حد آزادی در اندیشیدن کجاست؟

1395/12/3 ۰۸:۰۸

حد آزادی در اندیشیدن کجاست؟

امروز سالروز درگذشت یکی از بزرگ‌ترین راسیونالیست‌های قرن 17 اروپا یعنی باروخ اسپینوزا است که فلسفه او منشأ اختلافات زیادی بوده است. بسیاری اسپینوزا را شبیه به عرفا یا فلاسفه اسلامی دانسته‌اند و بسیاری نیز او را ملحد معرفی کرده‌اند، و درباره اینکه او در قبال خداوند و طبیعت چه موضع‌گیری کرده و چگونه خداوندی داشته، مشاجرات زیادی شده است.

 

امروز سالروز درگذشت یکی از بزرگ‌ترین راسیونالیست‌های قرن 17 اروپا یعنی باروخ اسپینوزا است که فلسفه او منشأ اختلافات زیادی بوده است.  بسیاری اسپینوزا را شبیه به عرفا یا فلاسفه اسلامی دانسته‌اند و بسیاری نیز او را ملحد معرفی کرده‌اند، و درباره اینکه او در قبال خداوند و طبیعت چه موضع‌گیری کرده و چگونه خداوندی داشته، مشاجرات زیادی شده است.  در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان فلاسفه قرن هفدهم و هجدهم را به دو دسته پیروان «اصالت تجربه» و «اصالت عقل» تقسیم کرد. کاپلستون در تاریخ فلسفه خود می‌نویسد که پیروان اصالت تجربه در انگلستان بوده و بزرگ‌ترین آنها «جان لاک»، «جرج بارکلی» و «دیوید هیوم» هستند؛ که معتقد بودند هر نحوه از شناخت انسان به نحوی باید به تجربه برگردد و تجربه، عنصری ضروری است. پیروان اصالت عقلی در اروپا مستقر بوده و بزرگ‌ترین آنها «رنه دکارت»، «اسپینوزا» و «لایبنیتس» هستند که معتقد بودند انسان با استفاده از عقل محض، قادر به کسب شناخت‌های مهم درباره عالم هستی است.
باروخ اسپینوزا و گوتفرید ویلهلم لایبنیتس به پیروی از دکارت بر پایه چند مساله عقلی، نظام فلسفی خود را تبیین می‌کنند و تصویری از جهان ارائه می‌دهند که مخالف درک عامه است. دکارت در مقایسه با این دو فقط مشغول حفظ ظاهر است. اسپینوزا و لایبنیتس می‌گفتند حقیقت دنیا با آنچه به نظر اشخاص عادی می‌رسد فرق دارد و با تجربه عادی قابل درک نیست و فقط از راه فلسفه به دست می‌آید. اسپینوزا دنیای مبتنی‌بر حقیقت یکتا و وحدانی ارائه می‌دهد ولی لایبنیتس بی‌نهایت چیزهای صرفا روحانی را از اجزای دنیا معرفی می‌کند که مادیات حتی خود مکان که جایگاه ماده است صرفا نمود آن حقیقی است.   باروخ (بندیکت) اسپینوزا در ۲۴ نوامبر سال ۱۶۳۲ میلادی در آمستردام متولد شد. او در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد که به نظر می‌رسد نیاکان او «مارانو» بودند یعنی یهودیانی که در دهه آخر قرن پانزدهم برای احتراز از آزار و اذیت‌ها و تبعید توسط کاتولیک‌ها به ظاهر مسیحی شده بودند و بالاخره پس از مهاجرت از پرتغال به اسپانیا دوباره اظهار یهودیت کرده بودند.
 اولین مطالعات او «تلمود» و «عهد عتیق» و درباره مذهب قباله بوده است که این مذهب قباله تحت سنت نوافلاطونیان بوده‌اند. مادر اسپینوزا در 6 سالگی و پدرش در ۲۲ سالگی او از دنیا رفتند و او تمام ارثیه خود را به یگانه خواهرش سپرد و خود به تحصیل مشغول شد.  البته کارل یاسپرس می‌گوید که خواهران او با استناد به تکفیر او، وی را از ارثیه پدری محروم کردند و اسپینوزا پس از محکوم شدن به بهای آزادی خود تمام ارثیه را بخشید. او در ۲۴ سالگی بعد از آنکه ترورش ناموفق بود به لاهه تبعید شد و در آنجا با توجه به جو نسبتا آزادتر به خاطر اعلام استقلال جدید سیاسی هلند، یکسره به تحقیق پرداخت و مستمری‌های زیادی به او پیشنهاد می‌شد که یا نمی‌گرفت یا پس از مدتی با بی‌مهری وراث شخصی خیر، این مستمری‌ها قطع می‌شد. او حتی کرسی فلسفه دانشگاه «هایدلبرگ» را رها و آن را قبول نکرد و در عوض به شغل تراشیدن عدسی و شیشه برای عینک مشغول شد. تا اینکه کم‌کم مشهور شد و مورد سوء‌ظن سیاسیون قرار گرفت و در این باره با وجود قول مسئولان دانشگاه هایدلبرگ مبنی‌بر آزادی کامل او در تدریس، باز این شغل را قبول نکرد و به وزیر ایالت «کورپفالس» نوشت: « به یقین نمی‌دانم حد آزادی در اندیشیدن فلسفی کجاست... تردیدم (در قبول دعوت) نه برای اینکه نیکبختی بزرگ‌تری را امیدوارم، بلکه به خاطر عشق به آرامشی است که گمان نمی‌کنم به نحو دیگری بتوانم حفظش کنم.»
 اسپینوزا در نهایت در ۴۴ سالگی در سال ۱۶۷۷ میلادی به علت بیماری «سل» در گذشت.

منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: