1396/2/23 ۱۰:۳۱
آنقدر از بچگی كتاب خواندهام كه واقعا یادم نمیآید كدام یك از آنها بیشترین تاثیر را بر ذهن من كه آن زمان كودكی بیش نبودم، گذاشته است. واقعا نمیتوانم نام هیچ كتاب خاصی را ببرم كه بیشترین تاثیر را بر من گذاشته است چون اگر هر كتابی را نام ببرم، ظلم و جفا به دیگر آثاری است كه نامشان در حافظه امروز من نیست.
لازم نیست نمایشگاه كتاب یك مكان آنتیك باشد همیشه بهانهای داریم برای تنبلیهایمان
ندا آلطیب: آنقدر از بچگی كتاب خواندهام كه واقعا یادم نمیآید كدام یك از آنها بیشترین تاثیر را بر ذهن من كه آن زمان كودكی بیش نبودم، گذاشته است. واقعا نمیتوانم نام هیچ كتاب خاصی را ببرم كه بیشترین تاثیر را بر من گذاشته است چون اگر هر كتابی را نام ببرم، ظلم و جفا به دیگر آثاری است كه نامشان در حافظه امروز من نیست.
حبیب احمدزاده كودكی پرشور و حالی داشته است، در آبادان كه هنوز آوار جنگ تحمیلی بر سرش هوار نشده بود و شهری بود پر از نشاط و گرما و زندگی. او در تمام آن سالهای بیقرار و پرالتهاب كودكی فریفته كتاب بود و تشنه خواندن: «از اول و دوم دبستان درگیر كتاب خواندن بودم. آن زمان تفریحات سالم به كتاب خواندن محدود میشد و تفریحات جانبی دیگری نداشتیم. اگر بخواهم از كتاب خاصی نام ببرم كه خیلی بر من اثر گذاشته است باید به یك سهگانه اشاره كنم، كتابی كه خیلی دوستش داشتم؛ «شهر طلا و سرب»، «كوههای سفید» و «بركه آتش» اینها نوشته یك نویسنده انگلیسی بود به نام جان كریستوفر كه در ژانر علمی تخیلی برای نوجوانان مینوشت.»
این كتاب داستان جامعهای را روایت میكند كه توسط ماشینهایی غول پیكر به نام سهپایهها استثمار شده است و به شكلی شبیه به قرون وسطی اداره میشود. سهپایهها، برای كنترل مردم، مغز آنها را در سن چهارده سالگی به كلاهكهایی مجهز میكنند كه بر ساختار ذهن انسانها تاثیر میگذارد و اغلب آنان را شیفته خدمت و بردگی برای سهپایهها میكند.
حبیب احمدزاده كودكی خود را با این كتابها سپری كرد تا رسید به دوره بزرگسالی و حالا سالهاست كه خودش رمان و فیلمنامه مینویسد، فیلم مستند میسازد، پژوهش میكند و در دانشگاه هم درس میدهد و در كنار همه اینها در فعالیتهای اجتماعی هم پیشگام است.
او در نمایشگاه كتاب امسال كتاب تازهای ندارد اما همان كتابهای قدیمیاش در سیامین نمایشگاه كتاب هم ارایه میشوند. كتابهایی مانند «كد ٢٤ یا بوف كور چگونه ساخته و پرداخته شد؟» كه پژوهشی درباره رمزگشایی اثر مشهور صادق هدایت است. «شهر شطرنجی» و« داستان شهرهای جنگی» هم كه هر یك بارها و بارها تجدید چاپ شدهاند، در این دوره از نمایشگاه هم حضور دارند. چاپ انگلیسی این كتابها هم موجود است. قرار بود ترجمه فرانسوی كتاب «شطرنج با ماشین قیامت» هم به نمایشگاه امسال برسد كه چنین نشد و بعدتر باید منتظر این نسخه بود. به انگیزه حضور این آثار در سی امین نمایشگاه كتاب تهران گفتوگویی با این نویسنده داریم.
به عنوان نویسندهای آبادانی كه از نزدیك جنگ را لمس كردهاید، در آثار هنریتان هم به این رویداد توجه داشتهاید و مانند برخی دیگر از كسانی كه در جنگ حضور داشتهاند، از این اتفاق به عنوان آبشخوری برای آفرینش آثار هنری بهره بردهاید. اما این آبشخور چقدر در خلق آثار هنری ما مورد توجه هنرمندان بوده است؟
امروزه دورهای است كه خاطرات حرف اول را میزند. هنوز كسانی كه در جنگ صاحب خاطره هستند در كنار ما حضور دارند و باید تا آنان از بین نرفتهاند، از خاطرات آنها بهره برد. البته نخستین گام برای اجرای این هدف، این است كه این خاطرات و اسناد را جمعآوری و در مرحله بعد، مكتوب كنیم. با این شیوه صاحبان قلم خود به خود میتوانند از این منابع دست نخورده استفاده كنند. اما جای تاسف است كه ما جامعهای هستیم كه آب گوارایی دركنار داریم ولی هنرمندان ما گویی به تشنگی خود آگاه نیستند و تا زمانی كه به این آگاهی نرسیده باشند نمیتوانند از این آب گوارا رفع تشنگی كنند و سیراب شوند.
جنگ یا دفاع مقدس پدیدهای است كه صاحبان زیادی دارد و به این حوزه كم جفا نشده است. این موضوع چقدر بر كار هنرمندان ما و كم اقبالی برخی از آنها نسبت به این حوزه تاثیرگذار بوده است؟
در این وضعیت، افراد با واسطه وارد این فضا میشوند. ما جنگیدیم نه برای اینكه چیزی به دست آوریم بلكه ما جنگیدیم برای اینكه چیزی را از دست ندهیم و این موضوع بسیار مهمی است كه باید به آن توجه داشت. هنرمندان و نویسندگان ما اگر بیواسطه با افراد بیحاشیه دفاع مقدس ـ كه اتفاقا حضور هم دارند و به خوبی هم همراهی میكنند ـ رو به رو شوند، خواهند دید چه گنجی در كنار خود دارند و از آن غافل ماندهاند.
درست است اما در این وضعیت چه باید كرد وقتی یك جناح خاص مدام در تلاش است جنگ را از آن خود كند و آن را به نفع خود مصادره كند، هنرمندان چگونه میتوانند به این حوزه نزدیك شوند؟
اجازه دهید از زوایهای دیگر به موضوع بنگریم. مساله این است كه ما همیشه بهانهای داریم برای تنبلیهایمان. وقتی این همه كتاب خاطرات رزمندگان و حاضران در جنگ وجود دارد، چرا ما آنها را نمیخوانیم؟! متاسفم كه بگویم ما همیشه برای تنبلیهایمان فلسفهبافی میكنیم. بله درست است كه سیستم رسمی كشور در حوزه دفاع مقدس اشكالات و نواقصی دارد اما خود ما چه كردهایم ؟ كدام یك از ما وقت گذاشتیم و كتاب خاطرات جنگ را خواندیم؟ اینها روشهای توجیهگری شبهروشنفكرانه خود ما است یا جوانانی كه تنبلی میكنند. وگرنه این همه كتاب دفاع مقدس منتشر شده اما چند درصد از ما این كتابها را خواندهایم؟!
اجازه دهید كمی درباره نمایشگاه كتاب تهران صحبت كنیم. در شرایطی كه در كشور ما كتاب به عنوان یك كالای فرهنگی، از كمترین امكان تبلیغاتی بهرهمند است، نمایشگاه كتاب چقدر میتواند ویترینی برای معرفی آثار نویسندگان ما باشد؟
هر حركتی ابعاد خوبی دارد و ابعاد دیگری كه باید بهتر شود. این روزها بحث جابهجایی نمایشگاه مطرح میشود. اما یادمان نرود كه زمانی كه نمایشگاه كتاب در محل دایمی نمایشگاههای بینالمللی تهران برگزار میشد، مردم آن منطقه چگونه از ترافیك شمال تهران خسته شده بودند، ترافیك شمال تهران را در آن دوره از یاد نبریم. بنابراین خوب است به جای گله و شكایت از این رویداد پشتیبانی كنیم و قدردان زحمات همه گروههایی باشیم كه میكوشند نمایشگاه به خوبی و با آبرومندی برگزار شود. چون هر كاری كه انجام دهیم و نمایشگاه را به هر مكانی منتقل كنیم، باز هم با شهر متراكمی به نام تهران رو به رو هستیم. درست است این احتمال وجود دارد كه دوری راه و مسائلی مانند نبود پاركینگ، بازدیدكنندگان نمایشگاه را خسته كند ولی به هر حال اینها هم جزو شرایط فعلی تهران است و باید آن را پذیرفت.
برخی از اهالی نشر معتقدند نمایشگاه كتاب تهران هم باید در مكانی دایمی برگزار شود؛ مكانی كه ویژه نمایشگاه كتاب طراحی شده و از تمام استانداردهای لازم برخوردار باشد. از نظر آنان جابهجاییهای مداوم و خانه به دوشیهای مكرر در شأن نمایشگاه كتاب نیست. شما در این زمینه چه دیدگاهی دارید؟
به اعتقاد من ساختن یك مكان دایم برای نمایشگاه كتاب تهران مانند ساختن حسینیه است كه فقط ١٠ روز در سال سینهزنی دارد و باقی سال چراغش خاموش است و بیاستفاده میماند. بنابراین ساخت چنین مكانی اتلاف وقت و انرژی و سرمایه است. اما باید ببینیم چگونه میتوانیم همین مكان فعلی را چند كاربرده كنیم و در طول سال از مجموعه «شهر آفتاب» استفاده كنیم نه اینكه مكان تازهای بسازیم چون به هر حال پول ما است كه هزینه میشود. لازم نیست نمایشگاه كتاب یك مكان آنتیك باشد بلكه باید كاربرد داشته باشد. این مهم است.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید