1396/1/15 ۰۸:۲۲
موزه هنرهای معاصر تهران در ایام نوروز یکی از بیسابقهترین بازدیدهای خود را تجربه کرد و طبق آمار روابط عمومی این موزه، از سوم فروردین تا دیروز، چهاردهم فروردین، بیش از 15 هزار نفر از این موزه امسال بازدید کردهاند. این اتفاق بیشتر بابت تماشای نمایشگاه منتخبی از آثار ایرانی و خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران با عنوان «مسافران برلین و رم» است که تهرانیها و مسافران پایتخت و گردشگران خارجی را راغب به بازدید از آن کرد.
مهربانو ابدیدوست : موزه هنرهای معاصر تهران در ایام نوروز یکی از بیسابقهترین بازدیدهای خود را تجربه کرد و طبق آمار روابط عمومی این موزه، از سوم فروردین تا دیروز، چهاردهم فروردین، بیش از 15 هزار نفر از این موزه امسال بازدید کردهاند. این اتفاق بیشتر بابت تماشای نمایشگاه منتخبی از آثار ایرانی و خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران با عنوان «مسافران برلین و رم» است که تهرانیها و مسافران پایتخت و گردشگران خارجی را راغب به بازدید از آن کرد. این نمایشگاه که شامل 31 اثر از هنرمندان برجسته ایرانی و 30 اثر از هنرمدان خارجی است از 17 اسفند در سکوت خبری کامل افتتاح شده و تا 26 خرداد امسال میزبان علاقهمندان است. مجموعه آثار خارجی موزه هنرهای معاصر تهران یکی از برجستهترین مجموعهها از نیمه دوم سده نوزدهم تا دهه 80 میلادی، بیرون از اروپا و آمریکای شمالی به شمار میآید. با بهرام دبیری، از نقاشان صاحبنام معاصر درباره این رویداد مهم به گفتوگو نشستهایم.
شما از جمله کسانی بودهاید که از انتقال گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به برلین و رم مخالف بودهاید. حال که این آثار در موزه به نمایش گذاشته شده آیا فکر میکنید به تمام مخالفتها و اعتراضهای شما پاسخ داده شده است؟ در یکی دو سال گذشته من و دیگران در مورد واگذاری موزه و در خصوص فرستادن آثار به خارج از کشور حرف زدهایم. همه آن سوالها و اعتراضها هنوز سر جایش است. از آنجا که مسئولی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا نمایندگان این وزارتخانه در امور هنرهای تجسمی و... هیچ پاسخی به ما نداده است پس تمام سوالها و تردیدها و شکها در جای خود باقی است؛ چون هیچ پاسخی به مردم ایران یا لااقل به هنرمندانی که در جریان هستند و این مسائل برایشان اهمیت دارد، داده نشده است. در مورد بردن این نمایشگاه به برلین و رم باز در مطبوعات من و دیگران حرف زدهایم و به رفتارهای یواشکی و مخفیانهای که خود به خود نگرانکننده است اعتراض کردهایم. به خاطر اینکه 60 تا 70 کار دارد میرود؛ در شرایطی که ما اصلا نمیدانیم چه آثاری در موزه هست و این آثاری که دارد میرود چه هستند. خوشبختانه با همه این موارد ما توانستهایم موثر باشیم و جلوی این خطر و تصمیم غلط را بگیریم.
یعنی شما فکر میکنید این آثار نباید در کشورهای دیگر به نمایش گذاشته شود؟ بردن آثار از موزه هنرهای معاصر به هر جای جهان یا آوردن آثار موزهها از هر جا به ایران اتفاق خوبی است. این ارتباط باید وجود داشته باشد برای اینکه این آثار در عین اینکه در مالکیت ملت ایران است در مالکیت تمام مردم جهان است که حق دارند این آثار را ببینند. اما مشکل و مخالفت ما در اصل قضیه انتقال آثار و نمایش دادن آنها در دیگر موزههای جهان نیست. مشکل ما این است که کوچکترین اعتمادی به مدیران و مسئولان فرهنگی نداریم. بارها به ما ثابت شده که برخی مخفیانه خواستهاند کارهایی بکنند اما وقتی حرفش را زدیم انکار کردهاند تا اینکه سندش در فضای مجازی و مطبوعات منتشر شد. اول باید این مسائل حل شود و پس از آن خوشحال خواهم شد که این آثار به هر جای دیگر دنیا و برای دیدن مردم جاهای دیگر برود. هر چند مردم خود ما از دیدن آنها محروم هستند.
تردیدها و بیاعتمادی به نمایندگان از چه زمانی بیشتر از همه خود را نمود داد؟ مسالهای که گاهی حرفش به میان میآید- مخصوصا در دوران آقای خاتمی بیشتر از همه دورهها هم مطرح شد- این بود که آثاری هستند که به دلیل برهنگی امکان نمایششان در ایران نیست، پس باید اینها را بفروشیم. در واقع تردیدها از همان موقع شروع شد. برای اینکه تعداد کارهایی که اواخر قرن نوزدهم در کشور فرانسه و در پاریس وجود داشتند، خیلی از این آثار سانسور شدند و اجازه نمایش نداشتند اما این دلیل بر آن نمیشد که موزه اورسه یا موزه لوور بخواهند این کارها را بفروشند. محدودیتها، مقولهای ابدی نیست. این موارد در شرایط مختلف میتواند تغییر کند ولی اینجا صحبت گنجینه است. خب همان روزها این تردیدها شروع شد که آقا شما به چه اجازهای و با کدام نگاه میخواهید این آثار را بفروشید؛ آن هم آثاری که ما از بیخبریم و تاکنون آنها را ندیدهایم.
برپایی این نمایشگاه را دلیل بر چه چیزی میدانید؟ آیا این حرکت میتواند تردیدها را از بین ببرد؟ الان هم با این همه سروصدایی که به پا شده و عقبنشینیهایی که بعضی از ماموران کردهاند، بازآمدهاند برای یک جور دلجویی یا بیخطا جلوه دادن خودشان این آثار را در موزه نمایش میدهند و کوچکترین تبلیغی نشده است. تقریبا همه بیخبرند و ما این خبر را از فضای مجازی و از طرف کسانی میشنویم که همان روزها این پرونده را درآوردند و مساله را روشن کردند. اگر این آثار امکان نمایش پیدا کرده پس چرا موزه باید یواشکی این کار را انجام دهد؟ ضرورت داشت که بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر نصب شود و ملت را دعوت کنند به تماشای این آثار. نه اینکه یواشکی مدتی آنها را نشان دهند و بعد فکر کنند کارشان را انجام دادهاند. همه این مسائل را همراه کنید با سوالها و تردیدهای بیجواب ما که گفته میشود بسیاری از این آثار در دورههای قبل فروخته شده، به ما گفته شده برخی از این آثار توسط باندی که همه جا هست، برده شده و کپی آنها برگردانده شده است. من نمیخواهم در اینجا ادعا کنم که این حرفها درست است، بلکه میخواهم بگویم این تردیدها وجود دارد و این تردیدها وقتی به یقین نزدیک میشود که میبینیم مسئولان هیچ واکنشی نشان نمیدهند. 40 سال از تاسیس این موزه میگذرد. هنوز مردم ایران کتابچه یا کاتالوگ یا آماری از آثار این گنجینه چه ایرانی و چه خارجی ندارند. گفته میشود اسناد سوزانده شده است. برمیخوریم به اینکه 27 اثر توسط برخی از موزهها به عنوان کارهای غیرموزهای خارج میشود و بعد بعضی این آثار را در بازار دزدی برای یکی از بانکها میخرند. نمیدانم اسم بانک چیست. اشارهام بیشتر به اثر بهمن محصص است که برای بانکی از بازار قاچاق خریده شد. بعد آن آقا میگوید که من خبر نداشتم. آقا شما موزهدار بودی و خودت هم امضا کردی که از موزه بیرون برود ولی حالا داری آن را از خیابان میخری و بعد میگویی من نمیشناختم و نمیدانستم. در نتیجه تمام این آسیبهای بزرگی که در بخش فرهنگی ایران دارد اتفاق میافتد خطرناک است و همه ما نگرانیم. اگر صدای مردم درنمیآید برای این است که مردم از صبح تا شب آنقدر درگیر گذر روزمره زندگیشان هستند که مجالی برای فکر کردن به این امور ندارند؛ اما هر ملتی روزی بیدار میشود. هیچ تاریخی را نمیشود مخفی و گم کرد. این بدنامیها خواهد ماند. این گنجینه میراث جهانی است، چرا من هر بار باید بیخود شکایت کنم؟ همین اتفاق در مورد میراث فرهنگی میافتد، در خصوص بریدن درختهای کهنسال باغهای تهران هم میافتد. همین الان در تهران جایی برای نفس کشیدن و پیاده رفتن نیست. این مساله فقط کلیت ماجرا است. ولی در موقعیت خاص ما نگران اموال موزه هستیم که هیچ کس هم متاسفانه پاسخگو نیست.
پیشنهاد شما برای مردمی که میخواهند به تماشای این آثار بروند، چیست؟ به یاد روایتی افتادم که ظاهرا از امیرکبیر است. او میگوید اول فکر کردم برای نجات زمین، پادشاهی یا وزیری یا وکیلی خردمند و دلسوز لازم است، اما بعدها به این نتیجه رسیدم که ملتی هوشیار برای این هدف لازم است. مردم ما نسبت به این امور بیاعتنا هستند. مردم باید بروند این آثار را تماشا کنند و بشناسند و بدانند این آثار جزء اموالشان است. اشاره کردم مردمی که گرفتار گذران روزمره خود هستند، فراغتی برای خواندن کتاب و رفتن به نمایشگاه و کنسرت و دیدن موزهها ندارند. این مساله شامل موزه ایران باستان و موزههای دیگر و تیراژ کتاب در ایران هم میشود. شامل بازدیدکنندگان از گالریهای نقاشی هم هست. تالار رودکی 700 نفر جا دارد. این چه ربطی به یک شهر12،10 میلیونی دارد؟ در گالریهایی که آثار حتی نقاشهای محبوب به نمایش گذاشته میشود، در شب اول افتتاحیه هزار نفر و در شبهای دیگر دو تا سه نفر هستند. این تقصیر مردم نیست؛ بلکه مقصر مسئولان فرهنگیاند که جذابیتی ایجاد نمیکنند و آموزش نمیدهند. آموزش و پرورش ما این آموزشها را جزء برنامههای درسیاش قرار نمیدهد. در فرانسه و اروپا که برای دیدن نمایشگاه میروید باید ماهها پشت در نمایشگاه صف بکشید. در کشوری مثل فرانسه، بچهها را از کودکستان میبرند لوور تا آثار را ببینند و از روی آنها نقاشی کنند. بخش فرهنگ و هنر در نظام آموزش و پرورش ما که از کودکی آغاز میشود مطلقا فراموش شده است. خب چه انتظاری دارید از ملت ما؟ ملت ما از داراییهای خود بیخبر است؛ از خانههای تاریخی، از طبیعت و... و این در شرایطى است که به باور من یک رنسانس در ایران در حال وقوع است.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید