آجدانی: کودتای 1299 ریشه در شرایط نابسامان داخلی ایران داشت

1395/12/3 ۱۱:۲۸

آجدانی: کودتای 1299 ریشه در شرایط نابسامان داخلی ایران داشت

لطف‌الله آجدانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر معتقد است: کودتای 1299 به وسیله دولت انگلستان طراحی نشده و مطابق اسناد هیچ سندی وجود ندارد که نشان‌دهنده طراحی این کودتا به وسیله بریتانیا باشد. البته همپای شکل‌گیری تفکر کودتا در ایران برخی از مقامات سفارت انگلیس در ایران از این تفکر حمایت کردند.


 
 
لطف‌الله آجدانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر معتقد است: کودتای 1299 به وسیله دولت انگلستان طراحی نشده و مطابق اسناد هیچ سندی وجود ندارد که نشان‌دهنده طراحی این کودتا به وسیله بریتانیا باشد. البته همپای شکل‌گیری تفکر کودتا در ایران برخی از مقامات سفارت انگلیس در ایران از این تفکر حمایت کردند.
 
همیشه بازخوانی رویدادهای تاریخی با نگاه و نظر جدیدی همراه است. گاه این نظر و نگاه در یک نکته نهفته است و گاه فاصله گرفتن از فضای ایدئولوژیک است که مورخ و تاریخ‌نگار را به درک و تحلیل درستی از تاریخ می‌رساند. کودتای 1299 یکی از رویدادهای مهم تاریخ ایران است که همیشه در فضای ایدئولوژیک بررسی شده و کمتر به شرایط تاریخی و وضعیت روی دادن کودتا دقت شده است. فاصله گرفتن از فضای ایدئولوژیک و انتشار آثار و خاطرات رجال باعث شده تا امروز مورخان با درک بهتری این رویداد را تحلیل کنند. لطف‌الله آجدانی از جمله پژوهشگران تاریخ معاصر است که سال‌ها در عرصه مشروطه پژوهش و تحقیق می‌کند و همیشه فارغ از نگاه ایدئولوژیک به تحلیل وقایع این دوره پرداخته است. وی کودتای 1299 را نیز محصول شرایط داخلی ایران می‌داند و ردپای انگلیس را ناچیز می‌شمرد. با آجدانی درباره برخی مسائلی که منجر به کودتا شد به گفت‌وگو نشستیم.

 

درباره کودتای سوم اسفندماه 1299 چند نظر وجود دارد؛ کودتا از لندن حمایت شد، کودتا از سوی سفارت انگلیس در تهران هدایت شد و دیگر اینکه کودتا از سوی دفتر کمپانی هند شرقی سامان داده شد؟ به نظر شما کودتا حاصل چه شرایطی بود؟
کودتای 1299 شمسی که منجر به روی کار آمدن کابینه سیدضیاء و وزارت جنگی رضاخان شد، برخلاف آنچه که غالبا پنداشته می‌شود، هرچند مورد حمایت عده‌ای از انگلیسی‌ها و نه همه آنها بود، لزوما و منحصرا یک کودتای انگلیسی که براساس یک استراتژی از سوی دولت بریتانیا طراحی شده باشد، نبود. به عبارت دیگر محدود کردن و تقلیل دادن علل و عوامل شکل‌گیری کودتای 1299 به اراده و نقش دولت انگلستان یک تحلیل غیرتاریخی و دور از واقعیت است. این کودتا، بیش و پیش از آن‌که محصول اراده و نقش دولت انگلستان باشد، ریشه در شرایط نابسامان داخلی و ضرورت ایجاد یک حکومت مقتدر مرکزی در ایران را داشت که خواسته بسیاری از نیروهای سیاسی داخلی و حتی گروه‌هایی از نیروهای مذهبی در ایران بود. ضرورتی که اتفاقا با درخواست و منافع انگلستان همزمانی و تطابق داشت اما این همزمانی، همزبانی و تطابق لزوما نمی‌تواند و نباید به معنای انگلیسی بودن این کودتا تلقی کرد. همچنان‌که انقلاب مشروطیت نیز پدیده داخلی و برخاسته و منعکس‌کننده ضرورت‌های داخلی بود که اتفاقا در مقاطعی و پاره‌ای از موارد با خواست و منافع انگلستان نیز تطابق داشت و لاجرم حمایت انگلستان را نیز در مقاطعی به دنبال داشت اما به صرف آن نمی‌توان انقلاب مشروطیت را یک انقلاب انگلیسی دانست.

 

شرایط داخلی ایران چه تاثیری در پیشبرد کودتا داشت؟
دقت در شرایط داخلی کشور و جامعه ایران پیش از کودتای 1299 محقق واقع‌بین تاریخ را به سوی درک هرچه واقعی‌تر از ماهیت و علل این کودتا نزدیک می‌کند. پس از قرارداد 1907.م ایران به دو حوزه نفوذ انگلیسی‌ها در جنوب و روس‌ها در شمال و مرکز بی‌طرف تقسیم شد. این در حالی بود که دولت قاجار هم در برابر دست‌درازی‌های استعمارگرانه قدرت‌های خارجی و هم در مقابل بی‌ثباتی‌های داخلی بسیار ناتوان بود. پس از جنگ جهانی اول، قحطی‌ها و بیماری‌های گسترده که منجر به فقر و فلاکت و مرگ چند میلیون ایرانی شده بود، انعکاسی از نابسامانی اوضاع داخلی ایران بود و قدرت حکومت مرکزی به زحمت از ایران فراتر می‌رفت. حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در سراسر ایران، قدرت‌های مرکزگریزی بودند که امنیت و رونق اقتصادی ناشی از امنیت در ایران را از بین برده بودند. نهضت جنگل در شمال، نارضایتی در خراسان، مشکلات اصفهان، تجزیه‌طلبی‌ها در آذربایجان، شورش‌های داخلی در کردستان و لرستان، افزایش نفوذ پلیس جنوب در شیراز انعکاسی از ناآرامی‌های سیاسی اجتماعی داخلی و نابودی رونق اقتصادی در ایران بود. از اول مردادماه 1285 تا اسفند 1299 شمسی (یعنی یک دوره 14 ساله) شاهد روی کار آمدن و سقوط پنجاه و یک کابینه در تهران هستیم. این روند حاکی از این است که هر سه ماه یک کابینه تغییر می‌کرده و این شرایط به خوبی نشان می‌دهد اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران بسیار نابسامان و دولت مرکزی بسیار ناتوان و ناکارآمد بوده است. شاه و دولت آن‌قدر از خطر نزدیک شدن بلشویک‌ها به تهران نگران بودند که در ژانویه 1921 تقریبا یک ماه بیش از کودتا، قصد انتقال پایتخت از تهران به اصفهان را داشتند. فکر کودتا در میان عده‌ای از ایرانیان شکل گرفت. کودتایی که به دنبال تشکیل یک قدرت مرکزی در ایران بود، تا به ضعف حکومت مرکزی و نابسامانی‌های موجود پایان بخشد.

سیدضیاء‌الدین طباطبایی حتی قبل از اینکه ژنرال آیرونساید، مستشار نظامی در جنگ بریتانیا در ایران سراغش برود با تشکیل کمیته آهن در فکر کودتا بود. در چنین شرایطی انگلیسی‌ها نیز به شدت از ضعف حکومت مرکزی در برابر خطر بلشویک‌ها و حکومت کمونیستی شوروی در شمال ایران و نیز خطر نفوذ آنها در هندوستان نگران بودند. از طرفی لغو قرارداد 1919 نیز بر ناخرسندی آنها افزوده بود، انگلستان در یک رویکرد نواستعماری ترجیح داد با خروج قوای نظامی خودش از ایران در داخل حکومت مرکزی مقتدری به وجود آید که بتواند از طریق آن منافع خود را حفظ کرده و تداوم بخشد اما این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که کودتای 1299 به وسیله دولت انگلستان طراحی نشده و مطابق اسناد هیچ سندی وجود ندارد که نشان‌دهنده طراحی این کودتا به وسیله بریتانیا باشد. البته همپای شکل‌گیری تفکر کودتا در ایران برخی از مقامات سفارت انگلیس در ایران از این تفکر حمایت کردند اما درباره چگونگی و عوامل اجرای آن در داخل دولت بریتانیا نه مبانی رسمی طراحی شده‌ای وجود داشت و نه حتی اتفاق‌نظر. مطابق اسناد تاریخی، در طراحی و وقوع کودتا نه وزارت مستعمرات بریتانیا و نه فرمانداری کل هند شرقی دخالت داشت و نه وزرات امورخارجه بریتانیا.

 

در کودتا نقش سیدضیاء‌الدین طباطبایی تا چه اندازه مهم بود و نگاه سیاستمداران انگلیسی به این دو چگونه بود؟
اقدامات ژنرال آیرونساید با وزرات خارجه انگلستان هماهنگ و گزینه‌هایی چون سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان مورد حمایت لرد کرزن، وزیر خارجه وقت انگلستان بود. حتی سفیر انگلستان در ایران نیز از جزئیات کودتا اطلاعی نداشت، هم سیدضیاء و هم رضاخان پس از حمایت آیرونساید از آنها نه تنها مورد رضایت و حمایت وزارت خارجه انگلستان نبودند، بلکه لرد کرزن همواره با آنها مخالف و به ویژه از سیدضیاء تنفر داشت. با اینکه سفارتخانه بریتانیا در تهران، تلاش می‌کرد تا پشتیبانی وزارت خارجه بریتانیا را به نفع سیدضیاء جلب کند، این وزارتخانه نه تنها هیچ حمایتی نکرد بلکه بر مخالفت خود بر سیدضیاء اصرار می‌ورزید و وقتی مشخص شد که بریتانیا حامی سیدضیاء نیست، احمدشاه و رضاخان مشترکا و به آسانی دولت سیدضیاء را برانداختند.

سرپرسی لورین، وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران نیز می‌کوشد تا حمایت لرد کرزن از رضاخان را به دست آورد و طی نامه‌ای به وی، رضاخان را مردی درستکار، باعرضه و توانمند معرفی می‌کند که دشمن انگلستان نیز نیست اما وزیر خارجه انگلیس به او توصیه می‌کند که گول رضاخان را نخورد، زیرا رضاخان بلد است که شیرین حرف بزند و ترش رفتار کند حتی هارولد نیکلسون، نماینده سیاسی بعدی انگلیس در تهران و رابرت کلایو، جانشین او نیز سیاست ستایشگرانه لورین نسبت به رضاخان را نکوهش کرده است. از این رو واقع‌بینانه‌ترین تحلیل این است که بخش‌هایی از مقامات انگلیسی از کودتای 1299 حمایت می‌کردند اما این حمایت لزوما مبانی رسمی و استراتژی طراحی شده از سوی دولت بریتانیا نبود.
 
 

آیا مورخان یا رجال عصر قاجار در کتاب‌های خود به شرایط نابسامان ایران در دوره پایانی قاجار پرداخته‌اند. برخی استادان علوم سیاسی معتقدند که به این مهم به درستی اشاره نشده است؟
در برخی آثار و به ویژه در کتاب‌های محمدعلی همایون کاتوزیان و از جمله در کتاب «دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی» به تفصیل اشاره شده و جمشید کیانفر نیز در یکی دو مصاحبه تفصیلی اوضاع آشفته ایران در دوره احمدشاه را به خوبی ترسیم کرده است.

 

درباره نقش سیدضیاء اشاره کوتاهی شد. آیا حرکت وی به سمت انگلیسی‌ها نیز با برنامه قبلی نبود؟
سیدضیاء ارتباطات خوبی با برخی دیپلمات‌های بریتانیا داشت. از طرفی رابطه خوبی نیز با تعدادی از فرماندهان ژاندارمری برقرار کرده بود و براساس درخواست یا سفارش آیرونساید سراغ رضاخان نمی‌رود تا بگوید که قرار شده با من همکاری کنی تا ما دو نفر تهران را بگیریم و کودتا کنیم. این‌طور نبود، بلکه قبل از اینکه آیرونساید سراغ سیدضیاء برود، سیدضیاء در ژاندارمری به دنبال افرادی بود که با وی در کودتا همکاری کنند. از چند امیر و سپهبد نیز درخواست همراهی می‌کند، اما کسی نمی‌پذیرد که با وی همراه شود، ناگزیر به گزینه رضاخان میرپنج می‌رسد. در این میان آیرونساید نیز بدون اینکه دولت بریتانیا به طور رسمی چنین استراتژی داشته، یا اتفاق‌نظر به مصادیق آن داشته باشد، سراغ سیدضیاء و رضاخان می‌رود. اگرچه آیرونساید تلاش می‌کند حمایت رسمی بریتانیا را نیز بگیرد، اما حتی یک سند نیز موجود نیست که بگوییم اتفاق‌نظری در میان سیاستمداران انگلیسی در وقوع کودتا و عوامل آن وجود داشته است.

واقعیت این است که شرایط داخلی ایران اقتضاء می‌کرد که یک قدرت مرکزی به وجود بیاید. طبیعی است که در آن شرایط انتقال آرام قدرت ممکن نبود، زیرا دموکراسی وجود نداشت و نهادهای مدنی فعال نبودند و نه مجلس کارآمد و احزاب سیاسی قدرتمند و شرایط مفاهمه بین دولت و ملت وجود نداشت که جناح‌ها در یک انتقال آرام، قدرت را به دیگری که قادر باشد نیروهای مرکزگریز را سرکوب کند، انتقال دهد تا نابسامانی‌های داخلی را تقلیل دهد. به همین دلیل چاره‌ای جز کودتا نبود. از طرفی واکنش نیروهای مذهبی به آن در نوع خود جالب است، برخی موافق و عده زیادی از آنها ساکت بودند. این نشان می‌دهد که جنگ داخلی وجود داشت و بسیاری از نیروهای سیاسی چاره‌ای نمی‌دیدند جز اینکه کودتا برای تسریع و تسهیل در ایجاد یک حکومت مقتدر مرکزی صورت بگیرد. بنابراین این رویه در داخل وجود داشت و نمی‌توانیم به دلیل انطباق یا همزمانی خواست داخلی جامعه ایران با خواست بخشی از نیروهای سفارت انگلیس آن‌را کودتایی انگلیسی بنامیم. اگر این‌گونه باشد باید انقلاب مشروطیت را نیز که مورد حمایت انگلیسی‌ها بوده، یک انقلاب انگلیسی بدانیم.
 
 

در بخشی از سخنانتان به تنفر لرد کرزن از سیدضیاء اشاره کردید، این سخن مبتنی بر چه سندی است؟
در نامه‌ای که وزیرمختار وقت بریتانیا به لرد کرزن می‌نویسد (همایون‌کاتوزیان به خوبی بسیاری از این نامه‌ها را بررسی و منتشر کرده است) تلاش می‌کند حمایت از سیدضیاء و رضاخان را جلب کند، در پاسخ‌های کرزن به صراحت تنفر از سیدضیاء مطرح شده است. این تنفر علت دارد و لرد کرزن در چند مرتبه تاکید می‌کند که ممکن است سیاست ضدبلشویکی سیدضیاء و رضاخان، منطبق و همسو با منافع انگلستان باشد، اما وی نگران رویکرد ناسیونالیستی این دو نفر است. به عبارتی کرزن در چندجا در مکاتبات خودش به صراحت اشاره می‌کند که این دو نفر به شدت وطن‌پرست و ناسیونالیست هستند و در یک جایی ما را وارد چالش می‌کنند که درباره رضاخان واقعا این پیش‌بینی درست از آب درآمد. رضاخان اگرچه از حمایت بخش‌هایی از نیروهای انگلیسی برخوردار بود اما خیلی زود در 16 سال حکومت و قدرت خودش بارها و بارها با منافع انگلیس دچار تصادم شد. اگرچه باید بگویم کاری با پاره کردن قرارداد دارسی و انداختن آن در آتش ندارم که فرمالیته بود یا ظاهری. اما باید گفت رضاشاه در بحث بحرین واکنش‌های خاصی از خود نشان می‌دهد و در صدد است که بحرین را از دست انگلیس بگیرد. این تصادم در بسیاری از موارد دیگر نیز روی داد و در واقع آینده تاریخی رضاشاه نشان می‌داد که نگرانی‌های لرد کرزن از رضاخان معقولانه‌تر و منطقی‌تر از حامیان انگلیسی وی در کودتای 1299 بود.  

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: