جنایتی برای زمینگیرکردن دولت ملی

1396/2/12 ۰۹:۳۰

جنایتی برای زمینگیرکردن دولت ملی

بحث برانگیزترین دوره دولت دکتر محمد مصدق را می‌توان در فاصله میان 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 بررسی کرد اما برای بررسی قتل سرتیپ محمود افشارطوس، بازخوانی فاصله زمانی 9 اسفند 1331 تا 28 مرداد 1332 نیز دارای اهمیت است؛ با این توضیح که مصدق اندکی قبل و بعد از رخداد 9 اسفند 1331 که پرده از برخی جریان‌ها برداشته شد و شرایط را دشوار دید، تصمیم‌های تازه‌ای گرفت و بعضی از اعضای افسران ناسیونالیست از جمله سرتیپ تقی ریاحی را به ریاست ستاد ارتش، سرتیپ محمود امینی را به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و سرتیپ محمود افشارطوس را به ریاست شهربانی کل کشور گمارد؛ اما صلاحیت ریاحی برای ریاست ستاد ارتش به پرسش گرفته شد.


به بهانه سالگرد قتل سرتیپ محمود افشارطوس رئیس کل شهربانی در دولت مصدق
 

آیت وکیلیان: بحث برانگیزترین دوره دولت دکتر محمد مصدق را می‌توان در فاصله میان 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 بررسی کرد اما برای بررسی قتل سرتیپ محمود افشارطوس، بازخوانی فاصله زمانی 9 اسفند 1331 تا 28 مرداد 1332 نیز دارای اهمیت است؛ با این توضیح که مصدق اندکی قبل و بعد از رخداد 9 اسفند 1331 که پرده از برخی جریان‌ها برداشته شد و شرایط را دشوار دید، تصمیم‌های تازه‌ای گرفت و بعضی از اعضای افسران ناسیونالیست از جمله سرتیپ تقی ریاحی را به ریاست ستاد ارتش، سرتیپ محمود امینی را به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و سرتیپ محمود افشارطوس را به ریاست شهربانی کل کشور گمارد؛ اما صلاحیت ریاحی برای ریاست ستاد ارتش به پرسش گرفته شد. این انتخاب ضعیف، دلیلی است که دولت را از تحرکات داخلی ارتش غافل می‌ساخته است. اما قتل سرتیپ افشارطوس و بی‌تدبیری مصدق نسبت به‌ سرعت نبخشیدن به کار دادگاه متهمان قتل افشارطوس، از سستی‌های او به حساب می‌رود و به اعتقاد بسیاری، مصدق باید به کار این دادگاه سرعت می‌بخشید و آن را در روال معمول دادگستری معطل نمی‌کرد؛ مصدق از یک سو ضعف تشکیلاتی خود را کتمان نمی‌کند و از سوی دیگر دست بیگانگان را در کار مؤثرتر ارزیابی می‌کند. اما باید دید راز قتل سرتیپ محمود افشارطوس چه بوده است و چه عواملی در طراحی این قتل مدخلیت داشته است.

 

 

زندگی سرتیپ محمود افشار طوس
محمود افشارطوس در سال ۱۲۸۴ در تهران متولد شد، پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه تحصیلات خود را در دبیرستان نظام ادامه داده و وارد دانشکده افسری شده و در سال ۱۳۰۸ به درجه ستوان دومی رسید.پس از شهریور ۱۳۲۰ افشارطوس به اصفهان منتقل و با درجه سرهنگ دومی فرمانده هنگ پیاده اصفهان و مسئول امنیت اصفهان شده و سپس به ریاست شهربانی اصفهان منصوب شد و درآن منطقه با وجود اوضاع ناامن به دلیل از هم پاشیده شدن ارتش و نفوذ شدید حزب توده در میان کارگران که موجب درگیری‌های مداوم بود، توانست نظم و امنیت را برقرار کند. در جریان غائله آذربایجان که افشارطوس از فرماندهان ارتش بود، با لیاقت عمل کرده و فرماندار نظامی راه‌های همدان و مدتی هم بازرس ویژه لشکر یک شد. بعد از آن به دانشگاه جنگ اعزام و مدتی هم مدیر آموزش دروس دانشگاه جنگ بود اما به دلایل مختلف به مرور زمان منزوی شده و از سمت‌های مهم کنارگذاشته شد و ترفیع‌های او نیز به عقب افتاد و هنگام اخذ درجه سرتیپی، ترفیع او بیش از سه سال تا زمان حکومت دکتر مصدق زمان برد. با شروع مبارزات ملی، تغییرات فکری در او محسوس‌تر شد، چنانکه روند دموکراسی خواهی و تفکرات مصدق را به تمام معنا قبول داشت و نهایت تلاش خود را در کمک به او به کار بست. از سوی دیگر افشارطوس داماد شیخ العراقین بیات خواهر‌زاده دکتر مصدق بود و دکتر مصدق و همسرش در مراسم ازدواج آنها حضور داشتند و با توجه به این نسبت فامیلی، مصدق بیشتر می‌توانست به او اطمینان داشته باشد و لذا وی مورد توجه دکتر مصدق قرار گرفت.
 

 

تقویت احزاب ملی
افشارطوس کارهای بسیاری انجام داد از جمله اقدامات ارزشمند او، تقویت گروه‌ها و احزاب ملی و ملاقات وی با سران آنها بود که از جمله آن می‌توان نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر را نام برد که افشارطوس در ملاقات‌های حضوری مکرر آنها را به فعالیت بیشتر تشویق کرده و به آنها نیز کمک می‌کرد.
افشارطوس همچنین نظر نامساعدی به شاه داشت و رفتارهای او را با عوامل خود تا حدی زیر نظر داشت و تنها رئیس شهربانی دوران پهلوی بود که خود را نوکر ملت می‌دانست و نه نوکر شاه و در حقیقت او نقطه اتکای مصدق در نیروهای مسلح محسوب می‌شد و قطعاً وجود او هر روز بیشتر از دیروز، قدرت ملیون را افزایش می‌داد.
کمتر از دو ماه از حضور افشارطوس در رأس شهربانی کل کشور گذشته بود اما در همین مدت کوتاه خدمات بی‌نظیر او به نهضت ملی ایران، زنگ خطر را برای استعمارگران و نوکران داخلی آنها به صدا درآورده بود و او مؤثر‌ترین و خطرناک‌ترین فرد در برابر هر گونه اقدام بر ضد مصدق شمرده می‌شد.
افشارطوس افسری بود که در این راه با نهایت شجاعت، قاطعیت و خلوص عمل می‌کرد و این مسأله به هیچ وجه برای استعمارگران و نوکران داخلی آنها قابل قبول نبود. پس دستگاه جاسوسی انگلیس توطئه‌ای را طراحی نمود که اسناد آن را ۵ سال پس از پیروزی انقلاب و ۳۰ سال پس از توطئه افشا نمودند.
مظفر بقایی کرمانی تلاش فراوانی کرد تا افشارطوس را با خود همراه سازد اما موفق نشد و او نیز در برخی جلسات سفارش چند نفر را به افشارطوس نمود و افشارطوس با تمام وجود بشدت تلاش کرد تا رضایت بقایی را جلب نماید و با حسن نیت خود، هر کاری که در توان داشت برایش انجام می‌داد و روز به روز تلاش بیشتری در جهت جلب حمایت وی انجام می‌داد و در آن هنگام در ظاهر اعتماد کافی برقرار شده بود و تلاش‌ها در ظاهر در حال جواب دادن بود اما هنوز هم مشکلات مصدق و بقایی پا بر جا بود.

 

 

نیم نگاه

شب ۳۱ فروردین پس از اتمام کار و مطابق قرار تلفنی افشارطوس با خطیبی، افشارطوس ساعت ۹ شب در کوچه صفی علیشاه پیاده شد و راننده او در کلانتری منتظر دستور رئیس شهربانی ماند ولی رئیس شهربانی کل دیگر بازنگشت.
از طرف دولت مبلغ ۵۰ هزار تومان مژدگانی برای یافتن رئیس شهربانی اعلام شد و به دستور دکتر مصدق، وزیر کشور پرونده را شخصاً زیر نظر گرفت. سرهنگ نادری از اعضای سازمان افسران ملی، در سمت ریاست اداره کارآگاهی، پرونده را به‌طور ویژه دنبال کرد و همچنین دکتر غلامحسین صدیقی با افسران رکن دو ارتش و سرهنگ سررشته که افسری لایق و درستکار بود نیز دیدار کرد و نظر سرهنگ سررشته را جهت پیگیری پرونده پرسید و سرهنگ سررشته در قبال اختیارات ویژه فراقانونی جهت بازرسی هر محل و بازداشت هر فرد پیگیری پرونده را پذیرفت و شروع به کار کرد


 

توطئه ربودن و قتل
مظفر بقایی نتوانست افشارطوس را با افکار خود همراه کند، بنابراین از راه نیرنگ وارد شد و توانست اعتماد او را به خود جلب کرده و با توجه به قسم متقابل این دو، افشارطوس به او اطمینان پیدا کرد و بقایی هم برای به نتیجه رسیدن، او را امیدوار نمود و قرار شد تا باقی جلسات دور از چشم عوامل دربار و در خفا انجام گیرد. البته بقایی هرگز کسی نبود که بر سر سوگند خود پایدار بماند ولی افشارطوس به او اعتماد پیدا کرده بود و در حالی که بی‌نهایت میل داشت بین نخست‌وزیر و یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین دشمنان که روزی حامی مؤثر دولت بود تفاهم برقرار شود، شرایط بقایی را پذیرفت و به افراد سفارش شده بقایی کمک کرده و برای ملاقات‌های بیشتر با او دور از چشم عوامل دربار و استعمار در خفا پافشاری می‌کرد و حسین خطیبی هم به این ترتیب روابط به ظاهر محرمانه خود با افشارطوس را ادامه داده و حتی در مکان‌های خلوت و از جمله منزل مادر افشارطوس با او ملاقات کرد.
از سوی دیگر بقایی و خطیبی، بعضی افسران بازنشسته از قبیل علی‌اصغر مزینی و علی‌اکبر منزه، نصرالله بایندر، نصرالله زاهدی (از بستگان سرلشکر زاهدی)، فریدون بلوچ قرایی، علی محمد هاشم‌زاده و... را به دور خود جمع کرده و با وعده وزارت و پست‌های مهم آنها را قانع کردند تا در توطئه بر ضد حکومت ملی شرکت کنند و از طریق ربودن اعضای مهم وکلیدی دولت از جمله افشارطوس، ریاحی، دکتر فاطمی و... موجب سقوط دولت شوند و به آنها تفهیم کردند که اگر چند روزی اعضای مهم دولت، مثلاً افشارطوس را بربایند، دولت سقوط خواهد کرد و سپس او را آزاد خواهند کرد.همچنین قرار بود آنها افراد دیگری از جمله سرتیپ ریاحی و… را هم بدزدند اما مهم‌ترین فرد مورد نظر آنها افشارطوس بود. افسران در منزل خطیبی دور هم جمع شدند و چند نفر دیگر هم بابت کارهایی چون بستن و نگهبانی از اسیر و اعمالی از این قبیل، از جمله احمد بلوچ قرایی، امیر رستمی (پهلوان)، افشارقاسملو، شهریار بلوچ قرایی، نصیر خطیبی و... در نظر گرفته شد و چند روز متوالی تمرین می‌کردند و منتظر بودند تا افشارطوس به آنجا بیاید، اما او به‌واسطه مشغله یا درخواست خطیبی، چند روزی نتوانست بیاید و قرارآنها، تلفنی منتفی شده بود.
شب ۳۱ فروردین پس از اتمام کار و مطابق قرار تلفنی افشارطوس با خطیبی، افشارطوس ساعت ۹ شب در کوچه صفی علیشاه پیاده شد و راننده او در کلانتری منتظر دستور رئیس شهربانی ماند ولی رئیس شهربانی کل دیگر بازنگشت.
افشار قاسملو یکی از متهمان دستگیر شده در این باره در بازجویی‌های خود اعتراف کرده بود که قبلاً شنیده است که خطیبی با تلفن به افشارطوس گفته بود که آقای بقایی منتظر شماست.
 

 

مأموریت ممکن با رمز «حسین»
بیش از هزار مأمور کل منطقه را محاصره کرده و همه خانه‌ها را بازرسی کردند و مجرب‌ترین مأموران به کار گرفته شدند و جهت کنترل ماشین‌ها هم اقداماتی صورت گرفت اما رئیس شهربانی به طرز اسرار آمیزی مفقود شده بود. از طرف دولت مبلغ ۵۰ هزار تومان مژدگانی برای یافتن رئیس شهربانی اعلام شد و به دستور دکتر مصدق، وزیر کشور پرونده را شخصاً زیر نظر گرفت. سرهنگ نادری از اعضای سازمان افسران ملی، در سمت ریاست اداره کارآگاهی، پرونده را به‌طور ویژه دنبال کرد و همچنین دکتر غلامحسین صدیقی با افسران رکن دو ارتش و سرهنگ سررشته که افسری لایق و درستکار بود نیز دیدار کرد و نظر سرهنگ سررشته را جهت پیگیری پرونده پرسید و سرهنگ سررشته در قبال اختیارات ویژه فراقانونی جهت بازرسی هر محل و بازداشت هر فرد پیگیری پرونده را پذیرفت و شروع به کار کرد. مأموران پس از تحقیق از راننده افشارطوس ابتدا به حوالی محل پیاده شدن افشارطوس رفته بودند و در آنجا از صاحب دکان بقالی که در آن محل بود، تحقیق کرده بودند و شاگرد بقال به آنها گفته بود که شب دوشنبه، افسر بلند قدی از آنها سراغ خانه «حسین» را پرسیده است و مأموران نتیجه گرفتند که منزل حسین نامی در همان نزدیکی‌ها است و پس از بررسی به منزل «حسین خطیبی» رسیدند و به آنجا وارد شدند و با توجه به اینکه رئیس شهربانی به راننده خود گفته بود که تلفن می‌زند، این فرضیه که باید به دنبال منزل فردی به نام حسین که تلفن هم دارد بگردند و لذا منزل خطیبی بیشتر مورد سوء ظن واقع شده و همچنین در منزل هم تنها چند زن مشاهده کردند. پس به منزل وارد شدند و پس از بستن پنجره‌ها، بوی کلروفرم که برای بیهوشی به‌کار می‌رفت نظر مأموران را بشدت جلب کرد. و به دستور سرهنگ سررشته منزل تحت کنترل گرفته شد تا هر کس به آنجا آمد دستگیر شود و کسی هم حق نداشت تا به تلفن دست بزند.
پس از مدتی نوکر که برای بردن بچه از منزل خارج شده بود به منزل مراجعه کرد و پس از بازجویی از او معلوم شد چند شب پیش عده‌ای، فردی را دست و پا بسته از آنجا خارج کرده‌اند. پس همگان منتظر بازگشت حسین خطیبی به منزل شدند و پس از بازگشت، او را تحت بازجویی شدید قرار دادند و او به توطئه اعتراف کرده و اسامی ۴ افسر با نام‌های مزینی، منزه، بایندر و زاهدی را ارائه داده و مزینی در ساعت ۲ بعد از نیمه شب، پس از مراجعه به منزل بازداشت و سایرین نیز دستگیر شدند. دکتر مصدق امان نامه‌ای به حسین خطیبی و هر کس که با اطلاعات خود موجب خلاص شدن افشارطوس را فراهم آوردند داد و به این ترتیب آنها به دستگیری راننده مزینی هدایت شدند و روز بعد او را که با پای خود به دیدار مزینی آمده بود، بازداشت کردند و با هدایت او به ده امیر علایی رفتند. کدخدای ده با مشاهده مأموران پا به فرار گذاشت که او را دستگیر کردند اما سخنان او آب سردی بود که بر سر مأموران ریخته شد، چه او اعتراف کرد که افشارطوس را کشته‌اند و به راهنمایی او در ششم اردیبهشت محل دفن جسد پیدا و به پزشک قانونی اطلاع داده شد. سایر متهمان نیز به مرور دستگیر شدند و به طور مختصر جریان توطئه به این صورت افشا شد.
اعتراف متهمان نشان می‌داد افشارطوس به حسین خطیبی اعتماد داشته و انتظار خدمت بسیار مهمی از او داشته است که تنها توسط او قابل انجام بوده و آن ایجاد تفاهم میان بقایی و دولت بوده است. به این منظور افشارطوس پس از چند شب تأخیر، ساعت ۹ شب دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۳۲، مستقیماً از اداره به محلی که آنها تعیین کرده‌اند آمده است تا گامی جهت نزدیک‌تر شدن با بقایی بردارد. در آنجا افشارطوس مدتی با خطیبی مشغول مذاکره بوده است و سپس با علامت خطیبی، آنها افشارطوس را با اتر بیهوش کرده و به او آمپول بیهوشی قوی تزریق کرده‌اند و با ماشین پونتیاک سرهنگ بازنشسته هاشم‌زاده و به رانندگی علیرضا قره‌گزلو، افشارطوس را با دستان بسته به ده عبدالله امیر علایی منتقل و از آنجا با کمک عباسعلی نخلی (کدخدا) به غار تلو در تپه‌های لشکرک در شمال تهران منتقل کرده‌اند.
رد پای بقایی در طرح ترور
روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۳۲، پس از مشاهده پیگیری شدید مأموران، همگی در منزل بقایی جمع می‌شوند. قبل از آمدن بقایی، خطیبی به نوشته‌های جیب افشارطوس اشاره می‌کند که قصد داشته است تا همه شما‌ها را ترور کند و از این قبیل سخنان؛ اما آنها را ارائه نمی‌دهد و به حضار اعلام می‌کند که نظر آقای بقایی این است که اگر محبوس شما فرار کند و او را با تیر نزنید خیلی بی‌مورد است (به احتمال بسیار قوی سخنان وی دروغ و برای تحریک افراد بوده است) و غیر مستقیم تفهیم می‌کند که باید افشارطوس از میان برداشته شود و در جواب تعجب شدید و پرسش حضار که می‌پرسیدند مگر سقوط دولت و نخست‌وزیری بقایی قطعی نیست، می‌گوید متأسفانه فعلاً نه.
پس از حضور بقایی، او همه صحبت‌ها را تأیید کرده و به حاضرین اعلام می‌کند که افشارطوس می‌تواند عامل یک کودتای شدید نظامی بر ضد شاه باشد و وجود او بسیار خطرناک است و به حاضرین تفهیم می‌کند که چنانچه او بازگشته و افکار خود را عملی کند هیچ مخالفی باقی نخواهد ماند و بازگشت افشارطوس و ادامه فعالیت‌های او بسیار خطرناک و غیر قابل قبول است. پس بقایی دستور داد تا او را به قتل برسانند و همچنین با اصرار فراوان از خطیبی خواست تا دفترچه تلفن و ارتباطات خود را در منزل او گذاشته و جهت رفع شک و تردید به منزل خود مراجعه نماید و اگر دستگیر شد نیز، همه چیز را کتمان کند و او نیز با اعتماد به حمایت قاطع نماینده مجلس و ظاهراً قانون، غروب به منزل می‌رود. به این ترتیب افسران بازنشسته متوجه شدند که بقایی و خطیبی آنها را در چه دامی انداخته‌اند و پس از خروج از منزل بقایی، به منزل مزینی رفته و در آنجا ضمن آنکه بر این نکته تأکید می‌کنند که این نقشه‌ای بوده که بقایی و خطیبی کشیده‌اند و آنها هم گیر افتاده‌اند، تصمیم به‌عمل می‌گیرند و مزینی به غار برگشته و پس از مدتی بحث با بلوچ قرایی، در همان هنگام که خطیبی بازجویی می‌شد، به دستور مزینی آنها افشارطوس را به پایین غار در محل مسطحی منتقل کرده، طنابی را به دور گردن او گره می‌زنند و از دو طرف بشدت می‌کشند و برای سرعت کار، دستمال بزرگی را به دهان او فرو می‌کنند و دستمالی آلوده به اتر را هم جلوی دماغ او می‌گیرند. پس از خاتمه جنایت، جسد شهید افشارطوس را در گودالی که کنده بودند قرار داده و دفن می‌کنند.
روز ششم اردیبهشت جسد طناب پیچ شده افشارطوس در حالی که قرآن کوچکی که قنادی یاس به مشتریان هدیه می‌داد، در جیب کت افسری او قرار داشت، کشف شد و در نهایت پیکر بی‌جان او را در گورستان امامزاده‌ای در تجریش (محل فعلی بیمارستان تجریش) به خاک سپردند. این جنایت ضربه بسیار شدیدی به روحیه مصدق و یارانش وارد کرد که هرگز جبران نشد.
قتل افشارطوس بحق کمر دولت ملی را شکست و ضربه بسیار سختی به روحیه ملی گرایان وارد کرد و مصدق هرگز نتوانست مهره دیگری را جایگزین او نماید. غروب غم انگیز ۲۸ مرداد بود که همگان بدرستی متوجه شدند که نبود افسری به سان افشارطوس تا چه حد می‌تواند برای ملتی گران تمام شود.
 

منابع:
اسناد قتل افشارطوس- محمد ترکمان
رویدادها و داوری- مسعود حجازی
مجله تهران مصور – 11شماره 507 - اردیبهشت 1332

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: