافتم که اعتقاد من راجع به انزواطلبی و عزلت‌گزینی زنهای ایرانی، و این که آنها بعنوان مطرودین اجتماع و همچنین کنیز مردها بشمار می‌آیند، صحیح نیست. با آنکه پنهان بودن آنها در ورای حجاب و پوشیدگی کاملشان یک حقیقت انکارناپذیر است، ولی مطرود بودن زنهای ایرانی واقعیت ندارد. ... مثلا در مواقعی که به دیدار طبیب سفارتخانه می‌روم، علنا مشاهده می‌کنم که زنهای ایرانی تا چه حد در زندگی روزمره خود از آزادی نسبی برخوردارند و بدون توجه به ناراحتیهای زندگی اندرون ... شخصیت آنها در اجتماع به صورت دیگری تجلی می‌کند. محکمه طبیب سفارتخانه معمولا محل اجتماع عده کثیری از زنهای ایرانی است که از هر طبقه و دسته‌ای- از شاهزاده خانمها گرفته تا افراد پایین‌تر- در آن جمع می‌شوند تا ناخوشی خود را با دکتر در میان بگذارند». روایت‌هایی دیگر، حضور آزادانه زنان را در بازارهای شهرها نشان می‌دهد. برخی جهانگردان همچنین از فعالیت دسته‌هایی از زنان در مشاغل ویژه آگاهی می‌دهند. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اروپایی دربار ناصرالدین شاه قاجار از برخی «کحالان [چشم‌پزشکان] زن» یاد می‌کند که «به علت مهارت خود در کار شهرتی بهم زده‌اند». دالمانی نیز به زنانی اشاره می‌کند که مشتاق‌اند «خياط يا طراح يا پرستار و يا قابله ماهري بشوند». چنین اشاره‌ای شاید از آن‌رو باشد که دسته‌هایی از زنان احتمالا بدان کارها مشغول بوده‌اند. بخشی از زمان بیرون از خانه زنان، در حمام می‌گذشت؛ جایی که آزادانه و سرخوشانه، بی‌هیچ مزاحمتی می‌توانستند خود را سرگرم کنند. آن‌ها به حمام می‌رفتند تا به روایت تاورنیه «زیباترین لباسهای خود را به چشم بکشند و بهترین خوراکی عصرانه را به آن‌جا ببرند».

 

 شوخ و شنگ در یک گردهم‌آیی ویژه

روایت کلارا کولیور رایس از جنبش‌های زنان در اواخر دوره قاجار، شاید دستاویزی مناسب باشد تا بدانیم زندگی و زمانه زنان پیش از دوره مورد اشاره وی چگونه می‌گذشته است. یک بانوی ماجراجوی ایتالیایی که در میانه‌های دوره قاجار به ایران آمده است، یک روز زنان ایرانی «از ساعت هشت صبح تا شش عصر» را در ماجرایی جذاب برایمان توصیف می‌کند. کارلا سرنا، جهانگرد اروپایی در کتاب سفرنامه‌اش «آدمها و آیینها در ایران»، از فضایی برایمان سخن می‌راند که هرکس را بدان راه نبوده و او به لطف یک شاهزاده خانم دربار توانسته است بدانجا برود؛ حمام، جایی شگفت‌انگیز از دریچه کاربرد در زندگی زنان ایرانی! «در ایران، حمام رفتن، وقت بسیار زیادی می‌گیرد، چون حمام تنها جای شست‌وشو نیست، بلکه محلی است که مردم همه‌گونه نظافت و کارهای آرایشی خود را در آنجا انجام می‌دهند برای همه‌ی زنان، حمام رفتن نوعی پیک‌نیک یا گردش دسته‌جمعی محسوب می‌شود، و آنها به صورت اجتماع و با زن و دختر خانواده و در و همسایه همه با هم به حمام می‌روند». وی سپس جزییات حمام‌رفتن زنان و مراسم پس از شست‌وشو را چنین بیان می‌کند «حمام این شاهزاده خانم، که در «اندرون» واقع شده بود، بی‌نهایت زیبا و توام با ذوق و سلیقه خاصی بود. ... فرشهای عالی، تشکهای ابریشمین، مخده‌های نرم و راحت را ... کف زمین در رخت‌کم پهن کرده بودند تا بعد از استحمام هر کسی خواست بتواند استراحت کند. هرچه برای آرایش لازم بود آنجا در دم دست گذاشته بودند: شیشه‌های عطر گل، چندین آیینه، جعبه‌های توالت پر از سرخاب، سفیداب ... از همه نوع و هر قدر که دلتان بخواهد. ... [پس از استحمام] سر هر کدام از آنان در میان دستهای کلفتی قرار گرفته بود و او در یک ظرف نقره‌ای حنا خیسانده، و موی خانمش را رنگ می‌کرد. ... از همان حنا مقداری هم روی دستها و پاها مالیدند». آیین‌هایی که زنان در حمام انجام می‌داده‌اند، شگفت‌انگیز می‌نمایاند. کارلا سرنا در این‌باره می‌نویسد «خانمها وقتی این کارشان به پایان رسید، در جایی که نشسته بودند چندین ساعت متوالی تکان نخوردند و در همان جا به صرف شربت و کشیدن قلیان و گپ‌زدن مشغول شدند. یکی از شاهزاده خانمها، نقش نقالها را به عهده گرفته بود، و از قهقهه‌ها و سروصدای جمعیت معلوم بود که مجلس او خوب گرفته است. ... غذای اصلی عبارت بود از پلو با خورشت گوشت و آلوی خشک‌شده، و چند خوراک دیگر. بعد از خوردن غذا، خواجه‌ها دوباره آمدند و ظرفهای دیگری مملو از شیرینی و میوه آوردند. هنگام صرف غذا، مطربها وارد شدند. آنها آنقدر خواندند و رقصیدند تا آنکه بزک و آرایش خانمها از همه لحاظ کامل شد ... وقتی همه‌ی آنها از این نوع کارها که برای «خوشگل» کردن خود انجام می‌دادند، فراغت حاصل کردند، دیگر کسی نمی‌توانست میان زنان زیبا و زنان زشت، فرقی قائل گردد چون همه‌ی آنان کم‌وبیش قیافه یکسانی داشتند ... بعد نوبت به آراستن موی سر رسید». این اما پایان یک برنامه حمام نمی‌توانسته باشد «خلاصه آنان با تفریح هم حمام و هم آرایش کردند و آن روز یکی از روزهای واقعا خوش آن خانمها بود. قهقهه‌ی خنده‌ها، شوخیهای بچگانه‌ای که ردوبدل می‌شد، درست بازی کودکان خردسال را در روزهای تعطیل به یاد آدم می‌آورد. وقتیکه «خودآرایی» خانمها از هر لحاظ تکمیل شد، باز هم برای آنان چایی و قهوه و قلیان آوردند و بوی غلیظ تنباکوی قلیان همه جای فضای این رخت‌کن زیبای حمام را پر کرده بود». از این روایت می‌توان دریافت زمان یک زن در طبقات بالای جامعه ایران در حدود ١٥٠ تا ٢٠٠ سال پیش چگونه می‌گذشته است!

 

 

 

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: