1395/12/9 ۰۸:۵۱
ابوالحسن نجفی از مهمترین چهرههای ادبیات و فرهنگ ما در شش دهه گذشته بود و در همه این سالها میتوان رد تأثیرش را در حوزههای مختلف دید. تأثیرگذاری نجفی خاصه در مقوله ترجمه و زبانشناسی بهحدی بود كه امروز میتوان از چیزی به نام «سبك نجفی» نام برد و مختصات این سبك را نشان داد و بررسی كرد. جز ترجمه و بحث زبانشناسی، نجفی در زمینههای دیگر مثل ویراستاری، فرهنگ عامیانه، وزن شعر فارسی و... هم دارای نظریه بود و مقالات و كتابهای متعددی در مورد این حوزهها تألیف و ترجمه كرده بود. نجفی از معدود چهرههای معاصری بود كه در هر یك از این زمینهها دانشی وسیع داشت و نظریاتش مورد اعتنای چند نسل از نویسندگان و مترجمان و زبانشناسان ما بود
گزارشی از مراسم نخستین سالمرگ ابوالحسن نجفی و جایزهای بهنام او پیام حیدرقزوینی: ابوالحسن نجفی از مهمترین چهرههای ادبیات و فرهنگ ما در شش دهه گذشته بود و در همه این سالها میتوان رد تأثیرش را در حوزههای مختلف دید. تأثیرگذاری نجفی خاصه در مقوله ترجمه و زبانشناسی بهحدی بود كه امروز میتوان از چیزی به نام «سبك نجفی» نام برد و مختصات این سبك را نشان داد و بررسی كرد. جز ترجمه و بحث زبانشناسی، نجفی در زمینههای دیگر مثل ویراستاری، فرهنگ عامیانه، وزن شعر فارسی و... هم دارای نظریه بود و مقالات و كتابهای متعددی در مورد این حوزهها تألیف و ترجمه كرده بود. نجفی از معدود چهرههای معاصری بود كه در هر یك از این زمینهها دانشی وسیع داشت و نظریاتش مورد اعتنای چند نسل از نویسندگان و مترجمان و زبانشناسان ما بود. امروز بیش از یك سال از درگذشت نجفی میگذرد و در این مدت افراد مختلفی درباره وجوه مختلف كارهای او گفته و نوشتهاند. اما بااینحال هنوز نقاط نادیده زیادی در كارنامه نجفی وجود دارد كه میتواند با نگاهی انتقادی مورد بررسی قرار گیرد. اولین سالگرد درگذشت نجفی سوم اسفند و با یك ماه تأخیر در مؤسسه شهر كتاب برگزار شد. مراسمی كه تنها به یكی از وجوه مختلف آثار نجفی یعنی حوزه ترجمه توجه داشت؛ شاید به این خاطر كه این مراسم درواقع اولین دوره جایزه و نشان ابوالحسن نجفی بود. نجفی از جمله كسانی بود كه در همه سالهای فعالیتاش تنها به واسطه آثارش در عرصه عمومی حضور داشت و معروف بود كه چندان اهل حضور در جمع نیست. اما یك سال بعد از درگذشتش مراسمی برگزار شد كه «با هدف جلب توجه مخاطبان به صداهای تازه در عرصه ترجمه ادبی و معرفی ترجمههای ارزشمند در حوزه داستان و رمان» شكل گرفته است. جایزه نجفی، به ترجمه ادبی اختصاص دارد و هیئت داوران آن عبارتاند از: ضیاء موحد، علی معصومیهمدانی، عبدالله كوثری، مهستی بحرینی، محمود حسینیزاد و مژده دقیقی. دبیر این جایزه هم علیاصغر محمدخانی است. در بخشی از توضیحاتی كه درباره این جایزه نوشته شده، آمده: «پس از چند نوبت فراخوان و پیگیری از ناشران هشتاد اثر ترجمه منتشرشده در سال ١٣٩٤ در حوزه داستان كوتاه و رمان از زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، اسپانیایی و تركی به دبیرخانه جایزه رسید... هیئت داوران در نهایت چهار رمان و یك مجموعهداستان را شایسته راهیافتن به مرحله نهایی داوری تشخیص داد.» پنج كتاب مورد اشاره اینها هستند: «آشیانه اشراف» ایوان تورگنیف با ترجمه آبتین گلكار (برنده جایزه)، «آنچه با خود حمل میكردند» تیم اوبراین با ترجمه علی معصومی، «در راه» جك كراواك با ترجمه احسان نوروزی، «كپسول زمان» پل استر با ترجمه خجسته كیهان و «گاردن پارتی» نوشته كاترین منسفیلد با ترجمه نرگس انتخابی. حكایت این جایزه جدا از جایزههای دیگر ادبی و هنری نیست و میتوان با نگاههای مختلف به دفاع یا نقد آثار برگزیده آن پرداخت. اما آنچه چندان روشن نیست، معیارها و قواعد انتخاب آثار ترجمهشده در طول یك سال است. در توضیحات جایزه تنها به گفتن این نكته اكتفا شده كه: «به تصمیم هیئت داوران، قرار بر این شد كه ترجمههایی كه از زبان واسط انجام شدهاند از داوری كنار گذاشته شوند و بقیه آثار برای بررسی كیفیت ترجمه و تطبیق با متن اصلی در اختیار اعضای هیئت داوران قرار گرفتند.» اما در میان آثاری كه در سال ٩٤ از زبان اصلی به فارسی ترجمه شدهاند، كتابهایی وجود دارد كه جایشان در میان آثار برگزیده این جایزه خالی است. میتوان در جایی دیگر به آثار مهمی كه در سال ٩٤ ترجمه شدهاند و جایی در این جایزه ندارند پرداخت اما رسم معمول این است كه جایزهای كه قرار است سالی یك بار برگزار شود و ترجمه سال را برگزیند، باید دارای اساسنامهای مشخص و اعلامشده باشد. هرچه هست، نجفی چهرهای بود كه به قاعدهای جز ارزشهای ادبی آثار اهمیت نمیداد و تمام آنان كه او را میشناختند گفتهاند كه او حتی در دوستیها و روابطش هم نوعی فاصله با آدمها داشته است. ازاینرو این انتظار وجود دارد كه معیارهای جایزهای كه به نام او برگزار میشود هم روشن و مشخص باشد. نكته دیگر اینكه در اولین جایزهای كه مصادف با اولین سالمرگ استاد نجفی بود، میشد بهطور مفصلتری به میراث بهجامانده از او پرداخت. حسین معصومیهمدانی و ضیاء موحد، سخنرانان این مراسم بودند كه صحبتهای آنها در ادامه میآید. حسین معصومیهمدانی: معاصركردنِ ترجمه حقیقت این است كه رابطه من با آقای نجفی بیشتر رابطه همكاری بود. ایشان بهدلیل ضرورت كاری كه مستلزم نوعی مواظبت در زندگی شخصی بود و با اینكه همكاران و ارادتمندان و خوانندگان بسیار زیادی داشت، اما دوستان زیادی نداشت. به این معنا كه با بعضی آدمها دوستی عمیقی داشت اما از ایندست دوستیهای سطحی با طیف گستردهای از مردم نداشت. حتا دوستان ایشان هم در برخورد با او حریمی را حفظ میكردند. خواستم بگویم شاید این خصیصه برای من امتیازی باشد تا بتوانم از موقعیتی بیطرفانه درباره ایشان صحبت كنم، چون گاه دوستی نزدیك مانعی در شناخت ایجاد میكند. میخواهم راجع به خصوصیتی در كار آقای نجفی صحبت كنم كه مختص ایشان نیست و درواقع نسلی از مترجمان در این مملكت این خصوصیت را داشتند و آن مسئله معاصركردنِ ترجمه با آثار ترجمهشده بود. اگر به تاریخ ترجمه آثار ادبی در ایران نگاه كنیم، میبینم كه در ابتدا ما آثاری را ترجمه كردهایم كه از نوشتهشدنشان در زبان اصلی مدت زیادی گذشته است. ترجمه این آثار بهدلیل ارزش كلاسیك آنها نبوده، اینطور هم نبوده است كه مترجمان ما برنامه سنجیدهای در ذهن داشته باشند؛ كه ابتدا آثار كلاسیك را ترجمه كنند و بعد به سراغ آثار جدیدتر بروند تا برسیم به آثار معاصر. بلكه توقع كلی كه در ادبیات وجود داشت سبب میشد كه به برخی جریانها بیشتر توجه شود. مثلا در ترجمههای تئاتری، علتِ توجه به مولیر این نبود كه مولیر نویسنده بزرگی است كه هست، بلكه به این دلیل بود كه مضامینی اجتماعی در آثار او وجود داشت كه در جامعه ما نیز مطرح بود. مسائلی همچون ریا و تقدسمآبی كه قبل از مشروطه و در دوران مشروطیت وجود داشت موجب شد ترجمه آثار مولیر باب شود. بعدها در دوران رضاشاه و یك دهه بعد، فضای كلی ترجمهها رمانتیك بود. یعنی عمدتاً آثاری ترجمه میشدند كه مضمون رمانتیك داشتند و صاحبانشان رمانتیك محسوب میشدند. مثالِ جالب این قضیه «بینوایان» ویكتور هوگو است كه مرحوم حسینقلی مستعان حوالی سالهای ١٣٠٠-١٣٠٣ ترجمه كرده است. این ترجمه آنقدر برای ما قدیمی است كه همه فكر میكنیم «مادام بوواری» بعد از آن نوشته شده است بهخاطر اینكه حدود پنجاه سال بعد از «بینوایان» ترجمه شد. این در حالی است كه بهلحاظ زمانی «مادام بوواری» پنج سال قبل از «بینوایان» نوشته و منتشر شده بود. این یعنی فضای آن دوران «بینوایان» را مطرح میكرد اما «مادام بوواری» را مطرح نمیكرد، كه این البته دلایل مختلفی دارد. شاید یكی از آن دلایل گستاخی مضمون «مادام بوواری» باشد. اما فقط گستاخانهبودنِ مضمون نبود چون در همان دوران كتابهایی ازجمله «ترانههای بیلیتیس» را ترجمه میكردند كه مضامین آن بیشتر از «مادام بوواری» خلاف عرف بود. بههرحال جریان مخالف نیز كه عموماً جریان چپ بود، نویسندگان خودش را داشت. ملاك آنها بیشتر مضمون اجتماعی آثار بود، اینكه چقدر این آثار بازتاب جامعه خودشان هستند و چقدر به مبارزه و مقاومت توجه دارند. درواقع میشود گفت از حدود سالهای دهه سی است كه جریانِ دیگری در ترجمه ایران پدید میآید و آقای نجفی جزوِ این جریان اخیر است. جریانی كه سراغ آثارِ معاصر میرفت، آثاری كه با ما فاصله زمانی اندكی داشتند. شاید این موضوع اولینبار در ترجمه آثار آمریكایی در ایران پیدا شد كه مترجمانی به ترجمه آثاری از همینگوی، فاكنر و اشتاینبك پرداختند. البته از انتشار آنها هم بیست سی سال میگذشت اما نسبت به بالزاك و تولستوی معاصرتر محسوب میشدند. آقای نجفی جزوِ كسانی بود كه لااقل در بخشی از دوران كاری خود آثاری را ترجمه كرد كه زمان اندكی از انتشار آنها در زبان اصلیشان میگذشت مثل «بچههای كوچك قرن»، «شنبه و یكشنبه در كنار دریا» و «گوشهنشینان آلتونا». اینها آثاری بودند كه فاصله انتشارشان در زبان اصلی با ترجمهشان در زبان فارسی به یكی دو سال تا نهایتا ده سال میرسید. نوعی خطر هم در این ترجمهها وجود دارد. ممكن است یك اثر، مسئله خاص یا حادی را در جامعه خود مطرح كند كه در زمانی به درخواست اجتماعی خاصی جواب بدهد و اقبالی پیدا كند و بعد از مدتی هم فراموش شود، اما در جامعه مقصد ممكن است چنین مسئلهای مطرح نباشد. پس نوعی خطركردن در انتخاب این آثار نسبت به آثاری كه امتحان خود را پس دادهاند وجود دارد. برخی از ترجمههای آقای نجفی از این دستهاند، یعنی آثاری هستند كه الان در جامعه خود چندان مقبول نیستند. اما این آثار تصور دیگری از ادبیات بهدست میدهند كه با خواندن آثار كلاسیك حاصل نمیشود و آن تصورِ همزمانبودن و ربط ادبیات با زندگی است كه در آثار معاصر بیشتر حس میشود. تصور كلی این است كه ما هرچه در تاریخ ادبیات جلوتر میآییم انگار آثار ادبی وقایعی را شرح میدهند كه یا در زمان نوشتهشدن آثار یا به فاصله اندك از آن زمان رخ دادهاند. در بعضی آثار داستایفسكی میبینیم كه میگوید این وقایع اخیرا در فلان شهر رخ داد. یا بعضی از این آثار مثل «مادام بوواری» احیانا در ایده كلیشان از خبری در روزنامه و مواردی مثل این متأثر بودند كه از زمان رخدادنشان چندان نمیگذشته است. مثلا درمورد «مادام بوواری» میگویند شاگرد پدر فلوبر سرگذشتی داشته كه شبیه به سرنوشت شوهر اما بوواری در این داستان است. بههرحال این آثار وقتی در زبانهای اصلیشان چاپ شدند تأثیری در خواننده داشتند كه كیفیتاش برای ما مجهول است ولی این تأثیر متفاوت است با تأثیری كه خواننده از خواندن رمان تاریخی میگیرد یا از اثری كه رویدادهایش در لازمان رخ داده است. این كیفیت متأسفانه در ترجمه از دست میرود. برای اینكه ترجمه اولا مستلزم یك فاصله زمانی است، ثانیا فاصله فرهنگی هم وجود دارد. چون ربط و مناسبتی كه اثر در زبان اصلی دارد ممكن است در زبان و فرهنگ دوم وجود نداشته باشد. ولی بههرحال هرچه این فاصله كمتر باشد شاید اثر پیامی دیگر منتقل كند، پیامی كه در زمان خودش منتقل شده است. این انتقال ممكن است در دورههای بعد به دست نیاید اما گمان میكنم درمورد یك نسل از نویسندگان ما این اتفاق افتاده است. مثلا ترجمه «بچههای كوچك این قرن» جزو آثاری بود كه آقای نجفی ترجمه كرد و به لحاظ زمانی فاصله كمی با انتشار اثر در زبان اصلی داشت یا درمورد «شنبه و یكشنبه در كنار دریا» هم میتوان همین را گفت. چون این آثار معاصر به لحاظ ادبی تكنیكهای جدیدتری را منتقل میكنند و تجربههای آثار بعدی در اینها هم منعكس است. شاید یكی از دلایلی كه نجفی به سراغ این آثار میرفت این بود كه او اهل كار آسان نبود. او بهسراغ آثاری میرفت كه نوعی چالش در آنها وجود داشت. یكی از این چالشها، اعتقادی بود كه نجفی داشت مبنی بر اینكه با زبان فارسی آدمیزادی تقریبا میتوان همهچیز را ترجمه كرد. یعنی لزومی به پشتكوواروزدنهای زبانی نداریم حتی اگر متنی كه ترجمه میكنیم متن چندان متعارفی نباشد. آثار متأخر از سویی بسیاری از تحولات و نوآوریهای زبانشان را منعكس میكنند و این ویژگی در آثار كلاسیك كمتر وجود دارد. از سوی دیگر نجفی سعی میكرد این آثار را به فارسی آدمیزادی ترجمه كند؛ فارسیای كه از یكطرف كمترین فاصله را با فارسی كلاسیك و از طرفی دیگر با فارسی متعارف گفتار مردم داشته باشد. حفظ این تعادل برای او جاذبه زیادی داشت. از اینحیث بعضی نمونهها در ترجمههای نجفی واقعا ممتاز است. این موضوع یك پیامی هم برای خوانندگان و بهخصوص اهل ادب داشت. بخشی از كارهای نجفی ممكن است به اندازه «خانواده تیبو» توسط خوانندگان عادی خوانده نشده باشد اما برای اهل قلم و كسانی كه خودشان داستان مینوشتند خیلی مفید بود. برای اینكه شاید این آثار حامل تكنیكها، شگردها و نوآوریهای ادبی بودند كه ذهن پذیرای این نویسندگان میتوانست به سرعت آنها را جذب و در كارهایشان ادغام كند. بههمیندلیل نجفی بهخاطر حضورش و گفتوگوها و راهنماییهایش تأثیر زیادی در بسیاری از نویسندگان مطرح معاصر ما دارد. یكی دیگر از عوامل این تأثیر این بود كه نجفی ما را به سمت خواندن آثار معاصر سوق میداد و از طرف دیگر برخی از متونِ این آثار را هم خودش ترجمه كرده و در اختیار نویسندگان ما قرار داده است. البته نجفی در این كار تنها نبود و یك نسل از مترجمان ما كمكم این مفهوم را ایجاد كردند كه درعینحال كه ما نباید به آثار كلاسیك بیاعتنا باشیم باید از آنچه در حال حاضر در زبانها و فرهنگهای دیگر میگذرد هم مطلع باشیم. البته حالا این جریان وارونه شده و این تعادل بهنحو بیمارگونهای به طرف آثار جدید چرخیده است. الان خیلیها هستند كه خواندن آثار بالزاك را عقبماندگی میدانند درحالیكه نجفی چنین آدمی نبود و دلبسته آثار كلاسیك و بهخصوص ادبیات كلاسیك خودمان بود و درعینحال جنبه نوگرایی هم در او وجود داشت. این تعادل سختی بود كه نجفی در آثارش حفظ میكرد بهعبارتی یكی از مشخصات نجفی حفظ تعادل دشوار بین قطبهای متضاد بود. مثل اعتقاد به اینكه همهچیز را میتوان ترجمه كرد و در عینحال وسواس بیش از اندازه كه همهچیز را نمیشود هرجوری ترجمه كرد. نجفی به یكنوع ترجمهِ مقید به متن اعتقاد داشت و درعینحال معتقد بود كه باید فكر كنیم اگر یك فارسیزبان میخواست این حرف را بزند چگونه میزد. حفظ تعادل میان این قطبها كار سختی بود كه نجفی در كارهایش داشت. ضیاء موحد: آموزههای نجفی در ترجمه در ترجمه و ویرایش كارهای كمی كردهام و اینها موضوعاتی است كه آقای نجفی استادشان بود. پس انتخاب من برای صحبت درباره استاد نجفی شاید بیشتر بهخاطر آشناییام با او از سال ١٣٤٤ تا آخرین روزهای زندگیاش باشد. بااینحال میخواهم این پرسش را طرح كنم كه آیا آقای نجفی نظریهای درباره ترجمه داشت یا نه. یكی از آموزههای نجفی این بود كه ترجمه كاری است كه با مهارت و تمرین بهدست میآید. شما كمتر كسی را میشناسید كه اولین ترجمهاش بهترین ترجمهاش باشد. آموزه دیگر نجفی این بود كه ترجمه كاری خلاقانه است و اینطور نیست كه مترجم بهصورت مكانیكی به ترجمه بپردازد. این حرف درست مقابل حرف بسیاری افراد است كه صحبت از تناظر یكبهیك در ترجمه میكنند. این شیوهای ناپسند بود كه مدتی در فضای ادبی ایران رواج داشت و شاید از ترجمههای قرآن برگرفته شده بود. در ترجمههای قرآن از بیم آنكه اشتباهی نكنند ترجمههای تحتالفظی انجام میدهند و این كار به ترجمههای دیگر تسری پیدا كرد. اعتقاد دیگر نجفی این بود كه میگفت اگر خواستید جملهای را به زبان فارسی ترجمه كنید، باید ببینید اگر نویسنده فارسیزبان بود چگونه آن جمله را مینوشت. تحقق این امر عملا ممتنع است. كواین، یكی از فلاسفه معاصر، میگوید اصولا یك متن را میتوان به انواع مختلف ترجمه كرد كه همه این ترجمهها هم قابل قبول باشند. قابلقبولبودن این ترجمهها هم یك مسئله پراكتیكال است. این خودش مسئله معنا را دچار مشكل میكند كه گویی چیزی به اسم معنا نداریم. چراكه بعضی از فلاسفه زبان معتقدند كه هر جملهای یك معنا دارد و لاغیر و در این صورت ترجمههای مختلفی كه از یك متن انجام میشوند باید شبیه به هم باشند. اما اینطور نیست. این اعتقاد كه اگر میخواهیم متنی را ترجمه كنیم باید خودمان را در موضع كسی بگذاریم كه آن زبان را میداند معضلاتی مثلا درمورد ترجمه آثار شكسپیر و متون كلاسیك ایجاد میكند. من چگونه میتوانم خودم را در مقام شكسپیر بگذارم؟ تمام جریانهای هرمنوتیك از همینجا پیدا شدند. بههرحال بهنظر میرسد كه آقای نجفی معتقد بود كه از یك متن یك ترجمه خوب بیشتر وجود نخواهد داشت. من وقتی از ترجمه گذشتگان كه سالها پیش خوانده بودم تعریف میكردم، توصیه آقای نجفی این بود كه یكبار دیگر آن ترجمه را بخوان. وقتی با مختصر دانشی كه به دست آورده بودم آن ترجمهها را دوباره بررسی میكردم میدیدم حق با نجفی است. نجفی نهایت سعیاش را میكرد كه در ترجمه سبك را حفظ كند. موضوع دیگری كه نجفی به آن توجه داشت، ترجمهناپذیری بود. كلماتی وجود دارند كه امكان ترجمهشدن از زبانی به زبان دیگر را ندارند و اینهم مسئلهای مناقشهانگیز است. این چند موردی كه ذكر كردم مواردی است كه باید در مقوله ترجمه بهطور مفصل دربارهشان بحث كرد.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید