1395/12/18 ۰۹:۱۲
پیشینه تاریخی طبقههای اجتماعی در ایران نشان میدهد طبقهبندی قشرها و گروههای اجتماعی همواره از ملاکهای ارزشی ساخت اجتماعی به شمار رفته است و دگرگونی طبقهای اجتماعی در ایران ریشهای تاریخی دارد. جامعه ایران در روزگار پهلوی به ویژه در دوره پهلوی دوم، دگرگونیهایی مهم در جنبه قشربندی و طبقهبندی اجتماعی، همراه با تحرک قابل توجه اجتماعی و فردی در سراسر هرم طبقاتی از سر گذراند.
روایتی از دگرگونیهای قشرها و طبقههای اجتماعی در دوران پهلوی دوم
پیشینه تاریخی طبقههای اجتماعی در ایران نشان میدهد طبقهبندی قشرها و گروههای اجتماعی همواره از ملاکهای ارزشی ساخت اجتماعی به شمار رفته است و دگرگونی طبقهای اجتماعی در ایران ریشهای تاریخی دارد. جامعه ایران در روزگار پهلوی به ویژه در دوره پهلوی دوم، دگرگونیهایی مهم در جنبه قشربندی و طبقهبندی اجتماعی، همراه با تحرک قابل توجه اجتماعی و فردی در سراسر هرم طبقاتی از سر گذراند. آغاز یک جنبش بزرگ طبقاتی طبقههای اجتماعی در روزگار پهلوی دوم متاثر از شرایط اجتماعی موجود و سیاستهای دولت، در وضعیتی دگرگونه نسبت به دورههای پیش جای گرفتند. محمدرحیم عیوضی در کتاب «طبقات اجتماعی و رژیم شاه»، حفظ موقعیت نظام فرمانروایی موروثی که عملا با مشارکت طبقههای اجتماعی ناهمخوانی داشت، شرایط ویژه بینالمللی و ورود بیشتر کشورهای جهانی در عرصه توسعه و نوسازی و سرانجام، برانگیختهشدن احساسات مشارکت جمعی طبقه متوسط در ایران را از جمله عوامل عمده تاثیرگذار بر روند طبقهسازی در ایران عصر پهلوی دوم برشمرده است. جمعیت ایران در این دوره نسبت به روزگار قاجار سه برابر شده و این رشد با فرآیند شتابان شهرنشینی همراهی یافته بود. در نتیجه فعالیت شدید تبلیغاتی که از بالا آغاز و هدایت میشد، نهادهای اجتماعی، آموزشی و فرهنگی کشور به سوی غربیگرایی گرایش یافتند. این عاملها همراه با دیگر تغییرات، به جابهجاییهایی بزرگ در نظام طبقاتی ایران انجامید. طبقههای اصلی اجتماعی در دوران پهلوی با توجه به دیدگاهها و بررسیهای پژوهشگران و تاریخنگارانی چون یرواند آبراهامیان، در این دستهها جای میگرفتند؛ «سرمایهداری بزرگ وابسته به دولت یا طبقه بالا» برآمده از متخصصان، دیوانسالاران و بورژوازی جدید روبهرشد، «متوسط جدید» دربرگیرنده مشاغل یقهسفید در بخشهای دولتی و خصوصی، «متوسط سنتی» با حضور بیشتر علما، بازرگانان خردهپا، کاسبان و پیشهوران، «طبقه کارگر» دربرگیرنده کارگران صنعتی ماهر و نیمهماهر، فصلی و دیگر مشاغل حاشیهای و سرانجام «کشاورز و روستایی» که زمینداران جزء، دهقانان کوچک و کارگران کشاورزی بدون زمین را دربرمیگرفت. شکلگیری طبقه سرمایهداری مدرن صنعتی شکلگیری طبقه سرمایهداری صنعتی و تقویت بخشهای خصوصی در ایران، از شرایط بحرانی ویژه اقتصادی روزگار پهلوی دوم برآمده بود. محمدرضا سوداگر در کتاب «رشد روابط سرمایهداری و مرحله گسترش» در اینباره تاکید میکند بروز بحرانهای اقتصادی در ایران به ویژه در دهه ٤٠ خورشیدی موجب شد دولت برای رهایی از بحران، برنامههایی فراهم آورد که برای مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد کشور طراحی شده بود اما همزمان، نمایانگر آن بود که رژیم تاکید داشت وابستگی بخشهای خصوصی به دولت حفظ شود. دولت گرچه با این سیاست، دوره رکود و بحران را پشت سر گذارد، اما همین مساله شرایطی فراهم آورد تا سرمایهداری نوین صنعتی از میان گروه کوچک کارخانهدار و بازرگان بینالمللی پدید آید و بدینترتیب طبقه سرمایهداری مدرن صنعتی ایران شکل بگیرد. آبراهامیان هسته اصلی این طبقه را حدود ٣٠٠ خانواده و مجموعا کمتر از یک هزار نفر برشمرده است که اینان را دربرمیگرفته است؛ خانواده پهلوی و وابستگاناش، خانوادههای اشرافی که سالها پیش از اصلاحات ارضی به سرمایهگذاری در شهرها روی آورده بودند، نیز اشرافی سرمایهدار که صاحبان بانکها، کارخانهها، کشتوصنعتها و شرکتهای بازرگانی بودند. آنها اما عمدتا از وابستگان و اعضای خاندان پهلوی بودند و به عنوان پایگاهی مستقل در برابر شاه به شمار نمیآمدند. متوسط اما آگاه و خواهان کارمندان، پرسنل نظامی، شاغلان یقهسفید، دانشجویان، هنرمندان و نویسندگان و دیگر روشنفکران، در دوره پهلوی دوم اعضای طبقه متوسط را تشکیل میدادند. روحانیان، بازرگانان و بازاریان، مغازهداران، صاحبان کارخانههای کوچک و کارگاههای خدماتی و فنی نیز در دسته طبقه متوسط سنتی جای میگرفتند. احمد اشرف در کتاب «طبقات اجتماعی در دوره پهلوی» نقش دولت را در شکلگیری این طبقه از آنجا مهم برمیشمرد که طبقه متوسط، بخشی بزرگ از اقشار اجتماعی را در ایران دربرمیگرفته و همواره در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی این سرزمین نقش داشته است. با این وجود، نبودِ فرصت مشارکت سیاسی به ویژه در دو دهه پایانی روزگار پهلوی دوم، دلسردی، نارضایتی و سرانجام مخالفت فعال علیه رژیم را در میان شماری از اعضای این طبقه موجب شد. نیکی کدی پژوهشگر تاریخ ایران در عصر پهلوی بر این باور است که نطفه این طبقه در زمان پهلوی اول بسته شد، یعنی شمار شاغلان ادارههای جدید به ویژه سازمانهای ارتش رو به رشد گذاشت و طبقهای نو از کارمندان، افسران ارتش، وکیلان، نویسندگان، مهندسان و صاحبان سرمایه پدید آمد. محمدحسین بحرانی در کتاب «طبقه متوسطه و تحولات سیاسی در ایران معاصر» بیان میکند طبقه متوسط جدید در دوره محمدرضا پهلوی ابتدا رشد چشمگیر کمَی داشت و گروه دولتی این طبقه به دلیل اختصاص بخشی قابل توجه از درآمد نفتی، وضعی نسبتا مناسب داشتند. دولت پهلوی پس از کودتای ١٣٣٢ خورشیدی برآن شد با کنترل شدید سیاسی، محدودیتهایی در برابر رشد طبقه متوسط جدید پدید آورد زیرا از پشتیبانی این طبقه برخوردار نبود. متوسط اما پرقدرت و ثروتمند روحانیت شیعه و بازار در زمان حکومت پهلوی، دو گروه مهم در زمینه قدرت سیاسی و مالی به شمار میآمدند. استقلال نسبی از حکومت، از ویژگیهای آنها بود. محمد عقیقپور در کتاب «نقش بازاریها در انقلاب ایران» به پشتیبانی بازار از علمای دینی اشاره داشته، آن را یکی از پایگاههای عمده جنبشهای سیاسی به شمار میآورد. روحانیت در کارکردهای سنتی خود از سوی حکومت زیر فشار قرار داشت؛ حکومت میکوشید این نهاد را تا جای ممکن، ضعیف نگه دارد. بازار نیز در کنار این حرکت از سوی حکومتی که خواهان گسترش صنعت و حضور غربیها در ایران بود، تضعیف میشد. کارگرانی که سیاسی شدند جامعه کارگری ایران از یک ویژگی شهری برخوردار بود؛ بیشتر کارگران به شکل مزدبگیران بدون تخصص و نیز اجارهنشین روزگار میگذراندند. طبقه کارگری اما ریشهای ژرف در تاریخ و جامعه ایران داشت. به نوشته محمدحسین بحرانی در کتاب «طبقه متوسطه و تحولات سیاسی در ایران معاصر»، رشد طبقه جدید کارگری که رفتهرفته در مسیر سیاسیشدن افتاد، از دوره پهلوی اول آغاز شد. طبقه کارگر با وجود اندازه نسبتا کوچک در اوایل دوره پهلوی اول، درگیر فعالیتهای شدید و تندروانه سیاسی و امور مربوط به اتحادیه کارگری بود؛ فعالیتهای این دسته البته در بیشتر زمانها با کمک غیر مستقیم شوروی انجام میگرفت. فعالیت اتحادیه کارگری در میانه سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ خورشیدی با رهبری حزب توده ایران به اوج رسید. کارگران اما از کودتای سال ١٣٣٢ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣٥٧ خورشیدی از سازماندهی اتحادیههای مستقل کارگری منع شدند؛ اینگونه اتحادیهها، به تصمیم دولت، تنها میتوانستند زیر نظر وزارت کار مجوز فعالیت بگیرند. گروههای چپ در این میانه به فعالیت خود در میان کارگران صنعتی، هرچند با محدودیتهای گسترده ادامه دادند؛ دامنه چنین فعالیتهایی در دهه ١٣٥٠ خورشیدی گسترش فراوان یافت. اصلاحات ارضی و روستاییانی که کوچیدند جامعه روستایی ایران که حدود دو سوم کل جمعیت کشور را دربرمیگرفت، در آغاز دهه ١٣٤٠ خورشیدی به سه طبقه اصلی دهقانان مالک، خردهمالکان و سهمبران بخش میشد. خانوادههای مستاجر و روستاییانِ بدون زمین که به خوشنشین آوازه داشتند، در پایین ساخت طبقاتی غیر شهری جای میگرفتند. پهلوی دوم در سال ١٣٤٠ خورشیدی برآن شد قدرت اجتماعی و سیاسی زمینداران بزرگ را درهم شکند. محمدرضا عیوضی در کتاب «طبقات اجتماعی و رژیم شاه» هدف از این کار را چنین بیان میکند «اولا تمرکز هرچه بیشتر قدرت در دست دولت مرکزی، از نظر یک دولت استبدادی، که درصدد توسعه سریع اقتصادی بود، هدفی عقلایی محسوب میشد. ثانیا جلوگیری از شورشهای دهقانی به دلیل وجود مالکیتهای بزرگ بر زمین و عدم تامین اکثریت عظیم دهقانان». حکومت از اینرو طرح اصلاحات ارضی را اجرا کرد و کوشید روستاییان را در برابر زمینداران بزرگ یکپارچه کرده، سازمان بخشد. این طرح اما در عمل هرگز نتوانست به اهداف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود برسد و دستاوردهای آن بعدها در اقتصاد ایران به گونه طرحی شکستخورده نمایان شد. قشرها و طبقههای غیر شهری و روستایی به طور کلی در دوران پهلوی دوم به ویژه پس از اصلاحات ارضی بسیار دگرگون شدند و وضعیتی تازه در ساختار اجتماعی جامعه ایران پدید آمد. قشرهای تازه روستایی به روایت آن لمبتون در کتاب «مالک و زارع در ایران»، روستاییان مرفه، دهقانان متوسط و روستاییان فقیر را دربرمیگرفتند.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید