آنگاه که حفظ‌الصحه جدی شد

1395/12/2 ۰۹:۲۱

آنگاه که حفظ‌الصحه جدی شد

پوسته بیمار یک جامعه زخمی؛ روایتی از همه‌گیری و گسترش بیماری‌های پوستی در ایران عصر سده ١٩ میلادی چه عامل‌هایی موجب می‌شد بیماری‌های پوستی در تاریخ معاصر ایران، «عادی» برشمرده شوند

 پوسته بیمار یک جامعه زخمی؛ روایتی از همه‌گیری و گسترش بیماری‌های پوستی در ایران عصر سده ١٩ میلادی

چه عامل‌هایی موجب می‌شد بیماری‌های پوستی در تاریخ معاصر ایران، «عادی» برشمرده شوند

ایران دوران قاجار در ابتدای سده نوزدهم میلادی که جهان غرب دگرگونی‌هایی گسترده از سرمی‌گذراند، هنوز با مشکل‌ها و مسائلی فراوان دست‌وپنجه نرم می‌کرد. ابتدایی‌بودن امکانات بهداشتی و همه‌گیری گسترده بیماری‌های واگیر، از مسائل اصلی در آن روزگار به شمار می‌آمد که بخشی زیاد از جمعیت را هر سال به سوی مرگ می‌راند، بی‌آن که برای آن تدبیر اندیشیده شود. ایران در دوره قاجار، جامعه‌ای آلوده به بیماری‌های گوناگون واگیر و همه‌گیر بود. شدت بیماری‌های واگیر در این سده به دلیل رعایت‌نکردن بهداشت، ناآگاهی مردم و مهم‌تر از همه بی‌توجهی اربابان قدرت روزبه‌روز افزایش یافته بود و باورهای خرافی و عامیانه مردم درباره ریشه بیماری‌ها و حلول ارواح خبیثه در تن آدمی امکان دگرگونی را در این زمینه دشوار می‌کرد.
بیماری‌های پوستی؛ افسون ها و طلسم‌ها
جامعه ایرانی از زمانی‌که امیرکبیر کارهای گسترده خود را در زمینه‌های گوناگون بنیان گذارد، سیر دگرگونی در گستره‌های گوناگون همچون حفظ‌الصحه (بهداشت همگانی) را آغاز کرد. عملکرد امیرکبیر بستری مناسب برای مبارزه با بیماری‌های گوناگون فراهم آورد. فرمان‌ها و تاکیدهای وی بر آبله‌کوبی همگانی با وجود همه مخالفت‌ها و ایستادگی‌ها، کوشش او برای بنیان‌گذاری دارالفنون و تدریس طب نوین و فرستادن دانشجو به اروپا برای تربیت نیروی متخصص به ویژه در زمینه پزشکی، شرایط مطلوبی را برای ایران دوره قاجار نوید می‌بخشید. به نوشته مرتضی راوندی در کتاب ارزشمند «تاریخ اجتماعی ایران»، تا پیش از استقرار صدارت عظمای میرزا تقی خان فراهانی، نظم و حسابى در شهرهاى ايران از نظر رعايت اصول بهداشت همگانی، نظافت و پاكيزگى شهر و ديگر کارهای وابسته وجود نداشت. کلارا کولیور رایس، همسر یکی از مبلغان مذهبی که در دوران واپسین قاجار به ایران سفر کرده است، در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان؛ سفرنامه کلارا کولیوررایس» در این‌باره می‌نویسد: «اوضاع و احوال ایران با نداشتن منابع آب کافی و مناسب، عدم رعایت بهداشت، نداشتن شناخت واقعی از بدن و نیازهای آن، سبب می‌شود که سطح تندرستی بسیار نازل و بد باشد». بنابر این گواهی تاریخی، وضعیت ایران از نظر بهداشتی حتی در اواخر سده نوزدهم و در آغاز حکومت پهلوی نیز همچنان نامطلوب بود. اميرکبیر براى نخستين‏بار برآن شد جلوی بيماري‌هاى همه‏گير مانند آبله و وبا را بگيرد. وی به روایت راوندی، براى پذيرايى از بيماران بيمارستانی دولتى بنیان گذارد. ایران با این حال در آن دوره زمانی از سطح بهداشت جهانی بسیار دور بود و راهی دراز در پیش داشت تا بتواند سلامت و بهداشت فردی و همگانی را در جامعه پدید آورده، تداوم بخشد.
چند مساله هم‌راستای یکدیگر باید پیش می‌رفت تا بتواند از رنگ این بیماری‌های همه‌گیر در سطح کشور کاسته، دردها و رنج‌های مردمان را بهبود بخشد. باورهای عامیانه و خرافی مردم در زمینه بیماری و راه‌های درمان آن، شاید مهم‌ترین مساله به شمار می‌آمد که در این راستا باید دستخوش دگرگونی‌ای بنیادین می‌شد. گستردگی و تاثیرگذاری این باورها بهره‌نگرفتن از طب و داروهای نوین را در پی می‌آورد، تا آنجا که مردم تاب‌آوردن درد را به آن همچنان برتری می‌دادند. کولیوررایس دراین‌باره می‌نویسد «خرافات در سطح گسترده‌ای به حریم علل ابتلا و شیوه مداوای بیماری‌ها نیز راه یافته است. گمان می‌برند در پیشگیری بیماری افسون و طلسم بیش از مراقبت هوشمندانه مفید می‌افتد. گاه هست که بیمار معاینه و دارو به وی تجویز می‌شود، چند روزی فاصله می‌افتد و بیمار بازمی‌گردد و از بهبود نیافتن خود شکوه می‌کند. وقتی از او پرس‌وجو می‌شود فاش می‌گردد که ... چون بد آمده دست به دارو نزده است. چنین وضعی واقعا عصبانی‌کننده است». هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی نیز در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» پایبندی ایرانیان به موهومات را در درمان بیماری‌ها شگفت‌انگیز برمی‌شمارد «عدم نظافت و ندانستن دستورهاى بهداشتى موجب توليد افكار موهوم و خرافاتى شده است و در مواقع بروز امراض مسريه مانند تيفوس و اسهال و وبا و طاعون و مخصوصا آبله‏ كه قاتل كودكان است به چيزهاى موهومى متوسل مي‌گردند». امیرکبیر و سپس جانشینان وی در چنین شرایطی به دگرگونی اوضاع اندیشیده، کارهایی انجام دادند. گسترش هر روزه بیماری‌ها ضرورت انجام این دگرگونی‌ها را بیش از پیش یادآور می‌شد. گسترده‌ترین و  همگانی‌ترین بیماری‌ها به استناد منابع تاریخی، گونه‌هایی از بیماری‌های پوستی به همراه وبا، مارلاریا و طاعون بوده است. دکتر ادوارد پولاک که زمانی بسیار در ایران عصر ناصری به سربرده است، در سفرنامه‌اش «ایران و ایرانیان» بیماری‌های مربوط به شکم و روده، کبد، تب و اسهال خونی را در ایران فراوان برشمرده و خنازیر، سل و نرمی استخوان را ویژه برخی ناحیه‌های ایران می‌داند. هانری دالمانی نیز بیماری‌های اصلی در ایران را به چند گروه اصلی دسته کرده است «سومين گروه بيماري‌ها كه در ايران نسبتا زياد انتشار دارد استسقاء، كچلى كودكان، آبله‏ مرغان و امثال اين بيماري‌هاست كه در همه فصل‌ها ظاهر مى‏شوند، و بسا هر كس را در هر سن و سال كه باشد گرفتار مى‏كنند. جز اين مرض‌ها برخى بيماري‌هاى محلى و بومى نيز وجود دارد». کولیوررایس نیز که در بیمارستان مبلغان مذهبی در اصفهان وظایفی برعهده داشته است بر این مساله تاکید می‌کند «شایع‌ترین بیماری‌های ایران تب معمولی، تب نوبه، مالاریا، بیماری‌های شرقی، جرب و خارش و کچلی است. آبله جز در مراکز چندی که واکسن‌زدن امکان دارد، مرضی شمرده می‌شود که کودکان را از ابتلای به آن گریزی نیست». همانگونه که از منابع برمی‌آید بیماری‌های پوستی همچون کچلی، جرب، برص، جذام، سالک به ویژه آبله رواجی بسیار داشت و به دلایلی گوناگون پدیدار می‌شد. رویارویی با بیماری‌های پوستی که بیش‌تر واگیر و همه‌گیر نیز بودند، با توجه به شرایط نامساعد بهداشت فردی و همگانی دشوار بود، همچنین چهره کلی شهر و شهروندان را ناخوشایند می‌کرد زیرا آسیب‌ها و لکه‌های جدی از خود بر سر و صورت و ظاهر افراد برجای می‌گذاشت. آبله، گسترده‌ترین و همه‌گیرترین آن‌ها برشمرده می‌شد و کودکان و مردم را همواره درگیر می‌کرد. کودکان حتی اگر از آبله جان سالم به درمی‌بردند بازمانده‌های آن را بر چهره خود داشتند و تا پایان زندگی با آن روزگار می‌گذراندند. هانری رنه دالمانی، عتیقه‌شناس فرانسوی که چندین بار به ایران سفر کرده است با نکته‌بینی به این نکته توجه کرده است «زنان ايرانى اغلب از خطر آبله‏ مصون نمانده و چهره زيبایى ندارند و چون به سن دختران قابل ازدواج اروپایى برسند مانند پيرزنان مي‌شوند». وضعیت برای بیماری‌های دیگری همچون جذام بسیار وخیم‌تر بود. این بیماری هرچند کم‌تر و به گونه دوره‌ای با توجه به شرایط جغرافیایی رخ می‌داد اما سلامت فرد گرفتار به آن بازگشت‌پذیر نبود. حکومت از‌ این‌رو پس از مدتی برآن شد بیماری و بیماران را به قرنطینه جدی درآورد. چهره نازیبای این بیماری به اندازه‌ای بود که مردم ناآگاه از علم پزشکی جذامیان را جن‌زدگانی می‌پنداشتند که به گناه اعمال خود گرفتار آمده یا جن در آنان حلول کرده است. کچلی نیز به پدیده‌ای همه‌گیر و البته طبیعی بدل شده بود و در میان کودکان و بزرگ‌سالان رخ می‌داد و هر دو گروه را دربرمی‌گرفت. ژان شاردن، سیاح مشهور فرانسوی در دوره صفوی در این‌باره می‌نویسد «چون كچلى عموميت دارد هيچ كچلی از ابتلاى به اين بيمارى خجالت نمى‏كشد». این بیماری در دوره قاجار نیز گسترشی بسیار داشت. گستردگی و همه‌گیری این بیماری‌ها و نبود راه‌های سودمند درمانی، زیست آن‌ها را در جامعه ایرانی تداوم می‌بخشید، به گونه‌ای که کوشش‌های بسیار نیز نمی‌توانست به ریشه‌کنی آن‌ها بینجامد.
 آبله، مرگ‌ومیر بسیار کودکان و ایستادگی‌ها در برابر درمان
آبله یا جدری، گونه‌ای بیماری عفونی، واگیر و همه‌گیر و ویروسی بود. این بیماری با لرز، استفراغ و یا تشنج همراه می‌شد. دانه‌های ریز به رنگ سرخ تیره در بدن بیمار نمایان شده، چشم ورم می‌کرد و از شدت ورم بسته می‌شد. پوست نیز با خارش شدید موجب می‌شد دانه‌ها ترکیده، چرک آن‌ها دلمه‌ای روی زخم تشکیل دهد. آبله در دسته بیماری‌هایی رایج بود که در روزگاران تاریخی به صورت همه‌گیری گسترش می‌یافت. کودکان نیز بیش‌ترین گروه هدف این بیماری بودند هرچند گاه در بزرگ‌سالان نیز دیده می‌شد. این بیماری از همین‌رو نقشی مهم در فراوانی میزان مرگ‌ومیر و کاهش جمعیت داشت. پولاک پزشک میانه‌های دوره قاجار درباره این پدیده می‌نویسد «آبله یا جدری در مرگ‌ومیر فراوان کودکان و در نتیجه در تقلیل جمعیت سهم اصلی و اساسی را به عهده دارد. از آن گذشته افواج جدیدالورود و همچنین غلامان سیاه و بلوچ سخت بدان دچار می‌شوند. حتی اگر فرد بیمار جان سالم به در ببرد بسیار احتمال دارد نابینا شده و بر بیماران چشم در جامعه افزوده شود». جعفر شهری نیز در کتاب «طهران قدیم»به این پیامد ناگوار آبله اشاره کرده، چنین روایت می‌کند «با این حساب هم بود که بیش از دو درصد مردم آبله‌گون بودند و زیاد از این عده آن‌ها که آبله صورت و بینی و چشم و گردنشان را برده بدمنظرترینشان ساخته بود، آبله‌گون‌هایی که بعضی از تمام مزایای آبله برخوردار گردیده عوارض کری و کوری آن نیز اضافه شده بود!». آبله‌رویی افزون بر نابینایی و ناشنوایی، برای زنان دردساز شده، زندگی آینده آنان را متاثر می‌ساخت. آن‌ها به دلیل این کاستی جسمی، یا امکان ازدواج نمی‌یافتند یا ناچار بودند شرایط ویژه مردان را پذیرفته، در جایگاه زن دوم جای گیرند. جعفر شهری در این‌باره می‌نویسد «زنان و دختران به قول خودشان آبله‌چکونی که حتما باید با مشابه خود ازدواج نموده هرگز پسر و مردی غیر آن با ایشان تن به ازدواج نمی داد و مردانی که باید از درماندگی با زنان زشت آبله‌رو تن به همسری داده همه عمر حسرت ببرند». ايرانيان تا پیش از آغاز واکسیناسیون آبله، براى جلوگيرى از ابتلا به آبله،‏ از تلقيح بازوبه‌بازو بهره می‌جستند که البته بیش‌تر هم موثر نمی‌افتاد و بیمار چند روز بعد درمی‌گذشت. امیرکبیر براى نخستین‏بار بر آن شد از بیماری‌هاى همه‏گیر همچون آبله پیشگیری جدی کند. او البته او با مانع‌ها و مسائلی فراوان از سوی گروه‌های و قشرهای گوناگون جامعه روبه‌رو شد. اجرای آبله‌کوبی در ایران از همان آغاز با مخالفت‌ها و رودررویی‌های بسیار انجام گرفت؛ بسیاری با وجود همه فشارها و اجبارهای حکومتی، نظارت بر انجام آن و تعیین جریمه‌هایی برای متخلفان، باز از کوبیدن آبله دوری می‌جستند. این بیماری حتی تا روزگار معاصر نیز تلفات داشت و بسیاری از مردم تا اوایل سده چهاردهم خورشیدی در برخی مناطق به تلقیح تن نمی‌دادند. نهادهای حکومتی به دلیل همین ایستادگی‌ها روش‌هایی گوناگون برای برانگیختن مردم به زدن واکسن آبله به کار می‌گرفتند. روزنامه «وقايع‌اتفاقيه» چندین بار درباره لزوم آبله‏كوبى نوشته‌هایی منتشر کرد تا ضرورت و لزوم این کار را به مردم یادآور شود. یکی از مطالب آن روزنامه به سال ١٢٦٧ قمری چنین بود «در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض می‌شود که اکثری را هلاک می‌کند یا کور و معیوب می‌شود، اشخاصی را که در کودکی این آبله را درنیاورده‌اند در بزرگی بیرون می‌آورند و به هلاکت می‌رسند ... اطبا چاره این ناخوشی را به این‌طور یافته‌اند که در طفولیت از گاو آبله برمی‌دارند و به طفل می‌کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می‌آورد و بی‌زحمت خوب می‌شود». حکومت بدین‌ترتیب آبله‌کوبی را به عنوان قانونی همگانی و اجباری برای کودکان اعلام کرد. پولاک دراین‌باره می‌نویسد «از طریق تلقیح می‌توان نه تنها از تقلیل جمعیت بر اثر مرگ‌ومیر بلکه از تعداد زیاد نابینایان و بیماران چشم که در اثر ابتلا به آبله به این روز افتاده و سربار جامعه شده‌اند جلوگیری کرد». مردمانی بسیار همچنان با وجود این اجبارها از این کار خودداری می‌ورزیدند؛ گونه‌ای ایستادگی اجتماعی که از باورهای خرافی یا ترس‌شان برمی‌آمد. میرزا تقی خان فراهانی اما بیش از پیش بر این کار پای فشرد، حتی برای اجرای قطعی آبله‌کوبی ضمانت اجرایی گذارد و ٥ تومان جریمه نقدی برای کسانی تعیین کرد که فرزندان‌شان را آبله نکوبند. اعتضادالسلطنه در این‌باره می‌نویسد چنانکه در سفری که امیرکبیر به اصفهان داشت مشاهده شد «در محله دروازه نو بچه‌ای از آبله مرد و پنج تومان از پدر او جریمه گرفته‌اند» و چون پدر کودک تنگدست بود امیر خود ٥ تومان را پرداخت تا حکم دولت اجرا شده باشد. امیرکبیر به نوشته ویلم فلور در کتاب سلامت مردم ایران در دوره قاجار دستور داد حتی به دلاکان و سلمانی‌ها هم تلقیح آبله را بیاموزند؛ او همچنین امکان این کار را در دلاک‌خانه‌ها فراهم آورد تا مردم را به این کار برانگیزد.
 کراهت از جابه‌جایی مایه‌ای از بدن حیوان به انسان، یکی از دلایل بی‌میلی به دارویی بود که می‌توانست کودکان را به خانواده‌های آن‌ها بازگرداند و از مرگ رها سازد. جیمز موریه برای مثال در کتاب حاجی بابای اصفهانی از مخالفت حکیم ایرانی با آبله‌کوبی به وسیله طبیب فرنگی چنین روایت می‌کند «با غده‌ای که از جگر گاو می‌گیرند آبله می‌کوبد، حاجی می‌دانی آبله‌کوبی یعنی پیوند، هیچ آدم با گاو پیوند می‌شوند؟!». سندی از یک گزارش فرستاده‌شده به وزارت داخله درباره همه‌گیری آبله به سال ١٣٠٤ خورشیدی وجود دارد که نشان‌دهنده بروز تلفاتی سنگین در مناطق آلوده بوده است؛ حتی در «روزشمار تاریخ ایران» نیز نمونه‌هایی فراوان از ابلاغیه‌های مربوط به همه‌گیری آبله در مناطقی گوناگون همچون گیلان، گلپایگان، شیراز، مازندران و صحنه می‌توان دید. واکسیناسیون برای رویارویی با بیماری آبله با این وجود آرام‌آرام همه‌گیر و همگانی شد؛ مخالفت‌ها و ایستادگی‌ها با نتیجه‌بخشی این روش نیز فروکشید. بیماری آبله سرانجام به موجب فراخوان سازمان بهداشت جهانی به سال ١٣٤٥ خورشیدی از کره زمین برچیده شد.

منبع : شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: