1396/2/16 ۰۸:۲۵
«خاكها را كه كنار زدم، دستم خورد به یك شی فلزی كه تقریبا سیاه شده بود، گودال تقریبا دومتر میشد، بالای گودال دو نفر از همراهانم بودند، جوان بودم آن روزها، با شوق خاكها را كنار زدم، یك جام فلزی توی خاك بود، با خوشحالی فریاد زدم و به همراهانم گفتم یك جام پیدا كردم، طناب را بالا كشیدند، برای اینكه راحتتر بالا بروم، جام را دادم دست همراهم، و تقلا كردم كه خودم را بالا بكشم، به دهنه گودال كه نزدیك شدم، دیدم همراهم یك سنگ بزرگ بالای سر گرفته و میخواهد روی سر من بكوبد، اما شانس با من بود، یك مار از داخل گودال خزید و حواسش را پرت كرد و من در این فاصله توانستم فرار كنم» آنها جویندگان گنجاند، ماجراجویانه میگردند به دنبال رازهای گران قیمتی كه سالها و قرنها پیش به رسم امانت به دست كوه یا زمین سپرده شدهاند.
حكایتهای ناگفته از گنج یابی در گفتوگو با یك گنجیاب
فرزانه قبادی : «خاكها را كه كنار زدم، دستم خورد به یك شی فلزی كه تقریبا سیاه شده بود، گودال تقریبا دومتر میشد، بالای گودال دو نفر از همراهانم بودند، جوان بودم آن روزها، با شوق خاكها را كنار زدم، یك جام فلزی توی خاك بود، با خوشحالی فریاد زدم و به همراهانم گفتم یك جام پیدا كردم، طناب را بالا كشیدند، برای اینكه راحتتر بالا بروم، جام را دادم دست همراهم، و تقلا كردم كه خودم را بالا بكشم، به دهنه گودال كه نزدیك شدم، دیدم همراهم یك سنگ بزرگ بالای سر گرفته و میخواهد روی سر من بكوبد، اما شانس با من بود، یك مار از داخل گودال خزید و حواسش را پرت كرد و من در این فاصله توانستم فرار كنم» آنها جویندگان گنجاند، ماجراجویانه میگردند به دنبال رازهای گران قیمتی كه سالها و قرنها پیش به رسم امانت به دست كوه یا زمین سپرده شدهاند. از همان روزگاران كه سكهها و مجسمهها و قدحها به بهانههای مختلف در كنار جسدی در گوری یا در حفرهای امن به امانت سپرده میشدند، تا به امروز كه آدمها برای پس گرفتن این امانت پس از قرنها، به سراغ گنجینهای میروند كه بیش از قبل ارزش یافته است، این جسارت خالی از خطر نبوده و نیست. و از دیرباز بودهاند و هستند ماجراجویانی كه قدم به قدم و سایه به سایه خطر میروند تا برسند به ثروتی كه در دورانی دیگر توسط فردی دیگر جمعآوری شدهاند و با یافتن دوبارهشان میشود ره یك شبه را صد ساله رفت. حدودا 60 ساله است، میگوید سالها جوینده گنج بوده و جوانیاش را در بیابانها گذرانده، لابهلای خاطراتش بیشتر از آنكه خوشحالی یافتن گنج و رسیدن به ثروت بادآورده دیده شود، ترس و وحشت و اضطراب دیده میشود. توی حرفهایش رد پای یك «مال» بزرگ و میلیاردی به چشم میخورد كه در سالهای جوانی، زندگیاش را متحول كرده، همان هم انگیزه سالیانش شده برای اینكه چشمانش خوب با نشانهها آشنا شود و بتواند محكی باشد برای تشخیص اصالت اشیایی كه بعد از سالها از دل خاك سر بیرون میآورند. تصورم این است كه در میان انبوهی از اشیای قدیمی و خاك گرفته قرار است ملاقاتش كنم، اما خانهاش شبیه تمام خانههای دیگر است. یك تلویزیون الایدی و تابلوهای نقاشی كپی و مبلمانی ساده، هر چقدر چشم میگردانم هیچ شی تاریخی در خانه پیدا نمیكنم. مرد در پاسخ تعجبم میگوید: «من سالهاست این كار را كنار گذاشتهام، اما هنوز چوپانها از دور افتادهترین روستاها شماره من را پیدا میكنند و برایم از گنجهایی كه در بیابان پیدا كردهاند میگویند. اما من این كار را كنار گذاشتهام و میخواهم آرام زندگی كنم، من حتی جرات این را ندارم كه یكی از اجناسی كه خودم از زیر خاك بیرون كشیدهام توی ویترین خانهام بگذارم، میترسم بیایند برای دستگیریام و هرچه دارم ببرند. چند بار در مرز تركیه دستگیر شدهام و پرونده دارم، اما دیگر نمیخواهم خودم و خانوادهام را اذیت كنم.» از خاطرات توبیخ و دستگیریاش میگوید و بعد هم شروع میكند از پیشینه گنجها گفتن: «قدیمها كه بانك و صندوق امانات و گاو صندوق نبوده، خزانه هم فقط برای اموال شاهان و درباریان بوده، همین بوده كه گاهی ماموران دولتی مالیاتهایی كه از مردم میگرفتند را در غاری در دل كوه یا دالانی در زیر زمین مخفی میكردند. گاهی هم راهزنها غنیمتهایشان را در این فضاها پنهان میكردند، نقشه گنج كه ما به آن میگوییم نسخه، را همین آدمها تهیه میكردند. تا اگر در سفرهای پرخطرشان آسیب دیدند فرزندان یا دیگرانی باشند كه به این اموال دسترسی پیدا كنند. از آنجا كه آدمها در آن سالها سواد چندانی نداشتند، با نشانههای پیچیدهای كه فقط خودشان از آن سر در میآوردند، آدرس جایی كه اموالشان را پنهان میكردند نشان میدادند. و سعی هم بر این بود كه محلی انتخاب شود كه امكان تغییرات طبیعی در محدوده آن كم باشد. به همین خاطر هم گنجها بیشتر در نزدیكی یك تك درخت یا سنگ بزرگ یا شكاف بین دو كوه قرار دارند. در محلهایی مثل قلعه یا كوههایی كه نشانههای خاصی دارند، یا نشانههای طبیعی كه كمتر دچار تغییر میشدند گنج وجود دارد. گاهی از روی بافت خاك منطقه میشود تشخیص داد كه گنج در آن نزدیكی وجود دارد یا نه، نزدیك امامزادهها معمولا گنج هست. در محل تابش خورشید در یك ساعت خاص، یا نزدیك درختان كهنسال و تك درختهای وسط بیابان.» او از نشانهها حرف میزند و ما سراغ نقشه گنج را میگیریم، برگهای از پوست كه برای بسیاری میشود دروازهای برای ورود به دنیای رویاهایشان اما كارشناس كار كشته گنجیابی میگوید: «تمام نسخههایی (نقشه گنج) كه امروز میبینید تقلبی است. بهطور كلی از زمان صفویه كه شاهان ایران به تاریخ علاقهمند شدند، موضوع گنجیابی رونق گرفت و نقشههای گنج، بازار پیدا كردند. آن زمانها قانون نانوشتهای وجود داشت كه میگفتند بخشی از خمس گنج این است كه نقشه را به جای مالی كه استخراج كردهاید دفن كنید، كه دیگر كسی به دنبال گنجی كه نیست دربهدر نشود، اما بعضی افراد این كار را نمیكردند، این نسخههایی كه گاهی پیدا میشود، همین نقشههایی است كه قبلا گنجشان استخراج شده. این روزها گنجها را بیشتر از روی نشانهها پیدا میكنند، نه از روی نقشه. اگر كسی بگوید از روی یك نسخه گنجی را پیدا میكند، من با قاطعیت به شما میگویم كه دروغ میگوید.» حواشی دنیای نه چندان بزرگ گنجیابها خرافات و شایعات جولان میدهند، حرفهایی كه با هیچ عقلی جور در نمیآید، اما همواره روایت میشوند، از تلههای گنج میگوید و خاطراتی تعریف میكند: «اینكه میگویند بعضی گنجها تله دارند خرافات نیست، اما اینكه میگویند این تلهها به كسی كه سراغ گنج رفته آسیب میزند خرافات است. من در یك موردی تله آب دیدهام، با هوش آن زمان در اطراف گنجی كه ما سراغش رفتهایم، موانعی طراحی میكردند كه هر كسی به راحتی نتواند به گنج دسترسی پیدا كند. یا اینكه میگویند مار روی گنج مینشیند و گنجی كه مار رویش نشسته صاحب دارد، هم خرافات است. دلیل این موضوع این است كه در روزهای سرد، در قسمتهایی از زمین كه طلا در زیر زمین وجود دارد به دلیل ماهیتی كه طلا دارد و گازی كه از خود متصاعد میكند، گرمتر از باقی قسمتها است. مثلا روزهای برفی جایی كه برف نمینشیند، گاهی به دلیل این است كه طلا در زیر زمین پنهان شده. طلا زمین را گرم میكند و مار هم به همین دلیل روی آن مینشیند.» اما گنجیابها برای خودشان قوانین خاصی دارند، از قوانینشان میگوید، از نحوه هماهنگیهایشان برای دیدن «مال» و خریدن آن: «وقتی چند نفر سراغ گنج بروند، اگر دلشان صاف نباشد یا از اول در فكر كلاهبرداری از شریكشان باشند، مال خودش را نشان نمیدهد و به هر دلیلی نمیتوانند مال را پیدا كنند. اگر هم پیدا كنند قتل و غارت اتفاق میافتد، یا بحثهای خانوادگی پیش میآید. قانون دیگری هم داریم كه میگوید برای تقسیم مال اگر یكی از اعضای گروه اطلاعات و شناخت بیشتری از مال یا محل داشته باشد، مثل كسی است كه با یك آدم نابینا همسفره میشود، نباید حقخوری كند یا گوشت را بخورد و چربی را بدهد به طرفش، دلشان باید یكی باشد. با تمام اینها گاهی پیش میآید كه یك نفر همراهانش را به جای گنج دفن میكند، كشت و كشتار در این كار زیاد است، اما هیچوقت با این عنوان رسانهای نمیشود. حتی گاهی با ما تماس میگیرند و میگویند یك مال یك میلیاردی داریم، با پول نقد بیایید برای كارشناسی مال؛ ما وقتی میرویم، با این تصور كه پول نقد زیادی همراه ما است، جانمان در خطر است. اگر گنج تقلبی نشانمان دهند، نمیتوانیم بگوییم تقلبی است. باید سناریو بچینیم و از محل فرار كنیم در غیر این صورت معلوم نیست چه بلایی سرمان بیاید.» سراغ ادبیات صنف گنجیابها را میگیریم، اما آنقدر استفاده از بعضی تعابیر برایشان عادی شده كه نمیداند چطور برایمان از دایره لغات مرسوم بین خودشان بگوید: «به گنج میگوییم «مال» ما از روی ادبیات آدمها میتوانیم بفهمیم چقدر به كار آشنا هستند، كسی كه میآید، میگوید گنج پیدا كردم یا جنس زیر خاكی دارم یا مامور است یا تازه كار و كلاهبردار. به اشیایی كه مربوط به دوره بعد از اسلام هستند، میگوییم «امامی»، «ریز مال» بیشتر زیورآلات و اشیا كوچك مثل مهرههای گبری هستند. «درشت مال» اشیایی مثل مجسمه و ظرف و آتشدان و اشیای بزرگتر. «ضربه یك» و «ضربه دو» را در مورد سكهها به كار میبریم، «ضربه یك» به سكههای اصل و «ضربه دو» به سكههای تقلبی كه اخیرا ضرب شدهاند، میگوییم. ضرب سكه تقلبی كار راحتی است اما تشخیص اصل بودن آن خیلی راحت نیست، بعضی از كسانی كه لابراتوار دندانسازی دارند، به راحتی از روی طرح سكهها قالبگیری میكنند و سكههای تقلبی میسازند، این سكهها معمولا موج دارند و ظرافت سكههای اصل را ندارند. یا بهطور مثال برای اینكه یك شی «پاتین» (جرمی كه روی اشیا فلزی مینشیند) ببندد، اشیا را به روشهای مختلف لای پارچه و روزنامه در باغچه دفن میكنند، اما با یك شگرد خاص میشود فهمید، پاتین روی مال ساختگی است یا واقعی.» نام گنج تنها با بیابان و كوهستان گره نخورده، گاهی میشنویم كه بولدوزرهایی كه خانهای قدیمی را تخریب میكنند به گنجینهای ارزشمند میرسند كه در زیر زمین خانه مدفون بوده. آقای جستوجوگر گنج در مورد چنین مواردی میگوید: «گاهی میشنویم كه هنگام تخریب خانهای قدیمی مال پیدا كردهاند، این خانهها بیشتر مربوط به افرادی است كه به تاریخ و اشیا قدیمی علاقه داشتند، بیشتر هم در خانههای دوره زندیه به بعد هستند. معمولا اینطور است كه صاحبخانه به اشیای قدیمی علاقه داشته و اینها را جمع میكرده، اما به خانوادهاش اعلام نمیكرده یا به بچههایش نمیگفته چنین اشیایی در خانه هست. سالها این اشیا زیر خاك مانده و امروز تبدیل به گنج شده. یا بهطور مثال در جنگهای ایلی و قبیلهای یا گردنهگیریها یا غنیمتهایی كه افراد در جنگهای مختلف به دست میآوردند و حتی جوایزی كه میگرفتند، گاهی شبها كه در كاروانسرا و قلعهای اتراق میكردند دفن میكردند.» مرد حرفهای زیادی دارد، حرفهایی كه هر كدام دریچهای است به دنیایی پر از خطر. خطر جان و مال، خطر تخریب یك تاریخ، خطر پاك كردن هویت یك كشور به قیمت رسیدن به ثروتی باد آورده. قصههای مرد هزارتویی را باز میكند پیش چشممان؛ هزارتویی كه شاید همیشه یا تصویری تخیلی و فضایی از آن داشتیم یا نگاهی عبوس و خصمانه به كسانی كه به هویت و تاریخمان چشم بد دوختهاند. اما آنها هم دنیایی دارند كه قوانین خودش را دارد. جستوجوگر گنج برایمان از زیر و بم دنیای مورد علاقهاش میگوید و تاكید میكند بر ناشناخته ماندن و میگوید: «تصمیم گرفتم آرام زندگی كنم. جوانیام را در بیابان گذاشتم، هر چند ساده نیست اما دیگر سراغ مال نمیروم.»
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید